بسم الله
هنگامیکه مأمون بعد از شهادت امام رضا علیه السلام در سال 204 به بغداد بازگشت، از ناحیه حضرتش اطمینان خاطر پیدا کرده بود، ولی این را میدانست که شیعیان پس از امام رضا علیه السلام فرزند او را به امامت خواهند پذیرفت و در این صورت خطر همچنان بر جای خود خواهد ماند. او سیاست کنترل امام کاظم علیه السلام توسط پدرش را- که او را به بغداد آورده و زندانی کرده بود- به یادداشت و با الهام از این سیاست، همین رفتار را با امام رضا علیه السلام در پیش گرفت، ولی با ظاهری آراسته و فریبکارانه، به گونهای که میکوشید نه تنها در ظاهر امر مسأله زندان و مانند آن در کار نباشد، بلکه با برخورد دوستانه، چنین تبلیغ شود که او علاقه و محبت ویژه نیز به ایشان دارد. اینک نوبت امام جواد علیه السلام فرا رسیده بود تا به نحوی کنترل شود. مأمون برای انجام این هدف، دختر خود را به عقد وی درآورد و او را داماد خود کرد. از همین رهگذر بود که مأمون به راحتی میتوانست از طرفی امام را در کنترل خود داشته باشد و از طرف دیگر آمد و شد شیعیان و تماسهای آنان را با آن حضرت زیر نظر بگیرد.
بر اساس برخی نقلها، مأمون پس از ورود به بغداد- در سال204- بلافاصله امام جواد علیه السلام را از مدینه به بغداد فراخواند.
افزون بر این، مأمون متهم بود که امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده است. اکنون میبایست با فرزند وی به گونهای رفتار کند که از آن اتهام نیز مبرّی شود.
از روایتی که شیخ مفید از ریان بن شبیب نقل کرده، چنین بر میآید: موقعی که مأمون تصمیم به ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام گرفت، عباسیان برآشفتند؛ زیرا ترس آن داشتند که پس از مأمون، خلافت به خاندان علوی برگردد، چنانکه درباره امام رضا علیه السلام هم به سختی دچار همین نگرانی شده بودند. ولی به طوری که از دو روایت فوق برمیآید، آنان مخالفت خود را به گونه دیگری وانمود کرده و گفتند: دختر خود را به ازدواج کودکی درمیآورد که :" لَم یتَفَقَّهُ فی دینِ الله ولا یعرف حلاله من حرامه ولا فرضاً من سنّته"؛کودکی که تفقه در دین خدا ندارد، حلال را از حرام تشخیص نمیدهد و واجب را از مستحب باز نمیشناسد.
مأمون در مقابل این برخورد، مجلسی برپا کرد و امام جواد علیه السلام را به مناظره علمیبا یحیی بن اکثم، بزرگترین دانشمند و فقیه سنی آن عصر، فراخواند تا بدین وسیله مخالفان و اعتراض کنندگان عباسی را به اشتباه خود آگاه کند. این در حالی بود که بنا به این دو روایت، هنگام عقد ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام هنوز به آن حضرت " صبی" اطلاق میشده است.
تعداد راویان و اصحاب حضرت جوادعلیه السلام قریب صد و ده نفر بودهاند و جمعا 250 حدیث از آن حضرت نقل شده
باید توجه داشت که در میان همین تعداد محدود اصحاب و راویان آن حضرت، چهرههاى درخشان و شخصیتهاى برجستهاى مانند: على بن مهزیار، احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى، زکریا بن آدم، محمد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازى، احمد بن محمد بن خالد برقى بودند که هر کدام در صحنه علمى و فقهى وزنه خاصى به شمار مىرفتند، و برخى داراى تالیفات متعدد بودند.
از طرف دیگر، روایان احادیث امام جوادعلیه السلام تنها در محدثان شیعه خلاصه نمىشوند، بلکه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقى از اسلام را از آن حضرت نقل کردهاند. به عنوان نمونه «خطیب بغدادى» احادیثى با سند خود ازآن حضرت نقل کرده است. هم چنین حافظ «عبد العزیز بن اخضر جنابذى» در کتاب «معالم العترة الطاهرة» و مؤلفانى نیز مانند: ابو بکر احمد بن ثابت، ابواسحاق ثعلبى، و محمد بن مندة بن مهربذ در کتب تاریخ و تفسیر خویش روایاتى از آن حضرت نقل کردهاند.
فراخوانی آن حضرت به بغداد، در سال 220، توسط معتصم عباسی، آن هم درست در همان اولین سال حکومت خود، نمیتوانست بی ارتباط با جنبههای سیاسی قضیه باشد. به ویژه که درست همان سال که حضرت جواد علیه السلام به بغداد آمد، رحلت کرد؛ این در حالی بود که تنها 25 سال از عمر شریفش میگذشت. عناد عباسیان با آل علی علیه السلام به ویژه با امام شیعیان که در آن زمان جمعیت متنابهی تابعیت مستقل آنها را پذیرفته بودند، شاهدی است بر توطئه حکومت در شهادت امام جواد علیه السلام. همچنین خواستن آن حضرت به بغداد و درگذشت وی در همان سال در بغداد، همگی شواهد غیرقابل انکاری بر شهادت آن بزرگوار به دست عوامل عباسی میباشد.
مرحوم شیخ مفید، با اشاره به روایتی درباره مسمومیت و شهادت امام جواد علیه السلام، رحلت آن حضرت را مشکوک دانسته است. بنا به روایت مستوفی، عقیده شیعه بر این است که معتصم آن حضرت را مسموم نموده است.
پارهای از منابع اهل تسنن، اشاره بر این دارند که امام جواد علیه السلام به میل خود و برای دیداری از معتصم عازم بغداد شده است. در حالی که منابع دیگر، حاکی از آنند که معتصم به ابن زیات مأموریت داد تا کسی را برای آوردن امام به بغداد بفرستد. ابن صبّاغ نیز با عبارت" اِشخاص المعتصم له من المدینة" این مطلب را تأیید کرده است.
مسعودی روایتی نقل کرده که بنابر آن، شهادت آن حضرت به دست ام فضل، در زمانی رخ داده که امام از مدینه به بغداد نزد معتصم آمده بود.ام فضل پس از شهادت امام، به پاس این عمل خود به حرم خلیفه پیوست. این نکته را نباید از نظر دور داشت که ام فضل در زندگی مشترک خود با امام جواد علیه السلام از دو جهت ناکام مانده بود:
نخست آن که از آن حضرت دارای فرزندی نشد.
