loading...

نورالأصفیاء

مسجدومجتمع فرهنگی،آموزشی وپژوهشی حضرت نورالأصفیاء عجل الله تعالی فرجه الشریف

بازدید : 926
يکشنبه 3 خرداد 1399 زمان : 0:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

دعای روز بیست و نهم

اَللّهُمَّ غَشِّنى فیهِ بِالرَّحْمَةِ وَارْزُقْنى فیهِ التَّوْفیقَ وَالْعِصْمَةَ وَطَهِّرْ قَلْبى مِنْ غَیاهِبِ التُّهَمَةِ یا رَحیماً بِعِبادِهِ الْمُؤْمِنینَ
خدایا فراگیر مرا در این ماه به مهر خود و روزیم کن در آن به توفیق و خودنگهدارى و پاک کن دلم را از تیرگیهاى تهمت اى مهربان نسبت به بندگان مؤ من خود

منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی

کتاب کامل

قرآن مجید مشتمل است‏بر هدف کامل انسانیت و آنرا بکامل‏ترین وجهی بیان میکند زیرا هدف انسانیت که با واقع بینی سرشته شده جهان بینی کامل و بکار بستن اصول اخلاقی و قوانین عملی است که مناسب و لازمه همان جهان بینی باشد و قرآن مجید تشریح کامل این مقصد را بعهده دارد.
خدای متعال در وصف آن میفرماید: «یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم‏» (1) ترجمه:(هدایت میکند قرآن مجید بسوی حق- در اعتقاد- و بسوی راهی راست- در عمل-) و باز در جایی دیگر پس از ذکر تورات و انجیل می‌فرماید: «و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه‏» (2) ترجمه: (و فرو فرستادیم اینکتاب را بسوی تو بحق در حالی که کتاب آسمانی را در برابر خود دارد تصدیق مینماید و مسلط و نگهبانست نسبت‏به آن (.
و باز در اشتمال قرآن بحقیقت‏شرایع انبیاء گذشته میفرماید: «شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی‏» (3) ترجمه: (تشریع کرد برای شما امت محمد آنچه را که بنوح سفارش کرد و آنچه را که بتو وحی کردیم و آنچه را که بابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم) .
و بطور جامع میفرماید: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی‏ء» (4) ترجمه:) و تدریجا فرو فرستادیم بسوی تو این کتاب را در حالی که بیان‏کننده هر چیزی است.)
محصل آیات قبلی اینست که قرآن مجید بحقیقت مقاصد همه کتب آسمانی مشتمل است و زیاده،و اینکه هر چیزی را که بشر در پیمایش راه سعادت و خوشبختی از اعتقاد و عمل بآن نیازمند می‌باشد درین کتاب بطور تام و کامل بیان شده است.

پی نوشت‌ها:

1- سوره احقاف آیه 30
2- سوره مائده آیه 52
3-سوره شوری آیه 13
4-سوره نحل آیه 89

منبع: قرآن در اسلام، علامه سید محمد حسین طباطبایی(رحمت الله علیه)

کلام نور

آزردن

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: هر که مؤمنی را بیازارد، بی گمان مرا آزرده است. (1)
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: هر که مؤمنی را اندوهناک سازد و سپس دنیا را به او بدهد، گناهش بخشوده نشود و در برابر آن پاداشی نبیند. (2)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: نفس مؤمن از او در رنج است اما مردمان از وی آسوده اند. (3)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) می‌فرمایند: آزار نرساندن، نشانه‌ی کمال خرد و مایه‌ی آسایش دو گیتی است. (4)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: خداوند بزرگ فرموده است هر که بنده‌ی مرا بیازارد، با من اعلان جنگ دهد. (5)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: هر که دست از آزار مردم بردارد، یک دست از آنها نگه داشته و مردم دستهای بسیار از (آزار) او نگه می¬دارند.(6)

پی نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج67، ص 72.
2- بحارالانوار، ج75، ص 150.
3- الحضان، ص 620.
4- تحف العقول، ص 283.
5- اصول کافی، ج 2، ص 17.
6- الحضان، ص 17.

ادب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: ادب نیکو، زیور خرد است. (1)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: بهترین شرافت و افتخار خانوادگی، ادب نیکو است. (2)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: خدای بزرگ پیامبر خود را تربیت کرد و چون ادب را در او به کمال رساند، فرمود: «همانا تو دارای خلقی عظیم هستی» آنگاه کار دین و امت را به او سپرد تا بندگانش را اداره کند. (3)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: بهترین میراث پدران برای فرزندان، ادب است نه مال و ثروت؛ زیرا ثروت از بین می‌رود و ادب می‌ماند. (4)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: ادب نیکو، سبب تزکیه اخلاق است. (5)

پی نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج77، ص 131.
2- غررالحکم، ح 2949.
3- اصول کافی، ج1، ص 266.
4- اصول کافی، ج8، ص 150.
5- غررالحکم، ح 5520.

خوشبختی

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: خوشبخت ترین مردم، کسی است که با مردم به بزرگواری رفتار کند. (1)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند:خوشبخت ترین مردم کسی است که نفس او متقاضی طاعت خدا باشد. (2)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: خالی بودن دل از کینه و حسادت، از خوشبختی بنده است. (3)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) می‌فرمایند: از سعادت آدمی‌است که محل کسب و کارش در شهر خودش باشد و همنشینانش مردان صالح باشند و فرزندی داشته باشد که کمک او باشد.(4)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: بالاترین خوشبختی، استواری در دین است. (5)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: خوشبخت کسی است که در نفس خود فراغتی یابد و به کار اصلاح آن بپردازد. (6)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: کوشش در راه اصلاح توده‌ی مردم، از کمال خوشبختی است. (7)

پی نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج74، ص 185.
2- غررالحکم، ح 3396.
3- غررالحکم، ح 5083.
4- الحضال، ص 159.
5- غررالحکم، ح 2869.
6- بحارالانوار، ج78، ص 203.
7- غررالحکم، ح 9361.

مشورت

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند:‌‌‌ای علی! کسی از خدا طلب خیر کند، سرگردان نشود و کسی که مشورت کرد، پشیمان نگشت. (1)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: هر کس که پای بند رأی خود شد، به هلاکت رسید و هر که با دیگران مشورت کرد، شریک عقل آنان شد. (2)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) می‌فرمایند: راهنمایی کردن مشورت کننده، گزاردن حق نعمت است. (3)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: در کارت با کسانی مشورت کن که از خدا می‌ترسند. (4)
حضرت امام کاظم (علیه السلام) می‌فرمایند: همنشینی با اهل دین شرف دنیا و آخرت است و مشاورت با خردمند خیر خواه، محنت و برکت و هدایت است و توفیقی است از خداوند. پس چنانچه شخص عاقل و خردمند تو را راهنمایی کرد، مبادا سرپیچی کنی که هلاک خواهی شد. (5)

پی نوشت‌ها:

1- امالی شیخ طوسی، ص 136.
2- نهج البلاغه حکمت، 161.
3- تحف العقول، ص 283.
4- بحارالانوار، ج75، ص 58.
5- بحارالانوار، ج78، ص 313.

بخل

حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: بخیل ترین مردم کسی است که در سلام کردن بخل ورزد. (1)
حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: بخیل واقعی کسی است که نام من نزد او برده شود و صلوات نفرستد. (2)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: آدم بخیل، خزانه دار وارثان خود است. (3)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: بخل ورزیدن به آنچه در دست داری، بد گمانی به معبود است.(4)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: بخل در بردارنده بدیهای هر عیبی است و افساری است که (بخیل) بوسیله‌ی آن به سوی هر بدی کشانده می‌شود. (5)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: انسان بخیل، آسایش ندارد.(6)
حضرت امام کاظم (علیه السلام) می‌فرمایند: بخیل کسی است که در پرداخت آنچه خدا بر او واجب کرده است بخل ورزد. (7)

پی نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج77، ص 209.
2- بحارالانوار، ج73، ص 306.
3- غررالحکم، ح 464.
4- غررالحکم، ح 1258.
5- بحارالانوار، ج73، ص 307.
6- بحارالانوار، ج73، ص 303.
7- بحارالانوار، ج96، ص 16.

حکمت‌های شگرف

حکمت 337نهج البلاغه: ضرورت عمل گرایى(اخلاقى، تربیتى)
قَالَ المام علیٌ [علیه السلام] الدَّاعِى بِلَا عَمَلٍ کَالرَّامِى بِلَا وَتَرٍ .
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: دعوت کنندة بى عمل، چون تیر انداز بدون کمان است.
حکمت 338 : اقسام علم (علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لَا یَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ إِذَا لَمْ یَکُنِ الْمَطْبُوعُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: علم دو گونه است: علم فطرى و علم اکتسابی؛ اگر هماهنگ با علم فطری نباشد سودمند نخواهد بود.
حکمت 339 : قدرت و حاکمیت اندیشه(سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] صَوَابُ الرَّأْیِ بِالدُّوَلِ یُقْبِلُ بِإِقْبَالِهَا وَ یَذْهَبُ بِذَهَابِهَا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: استوارى رأى با کسى است که قدرت و دارایى دارد، با روى آوردن قدرت، روى آورد، و با پشت کردن آن روى بر تابد.
حکمت 340: ارزش پاکدامنى و شکر گزارى (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ وَ الشُّکْرُ زِینَةُ الْغِنَى .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: پاکدامنى زیور تهیدستى ، و شکر گزارى زیور بى نیازى (ثروتمندى) است.
حکمت 341: روز دردناک ظالم(سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] یَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: روز انتقام گرفتن از ظالم سخت تر از ستمکارى بر مظلوم است.
حکمت 342: راه بى نیازى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْغِنَى الْأَکْبَرُ الْیَأْسُ عَمَّا فِى أَیْدِى النَّاسِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: برترین بى نیازى و دارایى، نومیدى است از آنچه در دست مردم است.
حکمت 343 : شناخت مردم و ضد ارزش‌ها(سیاسى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْأَقَاوِیلُ مَحْفُوظَةٌ وَ السَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ وَ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ وَ النَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ وَ مُجِیبُهُمْ مُتَکَلِّفٌ یَکَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْیاً یَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْیِهِ الرِّضَى وَ السُّخْطُ وَ یَکَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْکَؤُهُ اللَّحْظَةُ وَ تَسْتَحِیلُهُ الْکَلِمَةُ الْوَاحِدَةُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: گفتارها نگهدارى مى شود، و نهان‌ها آشکار، و هر کسى در گرو اعمال خویش است، و مردم گرفتار کمبودها و آفت‌هایند جز آن را که خدا نگهدارد؛ در خواست کنندگانش مردم آزار، و پاسخگویان به زحمت و رنج دچارند ، و آن کس که در اندیشه از همه برتر است با اندک خشنودى یا خشمى از رأى خود باز مى گردد. و آن کس که از همه استوار تر است از نیک نگاهى ناراحت شود یا کلمه او را دگرگون سازد.
حکمت 344 : ضرورت توجه به فنا پذیرى دنیا(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَعَاشِرَ النَّاسِ اتَّقُوا اللَّهَ فَکَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لَا یَبْلُغُهُ وَ بَانٍ مَا لَا یَسْکُنُهُ وَ جَامِعٍ مَا سَوْفَ یَتْرُکُهُ وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ أَصَابَهُ حَرَاماً وَ احْتَمَلَ بِهِ آثَاماً فَبَاءَ بِوِزْرِهِ وَ قَدِمَ عَلَى رَبِّهِ آسِفاً لَاهِفاً قَدْ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اى مردم از خدا بترسید، چه بسا آرزومندى که به آروزى خود نرسید، و سازندة ساختمانى که در آن مسکن نکرد، و گردآورنده اى که زود آنچه را گرد آورده ، رها خواهد کرد، شاید که از راه باطل گرد آورده و یا حق دیگران را بازداشته ، و با حرام به هم آمیخته ، که گناهش بر گردن اوست، و با سنگینى بار گناه در مى گذرد، و با پشیمانى و حسرت به نزد خدا مى رود که:
"در دنیا و آخرت زیان کرده و این است زیانکارى آشکار"
حکمت 345 : یکى از راه‌هاى پاک ماندن(معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مِنَ الْعِصْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعَاصِى .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: دست نیافتن به گناه نوعى عصمت است.
حکمت 346: مشکلات در خواست کردن(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَاءُ وَجْهِکَ جَامِدٌ یُقْطِرُهُ السُّؤَالُ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: آبروى تو چون یخى جامد است که در خواست آن را قطره قطره آب مى کند، پس بنگر که آن را نزد چه کسى فرو مى ریزی؟.
حکمت 347 : جایگاه ستایش(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الثَّنَاءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِیٌّ أَوْ حَسَدٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: ستودن بیش از آنچه که سزاوار است نوعى چاپلوسى ، و کمتر از آن ، درماندگى یا حسادت است.
حکمت 348: سخت ترین گناه(اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: سخت ترین گناه ، آن است که گناهکار آن را کوچک بشمارد.