دوم آن که امام نیز چندان توجهی به وی نداشت .
ام فضل یک بار (گویا از مدینه) نامهای نگاشت و از امام نزد مأمون شکایت کرد و از این که امام چند کنیز دارد گله نمود، ولی مأمون در جواب او نوشت:
ما تو را به عقد ابوجعفر درنیاوردیم که حلالی را بر او حرام کنیم، دیگر از این شکایتها نکن. به هر حال، ام فضل پس از مرگ پدر، امام را در بغداد مسموم کرد و راه یافتن او به حرم خلیفه و برخورداری از مواهب موجود در آن، نشانی از آن است که این عمل به دستور معتصم انجام شده است. و بالاخره امام جواد علیه السلام به شهادت رسید و حرم مطهر ایشان در کاظمین عراق قرار دارد که ملجا و پناهگاه عاشقان ایشان است .
پایگاه اطلاع رسانی حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام
**********************************************************************************************
بسم الله
در میان خانواده امام رضا(علیه السلام) و در محافل شیعه از حضرت امام جواد(علیه السلام) به عنوان مولودى پرخیر و برکتیاد مىشود; چنان که صنعانى مىگوید: روزى در محضر امام رضا(علیه السلام) بودم. فرزندش ابوجعفررا که خردسال بود. آوردند. امام فرمود: این مولودى است که براى شیعیان ما با برکتتر از او زاده نشده است.
شاید چنین تصور شود که امام جواد(علیه السلام) ازامامان قبلى براى شیعیان با برکت تر بوده است. این مطلب قابل قبول نیست. بررسى موضوع و ملاحظه شواهد و قراین نشان مىدهد. تولد حضرتجواد(علیه السلام)در شرایطى صورت گرفت که خیر و رکتخاصى براى شیعیان بهارمغان آورد. عصر امام رضا(علیه السلام)مشکلات خاص خود را داشت و حضرترضا(علیه السلام)در معرفى امام بعدى با مسایلى رو به رو گردید که در عصرامامان قبل سابقه نداشت. از یک سو، پس از شهادت امامکاظم(علیه السلام)گروهى که به «واقفیه» معروف شدند. بر اساسانگیزههاى مادى، امامت امام رضا(علیه السلام)را منکر شدند و از سوى دیگر،امام رضا(علیه السلام)تا حدود چهل و هفتسالگى داراى فرزند پسر نشد. چوناحادیث رسیده از پیامبر(صلی الله علیه واله)حاکى بود که امامان دوازده نفرند ونه نفر آنان از نسل امام حسین(علیه السلام)خواهند بود، فقدان فرزند براىامام رضا(علیه السلام)هم امامتخود آن حضرت و هم تداوم امامت را با پرسشرو به رو مىساخت. واقفیان نیز این موضوع را دستاویز قرار داده،امامت امام رضا(علیه السلام) را انکار مىکردند. اعتراض حسین بن قیاماىواسطى به امام هشتم(علیه السلام)در این باره و پاسخ آن حضرت، بر درستىاین سخن گواهى مىدهد. ابن قیاما که از سران واقفیه بود. درنامهاى امام رضا(علیه السلام)را عقیم خواند و نوشت: چگونه ممکن است امامباشى در صورتى که فرزند ندارى؟ امام در پاسخ فرمود: از کجامىدانى من داراى فرزند نخواهم شد. سوگند به خدا، بیش از چندروز نمىگذرد که خداوند پسرى به من عطا مىفرماید و این پسر، حقرا از باطل جدا مىکند.
خطر دیگرى که در این مقطع حساس شیعیان را تهدید مىکرد، قدرتگرفتن مذهب «معتزله» بود. مکتب اعتزال به مرحله رواج و رونقگام نهاده بود و حکومت وقت نیز از آنان پشتیبانى مىکرد. معتزلیان دستورها و مطالب دینى را به عقل خود عرضه مىکردند. آنچه عقلشان صریحا تایید مىکرد، مىپذیرفتند و بقیه را انکارمىکردند. چون نیل به مقام امامت امت در سنین خردسالى با عقلظاهر بین آنان قابل توجیه نبود، پرسشهاى دشوار و پیچیدهاى مطرحمىکردند تا به پندار خود آن حضرت را در میدان رقابت علمى شکستدهند. البته امام جواد(علیه السلام)با پاسخهاى قاطع از این مناظرههاسربلند برون آمده، هرگونه تردید در مورد امامتخود را از بینبرد و اصل امامت را تثبیت کرد. به همین خاطر، در زمان امامهادى(علیه السلام)این موضوع مشکلى ایجاد نکرد; زیرا براى همه روشن شدهبود که در برخوردارى از این منصب الهى، خردسالى تاثیرى ندارد.
عصر تهاجم عقیدتى
امام جواد(علیه السلام)با دو خلیفه نیرنگباز عباسى یعنى مامون و معتصممعاصر بود. به گواهى متون تاریخى مامون مکارترین و منافقترینخلفاى عباسى است. او کسى است که براى کسب پیروزى نهایى و قطعى بر اندیشه شیعه،بسیار کوشید. هدف نهائى مامون از تشکیل مجالس مناظره با امامان شیعه،شکست آنان و در نهایتسقوط مذهب تشیع بود. او ىخواستبراىهمیشه ستاره تشیع خاموش گردد و بزرگترین منبع و مصدر مشکلات وخطراتى که مامون و دیگر حاکمان غاصب و ستمگر را تهدید مىکرد،از میان برداشته شود. مامون به حمیدبن مهران - که در خواستمناظره با امام رضا(علیه السلام)کردهبود.- گفت: نزد من هیچ چیز از کاهشمنزلت وى محبوب تر نیست.
او همچنین به سلیمان مروزى گفت: به خاطر شناختى که از قدرتعلمىات دارم، تو را به مباحثه با او(امام رضاعلیه السلام)» مىفرستم وهدفى ندارم جز این که او را فقط در یک مورد محکوم کنى.