عزیزآل یاسین

علائم ظهور

یکی از علائم حتمی‌ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) خروج دجال است و دجال خروج نمی‌کند مگر این که علائمی‌پیدا شود. حضرت علی (علیه السلام) خطبه خواندند و پس از حمد و ثنای الهی سه بار فرمودند: «سلونی ایها الناس قبل‌‌ان‌تفقدونی؛‌‌‌ای مردم پیش از آن که مرا از دست بدهید، هرچه می‌خواهید از من بپرسید.»
در این وقت صعصعه بن صوحان از جا برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین دجال کی خواهد آمد؟ حضرت فرمودند: به خدا قسم در این باره، سائل و مسؤول «تو و من» یکسان هستیم (یعنی این از اسراری است که فقط خداوند متعال می‌داند) ولی این را بدان که آمدن دجال علاماتی دارد که پشت سر هم به وقوع می‌پیوندد، که عبارتند از:
مردم نماز را بمیرانند و امانت را ضایع و دروغ گفتن را حلال و ربا بخورند و رشوه بگیرند و ساختمان‌ها را محکم سازند و دین را به دنیا بفروشند و سفیهان را به کار بگمارند و پیوند خویشان را قطع نمایند و هواپرستی را پیشه‌ی خود سازند و ظلم و ستم باعث فخر فاسق می‌گردد. شهادت باطل آشکار می‌شود و اعمال زشت و گفتار بهتان آمیز و گناه و طغیان و تجاوز علنی گردد و زنان نوازنده آلات طرب و موسیقی به دست گرفته و نوازندگی کنند. احکام دین را برای غیر دین بیاموزند و کار دنیا را بر آخرت مقدم دارند. در این هنگام اصبغ بن نباته بر خواست و عرض کرد یا امیرالمؤمنین دجال کیست؟ حضرت فرمودند: بدان که دجال، ضائدبن صید است و شقا وتمند کسی است که ادعای او را تصدیق کند و سعادتمند کسی است که او را تکذیب کند و در پیشانی او نوشته شده است« این کافر است» و هر شخصی با سواد و بی سواد آن را می‌خواند و او چشم راست ندارد و چشم دیگر او در پیشانی اوست.
خداوند او را در تلی معروف به «تل افیق» سه ساعت از روز جمعه برآمده به دست کسی که عیسی بن مریم (علیه السلام) پشت سر او نماز می‌گذارد (حضرت مهدی (علیه السلام)) می‌کشد.
منبع: مهدی موعود (علیه السلام) علی دوانی، صفحات 962 الی 966.

مواعظ جاوید

تبلیغات

معنای تبلیغات
تبلیغات، که همان شناساندن خوبی‌ها و تشویق به انجام آن و ترسیم بدی‌ها و نشان دادن راه گریز و منع از آن است، از اصول بسیار مهم اسلام عزیز است. این مسأله که نظام در اهداف خود جدی است و با هیچ کس شوخی ندارد و در صورت به خطر افتادن ارزش‌های اسلامی‌با هر کس در هر موقعیت قاطعانه برخورد می‌نماید، باید به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر برای تمام دست اندرکاران و مردم تبلیغ گردد. (1)
سلاح تبلیغات
ما باید در همه‌ی امور هماهنگی را حفظ نماییم، مخصوصا هماهنگی در تبلیغات که از اهم امور است، باید بیشتر حفظ شود باید سعی کنید وحدت و هماهنگی را به صورتی حفظ نمایید که هر گونه تبلیغات سوء را از بین ببرید سلاح تبلیغات، برنده تر از کاربرد سلاح در میدان‌های جنگ است؛ باید از اسلحه‌ی تبلیغات دشمن بیشتر ترسید. (2)
امروز مخالفت همه جانبه‌ی ابرقدرت‌هاست با این ملت در همه‌ی مظاهر اسلامی‌اش و ما باید بیدار باشیم و توجه داشته باشیم. تبلیغات اینها برای ما ضررش بشتر از جنگ‌هاست. (3)
مسأله‌ی پر اهمیت
تبلیغات مسأله‌ی است پر اهمیت و حساس، یعنی دنیا با تبلیغات حرکت می‌کند. آن قدری که دشمنان ما از حربه‌ی تبلیغات استفاده می‌کنند، از طریق دیگری نمی‌کنند و ما هم باید به مسأله‌ی تبلیغات بسیار اهمیت بدهیم و از همه‌ی چیزهایی که هست، بیشتر به آن توجه کنیم. باید تبلیغات فرهنگی ما خصوصا در رادیو و تلویزیون بیشتر باشد.
... شما باید با تبلیغ فرهنگ اسلامی، به دروغ پراکنی‌های صداهای خارجی پاسخ دهید. (4)

منابع:

1- صحیفه‌ی نور، ج21، ص 113.
2- صحیفه‌ی نور، ج16، ص 81.
3- صحیفه‌ی نور، ج13، ص 157.
4- صحیفه‌ی نور، ج17، ص 157.

در محضر ولایت

در دعاى وداع ماه مبارک رمضان - که دعاى چهل‌وپنجم صحیفه‌ى سجادیه است - امام سجّاد علیه‌الصّلاةوالسّلام به ذات مقدّس ربوبى عرض مى‌کند: « انت الّذى فتحت لعبادک باباً الى عفوک»؛ تو آن کسى هستى که به روى بندگانت، درى به عفو خودت باز کردى. «و سمیته التوبة»؛ و اسم آن باب را باب توبه گذاشتى. «و جعلت على ذلک الباب دلیلا من وحیک لئلا یضلّوا عنه»؛ و یک راهنما هم از قرآن و وحى براى این در گذاشتى تا بندگان تو این در را گم نکنند. بعد از جملاتى مى‌فرماید: «فما عذر من اغفل دخول ذلک المنزل بعد فتح الباب و اقامة الدلیل»؛ انسان، دیگر عذرش چیست که از این درِ گشوده و از این مغفرت الهى، استفاده نکند! راه مغفرت الهى هم، استغفار - یعنى طلب مغفرت - است. از خدا باید مغفرت را بخواهید.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران

تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی

تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی متفاوت است... در تبادل فرهنگی، هدف باور کردن فرهنگ و کامل کردن فرهنگ ملی است. ولی در تهاجم فرهنگی، هدف ریشه کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملی است. در تبادل فرهنگی، ملت گیرنده فرهنگ، چیزهای مطبوع و دلنشین و خوب و مورد علاقه را می‌گیرد. مثلا ملت ما وقتی می‌رود به اقصی نقاط شرق آسیا و می‌بیند که مردم آنجا مردمی‌هستند دارای وجدان کار، علاقه مند، مشتاق به کار، وقت شناس، دارای نظم و انضباط، دارای محبت بین خود و دارای حسن ادب و احترام و این خصوصیات را از آن‌ها بگیرد، خیلی خوب است در تهاجم فرهنگی چیزیهایی را که به ملت مورد تهاجم می‌دهند، خوب نیست و بد است. مثلا وقتی اروپاییها تهاجم فرهنگی را به کشور ما شروع کردند، روحیه‌ی وقت شناسی ، شجاعت، خطر کردن در مسایل، تجسس و کنجکاوی علمی‌را برای ما نیاوردند، نخواستند تا با تعلیمات و تبلیغات و پی گیری، ملت ایران یک ملت دارای وجدان کار و وجدان علمی‌بشود. آنها فقط بی بند و باری جنسی را وارد کشور ما کردند.
... تبادل فرهنگی از طرف ماست ولی تهاجم فرهنگی از طرف دشمن انجام می‌گیرد تا فرهنگ خودی را ریشه کن کند.... تبادل فرهنگی هنگام قوت و توانایی یک ملت انجام می‌گیرد. ولی تهاجم فرهنگی در روزگار ضعف یک ملت به وقوع می‌پیوندد.
منبع: رهبر معظم انقلاب اسلامی‌در دیدار با اعضای دانشکده‌ی صدا و سیمای جمهوری اسلامی‌ایران، 15/ 9/ 70.

جایگاه مجلس خبرگان

ملت عزیز باید توجه داشته باشند که مجلس خبرگان، پایگاه و جایگاه بسیار رفیع و با عظمتی دارد در حساس ترین و خطرناک ترین لحظات زندگی ملت و نظام ما، این مجلس است که باید به داد ملت برسد، این منتخبان ملتند که باید در آن لحظه خطیر دین خودشان را به ملت ایفا کنند. (1)
این مجلس محترم که مجمع گروهی از علماء بزرگ و مجتهدین و برجستگان درآگاهی و تعهد اسلامی‌و انقلابی است، حساسترین وظایف را در نظام جمهوری اسلامی‌برعهده دارد و ضامن بقا و استمرار نظام اسلامی‌در خطیر ترین لحظات است.(2)
از آنجا که جایگاه والای این مجلس معظم در حفظ تداوم و سلامت نظام اسلامی‌برتر از همه‌ی مجالس و مراکز تصمیم گیری در این نظام است، دشمنان اسلام و ایران سعی خود را بر این متمرکز کرده اند که با تبلغیات مسموم و شبه افکنی‌های انبوه، اراده‌ی ملت را در برگزاری با شکوه انتخابات آن سست کنند و این مجلس را از پشتوانه‌ی آراء مردم محروم سازند. (3)
شرکت در انتخابات مجلس خبرگان را مثل یک واجب شرعی، واجب و لازم بشمارید و تمام آحاد ملت که مشمول این شرایط هستند، در انتخابات شرکت کنند، تا دشمن بداند که جمهوری اسلامی، به برکت این جوانان و این ملت و به برکت پیروزی‌هایی که خدای متعال به او داده، همچنان با صلابت و قدرتمند ایستاده است.(4)

منابع:

1- حدیث ولایت، ج5، ص 154.
2- حدیث ولایت، ج5، ص 259.
3- بیانات مقام معظم رهبری 3/ 12/77.
4- حدیث ولایت، ج5، ص 232.

بسیج مردم و مسؤولان

دو بسیج عمده در این کشور لازم است:
یک، بسیج مردم به خصوص جوان‌هاست. باید برای آماده سازی خود و احیای خود و احیای عزت کشور و ملت و برافراشته نگهداشتن پرچم اسلام بسیج بشوند؛ چون همه‌ی مشکلات این کشور در سایه‌ی اسلام و عمل به قوانین اسلام، حل خواهد شد.
جوان‌ها خودسازی کنند –هم خودسازی علمی، هم خودسازی اخلاقی و معنوی و دینی، هم خود سازی جسمی- و روحیه و امید خود را برای دفاع از این کشور حفظ کنند که این سرمایه‌ی بسیار بزرگی است؛ نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که دشمن مایل است در ایران اتفاق بیفتد.
مسؤولات هم باید بسیج دوم را تشکیل دهند؛ بسیج در راه خدمت. مسؤولان اجرایی کشور باید توانایی خود را در گشودن گره‌های کار مردم نشان بدهند. باید مبارزه با چپاولگران مفسدان اقتصادی را – هرکجا لانه کرده باشند – به طور جدی دنبال کنند و سفره‌های فساد اقتصادی را جمع کنند. امکانات به اندازه کافی در اختیار مسؤولان کشور هست برای این که بتوانند کارها را انجام بدهند؛ شرطش این است که کار را وجهه‌ی همت اصلی قرار بدهند. به مسایل اصلی کشور بپردازند.
... مسایل اصلی کشور، مسأله‌ی اقتصادی و مسأله‌ی علمی‌و ارتقای پایه‌های علمی‌دانشگاه‌ها و همان جنبش نرم افزاری است همچنین مسأله‌ی حفظ روحیه و فرهنگ دینی جوان‌هاست.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان 13/8/81.

شمیم هدایت

مواعظ استاد

سؤال: برای این که در نماز توجه و حضور قلب داشته باشیم، چه باید کرد؟
جواب: باید‌‌ان‌شاءالله، با اطاعت خدا کم کم جهات ایمانی برای شما روشن شود، یعنی وجدان کنید که خدایی هست، نه این که فقط بشنوید. شنیدن تنها، چندان فایده‌‌‌ای ندارد.
سؤال: چگونه باید جهات ایمانی را وجدانی کرد؟
جواب: از طریق بندگی خدا، یعنی باید عبادت کرد. باید به دستگاه خدای اخلاص پیدا کرد و کاری را برای خدا انجام داد، حرف برای خدا زد، حرکت برای خدا کرد. در این صورت آنچه دیگران نمی‌فهمند، شما می‌فهمید.
سؤال: مراقبت در نماز یعنی چه؟
جواب: مراقبت در نماز این است که به اوقات نماز اهتمام ورزید. یک مراقبت و محاسبه‌‌‌ای هم مال خود آدم است و آن این است که انسان در هر شبانه روز فکر کند که امروز از صبح که حرکت کرده ایم تا به حال که می‌خوابیم، چند کار خوب کرده ایم و چند کار بد کرده ایم، چقدر حقوق مردم را تضییع کرده ایم و چقدر حفظ کرده ایم. این مراقبت مربوط به انسان است. اساس، کار، کار خود شماست.
منبع: مواعظ استاد اخلاق حضرت آیت الله بهاءالدینی (رحمت الله علیه) ،برگرفته از کتاب سلوک معنوی

درسهایی از استاد شهید علامه مطهری رحمت الله علیه

احترام به همسر، رفتار متواضعانه با پدر و برخورد دوستانه با فرزندان، از ویژگیهای اخلاقی علامه شهید دکتر مطهری (رحمت الله علیه) است که بیایید چگونگی احترام به همسر، پدر و پسر را از استاد بیاموزیم.
نامه به پسر:
فرزندعزیزم، نور چشم مکرم، آقای علی آقا مطهری و فقه الله لما یحب و یرضی
از خداوند متعال سلامت و موفقیت و حسن عاقبت تو را مسألت دارم. احوال ما عموما بحمدالله خوب است. غالبا ذکری ازشما هست. امیدوارم در امتحان‌هایت موفقیت کامل به دست آوری. فرزند عزیزم، دوستان و رفقایت، بالخصوص هم اتاقهایت را از طرف من سلام برسان. اگر با هم به تهران آمدید آنها را به منزل بیاور، موجب خوشحالی و مسرت ماست. در انتخاب دوست و رفیق فوق العاده دقیق باش که مار خوش خط و خال فراوان است، همچنین در مطالعه کتابهایی که بدستت می‌افتد.
بر اطلاعات اسلامی‌و انسانی ات بیفزا. اگر جلسات خوبی در تبریز هست شرکت کن. اگر کتابی ازاین دست لازم شد پیغام بده تا برایت بفرستم. حتی الامکان از تلاوت روزی یک حزب قرآن که فقط پنج دقیقه طول می‌کشد مظایقه نکن و ثوابش را هدیه روح مبارک حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بنما که موجب برکت عمر و موفقیت است‌‌ان‌شاءالله ...
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته (1)
نامه به پدر:
روحی فداک از خداوند صحت و سلامتی وجود مقدس آن قبله گاهی و جمیع متعلقین را مسألت می‌نمایم. حالات اینجانبان هم بحمدالله خوب است و ملالی نیست. بنده هشت روز است که تهران آمده ام به همان منظوری که در عریضه سابقه تذکر دادم و البته اگر منبر طرف توجه واقع شود، اینجا از همه جا بهتر است، هر چند اینجا خیلی مدت لازم است و ابتدا مصادف با استفاده کم خواهد شد. امیدوارم از فضل الهی که بتوانیم استقامت کنم و لطف الهی شامل حال بشود و بالاخره طوری بشود که نتیجتا بنده ایام تحصیل بتوانم با رفاهیت تحصیل کنم و مانعی پیش نیاید. هدف اصلی بنده همان ادامه به تحصیل و تدریس در حوزه علمیه است و این را از هر جهت برای خودم اصلح می‌دانم. البته دعای شما هم همراه من خواهد بود. حالات اخوی هم بحمدالله خوب است و ظاهر این است که ایشان تا هشتم تیر تهران بمانند. خودشان این طور صلاح می‌دانند و می‌گویند که به محمد باقر گفته ام که مرتبا پست به پست کاغذ بنویسد و البته غفلت نکند. بنده هم قول می‌دهم هفته‌‌‌ای یک کاغذ بفرستم و شما هم زود به زود جواب بنویسید. خدمت والده و اخویها و همشیره و جمیع دوستان سلام برسانید و السلام.(2)

پی نوشت‌ها:

1- مرتضی مطهری، 19، 2، 56.
2- مرتضی مطهری، 14 شعبان 70.

نکته‌های ناب

تربیت حسینی

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: الا وان الإحابة تحت قبّته و الشفاء فی تربته؛ بدانید که اجابت دعا در زیر گنبد حرم او (امام حسین (سلام الله علیه)) و شفاء در تربت اوست. (1)
حضرت امام صادق (سلام الله علیه) می‌فرمایند: حنکوا اولادکم بتربة الحسین (سلام الله علیه) فإنها امان؛ کام کودکانتان را با تربیت امام حسین (سلام الله علیه) بردارید زیرا موجب امنیت کودکان است. (2)
این امام همام در جایی دیگر می‌فرمایند: فی طین قبر الحسین الشفاء من کلّ داء و هو الدّواء الاکبر؛ شفای هر دردی در تربت مزار امام حسین (سلام الله علیه) است. و آن بزرگ ترین درمان است. (3)
حضرت امام رضا (سلام الله علیه) در این باره می‌فرمایند: کلّ طین حرام (اکله) کالمیته و الدّم... ما خلاطین قبر الحسین(سلام الله علیه) فإنّه و شفاء من کلّ داء؛ (خوردن) هر خاکی، مانند مردار و خون ... حرام است. غیر از تربت مزار حضرت امام حسین (سلام الله علیه) که دوای هر دردی است.(4)

پی نوشت‌ها:

1- مستدرک الوسایل، ج 10، ص 335.
2- کامل الزیارات، ص 462.
3- وسایل الشیعه، ج 14، ص 524.
4- امالی طوسی، ص 319.

حقوق معلم بر شاگرد

حضرت امام سجاد (علیه السلام) می‌فرمایند: حق آموزگارت (برتو) این است که او را بزرگ شماری، و حرمت مجلس و محضر او را نگه داری و با دقت به سخنانش گوش بسپاری، و بدو روکنی، و صدای خود را بر روی او بلند نکنی، و هر گاه کسی از وی سؤالی کرد تو جواب ندهی تا او خود جواب دهد، و در محضر او با کسی صحبت نکنی، و در مجلس او زبان به غیبت کسی نگشایی، و...
پس، هرگاه این حقوق را بجا آوری فرشتگان خدای عزو جل درباره ات گواهی دهند که تو بخاطر خداوند عز و جل نزد آن استاد رفته‌‌‌ای و دانش او را فراگرفته ایی نه برای حرف مردم.
منبع: من لایحضره الفقیه، ج2، ص620.

دل نوشته

در پناه مهربانی تو

فهیمه موحدی
خدای من!
روح پاکی که تو با همه مهربانی‏ات، آن‏گاه که من غرق در عدم بودم به من بخشیدی، از دنیا رنگ گرفته است؛ خسته و خاک‏آلود شده است. سخت بر قلبم سنگینی می‏کند غم‏بار امانتی که بر دوشم نهادی و من امانت‏دار خوبی برایت نبوده‏ام؛ اکنون، شرمسار و سرافکنده، به تو باز می‏گردانم این آینه غبار گرفته را؛ یاری‏ام کن تا از غبار گناه بتکانمش!

مرا ببخش

خدیجه پنجی
خدایا! از کثرت گناه، پای آمدنم نیست به حریم تو.
چه بسیار مرا خوانده‏ای و نیامدم، نواختی و گریختم، عهد بستی و شکستم!
من با تلی از گناهان کوچک و بزرگ آمده‏ام. نگاهم به بن‏بست رسیده، روزنه‏ای نیست، نوری نیست. دست‏هایم، سرگردان آسمان‏ها شده‏اند.
هوای عصیان، ذره ذره وجودم را از هم می‏پاشد. دیگر در محدوده خودم نمی‏گنجم. بوته خاری شده‏ام رها در هر سو، خلیده در چشم‏های جهان، رانده شده از تمام درها؛ نه جایی دارم برای آسودن، نه شانه‏ای برای گریستن. شب در من مچاله شده است. همه از من گریزانند. بوی تند گناهانم، هوا را مسموم می‏کند. راهی نیست، جز جاده‏های روشن خانه تو. به قدم‏هایم قدرت بازگشت بده تا یک‏بار دیگر، سر بر دامان مهربانی‏ات بگذارم.
کاش برگی زرد و خشکیده بودم بر دورترین شاخه هستی. اما لحظه‏ای از قلمرو اطاعت تو، پا فراتر نمی‏گذاشتم! کاش رودخانه‏ای بودم خروشان که هروله کنان، تمام جهان را به جست‏وجوی تو می‏آمدم!
کاش پرنده‏ای بودم آشیان گزیده بر درختان دوردست، تا هر صبح و شام، به آوازی از تسبیح تو جان اهالی را زنده می‏کردم!
خدایا! مرا در زلال مهربانی‏ات تطهیر کن!
بگذار پروانه‏وار، بر مدار روشن کرامتت بچرخم!
در من هزار هزار فانوس مغفرت روشن کن!
هزار پنجره از اشتیاق، به روی جانم باز کن!
کوتاهی دستانم را به بلندی ستاره‏های اجابت برسان.
زنگار برگیر از آیینه وجودم!
بر بدی‏هایم لباس عفو بپوشان!
بر عیب‏هایم پرده بپوشان!
به زانوانم توان ایستادن بده!
مرا کمال ببخش تا شایسته سجده فرشتگان گردم.