در چنین عصرى امام جواد(علیه السلام)قاطعانه و با صلابت دربرابرانحرافها، کجروىها، مسامحهها، توهینها و دیگر حیلهها و مکرهاىخلفاى باطل ایستاد و از حقانیت دین دفاع کرد. این مقاله نمونههایى از قاطعیت و صلابت امام جواد(علیه السلام)در برابر دستگاه ستم وتزویر بنىعباس را گرد آورده است.
1- امام جواد و انتقام از قاتلان حضرت زهرا(سلام الله علیها)
همه امامان شیعه در برابر ستمى که در باره حضرت زهرا(سلام الله علیها) انجامشد، حساس بودند و به مناسبتهاى مختلف خشم خود را از این قضیه ابراز مىکردند. زکریا بن آدم مىگوید: خدمتحضرت رضا(علیه السلام) نشستهبودم که امام جواد(علیه السلام)را پیش او آوردند. پس آن حضرت از چهار سال کمتر بود. حضرت جواد(علیه السلام) دستهایش را بر زمین نهاد، سرش را به طرف آسمانبلند کرد و در فکرى عمیق فرو رفت. امام رضا(علیه السلام)فرمود: جانمفدایت چرا در فکرى؟ امام جواد(علیه السلام) فرمود: به آنچه در باره مادرمزهرا(علیها السلام) انجام شد، مىاندیشم. به خدا سوگند، حق قاتلانش آن است کهاگر دستم به آنها برسد، آنان را سوزانده، تکه تکه کنم وریشهشان را برکنم. در این هنگام، امام رضا(علیه السلام) او را در آغوشکشید، میان دو چشمش را بوسید و فرمود: پدر و مادرم فدایت، بهراستى که تو لایق امامتشیعه هستى.
2- خطبه کوبنده
شایعه انقطاع نسل امامت از امام رضا(علیه السلام)که ساخته واقفیه بودتا آنجا پیش رفت که به حد افترا رسید و گفتند: چون رنگ چهرهامام جواد(علیه السلام)گندمگون است، فرزند امام رضا(علیه السلام)نیست و براى این کهثابتشود او فرزند امام رضا(علیه السلام)استباید او را نزد قیافه شناسها ببریم. بدین ترتیب ، باگستاخى، امام جواد(علیه السلام)را که در آن وقتحدود دو سال داشت. نزد قیافه شناسها بردند. آنان به محض دیدنامام به سجده افتادند و خطاب به کسانى که امام را آورده بودند،گفتند: واى برشما! چگونه این کوکب درخشان و نور منیر را برامثال ما عرضه مىکنید؟! به خدا قسم، او از نسلى پاک و پاکیزه واز اصلاب طاهر و مطهر است. او از ذریه علىبن ابىطالب(علیه السلام)و رسولالله(صلی الله علیه واله) است. او را ببرید و بر این کار خود استغفار کنید. دراین هنگام، امام جواد(علیه السلام) با فصاحتى بىنظیر فرمود: ستایش مخصوصکسى است که ما را از نور خودش و با دستخودش خلق کرد و از میانخلقش ما را برگزید و امین خود قرار داد. اى مردم! من محمدفرزند رضا و او فرزند کاظم و او فرزند صادق و او فرزند باقر واو فرزند زین العابدین و او فرزند حسین شهید و او فرزند علىابنابىطالب: است. من پسر فاطمه(سلام الله علیها) و محمد(صلی الله علیه واله) هستم. آیا در نسب چونمنى شک کرده، بر من و پدرم افترا مىبندید و مرا به قیافهشناسان عرضه مىکنید؟! به خدا قسم، من هم نسب شما و هم نسبقیافه شناسها را از خود شما و آنها بهتر مىدانم. من ظاهر وباطن همه را مىدانم و نیز مىدانم چه آیندهاى درانتظار شما وآنها است. این علمى است که از خداوند قبل از خلقت آسمان و زمینبه مارسیده است. وقتى این خبر به امام رضا(علیه السلام)رسید، فرمود: مانند این قضیه در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله) نیز تکرار شد. وقتى ماریهقبطیه حضرت ابراهیم را به دنیا آورد، عدهاى به او تهمت زدند وگفتند: این پسر به رسول الله شبیه نیست. در نهایت پیامبراکرم(صلی الله علیه واله)حضرت على(علیه السلام)را مامور پىگیرى قضیه کرده، فتنهسازان رارسوا ساخت و خطاب به آنان فرمود: خدا شما دو نفر را نیامرزد. وقتى آن دو از پیامبر(صلی الله علیه واله) تقاضاى استغفار کردند، آیه 80 سورهتوبه نازل شد:(وانتستغفرلهم سبعین مره فلن یغفرالله لهم
آنگاه امام رضا(علیه السلام)ادامه داد: سپاس خداى را که در من و پسرماسوهاى مانند پیمبر و پسرش قرار داد.
3- مبارزه با حدیث سازان
پس از آن که مامون دخترش را به امام جواد(علیه السلام) تزویج کرد، درمجلسى که مامون و بسیارى دیگر از جمله فقهاى دربارى مانندیحیىابناکثم حضور داشتند، یحیى به امام عرض کرد: روایتشدهجبرئیل حضور پیامبر(صلی الله علیه واله)رسید و گفت: یا محمد! خدا به شما سلاممىرساند و مىگوید: من از ابوبکر راضىام; از او بپرس آیا او هماز من راضى است؟ البته علامه امینى در جلد پنجم کتاب الغدیراین حدیث را دروغ و از احادیث مجعول محمد بن بابشاد دانستهاست. امام فرمود: کسى که این خبر را نقل مىکند باید خبر دیگرىکه پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله)در حجهالوداع بیان کرد، از نظر دور ندارد. پیامبر فرمود: «کسانى که بر من دروغ مىبندند، بسیار شدهاند وبعد از من نیز بسیار خواهند بود. هرکس به عمد بر من دروغ بندد، جایگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حدیثى از من براى شما نقل شد، آن را به کتاب خدا وسنت من عرضه کنید. آنچه با کتاب خدا و سنت من موافق بود، بگیرید و آنچه مخالفکتاب خدا و سنتبود، رها کنید» . این روایتبا کتاب خداسازگارى ندارد; زیرا خدا فرموده است: «ما انسان را آفریدیم و مىدانیم در دلش چه مىگذرد و ما ازرگ گردن به او نزدیکتریم» . آیا خشنودى و ناخشنودى ابوبکر برخدا پوشیده بود تا آن را از پیامبر(صلی الله علیه واله) بپرسد؟
یحیى گفت: روایتشده که ابوبکر وعمر در زمین مانند جبرئیل ومیکائیل در آسمانند. حضرت فرمود: دراین حدیث نیز باید دقتشود،چرا که جبرئیل و میکائیل دو فرشته مقرب خدایند، هرگز گناهى ازآنان سرنزده است و لحظهاى از دایره اطاعتخدا خارج نشدهاند;ولى ابوبکر و عمر مشرک بودهاند. البته آنها پس از ظهور اسلاممسلمان شدهاند، اما اکثر دوران عمرشان را در شرک و بت پرستىسپرى کردند. بنابراین، محال استخدا آن دو را به جبرئیل ومیکائیل تشبیه کند.