یاد ابرار

اسوه عارفان

آیت الله حاج سید علی آقا قاضی فرزند حاج سید حسین قاضی است. ایشان در سیزدهم ماه ذی الحجة الحرام سال 1282هـ.ق. در تبریز متولد ، بعد از بلوغ و رشد به تحصیل علوم ادبیه و دینیه مشغول گردید و مدتی در نزد پدر بزرگوار خود و میرزا موسی تبریزی و میرزا محمد علی قراچه داغی درس خواند.
پدرایشان به علم تفسیر علاقه و رغبت خاص داشته است، چنانکه سید علی آقا خودش تصریح کرده که تفسیر کشاف را خدمت پدرش خوانده است. همچنین ایشان ادبیات عربی و فارسی را پیش شاعر نامی‌و دانشمند معروف میرزا محمد تقی تبریزی معروف به «حجة الاسلام» و متخلص به « نیر» خوانده و از ایشان اشعار زیادی به فارسی و عربی نقل می‌کرد و شعر طنز ایشان را که هزار بیت بود از بر کرده بود و می‌خواند.
ایشان در سال 1308هـ.ق. در سن 26 سالگی به نجف اشرف مشرف شد و تا آخر عمر آن جا را موطن اصلی خویش قرار داد.
آیت الله سید علی آقا قاضی از زمانی که وارد نجف اشرف شد، دیگر از آنجا به هیچ عنوان خارج نشد مگر یک بار برای زیارت مشهد مقدس حدود سال1330 هـ ق به ایران سفر کرد و بعد از زیارت به تهران بازگشت و مدت کوتاهی در شهرری در جوار شاه عبدالعظیم اقامت گزید.
پس از اقامت در نجف اشرف، تحصیلات حوزوی خود را نزد اساتیدی از جمله فاضل شربیانی، شیخ محمد مامقانی، شیخ فتح الله شریعت، آخوند خراسانی و... ادامه داد و سرانجام کوشش‌های خستگی ناپذیر مرحوم آیت الله قاضی در راه کسب علم، کمال و دانش، در سن 27 سالگی به ثمر نشست و این جوان بلند همت در عنفوان جوانی به درجه اجتهاد رسید.
آقا سید‌هاشم حداد از شاگردان ایشان می‌گفت:
« مرحوم آقا (قاضی) یک عالمی‌بود که از جهت فقاهت بی نظیر بود. از جهت فهم روایت و حدیث بی نظیر بود. از جهت تفسیر و علوم قرآنی بی نظیر بود. از جهت ادبیات عرب و لغت و فصاحت بی نظیر بود، حتی از جهت تجوید و قرائت قرآن. و در مجالس فاتحه‌‌‌ای که احیاناً حضور پیدا می‌نمود، کمتر قاری قرآن بود که جرأت خواندن در حضور وی را داشته باشد، چرا که اشکالهای تجویدی و نحوه قرائتشان را می‌گفت... »
ایشان از جوانی به دنبال تزکیه و تهذیب نفس و کسب معنویت و معارف بلند اسلام بود و در این راه چهل سال صبر و مجاهده کرد و چهل سال درد طلب و عشق، آرام و قرار و خواب و خوراک را از وی ربوده بود.
آیت الله قاضی طی سه دوره، اخلاق و عرفان اسلامی‌را با کلام نافذ و عمل صالح خویش تدریس فرمودند و در هر دوره شاگردانی پرورش دادند که هر کدام از بزرگان وادی عرفان و اخلاق محسوب می‌شوند؛ و البته فقط نام تعدادی از آن‌ها بر ما معلوم است و این که ایشان در حقیقت چه کسانی را تا قله‌های بلند عرفان و معنویت بالا کشیده و شراب گوارای معرفت بر کامشان ریختند، برای ما به صورت کامل و دقیق آشکار نیست. اما به تعدادی از آن‌ها که مبرز و شناخته شده هستند، اشاره می‌کنیم:
آیت الله شیخ محمد تقی آملی، آیت الله سید محمد حسین طباطبائی، آیت الله سید عبد الکریم کشمیری، آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب ،حاج سید‌هاشم حداد(رحمت الله علیهم)،آیت الله العظمی‌بهجت(حفظه الله) و...
به هر حال آیت الله حاج سید علی آقا قاضی پس از سالها تدریس معارف بلند اسلامی‌و تربیت شاگردان الهی، در روز دوشنبه چهارم ماه ربیع الاول سال 1366 مطابق هفتم بهمن ماه در نجف اشرف وفات کرد و در وادی الاسلام نزد پدر خود دفن شد.
منبع: اسوه عارفان، حسن زاده - طیار مراغی

حکایت‌ها و پندها

شیوه‌ی در خواست

شخصی از انصار (مسلمین مدینه) به حضور امام حسین (علیه السلام) برای در خواست کمک مالی آمد و تقاضای کمک کرد. حضرت امام حسین(علیه السلام) فرمودند:‌‌‌ای برادر ، آبرو و شخصیت خود را از سؤال رو در رو، حفظ کن، در خواست خود را در نامه‌‌‌ای بنویس، من به خواست خدا آنچه را که موجب شادی او است، انجام خواهم داد.
مرد انصاری در نامه‌‌‌ای نوشت: «ای حسین (علیه السلام) پانصد دینار به فلانی بدهکارم، و او اصرار می‌کند که طلبش را بپردازم با او صحبت کن تا وقتی که پول دار شدم، صبرکند.»
وقتی امام حسین (علیه السلام) نامه را خواندند به منزل تشریف بردند و کیسه‌‌‌ای حاوی هزار دینار آوردند و به آن مرد انصاری دادند و فرموده: « با پانصد دینار، بدهی خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر، زندگی خود را سروسامان بده و حاجات خود را جز نزد سه نفر نگو:
1- دیندار ، 2- جوانمرد و 3- صاحب اصالت خانوادگی
چرا که در مورد آدم دیندار، دین نگهدار اوست (و مانع آن است که آبروی تو را ببرد.» و در مورد جوانمرد، او به خاطر جوانمردی حیا و شرم می‌کند و در مورد کسی که اصالت خانوادگی دارد، او به خاطر نیازت، آبروی تو را نمی‌ریزد بلکه شخصیت تو را حفظ می‌کند و بدون بر آوردن حاجتت، رد نمی‌شود.
منبع: داستان دوستان، محمد محمدی اشتهاری، ج 2، ص 167 به نقل از نهج الشهاده ص 305.

حضرت مهدی (علیه السلام) و زنده نگه داشتن عاشورا

روز عاشورایی بود و موج سوگواران از هر سو به سوی کربلا در حرکت بودند . علامه بحرالعلوم (رحمت الله علیه) نیز به همراه گروهی از طلب به استقبال عزادارن حرکت کردند. به محله‌ی «طویرج» رسیدند، که دسته‌ی سینه زنی و سبک سوگواریشان مشهور بود. هنگامی‌که علامه و همراهانش به آنان رسیدند، ناگهان علامه بحرالعلوم (رحمت الله علیه) با آن کهولت سن و موقعیت اجتماعی و علمی، لباس خویش را به کناری نهاده ودر صف سینه زنان، با شوری وصف ناپذیر به سینه زدن پرداختند. پس از پایان سوگواری، یکی از خواص از ایشان پرسید: چه رویدادی پیش آمد که شما چنان دچار احساسات پاک و خالصانه شدید که آن گونه سر از پا نشناخته، لباس از تن در آورید و به سینه زنان پیوستید؟
علامه بحرالعلوم (رحمت الله علیه) در جواب فرمودند: حقیقت آن است که با رسیدن به دسته‌ی سوگواران، ناگاه چشمم به محبوب دل‌ها، امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) افتاد و دیدم ایشان، با سرو پای برهنه در میان انبوه سینه زنان، در سوگ پدر والای خود حضرت امام حسین (علیه السلام) با چشمانی اشک بار به سر و سینه می‌زنند، به همین جهت آن منظره مرا به حالی انداخت که قرارم از کف رفت و در برابر کعبه مقصود و قبله موعود به سوگواری پرداختم.
منبع: عاشورا و انتظار، مسعود پور سید آقایی، صفحه‌های 27 و 28 به نقل از دیار یار، ج2، ص200.

معرفی کتاب

کتاب «حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دختری از آسمان»

مجموعه «حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دختری از آسمان» مشتمل بر گردآوری و تنظیم 91 پرسش پیرامون شخصیت والا و مقامات عالیه‌ی حضرت سیدةالنساء العالمین، فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) از محضر آیت الله العظمی‌مظاهری (دامت برکاته) و پاسخ‌های معظم له می‌باشد.
ابعادی که از حضرت فاطمه‌ی زهراء (سلام الله علیها) در این اثر گرانمایه به آن پرداخته شده، عبارتند از:
1- خلقت و ولادت حضرت زهراء (سلام الله علیها)
2- اسامی‌و القاب حضرت زهراء (سلام الله علیها)
3- سیره‌ی فردی و اجتماعی حضرت زهراء (سلام الله علیها)
4- حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
5- حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و حضرت علی (سلام الله علیه)
6- حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بعد از پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)
7- حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و شیعیان
تدوین: علی (مهرداد) آقا شریفیان و عبدالرسول احمدیان
ناشر: انتشارات شهید محمد حسن فهمیده، 1385

کتاب « نگرشی موضوعی بر وصیت نامه سیاسی، الهی امام خمینی قدس سره الشریف»

وصیت نامه‌ی حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه)، عصاره‌ی همه‌ی وصایایی است که در طول حیات پر برکت خویش برای امت بیان فرموده اند. این وصیت نامه، دستورالعمل تداوم انقلاب اسلامی‌و حفظ عزیزترین یادگار ایشان « نظام جمهوری اسلامی‌بر محور ولایت» است. وصیت نامه‌ی امام راحل، چشمه‌ی حکمتی است که از دل مصفا و الهی آن حضرت جوشیده و بر قلم مبارکشان جاری گردیده است تا حجتی دیگر بر تبیین سیره‌ی عملی آن برگوار باشد و راه را پیشاپیش، بر همه‌ی شبهات و تردیدها و القائات خناسان مسدود کند. این مجموعه که بر اساس نیاز و ضرورت‌های موجود، گردآوری و تنظیم شده است، شامل مطالب و موضوعاتی است که استفاده از وصیت نامه را برای علاقه مندان افکار و اندیشه‌ی امام راحل، سهل و آسان می‌نماید. مطالب وموضوعاتی که در این مجموعه گردآوری شده، عبارتند از:
سیری در وصیت نامه: در این قسمت خوانندگان با موضوعات کلی مورد نظر امام ارحل آشنا می‌شوند.
نمونه‌‌‌ای از دستخط مبارک حضرت امام (خمینی قدس سره الشریف) به همراه متن کامل تایپی آن.
توضیح واژگان وصیت نامه تحت عنوان تعلیقات که مشتمل بر شرح مختصر بعضی از اصطلاحات و علایمی‌است که امام راحل در وصیت نامه‌ی گهر بارشان به کار برده اند.
وصیت نامه به صورت موضوعی به همراه فهرست‌های راهنما
عناوین کلی و موضوعاتی که از متن وصیت نامه در 6 فصل تنظیم شده است عبارتنداز: موضوعات اعتقادی (معارف اسلامی) سیاسی و تاریخی، تعلیم و تربیت، اجتماعی و فرهنگی، موضوعاتی در زمینه‌ی مسایل اقتصادی و مدیریت و موضوعاتی در مورد مسایل دفاعی و نظامی‌(جنگ و جهاد)
کلمات قصار و جملات برگزیده‌ی کوتاهی از وصیت نامه‌ی الهی، سیاسی امام راحل.
فهرست راهنما: که شامل فهرست الفبای موضوعات، اعلام و اماکن است.
تهیه و تنظیم و ناشر: مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمت الله علیه)

کتاب «عاشورا، خروش بیداری»

این کتاب گرانمایه نتیجه‌ی تلاش‌های مستمری در بیان آسیب‌ها، عبرت‌ها، شبهه‌ها و ریزش‌ها و رویش‌ها در حادثه‌ی عظیم عاشورا است.
مؤلف در فصل اول کتاب به « آسیب شناسی اجتماعی جامعه‌ی اسلامی‌در عصر امام حسین (علیه¬السلام) پرداخته و در فصل دوم مبحث «ریزش‌ها و رویش‌های اجتماعی در تاریخ صدر اسلام» را مورد بررسی قرار داده و تا حدی به معرفی جلوه‌ها و علل رویش‌های اجتماعی در تاریخ صدر اسلام با تکیه بر سیره‌ی علوی و حسینی پرداخته و در پایان این فصل با نگاهی به سیره‌ی افتخار آفرین حسینی، تأملی بر«جریان شناسی تاریخ کربلا» نموده است.
فصل سوم کتاب، اختصاص به « عبرت‌ها و درسهای ماندار و حماسه‌ی عظیم عاشورا» دارد و در فصل چهارم نیز با تأکید بر استراتژی جنگ روانی و تبلیغی دشمنان اسلام به ویژه در دهه‌ی اخیر به مبحث « شبهه شناسی در قیام عاشورا»، پرداخته شده و هفت شبهه‌ی مطرح شده در دوران اخیر را پاسخ داده است.
مؤلف: نوروز اکبری زادگان
ناشر: نشر شیهد حسین فهمیده و کنگره سرداران و 23 هزار شهید استان اصفهان

احکام

احکام غسل

غسل بر دو نوع است
1- ترتیبی: در غسل ترتیبی باید به نیت غسل، اول سرو گردن، بعد طرف راست و بعد طرف چپ بدن را بشوید.
2- ارتماسی: در غسل ارتماسی اگر به نیت غسل ارتماسی بتدریج در آب فرو رود تا تمام بدن زیر آب رود، غسل او صحیح است و احتیاط آن است که یک دفعه زیر آب رود.
مواردی که غسل باطل می‌گردد عبارتند از:
1- در غسل ترتیبی اگر عمدا یا از روی فراموشی یا به واسطه‌ی ندانستن مساله، ترتیب را مراعات نکند، غسل او باطل است.
2- درغسل ارتماسی اگر بعد از غسل بفهمد به مقداری از بدن آب نرسیده چه جای آن را بداند یا نداند، باید دوباره غسل کند.
3- اگر در غسل به اندازه‌ی سرمویی از بدن نشسته بماند، غسل باطل است.
4- کسی که قصد دارد پول حمامی‌را ندهد یا بدون این که بداند حمامی‌راضی است، بخواهد نسیه بگذارد، اگر چه بعد حمامی‌را راضی کند، غسل او باطل است.
تفاوت غسل ترتیبی و ارتماسی:
1- در غسل ارتماسی باید تمام بدن پاک باشد اما در ترتیبی اگر نجس باشد و هر قسمتی را قبل از غسل، آب بکشد غسل او صحیح است.
2- در غسل ارتماسی باید بین آن فاصله نباشد ولی در غسل ترتیبی اشکالی ندارد.
تذکرات:
1- اگر کسی شک کند که غسل کرده یا نه، باید غسل کند.
2- اگر کسی شک کند غسل او صحیح بوده یا نه، لازم نیست دوباره غسل کند.
منبع: آموزش فقه، حسین فلاح زاده

نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد/http://rasekhoon.net

بازدید : 1130
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1399 زمان : 23:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

دعای روز بیست و ششم

اَللّهُمَّ اجْعَلْ سَعْیى فیهِ مَشْکُورا وَذَنْبى فیهِ مَغْفُورا وَعَمَلى فیهِ مَقْبُولاً وَعَیْبى فیهِ مَسْتُوراً یا اَسْمَعَ السّامِعینَ
خدایا قرار ده کوششم را در این ماه مورد سپاس و تقدیر و گناهم را در آن آمرزیده و عملم را در آن پذیرفته و عیبم را در آن پوشید اى شنواترین شنوایان

منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی

تفسیر (( بسم الله الرحمن الرحیم))- قسمت اول
در قرآن مکتوب از همان آغاز که قرآن به کتابت درآمده است در اول هر سوره‏اى باستثناى - سوره برائت -بسم الله الرحمن الرحیم است؛یعنى سوره با بسم الله آغاز مى‏شود. ولى دیر زمانى است که بین شیعه و سنى بر سر اینکه آیا این آیه جزء هر سوره است‏یا نه، اختلاف عظیمى وجود دارد. اهل تسنن آن را جزء هیچ سوره‏اى نمى‏دانند و شروع هر سوره را با بسم‏الله از قبیل شروع هر کار دیگر با بسم‏الله مى‏شمارند که بسم‏الله جزء آن کار نیست; بلکه در عمل گاهى سوره‏ها را بدون بسم‏الله آغاز مى‏کنند. در نماز حمد و یا هر سوره‏اى را که احیانا بخواهند بعد از حمد بخوانند بدون بسم‏الله مى‏خوانند.
شیعه به پیروى از ائمه اطهار علیهم السلام بشدت با این مسئله مخالفت دارند، تا آنجا که ائمه اطهار فرموده‏اند خداى بکشد کسانى را که بزرگترین آیه از آیات قرآن را از قرآن حذف کرده‏اند. اگر بسم الله را از اول سوره‏ها برداریم دیگر این آیه را ما در قرآن نداریم جز در سوره نمل که آنهم در ضمن نقل قولى است که قرآن از ملکه سبا مى‏کند، که هنگامیکه نامه سلیمان را قرائت کرد گفت: انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم. این نامه را سلیمان است و این‏گونه آغاز مى‏گردد: بسم الله ... الى آخر
در هر حال شیعه آن را مسلم جزء قرآن مى‏داند، نه اینکه آن را جداى از قرآن محسوب مى‏کند و مانند آنکه در آغاز هر امرى، بسم الله را مى‏افزاید، و در قرائت قرآن هم این آیه را از خارج بر آن اضافه کند.
آغاز کارها به نام خدا
توجه دارید که آیه مورد بحث روى هم یک جار و مجرور است و یک جمله تمام نیست. متعلق این جار و مجرور محذوف است. مفسرین در اینکه متعلق محذوف آن چیست نظرهاى گوناگون داده‏اند، از جمله، «استعین‏» (یارى مى‏طلبیم) - «ابتداء» (ابتدا مى‏کنم) و «اسم‏» (نشانه و علامت مى‏نهیم)، که احتمال اخیر قوى‏تر بنظر مى‏رسد.
در نام‏گذارى‏ها، هدفها و انگیزه‏ها مختلف است، گاهى شخص مؤسسه‏اى را بنام فردى نام مى‏گذارد، بمنظور هدفى مادى که مى‏تواند در سایه این نام بآن غرض نائل گردد. و یا چنانکه معمول است مولود جدید را بنام شخصى که در گذشته مورد علاقه بوده مى‏نامند و مى‏خواهند با این نامگذارى شخص مورد نظر، حیاتى جدید یافته و به بقاء این نام زنده بماند.
ولى اینکه به بشر دستور داده شده است که کارهایش را بنام خدا بنامد، روى چه انگیزه‏اى مى‏تواند باشد؟ براى این است که کارهاى انسان جنبه قدس و عبادت پیدا کند و بنام او برکت‏یابد.
انسان که احساس فطرى از خداوند دارد و او را به عنوان یک موجود قدوس و منبع خیرات مى‏شناسد، وقتى کارش را بنام او نامید معنایش این استکه در سایه قدس و شرافت و کرامت او، این عمل نیز مقدس گردد.
و چون آغاز کردن به نام کسى مفهومش این استکه او را موجودى قدوس و منزه از جمیع نقص‏ها و سرچشمه کمالات داسنته، و مى‏خواهد که عملش را با انتساب به او برکت‏بخشد; لذا کارها را بنام هیچکس حتى نام پیغمبر، نمى‏توان آغز کرد و این است معنى تسبیح نام الله که در اول سوره اعلى به آن دستور داده شده است.
تعبیر «یسبح لله‏» و یا «سبح لله‏» و یا «سبحان الله‏» تسبیح براى خداوند و یا تسبیح خداوند مکرر در قرآن آمده است ولى تسبیح نام الله در قرآن تنها در اول سوره اعلى است که مى‏فرماید: سبح اسم ربک الاعلى; تسبیح کن نام پروردگار بزرگت را.
بنظر مى‏رسد که بهترین نظریه در اینجا نظر صاحب المیزان است که مى‏فرماید معنى تسبیح نام خدا اینستکه آنجا که مقام تقدیس و تکریم است نام مخلوق در ردیف نام الله قرار نگیرد و یا در حائى که نام الله باید برده شود، نام موجود دیگرى بمیان نیاید. یعنى نه با نام خدا نام دیگرى را و نه بجاى نام خدا نام دیگرى را، که هر دو شرک است. اخیرا در میان گروهى که دم از مبارزه با شرک مى‏زنند عملى رایج‏شده که خود از مظاهر شرک است. بجاى اینکه کارها را به نام خدا بنامند و بنام او آغاز کنند، مى‏گویند: بنام خلق! اگر قرار شود که نام پیغمبر را در کنار نام خدا قرار دادن شرک باشد، پس اگر بنام خلق هم آغاز کنیم جانشین براى خدا ساختن است و این دستور قرآن است که نام خدا همواره تسبیح گردد و کارهاى بشر بنام او نامیده شود; و نه بنام دیگرى. و بدین وسیله اعمال او قداست‏یافته و در سایه او تبرک جوید.
الله
الله یکى از نامهاى خداست. نامگذارى‏هائى که براى افراد و یا اشیاء مى‏کنند گاهى از نوع علامت است و گاهى از نوع وصف.
در قسم اول گرچه اسماء خودشان داراى معانى هستند ولى معناى آنها منظور نظر نگردیده; بلکه تنها براى تشخیص و بازشناسى این اسم گذاشته شده است و لذا حکم یک علامت را بیشتر ندارد. چه بسا در اینگونه موارد معناى نام علاوه بر اینکه حکایتگر اوصاف صاحب نام نیست، ممکن است ضد آنهم باشد مثل آنکه نام غلامان سیاه را کافور مى‏نهادند! (بر عکس نهند نام زنگى کافور)
در قسم دوم نام، حکایتگر شانى از شئون صاحب نام است و صفتى از صفات او را بیان مى‏کند.
پروردگار متعال نامى که صرفا جنبه علامت داشته باشد، ندارد و تمام نامهاى او، نمایانگر حقیقتى از حقایق ذات مقدس او است.
در قرآن کریم در حدود صد اسم براى خداوند آمده است که در واقع صد صفت است که نمونه آنها را در همین سوره ملاحظه مى‏نمائید:الله، رحمن، رحیم، مالک یوم الدین، ولى هیچکدام جامعیتى را که این نام دارد، ندارند; چون آنها هر کدام یکى از کمالات او را نشان مى‏دهند ولى این نام، نمایانگر ذات مستجمع جمع صفات کمالیه است.
کلمه الله در اصل الاله بوده است و همزه بخاطر کثرت استعمال حذف گردیده است.
درباره ریشه لغت الله چند نظر وجود دارد بعضى گفته‏اند این کلمه از اله مشتق است و بعضى دیگر گفته‏اند که از وله گرفته شده است و اله فعال بمعناى مفعول است مانند کتاب بمعناى مکتوب.
اگر از اله مشتق شده باشد یعنى ذات شایسته پرستش که کامل از جمیع جهات است. چون موجودى که خودش مخلوق دیگرى است و یا داراى نقص است؛ شایسته پرستش نخواهد بود، پس همینکه گفته مى‏شود الاله یعنى آن ذاتى که بگونه‏ایست که او را باید پرستش کرد و قهرا این معانى در این کلمه نهفته است، ذات مستجمع جمیع کمالیه و مبرا از هر گونه سلب و نقص.
و اگر از وله مشتق شده باشد، وله یعنى تحیر، واله یعنى حیران و یا بمعنى عاشق و شیدا است و از این جهت‏خداوند را الله گفته‏اند که عقل‏ها در مقابل ذات مقدسش حیران و یا متوجه و عاشق او و پناهنده به اویند.
سیبویه، از ائمه علماى صرف و نحو ادبیات عرب است و در اواخر قرن دوم و اوائل قرن سوم هجرى زندگى مى‏کرده است. وى که در فن خودش نبوغ داشته و کتابش را که با الکتاب معروف است در این فن نظیر منطق ارسطو در منطق و مجسطى بطلمیوس در علم هیئت، شمرده‏اند و سخنش در ادب عربى سند محسوب مى‏گردد و از طرفداران این نظر است که ریشه کلمه الله «وله‏» به معناى حیرت در مقابل عظمت و یا وله و عشق است:
مثنوى مولوى نظر او را نقل کرده و مى‏گوید.
معنى الله گفت آن سیبویه یولهون فى الحوائج هم لدیه
گفت الهنا فى حوائجنا الیک و التمسناها و جدناها لدیک
مولوى آن حالتى را یاد آورى مى‏کند که انسان دردى پیدا کرده و بیچاره گشته و بى‏اختیار بسوى نقطه‏اى روى مى‏آورد وپناهنده مى‏شود، او « الله‏» است!!
صد هزاران عاقل اندر وقت درد جمله نالان پیش آن دیان فرد
بلکه جمله ماهیان در موجها جمله پرندگان در اوجها
بلکه جمله موجها بازیکنان ذوق و شوقش را عیان‏اندر عیان
تنها انسانها نیستند که در وقت نیاز بسوى او روى مى‏آورند؛ماهى‏هاى دریا در میان امواج و پرندگان در اوج آسمانها; بلکه همان موج‏هاى بیجان هم نالان در پیش الله هستند!!
و احتمال قوى دارد که اله و وله دو لهجه از یک لغت‏باشد، یعنى اول وله بوده و بعد آنرا بصورت اله استعمال کرده‏اند; و وقتى آنرا بصورت اله تلفظ نمودند معنى پرستش هم پیدا کرده است؛ بنابراین معنى الله چنین مى‏شود: آن ذاتى که همه موجودات; ناآگاهانه واله او هستند و او تنها حقیقتى است که شایستگى پرستش دارد.
ترجمه الله
مى‏توان گفت که در فارسى لغتى مترادف کلمه الله که بشود جاى آن گذارد نداریم، و هیچکدام رساننده تمام معنى الله نیستند. زیرا اگر بجاى الله «خدا» بگذاریم رسا نخواهد بود، چون خدا مخفف « خودآى‏» است و رساننده تعبیرى است که فیلسوفان مى‏کنند، یعنى « واجب الوجود» و یا شاید به کلمه غنى که در قرآن آمده است نزدیک‏تر باشد تا به الله. و اگر خداوند استعمال شود باز رسا نخواهد بود زیرا خداوند یعنى صاحب، و اگر چه الله خداوند هم هست ولى مرادف با خداوند نیت; خداوند یک شان از شئون الله است.
منبع: آشنایى با قرآن ، استادشهید مرتضى مطهرى، جلد دوم