یحیى روایت دیگرى مطرح کرد که ابوبکر و عمر دو سرور پیراناهلبهشتند. امام فرمود: این روایت نیز از جعلیات بنىامیه است ودرست نیست; زیرا بهشتیان همگى جوانند و پیرى در میان آنان وجودندارد. این حدیث را بنىامیه در مقابل حدیثى از پیامبر(صلی الله علیه واله) درمورد امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) که فرمود: «حسن وحسین دو سرور جوانان بهشتشمرده مىشوند.» جعل کردهاند.
یحیى گفت: روایتشده که پیامبر(صلی الله علیه واله) فرمود: اگر من به پیامبرىمبعوث نمىشدم، حتما عمر مبعوث مىشد. امام فرمود: کتاب خدا ازاین حدیث راستتر است; زیرا فرموده است: «اى پیامبر! به خاطربیاور هنگامى را که از پیامبران پیمان گرفتیم. » از این آیهصریحا برمىآید که خداوند از پیامبران پیمان گرفته است. در اینصورت، چگونه ممکن است پیمان خود را تبدیل کند. علاوه بر این،هیچ یک از پیامبران به قدر یک چشم برهم زدن به خدا شرکنورزیدهاند. چگونه خدا کسى را به پیامبرى مبعوث مىکند که بیشترعمر خود را با شرک سپرى کرده است; و نیز پیامبر فرمود: «من درحالى پیامبر شدم که آدم بین روح و جسد قرار داشت.»
4- مبارزه با لهو و لعب
مامون هنگام تزویج دخترش، مجلسى ترتیب داد و از مطرب وآوازخوانى به نام (مخارق) دعوت کرد تا امام را بیازارد. مخارقبه مامون گفت: اگر ابوجعفر کمترین علاقهاى به امور دنیوى داشتهباشد، مقصود تو را تامین مىکنم. پس در برابر امام جواد(علیه السلام) نشستو با صداى بلند شروع به نواختن عود و آوازخوانى کرد. امام بهاو و اطرافیانش هیچ توجه نکرد. بعد از مدتى سکوت سربرداشت و بهمخارق فرمود: از خدا بترس اى ریش دراز! در این لحظه، ناگهانعود و بربط از دست وى افتاد و دستش فلجشد. وقتى مامون سببفلجشدن دست را از او پرسید، گفت: زمانى که ابوجعفر(علیه السلام) فریادبرکشید، چنان هراسان شدم که هرگز به حالت عادى باز نمىگردم.
5- قضاوت امام و شکست فقهاى دربارى
زرقان محدث مىگوید: روزى ابنابى داوود را دیدم درحالى که بهشدت افسرده و غمگین بود، از مجلس معتصم باز مىگشت. علت را جویاشدم، گفت: امروز آرزو کردم کاش بیستسال پیش مرده بودم. پرسیدم: چرا؟ گفت: به خاطر آنچه از ابو جعفر جواد در مجلسمعتصم برسرم آمد. شخصى به سرقت اعتراف کرد و از معتصم خواست تابا اجراى کیفر الهى او را پاک سازد. خلیفه همه فقها راگردآورد. امام جواد را نیز دعوت کرد و از ما در مورد قطع دستدزد و حدود آن پرسید. من گفتم: باید از مچ دست قطع شود، بهدلیل آیه تیمم که مىگوید: (فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم.
گروهى از فقها در این نظر با من موافق و عدهاى دیگر مخالفتکردند و گفتند: باید از آرنج قطع شود، به دلیل آیه وضو کهمىگوید:(فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق
آنگاه معتصم رو به محمد بن على(علیه السلام)کرد و پرسید: نظر شما دراین مساله چیست؟
امام فرمود: اینهادر اشتباهند. فقط باید انگشتان دزد قطعشود، به دلیل این که پیامبر(صلی الله علیه واله) فرمود: «سجده بر هفت عضو بدنتحقق مىپذیرد: صورت، دوکف دست، دوسرزانو، دوانگشتبزرگ پا. بنابراین، اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، دستى براى اونمىماند تا سجده کند. خداوند مىفرماید:(وان المساجد لله)یعنىاعضاى هفتگانه سجده از آن خداست و آنچه براى خداست، قطع نمىشود. مععصم نیز جواب امام را پذیرفت و دستور داد انگشتاندزد را قطع کردند. در این لحظه من(ابن ابىداوود)از شدت ناراحتىآرزوى مرگ کردم.
6- حکم محارب
در زمان معتصم برخى از راههاى مواصلاتى، بویژه راه خانه خدا،نا امن شده بود و عدهاى راهزن نزدیک شهر خانقین براى کاروانهامزاحمت ایجاد مىکردند. خلیفه به حاکم محل دستور داد تا راهزنانرا دستگیر و مجازات کند. حاکم آنان را دستگیر کرد و منتظر ابلاغحکم از سوى خلیفه شد. معتصم با فقها مشورت و درخواستحکم کرد. آنان در جواب به قرآن (انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله ویسعون فىالارض فساداانیقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم وارجلهم من خلاف اوینفوا منالارض)استناد کردند و گفتند: هرکدام ازاین مجازاتها اجرا شود، حاکم اختیار دارد. امام جواد(علیه السلام) فرمود: این فتوا غلط است و در این زمینه باید بیشتر دقت کرد; زیرا اینافراد یا فقط راه را ناامن کرده، کسى را نکشتهاند و مال کسى رانبردهاند، در این صورت فقط زندانى مىشوند و این همان تبعیداست; ولى اگر هم راهها را نا امن کردهاند و هم کسى را کشتهاند;باید به قتل برسند، و اگر علاوه بر این دو مورد، اموال را نیزغارت کردهاند، باید دست و پاى آنان به صورت عکس قطع گردد و سپسبه دار آویخته شوند.