کلام نور

اوقات فراغت
قال الامام علی (علیه السلام): ما احق الإنسان‌‌ان‌تکون له ساعة لا یشغله عنها شاغل، یحاسب فیها نفسه فینظر فیما اکتسب لها و علیها فی لیلها و نهارها؛
چقدر شایسته است که انسان در ساعتی از زندگی خود از مشغولیت‌های زندگی چشم بپوشد و به حساب نفس خود برسد و درآنچه که در روز و شب خود به دست آورده و یا از کف داده، اندیشه نماید. (1)
قال الامام زین العابدین (علیه السلام): اللهم... فان قدرت لنا فراغا من شغل فاجعله فراغ سلامة لا تدرکنا فیه تبعة، و لاتلحقنا فیه سئمة، حتی ینصرف عنا کتاب السیئات بصحیفة خالیه من ذکر سیئاتنا و یتولی کتاب الحسنات عنا مسرورین بما کتبوا من حسناتنا؛
خداوندا! ... اگر برای ما فراغتی از کارهای دنیا مقدر فرموده ای، پس آن را فرصتی همراه با سلامتی قرار ده که در آن، رنجی حاصل نشود و ملامتی به وجود نیاید، تا این که فرشتگانی که به پشت گناهان ما مأمورند، با صحیفه‌‌‌ای خالی از گناه ازپیش ما بروند و فرشتگان مأمور به ثبت نیکی‌ها خوشحال از اعمالی که از ما نوشته اند از نزد ما برگردند. (2)
قال الامام الصادق (علیه السلام): اف للرجل المسلم‌‌ان‌لا یفرغ نفسه فی الاسبوع یوم الجمعة لا مردینه فیسأل عنه؛
اف برمسلمانی که برای کار دین خویش و پرس و جو درباره‌ی آن، (دست کم) روزجمعه‌ی هر هفته خود را، از کارهای دیگر فارغ نمی‌سازد. (3)

پی نوشت :

1- غررالحکم، ح4749.
2- صحیفه‌ی سجادیه، دعای 11.
3- خصال شیخ صدوق، ص 393.

معلم
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):‌‌ان‌الله و ملائکته حتی النملة فی حجرها و حتی الحوت فی البحر یصلحون علی معلم الناس الخیر؛(1)
خدا و فرشتگان حتی مورچه در لانه اش و ماهی در دریا بر کسی که به مردم خیر و نیکی می‌آموزد، درود می‌فرستند.
قال الامام علی (علیه السلام): قم مجلسک لأبیک و معلمک و‌‌ان‌کنت أمیرا؛(2)
به احترام پدر و معلمت از جای برخیز، گرچه فرمانروا باشی.
قال الامام السجاد (علیه السلام):حق سائسک بالعلم، التعظیم له و التوقیر لمجلسه و حسن الاستماع إلیه؛ (3)
حق استاد تو این است که بزرگش داری و محضرش را محترم شماری و با دقت به سخنانش گوش سپاری.
قال الامام الباقر(علیه السلام):زکاة العلم أن تعلمه عباد الله؛ (4)
زکات دانش، آموختن به بندگان خداست.
قال الامام الصادق (علیه السلام): تواضعوا لمن طلبتم منه العلم(5)
در پیشگاه کسی که از او دانش می‌آموزید، فروتن باشید.

پی نوشت :

1- کنزالعمال، ج10، ص 145.
2- غررالحکم، ح 2341
3- من لا یحضرالفقیه، ج2، ص 620.
4- اصول کافی، ج1، ص 41.
5- اصول کافی، ج1، ص 36.

خشم
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: خشم ایمان را تباه می‌کند همان گونه که سرکه عسل را. (1)
حضرت امام علی(علیه السلام) می‌فرمایند: قویترین مردم کسی است که با بردباری بر خشم خود چیره شود. (2)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) می‌فرمایند: هیچ جرعه‌‌‌ای سرنکشیدم که نزد من خوشتر از جرعه‌ی خشمی‌باشد که با آن طرف مقابل را کیفر ندهم. (3)
حضرت امام باقر (علیه السلام) می‌فرمایند: هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز قیامت از گناهان او در گذرد. (4)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: هر که خشم خود را نگه دارد، خداوند عیب او را بپوشاند. (5)
حضرت امام کاظم (علیه السلام) می‌فرمایند:کسی که از بدی دیدن به خشم نیاید، از خوبی سپاسگذار نیست.(6)
حضرت امام‌هادی (علیه السلام) می‌فرمایند: خشم گرفتن بر کسی که در اختیار توست، پستی است. (7)

پی نوشت :

1- بحارالانوار، ج73، ص 268.
2- غررالحکم، ح 8756.
3- اصول کافی، ج2، ص 109.
4- ثواب العمال، ص 161.
5- اصول کافی، ج2، ص 109.
6- بحارالانوار، ج73، ص 264.
7- اعلام الدین، ص 311.

عاقبت ستمگری و نصرت ستمدیده
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اتقوا دعوة المظلوم؛ فانها تحمل علی الغمام، یقول الله: و عزتی و جلالی لا نصرنک و لو بعد حین؛
از دعای ستمدیده بترسید: زیرا چنین دعایی بر ابرها سوار است؛ خداوند می‌فرماید: به عزت و جلالم سوگند که تو را یاری می‌رسانم، گرچه بعد از مدتی. (1)
قال الامام علی (علیه السلام): راکتب الظلم یکبو به مرکبه؛
کسی که بر مرکب ظلم سوار شود، مرکبش او را سرنگون می‌کند. (2)
قال الامام علی (علیه السلام): الظلم فی الدنیا بوار، و فی الاخرة دمار؛
ستمگری در دنیاا مایه‌ی نابودی و در آخرت موجب هلاکت است. (3)
قال الامام الصادق (علیه السلام):العامل بالظلم و امعین له والراضی به شرکاء ثلاثتهم؛
ستمگر و یاری دهنده‌ی او و کسی که به ستم او راضی باشد هر سه در ستم شریکند. (4)

پی نوشت :

1- کنزالعمال، ح 7600.
2- غررالحکم، ح 3448.
3- غررالحکم، ح 1707.
4- اصول کافی، ج2، ص 333.

حکمت‌های شگرف

حکمت 301نهج البلاغه : احتیاط در فرستادن پیک‌ها و نامه‌ها(اجتماعى، سیاسى)
قَالَ الامام علیٌ[علیه السلام] رَسُولُکَ تَرْجُمَانُ عَقْلِکَ وَ کِتَابُکَ أَبْلَغُ مَا یَنْطِقُ عَنْکَ .
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: فرستاده تو بیانگر میزان عقل تو ، و نامه تو گویاترین سخنگوى تو است!.
حکمت 302 : نیاز انسان به دعا(معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَا الْمُبْتَلَى الَّذِى قَدِ اشْتَدَّ بِهِ الْبَلَاءُ بِأَحْوَجَ إِلَى الدُّعَاءِ الَّذِى لَا یَأْمَنُ الْبَلَاءَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: آن کس که به شدت گرفتار دردى است نیازش به دعا بیشتر از تندرستى است که از بلا در امان است، نمى باشد.
حکمت 303: ارزش دنیا دوستى(اخلاقى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] النَّاسُ أَبْنَاءُ الدُّنْیَا وَ لَا یُلَامُ الرَّجُلُ عَلَى حُبِّ أُمِّهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: مردم فرزندان دنیا هستند و هیچ کس را بر دوستى مادرش نمى توان سرزنش کرد.
حکمت 304 : ضرورت پاسخ دادن به درخواست‌ها(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ فَمَنْ مَنَعَهُ فَقَدْ مَنَعَ اللَّهَ وَ مَنْ أَعْطَاهُ فَقَدْ أَعْطَى اللَّهَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: نیازمندى که به تو روى آورده فرستادة خداست ، کسى که از یارى او دریغ کند، از خدا دریغ کرده، و آن کس که به او بخشش کند، به خدا بخشیده است.
حکمت 305 : غیرتمندى و ترک زنا(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَا زَنَى غَیُورٌ قَطُّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: غیرتمند هرگز زنا نمى کند.
حکمت 306 : نگهدارندگى أجل(اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] کَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اجل ، نگهبان خوبى است .
حکمت 307: مشکل مال غارت شده(اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] یَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّکْلِ وَ لَا یَنَامُ عَلَى الْحَرَبِ .
قال الرضى و معنى ذلک أنه یصبر على قتل الأولاد و لا یصبر على سلب الأموال .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: آدم داغدار مى خوابد، اما کسى که مالش غارت شده نمى خوابد.
سید رضی میگوید: (معناى سخن امام علی علیه السلام، این است که انسان بر کشته شدن فرزندان بردبارى مى کند اما در غارت ربوده شدن اموال بردبار نیست).
حکمت : 308: ره آورد دوستى پدران(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَوَدَّةُ الْآبَاءِ قَرَابَةٌ بَیْنَ الْأَبْنَاءِ وَ الْقَرَابَةُ إِلَى الْمَوَدَّةِ أَحْوَجُ مِنَ الْمَوَدَّةِ إِلَى الْقَرَابَةِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: دوستى میان پدران ، سبب خویشاوندى فرزندان است. خویشاوندى به دوستى نیازمندتر است از دوستى به خویشاوندی.
حکمت 309: ارزش گمان مؤمن(اخلاقى، معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: از گمان مؤمنان بپرهیزید که خدا حق را بر زبان آنان قرار داده است.
حکمت 310: ضرورت اطمینان به وعده‌هاى الهی (اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا یَصْدُقُ إِیمَانُ عَبْدٍ حَتَّى یَکُونَ بِمَا فِى یَدِ اللَّهِ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِى یَدِهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: ایمان بنده درست نباشد جز آن که اعتماد او به آنچه در دست خداست بیشتر از آن باشد که در دست اوست.
حکمت 311: نفرین امام [علیه السلام](اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِأَنَسِ بْنِ مَالِکٍ وَ قَدْ کَانَ بَعَثَهُ إِلَى طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرِ لَمَّا جَاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ یُذَکِّرُهُمَا شَیْئاً مِمَّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فِى مَعْنَاهُمَا فَلَوَى عَنْ ذَلِکَ فَرَجَعَ إِلَیْهِ فَقَالَ إِنِّى أُنْسِیتُ ذَلِکَ الْأَمْرَ فَقَالَ ع إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فَضَرَبَکَ اللَّهُ بِهَا بَیْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِیهَا الْعِمَامَةُ .
قال الرضى یعنى البرص فأصاب أنسا هذا الداء فیما بعد فى وجهه فکان لا یرى إلا مبرقعا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (حضرت علی علیه السلام چون به شهر بصره رسیدند خواستند انس بن مالک را به سو طلحه و زبیر بفرستد تا آنچه از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارة آنان شنیده ، یادشان آورد، أنس، سرباز زد و گفت من آن سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را فراموش کردم، حضرت فرمودند)
اگر دروغ مى گویى خداوند تو را به بیمارى بُرُص (سفیدى روشن) دچار کند که عمامه آن را نپوشاند، پس از نفرین امام علیه السلام، أنس به بیمار برص در سر و صورت دچار شد ، که همواره نقاب مى زد.
حکمت 312: روانشناسى عبادات(علمى، عبادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ.
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: دل‌ها را روى آوردن و نشاط ، و پُشت کردن و فرارى است؛ پس آنگاه که نشاط دارند آن را بر انجام مستحبات وا دارید ، و آنگاه که پُشت کرده بى نشاط است، به انجام واجبات قناعت کنید.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین

آثار ارزشمند خواندن دعای عهد
تجدید عهد با امام زمان(علیه السلام) پاداش و آثار ارزشمندی برای مؤمنین دارد که به سه مورد اشاره می‌شود:
اول: آن که در ثواب و اجر مانند آن است که در خدمت ایشان حاضر باشی و در آنچه فرموده باشند، اطاعت و نصرت آنان را کرده باشی.
دوم: آن که تجدید عهد موجب اثبات، کمال، اخلاص و ایمان می‌شود.
سوم: آن که موجب توجه خاص و نظر آن حضرت نسبت به بنده می‌گردد.
مرحوم علامه مجلسی (رحمت الله علیه) دعای عهد را در دو کتاب خود از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند و قبل از نقل متن دعا، فضیلتی را از آن حضرت برای خواننده‌ی این دعا ذکر می‌کند. (1)
« هرکس چهل صبح این عهد را بخواند از یاران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدا او را از قبر بیرون می‌آورد که خدمت آن حضرت باشد و حق تعالی به هر کلمه‌ی آن هزار حسنه به او کرامت فرماید، و هزار گناه او را محو کند و آن دعای عهد این است: اللهم رب النور العظیم...»(2)
عالمان ربانی به پیروی از این حدیث، خواندن این دعا را در سیره عبادی خود قرار داده اند و هر صبح جزء تعقیبات دائمی‌نماز صبح آنهاست. چنان چه حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) این گونه بودند و در اواخر عمر شریفشان به یکی از نزدیکانشان مرتب می‌فرمودند: « صبح‌ها سعی کن این دعا «دعای عهد» را بخوانی چون در سرنوشت (عاقبت به خیری) دخالت دارد.»

پی نوشت :

1- فوزاکبر، محمدباقر فقیه ایمانی، فصل دهم، ص 93.
2- بحارالانوار، ج99، ص 11 و زاد المعاد، ص 498.

مواعظ جاوید

پیامبر رحمت
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) برای این که مردم تربیت می‌شدند، غصه می‌خورد به طوری که خدای تبارک و تعالی او را تسلیت می‌داد، در مشقت بود. خدای متعال به او خطاب می‌کند که ما قرآن را نفرستادیم که تو در مشقت باشی . و برای ملتها از پدر برای اولادش_ از پدر مهربان بر ملتهای عالم او_ بیشتر غصه می‌خورد، و کافرها را وقتی که می‌دید، اینها به مجرای طبیعی انسانی نمی‌آمدند، برای آنها متأسف بود. (1)
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) همان طوری که برای مؤمنین رحمت و دلسوز بود، برای کفار هم بود.
... دعوتش برای این بود که این اشخاص کافر را نجات بدهد. آن اشخاص عاصی را.
خدای تبارک و تعالی به ایشان خطاب می‌فرماید که: « مثل این که می‌خواهی خودت را بکشی برای اینها که اینها ایمان نمی‌آورند.(2)
بسیار متأثر بود که چرا اینها ایمان نمی‌آورند و چرا نجات پیدا نمی‌کند... همان طوری که با مؤمنین سر صلح و صفا داشت با دیگران هم داشت. مگر آنهائی که یک غده‌ی سرطانی بودند که باید کنده بشوند از جامعه، باید کنار بروند.(3)
پیامبر اعظم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با یک دست قرآن را داشت و با دست دیگر شمشیر، شمشیر را برای سرکوبی جنایتکاران و قرآن را برای هدایت؛ آنها که قابل هدایت بودند. قرآن راهنمای آنها بود و آنهایی که هدایت نمی‌شدند و توطئه گر بودند. شمشیر برای آنها بود. (4)

منابع:

1- بیانات امام راحل در دیدار با مسؤولین کشور 23/ 10/ 60.
2- سوره‌ی شعرا، آیه‌ی 3.
3- صحیفه‌ی نور، ج7، ص 259.
4- صحیفه‌ی نور، ج8، ص 269.

حفظ روحیه‌ی انقلابی
مادامی‌که ملت ایران همان قدرت اول را که قدرت معنوی بود و با الله اکبر پیش برد، مادامی‌که این حفظ بشود شما بیمه هستید؛ بیمه‌ی الهی هستید. خدا نکند کسانی که می‌خواهند شما را مأیوس بکنند، در شیطنتشان پیروز بشوند و شما را از آن حالی که در اول انقلاب داشتید منحرف کنند، که آن روز، روزی است که خدای تبارک و تعالی عنایتش را خدای نخواسته ازشما بر می‌دارد و شما به همان حالها می‌افتید. شما نهضت را برای شکم نکردید، شما نهضت نکردید برای این که مقامی‌پیدا بکنید. شما آرزوی شهادت نمی‌کنید به این که به مثلا فرش و نوایی برسید.
این حال را که حالی است الهی حفظ کنید، و مادامی‌که این حفظ بشود شما پیروز هستید و من وعده‌ی پیروزی به مشا می‌دهم. خدای تبارک و تعا لی وعده پیروزی به شما داده است: «ان تنصر الله ینصرکم»
اقدامتان را ثابت نگه دارید و مشت‌های گره کرده را که مشتهای الهی است حفظ کنید، و از هیچ ابر قدرتی نترسید، و از هیچ تبلیغاتی، داخلی و خارجی هیچ خوفی نداشته باشید. ما راه خودمان را می‌رویم و آن راه خداست.
منبع: صحیفه‌ی امام، ج12، ص 381 – 380.

در محضر ولایت

برکات ماه مبارک رمضان
به برکت ماه رمضان، براى مسلمان فرصتى پیش مى‏آید که باید از آن در جهت تقویت حیات معنوی و نشاط مادّىِ خود استفاده کند. یکى از درسهاى بزرگ ماه رمضان که در خلال دعا و روزه و تلاوت قرآن در این ماه باید آن را فرا بگیریم و استفاده کنیم، این است که با چشیدن گرسنگى و تشنگى، به فکر گرسنگان و محرومان و فقرا بیفتیم. در دعاى روزهاى ماه رمضان مى‏گوییم: « الّلهم اغن کلّ فقیر. الّلهم اشبع کلّ جائع. الّلهم اکس کلّ عریان». این دعا فقط براى ‏(مفاتیح‏الجنان) دعاى یومیه ماه مبارک رمضان خواندن نیست؛ براى این است که همه خود را براى مبارزه با فقر و مجاهدت در راه ستردن غبار محرومیت از چهره محرومان و مستضعفان موظّف بدانند. این مبارزه، یک وظیفه همگانى است. در آیات قرآن مى‏خوانیم: «أرایت الّذى یکذّب بالدّین. فذلک الّذى یدعّ الیتیم. و لایحضّ على طعام المسکین» ( ماعون: 3 - 1). یکى از نشانه‏هاى تکذیبِ دین این است که‏ انسان در مقابل فقر فقیران و محرومان بى‏تفاوت باشد و احساس مسئولیت نکند. در ماه رمضان، به برکت روزه، طعم گرسنگى و تشنگى و نرسیدن به آنچه اشتهاى نفس انسان است را درک کردیم و چشیدیم. این باید ما را به احساس مسئولیتى که اسلام در قبال مسئله مهمّ فقر و فقیر از یکایک مسلمانان خواسته است و بر دوش آنان وظیفه نهاده است، نزدیک کند. ....
همه باید خود را موظّف به مواسات بدانند. مواسات یعنى هیچ خانواده‏اى از خانواده‏هاى مسلمان و هم‏میهن و محروم را با دردها و محرومیتها و مشکلات خود تنها نگذاشتن؛ به سراغ آنها رفتن و دست کمک‏رسانى به سوى آنها دراز کردن. امروز این یک وظیفه جهانى براى همه انسانهایى است که داراى وجدان و اخلاق و عاطفه انسانى هستند؛ اما براى مسلمانان، علاوه بر این‏که یک وظیفه اخلاقى و عاطفى است، یک وظیفه دینى است.
به همسایه‏ها و فقرا رسیدگى کنید. یکى از عواملى که نمى‏گذارد دست کسانى که توانایى کمک دارند، به یارى فقرا دراز شود، روحیه مصرف‏گرایى و تجمّل در جامعه است. براى جامعه بلاى بزرگى است که میل به مصرف، روزبه‏روز در آن زیاد شود و همه به بیشتر مصرف کردن، بیشتر خوردن، متنوّع تر، خوردن، متنوّع‌تر پوشیدن و دنبال نشانه‏هاى مُد و هر چیز تازه براى وسایل زندگى و تجمّلات آن رفتن، تشویق شوند. چه ثروتها و پولهایى که در این راهها هدر مى‏رود و از مصرف شدن در جایى که موجب رضاى خدا و رفع مشکلات جمعى از مردم است، باز مى‏ماند!
منبع: فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در خطبه‏هاى نماز عید فطر15/9/ 1381
الگوی زندگی زن مسلمانان
زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) الگوی زندگی یک زن مسلمان است. زیرا ساده زیستن دختر پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) و قناعت و عدم روحیه‌ی مصرف گرایی او می‌تواند بهترین نمونه برای زن‌های جامعه‌ی امروز ما باشد.
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از نظر اندیشه‌ی اسلامی‌و معرفت، یکی از پیشروان فکر اسلامی‌است و او را برای فرزندان خود یک آموزگار و برای پدر یک شاگرد بود. او فرزندان خود را در محیطی اسلامی، همواره با اندیشه‌های اسلامی‌تربیت کرد و فضای خانه‌ی او آکنده از معنویت اسلامی‌بود. این شخصیت برجسته و محترم در مواقع لازم و حتی در اجتماع مردم، شرکت می‌کردند و ضمن سخنرانی برای مردم، مسایل را از دیدگاه خود برای آن‌ها تشریح می‌کردند. او یک زن مبارز، پی گیر، آگاه، دانشمند و در عین حال یک زن خانه دار و با توقع کم بود و یک الگو برای زنان مسلمان جهان است. زیرا فکر بلند او تربیت فرزندانش، حضور همه جانبه در میدان و سخن او برای دیگران، می‌تواند درس خوبی محسوب شود. قناعت او در زندگی زناشویی، می‌تواند درس خوبی باشد. زنان با پارسایی، تقوا، پرهیزکاری، عبادت، شجاعت و تربیت فرزندان با ایمان و خانه داری و گرم کردن محیط زندگی، می‌توانند حضرت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را الگو قرار دهند.
بیانات مقام معظم رهبری، خطبه‌های نماز جمعه 4/ 11/ 1364.
خواسته‌های بسیجی
بسیجی بلند همت است. خواسته‌های او بزرگ و در حد اعتلای کشور می‌باشد. خواسته‌های او نجات همه‌ی آحاد بشر و رفع فساد و تبعیض و بی عدالتی و سلطه‌ی دشمن است. او از این که زیر پرچم آمریکا با دیگر قدرتهای بیگانه زندگی بکند و مثل حیوانات بچرد، بیزار است. برای او فرق می‌کند و مهم است که چه کسی بر کشور او فرمان براند؛ یک انسان فاسد و فاسق و فاجر و مزدور بیگانه، یا بنده‌ی صالح خدا.
... امروز هم بسیجی برای کشور دل می‌سوزاند، برای آبادانی کشور تلاش می‌کند، برای حفظ استقلال ملی، هرچه بتواند کار می‌کند و از جان خود هم می‌گذرد. امروز هم اگر احساس کند دشمن می‌خواهد از روزنه‌‌‌ای – چه اقتصادی و سیاسی و چه فرهنگی- به داخل کشور نفوذ کند، در مقابل او می‌ایستد و با مشت به صورتش می‌کوبد.
... ما انتظار نداریم که دشمن در جامعه و در داخل کشور ما، جاسوس و سرانگشت وایادی و انسانهای خبیث و خود فروخته و منافق نداشته باشد؛ خیر امروز هم هستند. چه کسی در مقابل آنان می‌ایستد؟ طبیعی است که عناصر « بسیج» یعنی همان نیروی عظیم خروشان و زبده‌ی ملت مؤمن، در مقابل دشمن و ایادی او می‌ایستد.
... بسیج، یک حرکت منطقی و فکری و ریشه دار و عمیق است و کسانی که در کار این حقیقت بزرگ، شرکت دارند، همه‌ی آحاد ملتند. هر کس که بسیجی است، باید به بسیجی بودن خود افتخار کند. بسیجی بودن، مایه‌ی سرافرازی و سربلندی پیش پروردگار است.
منبع: بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی‌در جمع فرماندهان بسیج 8/9/1374.