7- مرگ فتنه گران منافق
ابوالسمهرى و ابن ابىالزرقا داراى اندیشههاى باطل بودند، ولىآن را آشکار نمىساختند. آنها خود را به امام و یاران امامنزدیک کرده، از این موقعیتسوء استفاده مىکردند. اسحاق انبارىمىگوید: روزى امام جواد(علیه السلام)به من فرمود: ابوالسمهرى و ابن ابىالزرقا گمان مىکنند مبلغ ما هستند، شاهدباشید من از آنان بیزارم; زیرا آنان فتنهگرو ملعونند. اىاسحاق! مرا از شرآنان راحت کن. گفتم: فدایتشوم. آیا کشتن آنانجایز است؟ فرمود: آنان فتنه مىکنند و گناه آن را به من ودوستانم نسبت مىدهند. قتل آنان واجب است. اگر مىخواهى ازشرآنان خلاص شوى، آشکارا آنان را نکش; زیرا در این صورت بایدپیش داوران ستم پیشه شاهد بیاورى و در نهایت تو را خواهند کشت. من نمىخواهم به خاطر دو فاسد، مومنى از بین برود. این کار راپنهانى انجام بده. محمدبن عیسى مىگوید: بعد از این قضیه، دیدماسحاق همیشه منتظر فرصتى است تا این دو را به سزاى اعمالشانبرساند.
8- قاطعیت امام در طرد افراد ناصالح
یکى از خطراتى که همیشه بزرگان و رهبران یک مذهب یا کشور راتهدید مىکند، وجود اطرافیان ناصالح است که به خاطر اغراضانحرافى، مادى یا اعتقادى پیرامون بزرگان را گرفته، بین آنان ومردم فاصله ایجاد مىکنند و معمولا راههاى ارتباطى آنان را بامردم قطع مىکنند. اگر بزرگان مواظب این گونه افراد نباشند، چهبسا زیانهاى جبران ناپذیرى به بار خواهد آمدکه جبران آن مشکلاست. در زمان امام جواد(علیه السلام)نیز این گونه افراد با سوء استفاده ازکمى سن امام، به خیال خود فکر مىکردند مىتوانند بر امور اماممسلط شوند و هر طور که خواستند، عمل کنند. امام این خطر رااحساس کرد و بىهیچ اغماضى آنان را طرد کرد. ابوالعمر، جعفر بنواقد وهاشم بن ابىهاشم در شمار این افراد جاى داشتند. امام درباره آنان فرمود: خداوند آنان را لعنت کند; زیرا به اسم ما ازمردم اخاذى مىکنند و ما را وسیله دنیاى خود قرار دادهاند.
9- نهى از اظهار نظر در امور دینى
کسانى مىتوانند در امور دینى اظهار نظر کنند که در این کارخبره باشند. اگر سیره معصومان: را ملاحظه کنیم، احادیثبسیارىدر نهى از فتواى بدون علم و اظهار نظرهاى کممایه در امور دینىمىیابیم. بعد از شهادت امام رضا(علیه السلام)، وضعیتشیعیان مقدارىمتزلزل گردید; به حدى که برخى از بزرگان مانند یونس بنعبدالرحمان نیز دچار لغزش شدند. در تاریخ آمده است: عدهاى ازبزرگان شیعه مانند ریان بن صلت، صفوان بن یحیى، یونس بنعبدالرحمان و دیگران در خانه عبدالرحمان بن حجاج در بغدادگردآمدند و در سوگ امام رضا(علیه السلام) به گریه و زارى پرداختند. یونسبه آنان گفت: از گریه دستبردارید. براى امر امامت چارهاىبیندیشید و ببینید تا این کودک(امام جواد(علیه السلام» بزرگ شود، چه کسىعهدهدار امامتشیعه گردد و ما مسایل خود را از چه کسى بپرسیم. در این هنگام، ریان بن صلتبرخاست و گلوى یونس را فشرد و گفت: معلوم شد تو در عقیدهات در مورد امامت استوار نیستى; زیرا اگرامر امامت از جانب خدا باشد، فرقى بین طفل یک روزه و پیرمردصدساله نیست. سپس حدود هشتاد نفر از بزرگان شیعه براى انجاممراسم حج و دیدار با امام جواد(علیه السلام)عازم مدینه شدند. آنها هنگامورود به مدینه به خانه امام صادق(علیه السلام) که در آن هنگام خالى ازسکنه بود. رفتند. بعد از مدتى عموى امام جواد(علیه السلام)(عبدالله بنموسى)وارد شد و در صدر مجلس نشست. شخصى بلند شد و گفت: عبداللهپسر رسول خدااست و هرکس پرسشى دارد، از او بپرسد. او مىخواستزمینه جانشینى عبدالله بن موسى را به جاى امام رضا(علیه السلام) فراهمسازد. چند نفر از حاضران مسایلى را پرسیدند، ولى عبداللهپاسخهاى نادرست داد. شیعیان غمگین و ناراحتشدند و تصمیمگرفتند. مدینه را ترک کنند. در این هنگام، امام جواد(علیه السلام) واردشد، به پرسشهاى شیعیان پاسخهاى درست و قانع کننده داد و خطاببه عمویش فرمود: عمو! از خدا بترس; چرا با این که در میان امت داناتر از تووجود دارد، اظهار نظر مىکنى؟ در قیامت چه جوابى خواهى داشت؟
10- شخص منحرف نباید امام جماعت شود
نماز جماعتیکى از میدانهاى بزرگ نمایش قدرت و اتحادمسلمانان است که بر اقامه آن تاکید فراوان گردیده است. درنماز جماعتیکى از مسایل بسیار مهم، شرایط امام جماعت است. امام جماعتباید از نظر فکرى و عقیدتى سالم باشد. امامجواد(علیه السلام)در این زمینه خطاب به شیعیان فرمود: به کسى که در موردخداوند قایل به تجسیم است و اعتقاداتش درست نیست، زکات ندهید وپشتسرش نماز نخوانید. و نیز فرمود: پشتسر کسى که به دینشاطمینان ندارید و نیز درباره ولایت و دوستى او باما مشکوکهستید، نماز نخوانید. ونیز فرمود: به گروه واقفیه اقتدا نکنید.
11- تشکیلات امام(علیه السلام)در برابر خلیفه
على بن مهزیار، وکیل امام، مىگوید: در سال 220 از نظراقتصادى فشار زیادى به شیعیان وارد گردید و حکومت اموال بسیارىاز آنان را به عنوان مالیات مصادره کرد. در آن سال، من نامهاىبه امام نوشتم و این مشکلات را بیان کردم. امام درجواب فرمود: چون سلطان به شماستم کرده است و شیعیان تحت فشار قرار دارند،امسال من خمس را فقط در طلا و نقرهاى که سال بر آن گذشتهاست. واجب کردم. دیگر وسایل زندگى مانند حیوانات، ظروف،سودسالیانه، باغها و کالاها خمس ندارد. این تخفیف از ناحیه منبه شیعیان است تا فشار دستگاه حاکم آنان را مستاصل نکند.
12- افراط و تفریط، ممنوع
خطر انحراف فکرى همیشه جوامع را تهدید مىکند. گروهى در بارهمسایل اعتقادى راه افراط پیش مىگیرند و عدهاى راه تفریط.
پیامبر بزرگوار اسلام(ص)هنگام رحلت، میزان و ملاک عقیده صحیحرا معرفى فرمود و کتاب و عترت را ملاک مصونیت از انحراف شمرد. متاسفانه در بین مسلمانان و شیعیان همیشه عدهاى گرفتار افراطو دستهاى درگیر تفریط بودند. محمدبن سنان از کسانى است که درمحبت اهلبیت: زیاده روى مىکرد. به همین جهتبرخى از علماىرجال، او را به غلو متهم مىکنند. او مىگوید: روزى خدمت امامجواد(علیه السلام)نشسته بودم و مسایلى ازجمله اختلافات شیعیان را مطرحمىکردم. امام فرمود: اى محمد! خداوند قبل از هرچیز نورمحمد(صلی الله علیه واله) و على(علیه السلام)و فاطمه(سلام الله علیها)را خلق کرد; سپس اشیا و موجودات دیگررا آفریده، طاعت اهلبیت: را برآنان واجب کرد وامور آنها را دراختیار اهلبیت: قرار داد. بنابراین، فقط اهلبیت: حق دارند چیزىرا حلال و چیزى را حرام کنند و حلال و حرام آنان نیز به ارادهخداوند و با اجازه او است. اى محمد! دین همین است. کسانى کهجلوتر بروند، انحراف و کج رفتهاند و کسانى که عقب بمانند،پایمال و ضایع خواهند شد. تنها راه نجات، همراهى اهلبیت: است و تو نیز باید همین راهرا طى کنى.
منبع:ماهنامه کوثر
نویسنده: شمس الله صفرلکى
********************************************************************************************
بسم الله
![امام جواد](http://img.tebyan.net/big/1392/02/21945403821910988419913385702225176223.jpg)
حضرت محمدبن علی التقی علیهماالسلام اولین امامیاست که در سنین کودکی به امامت شیعیان منصوب شدند. درصورتی که امامت در این سن در میان امامان سابقه نداشت. همین امر موجب شد واکنشهایی حتی از سوی بزرگان شیعه در زمان خود حضرت جواد صلوات الله علیه صورت گیرد. و تردیدی در امامت ایشان در میان دوست و دشمن پدیدار گردد. تردیدهایی که در عصر حاضر با رنگی نو و در قالبی به روز شده مطرح میشود که مگر ممکن است طفلی هفت ساله رهبری دینی جامعه اسلامیرا عهده دارشود؟ کودکی که نه درس خوانده و نه تحت تربیت مربی کارآزموده قرارگرفته و نه تجربه چندانی در مسائل روز کسب کرده است .
شبههای بی اساس
تردیدکنندگان در امامت امام جواد صلوات الله علیه، برای رهبری یک جامعه شرایطی را لازم میدانند. از جمله اینکه میگویند: کسی که میخواهد امام و رهبر امتی باشد باید اطلاع کافی از امور جامعه دینی داشته باشد که لازمه این، سپری کردن مدتی قابل توجه در میان امت اسلامیاست. از طرفی چنین شخصی از آنجا که مرجع دینی امت اسلامیاست باید به مسائل و احکام و اصول و مبانی دینی تسلط کامل داشته باشد تا نسبت به تمامیمسائل شرعی مطح شده و مطرح نشده توانایی پاسخگویی را داشته باشد.
اینان معتقدند توانمندی در این امور، یا با تجربه حاصل میشود - مانند شیوه حکومت داری و مدیریت جامعه اسلامیو یا همانند تسلط علمیبر مبانی و مسائل دینی – و یا با کسب علم و تعلیم دیدن بدست میآید.
سابقه تاریخیِ پیشوایی یک کودک
در جواب باید گفت: اولا: هر چند در میان امامان معصوم علیهم السلام پیشوایی در این سن سابقه نداشته اما مرجع دینی و پیشوای الهی بودن یک کودک سابقه تاریخی دارد و بی سابقه نیست، بلکه به گفته کلام خداوند در کتاب صادق قرآن ناطق حضرت عیسی علیه السلام در همان گهواره نبوت خویش را اعلان کرد. زمانی که به حضرت مریم علیهاالسلام تهمت ناروا زدند؛ چون ایشان روزه سکوت گرفته بود در جواب اشاره به کودک شیرخوار خود کرد. «فاشارت الیه» حضرت عیسی علیهالسلام در گهواره به زبان درآمد که: «قال انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا حقا» من بنده خدایم، مرا کتاب(انجیل) داده و مرا پیامبر قرار داده است. (1)
تاریخ زندگانی شخص امام نهم شیعیان نشان میدهد که امامت ایشان از سوی دوست و دشمن با سنجش علمیدینی ایشان همراه بوده است. یعنی در همان اوایل امامت هم دشمنان و مخالفان با ایشان به مناظره و بحث علمیپرداختند و هم دوستان و علمای بزرگ شیعی
بنابراین اگر خدا بخواهد با توجه به علم وسیع الهی به تمامیانسانها میتواند امامت و رهبری امت را به عهده کودکی بظاهر نابالغ و حتی یک طفل شیرخواره قرار دهد که «الله اعلم حیث یجعل رسالته». خداوند داناتر است که رسالتش را کجا و نزد چه کسانی قرار دهد.
در زمان خود حضرت افراد با نفوذ شیعه چون ابن ساباط، عباد بن اسماعیل و ابویحیی صنعانی که جملگی از شیعیان امام رضا علیه السلام بودند. اینان که به توصیه حضرت، امامت فرزندش را پذیرفته بودند، با استناد به برخی آیات و روایات بحران موجود را نیز برای دیگر شیعیان تبیین میکردند. مهمترین استدلال آنان این بود که امامت تداوم نبوت است و واگذاری آن به افراد، تنها با اراده خدا صورت میپذیرد، از این رو مسائلی چون سن و سال در آن دخالت ندارد .[2]
ثانیا: در طول تاریخ کودکانی بوده اند که از نبوغ سرشاری برخوردار بوده اند و در همان کودکی در جایگاه علمیمنحصربفرد در جامعه دینی قرار گرفته اند. و در حوادث روزگار خویش از افراد باتجربه و محاسن سپید، با تجربه تر و پخته تر عمل کرده اند.
ثالثا: تاریخ زندگانی شخص امام نهم شیعیان نشان میدهد که امامت ایشان از سوی دوست و دشمن با سنجش علمیدینی ایشان همراه بوده است. یعنی در همان اوایل امامت هم دشمنان و مخالفان با ایشان به مناظره و بحث علمیپرداختند و هم دوستان و علمای بزرگ شیعی.
مناظرهای تحیّربرانگیز
مأمون عباسی برای اثبات یا رد مقام علمیامام کرسی مناظره با بزرگ عالم بغداد ترتیب میدهد. در آن مجلس که چند روزی به طول انجامید سۆالات دینی انبوهی از حضرت شد که حضرت با جوابهای دقیق به تردید کنندگان در امر امامت خود پاسخی کوبنده دادند. در تاریخ آمده است: مأمون مجلس عظیمیترتیب داد و یحیی بن اکثم و سایر بزرگان علمیو اشراف را جمع کرد، پس مأمون امر کرد صدر مجلس برای آن حضرت فرش گستردند و متکائی برای آن حضرت نهادند. شیخ مفید فرمود: پس حضرت جواد علیه السلام تشریف آورده در حالیکه هشت سال از سن شریفش گذشته بود و در موضع تعیین شده نشست و یحیی بن اکثم قاضی القضات بغداد هم مقابل آقا جوادالائمه علیه السلام قرار گرفت؛ مردم هم هر یک در مقام و مرتبه خود نشستند و جای مأمون را در پهلوی خود حضرت جوادالائمه علیه السلام قرار دادند. پس بحیی بن اکتم خواست به جهت امتحان آن حضرت مسئلهای سئوال کند. مأمون گفت از خود آن حضرت دستور بطلب! یحیی بن اکثم از آن حضرت اجازه طلبید. حضرت فرمود: بپرس اگر خواهی.
هر چند در میان امامان معصوم علیهم السلام پیشوایی در این سن سابقه نداشته اما مرجع دینی و پیشوای الهی بودن یک کودک سابقه تاریخی دارد و بی سابقه نیست، بلکه به گفته کلام خداوند در کتاب صادق قرآن ناطق حضرت عیسی علیه السلام در همان گهواره نبوت خویش را اعلان کرد.
یحیی گفت: فدایت شوم چه میفرمایی در حق کسی که مُحرم بود و قتل صید کرد؟
حضرت فرمود: در بیرون کشت او را یا در حرم؟ عالم بود یا جاهل؟ از روی عمد بود یا خطا؟ آزاد بود یا غیر آن؟ از صغار بود یا کبار؟ این محرم اصرار در صید دارد یا پشیمان شده؟ در شب بود صید یا در روز؟ احرام عمره اوست یا احرام حج؟
یحیی بن اکثم از شنیدن این فروع در تحیر ماند و هوش از سرش رفت و عجز از صورتش ظاهر شد و زبانش بند آمد؛ در این هنگام بر حضار مجلس امر واضح شد. [3]
انتصاب یا انتخاب
در پایان باید از این نکته نیز نباید غافل شد که امامت به اعتقاد شیعه امری انتصابی است و براساس اراده و مشیت و عنایت ویژه الهی، نه انتخابی و توسط افراد جامعه. و انتصاب آن توسط خداوند است که بواسطه امام قبلی اعلان میشود. البته اگر قرار باشد عقلا از میان خود شخصی را بعنوان رهبر جامعه قرار دهند ملاکاتی را لحاظ خواهند کرد. اما در انتخاب الهی این ملاکات با توجه به احاطه خداوند بر همه چیز مسلما دقیقتر خواهد بود.
پی نوشت:
1. سوره مریم آیه 30.
2. سیداحمدرضا خضری، تشییع در تاریخ،نشر معارف قم،صص 201-202.
3. سیدجعفر قدس میرحیدری،اختران همیشه جاوید،انتشارات تهران، ص768./ تبیان
بسم الله
ای رهگشای ما به سوی حیدر
ای ساقی جام و سبوی حیدر
تو صاحب ثلث رجب جوادی
زیباترین مخلوق رب جوادی
میلاد امام جواد (علیه السلام) مبارک باد
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
برخیز به شادى، گه برخاستن است
چون شادى امشب ز گنه تاختن است
امشب شب میلاد تقى هست و شب
عیدى ز جواد و اهل بیت خواستن است
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
ای عبد مسعود خدای سبحان
مانند تو چشم فلک ندیده
ناز تو را بابای تو خریده
ناز تو بر ما باعث نیاز است
بر روی ما باب الجواد باز است
میلاد امام جواد (علیه السلام) مبارک باد
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
هر کس به جود تو کند توکل
خیر دو عالم میشود نصیبش
خلاق عالم میشود حبیبش
میلاد امام جواد (علیه السلام) مبارک باد
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
آبادی دنیا بدون عقبی
از تو نخواهمای عزیز زهرا
بهر نجات شیعه آمدی تو
باب ورود ما به مشهدی تو
میلاد امام جواد (علیه السلام) مبارک باد
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
تو آمدی حب رضا بجویند
ابتر به آن عبد خدا نگویند
تو منتها منای من جوادی
تو دلبر خدای من جوادی
میلاد امام جواد (علیه السلام) مبارک باد
![نورالأصفیاء](http://rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/01%20esfand/02/0008997%20%282%29.jpg)
برخیز به شادى، گه برخاستن است
چون شادى امشب ز گنه تاختن است
امشب شب میلاد تقى هست و شب
عیدى ز جواد و اهل بیت خواستن است
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
خوش باش که قلب شیعه شاد است امشب
کار همه بر وفق مراد است امشب
درهاى بهشت آرزو باز شده است
چون شام ولادت جواد است امشب
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
میلاد تقى نهم امام است امروز
در کشور جود، بار عام است امروز
تبریک فرشتگان به درگاه رضا
هم در صلوات است و سلام است امروز
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
امشب رضویون همه شادند
دل در حرم رضا نهادند همه
عیدى ولادت از پدر مى گیرند
خشنود ز مقدم جوادند همه
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
میدهد عیدی رضا(علیه السلام) بر شیعیان و دوستانش
جشنی از بهر پسر، شاه خراسان دارد امشب
میلادامام جواد(علیه السلام) مبارک
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
آفتابی امشب از بیت رضا سر میزند
کودکی لبخند در دامان مادر میزند
آن که جودش خیره سازد چشم هر فرزانه را
و آن که با علمش به جان خصم آذر میزند
میلادامام جواد(علیه السلام) مبارک
![نورالأصفیاء](http://rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/01%20esfand/02/0008997%20%283%29.jpg)
شد باز به روی خلق، باب برکات
ای غرق گنه رسید کشتی نجات
زن دست به دامان جواد و بفرست
بر احمد و آل او دمادم صلوات
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
آسمان معرفت ، گنج سخا ، دریای جود
شهر فضل و دانش و بخشش بیاید در وجود
در شب میلاد مسعود شه خوبان جواد
حق به روی عالم و آدم در رحمت گشود
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
امام جواد آن شه ملک بود
که بد عالم علم غیب و شهود
ز تقوی «تقی» بود آن نور پاک
ز بخشش «جواد» آن مه تابنک
ابوجعفر آن رهبر انس و جان
فروغ خدا از جمالش عیان
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
پیشوای اهل ایمان مرکز تقوا تقی
مقتدای اهل ایقان کعبه دلهاستی
با شکوه مرتضی فرزند دلبند رضا
قرة العین نبی نور دل زهراستی
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
ای کوی تو قبلهی مراد ادرکنی
ای دادرس روز معاد ادکنی
ای گشته زفرط جود و احسان و عطا
مشهور و ملقب به جواد ادرکنی
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
دلها زقدم دوست شاد است امشب
سیراب زچشمهی مراد است امشب
بشگفته تقی شکوفهی باغ رضا
فرخنده ولادت جواد است امشب
![نورالأصفیاء](http://rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/01%20esfand/02/0008997%20%284%29.jpg)
ای روضهی رضوان رضا ادرکنی
سرحلقهی خوبان خدا ادرکنی
درجود و کرم نیامده در عالم
دستی به کریمیشما ادرکنی
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
ی حجت برحق خدا ادرکنی
محبوب تمام اولیا ادرکنی
ای آنکه به برکت قدومت هستی
دلداده حضرت رضا ادرکنی
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
این کودک نازنین امیر دلهاست
او باب مراد است و جواد ابن الرضاست
از آمدن او به محمد سوگند
خوشحال تر از امام هشتم زهراست
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
هر کس به زمانه سر سپارد به جواد
کار دو جهان وا بگذارد به جواد
از ساحت ثامن الحجج فیض برد
از بسکه رضا علاقه دارد به جواد
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
شب تولد دریای جـود و احسان است
رسد به گوش سماواتیان ، سرود جواد
قدم به عرشهی زین براق نور نهاد
به سوی حضرت سبحان بود صعود جواد
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
امام جواد(علیه السلام): مؤمن به سه ویژگی نیاز دارد:
توفیق از جانب خدا، واعظی از درون و پذیرش نصحیت از ناصحین.
ولادت جواد الائمه برشما مبارک باد
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
امام جواد(علیه السلام) میفرمایند: عزتمندی مؤمن در بی نیازی او از مردم است.
ولادت جواد الائمه برشما مبارک باد
![نورالأصفیاء](http://rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/01%20esfand/02/0008997%20%285%29.jpg)
امام جواد(علیه السلام): امر به معروف و نهی از منکر دو آفریده خداوند هستند،
پس هر که آن دو را یاری کند، عزیز میشود، و هر که آن دو را وانهد خار میشود.
ولادت جواد الائمه برشما مبارک باد
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
امام جواد(علیه السلام): سه چیز است که در اثر آن، بنده به مقام رضوان الهی میرسد:
استغفار فراوان، فروتنی و زیاد صدقه دادن.
ولادت جواد الائمه برشما مبارک باد
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
امام جواد(علیه السلام): افزونی نعمت از جانب خداوند بریده نشود تا شکرگزاری از سوی بندگان بریده شود.
ولادت جواد الائمه برشما مبارک باد
نسیمیاز سر زلفت بهار دنیا شد
تو آمدی و امیدی به عشق پیدا شد
تو آمدی و خبر آمد از سرادق عرش
زمین برای همیشه پر از مسیحا شد
میلاد امام جواد (علیه السلام) مبارک باد
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
درست مثل زمان تولد زهرا
مدینه مثل زمینهای مکه زیبا شد
هزار حظ منزه به دیده اش آمد
همین که چشم ستاره به روی تو وا شد
میلاد امام جواد (علیه السلام) مبارک باد
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
تو جوادی و ما گدای توئیم
هر چه هستیم خاک پای توئیم
لطف تو، عجز ما، بود معلوم
هر دو هستیم لازم و ملزوم
میلاد امام جواد (علیه السلام) مبارک باد
![نورالأصفیاء](http://www.rasekhoon.net/userfiles/vizhe/new/0008997.jpg)
مژدهای یاران نگار آمد، نگار آمد ، نگار
بر تن هستی قرار آمد ، قرار آمد ، قرار
غنچهی زهرا به بار آمد، به بار آمد ، به بار
عالم از یک گل بهار آمد ، بهار آمد ، بهار
میلاد امام جواد (علیه السلام) مبارک باد
![نورالأصفیاء](http://rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/01%20esfand/02/0008997%20%286%29.jpg)
دا