شمیم هدایت

انسان دشمن خویشتن
هیچ راهی برای اصلاح این نفوس حیوانی ناری و آتش آن، جز مکتب اسلام وجود ندارد. عبادات و اعتقادات و اخلاق اسلام برای این است که بدون این که تحمیل بر شما کرده باشند، خواسته اند شما را بسازند و مثل این که شما قبول ندارید که خودتان دشمن خود هستید. دشمن خود و جهان هستی. می‌پرسید چطور انسان دشمن خودش است؟ چون تمام گرفتاری‌ها را خودت برای خودت ایجاد می‌کنی، تمام مهلکات مال خود انسان است. این نفس به برکت عبادات و به برکت توحید – اگر انسان توفیقات بر توحید پیدا کند- ساخته می‌شود، اگر نمازهای معراجی نصیب انسان شود؛ یعنی وقتی می‌گوید: «ایاک نعبد» صادقانه بگوید: من بنده‌ی خدا هستم.
تو الان حساب کن، چند سال از عمرت رفته است، در این مدت، بنده‌ی چه کسی بودی؟ بنده‌ی خدا بودی یا بنده‌ی شیطان؟ هر کاری دلت خواسته کرده ای. ولی خدا چی؟ مثل این که اصلا توجه نیست به این که خدا چه اراده کرده است و چه می‌خواهد. خلاصه، عیب نفس همین است که همه را به آتش می‌کشد و می‌گوید این آتش‌ها مال ما نیست. پس آتش‌ها مال کیست؟ انسان نباید خودش خوش بین باشد. پیامبران آمده اند جلو این آتش انسان را بگیرند. آمده اند که این انسان ساخته شود. شما جز این که به برکت اسلام و امام زمان (علیه¬السلام) ساخته شوید، راه دیگری ندارید.
منبع: حضرت آیت الله بهاءالدینی رحمت الله علیه، سلوک معنوی، ص 62.

در محضر استاد

هر کجا می‌نشینید و می‌روید سعی کنید مجلس را خدایی کنید و از گناه خصوصا غیبت جلوگیری کنید. وقتی این نیتتان باشد. خداوند متعال کمکتان می‌کند. اعراض از لغو محقق نمی‌شود. مگر به واداشتن هر عضوی ازاعضاء به آنچه از برای آنان آفریده شده است. در حکمت 330 نهج البلاغه، حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: کمترین چیزی که برای حق تعالی به شما لازم شده، این است که با نعمت‌های او معصیتش را انجام ندهید. جمع بین عرف و شرع، کمال یک انسان مؤمن است، در خواندن دعاها، اول معنی دعاها را به فارسی بخوانید و بعد عربی بخوانید تا بفهمید با خدای هستی چه می‌گویید. به خواندن یکی از حرزها که در مفاتیح الجنان است، مداومت کنید. مثلا حرز حضرت جواد (علیه السلام) که خیلی مختصر است «یا نور یا برهان یا مبین یا منیر یا رب اکفنی الشرور و آفات الدهور و اسئلک النجاة یوم ینفخ فی الصور»
لقمه‌ی حرام تأثیر منفی بسیار زیادی در نفوذ شیطان به انسان دارد.
خداوند متعال در آیه‌ی 51 سوره‌ی مؤمنون می‌فرماید:
«یا ایها الرسل کلوا من الطیبات واعملوا صالحا انی بما تعملون علیم».
«ای پیامبران الهی از روزی پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید که من، به آنچه انجام می‌دهید، عالم هستم.»
منبع: نصایح عارف فرزانه استاد آیت الله عبدالقائم شوشتری (دامت برکاته) برگرفته از کتاب خرمن معرفت

نکته‌های ناب

همنشینی با علما
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: هر که به استقبال عالمی‌رود، مرا استقبال کرده است و هر که به دیدار علماء رود، مرا دیار کرده است و هر که با علماء نشیند، با من نشسته است و هر که با من نشیند، چنان است که با پروردگار همنشینی کرده باشد.(1)
پند گهربار
حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: بر دانش آموز است که خود را در طلب علم کوشا سازد و از آموختن دانش خسته نشود و دانسته‌های خود را زیاد نشمارد.(2)
حقوق آموزگار بر شاگرد
حضرت امام سجاد (علیه السلام) می‌فرمایند:
1- حق استاد تو این است که به او احترام بگذاری.
2- محضرش را موقر داری.
3- با دقت به سخنانش گوش بسپاری.
4- رویت به او باشد و به او توجه نمایی.
5- صدایت را براو بلند نکنی.
6- هر گاه کسی از او سؤال کند تو جواب ندهی، بلکه بگذاری خودش جواب دهد.
7- در محضر او با کسی سخن نگویی.
8- در حضور او از کسی غیبت نکنی.
9- اگر پیش تو از او بدگویی شود، از وی دفاع کنی.
10- عیبتهایش را بپوشانی.
11- خوبیها و صفات نیکش را آشکار سازی.
12- با دشمن او همنشینی نکنی.
13- با دوستانش دشمنی نورزی.
هر گاه این کارها را کردی فرشتگان خدا درباره ات گواهی دهند که تو برای رضای خدای بلند نام، نه برای مردم، نزد آن استاد رفته‌‌‌ای و دانش او را فرا گرفته ای.(3)

پی نوشت :

1- کنزالعمال، ج 28883.
2- غررالحکم، ج 6197.
3- خصال شیخ صدوق (رحمت الله علیه)، ص 567.

دل نوشته

شب آسمانی شدن
محمد جواد دژم
شب قدر، اوج معنویت رمضان است؛ اوج رنگ خدا گرفتن.
شب قدر، پهنه‏ای است که روزه‏دار بر آن می‏ایستد و تکیه می‏کند بر حق، بر همه کائنات پشت کرده، در خلوت پر راز شب، با عبودیت محض، در حضور پروردگارش از هرچه زمین و زمینی است، می‏برد و پیوند می‏خورد با آسمان. مجرد می‏شود، غلت می‏خورد در باور شب.
با راز مرموز شب یکی می‏شود و دست به دست کائنات، تقدیر مشترکش را بهترین تقدیر مقدر، التماس می‏کند.
ایمانش را پا برجا، جانش را رها و تعلقاتش را هر روز ناچیزتر طلب می‏کند.
شب قدر، تنها خدا را می‏بیند که کارگزار هستی‏ست و تنها کلام خدا را می‏شنود که نزولش، هرلحظه، هرم فضاست. اشک می‏ریزد و در انتهای ضجه‏هایش، درمی‏یابد که کائنات، چون گویی با چوگان امر الهی متحرکند و سیطره امر و اراده محض اوست که گسترده بر مقدرات است. شب قدر، شب رنگ‏باختن جسم است؛ شب حکومت جان. شب تحقیر ماده و عظمت معناست.
شب قدر، شب آسمانی شدن است؛ شب یکی شدن با ژرفای فطرت الهی.
شب قدر، شب همسایگی با فرشتگان است. شب از یاد بردن خود، شب غرق شدن در وجود خداوند، شب رحمت، شب تقدیر الهی است.
شب قدر، «شبی است که از هزار ماه برتر و بالاتر است». قدر، میعاد انسان است با خداوند.
خلوت نیاز
محمد جواد دژم
چه فرصتی بهتر از امشب برای خلوت و عرض نیاز!
باید تمنا را به پیشگاهش عرضه داشت، باید شتافت در صف نیازمندان و طلب کرد خوبی‏ها را هزار بار.
باید مهر و رحمت و آمرزش را خواهش کرد از درگاه کرمش.
باید اشک ریخت و پاک شد برای رسیدن.
باید پیوند خورد با اصل هستی. یادمان باشد که از فیض این شب‏ها محروم ماندن، یعنی نهایت تجلی کمال را به فراموشی سپردن؛ یعنی دور ماندن از اصل روزه، اصل رمضان.
شب قدر را باید قدردان بود که شب نزول فرشتگان است بر زمین و شب نور و سعادت و قرب الی اللّه.
باید قدردانش باشیم تا تباهی لحظه‏هامان را به چشم نبینیم. شب‏بیداری امشب خواب غفلت می‏پراند از سر؛ اشک‏ریزانش، شادی‏آفرین عمر است. باید قدردان امشب بود!
شب‏های روشن عشق
حمید باقریان
از کوچه‏های تاریک نفسانیت به سمت روشنایی و نور می‏آیم. پیوند می‏خورم با شب‏های همیشه بهار قدر؛ شب‏هایی که پروانه‏های حقیقت، گل‏های ایمان را کشف خواهند کرد، شب‏هایی که امواج دریای وجودم اوج خواهند گرفت به سمت بودن. در کوچه باغ‏های سبز جوشن کبیر، مسافر راهی می‏شوم که مقصدش رستگاری است.
چراغ راهم، هزار نام نورانی خداست. از صدف لبم مروارید «الغوث الغوث»، می‏تراود؛ به امید آنکه باران توبه، آتش دوزخم را فرو نشاند «خَلِّصنا مِنَ النار یا رب».
و من آمده‏ام تا در میان انبوه ستارگان روشن شب‏های قدر، در زیر نور رهایی مهتاب به خویش برگردم؛ به سرزمینی که از آن دور افتاده‏ام، سرزمین حقیقت.
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب‏آبادم
و شب‏های قدر، محفل وصل دوستداران است.
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
ساحل نجات
خدیجه پنجی
شب قدر است.
عطر نفس‏های فرشته‏ها را می‏شود حس کرد.
ستاره‏ها را می‏شود از آسمان چید. افتادگی و تواضع آسمان را امشب حد و مرزی نیست.
آسمان به زمین نزدیک است. شب قدر است؛ هزار پنجره بر زمین گشوده شده از بالا دست، هزار روزنه از کشف و شهود باز شده، آسمان گم می‏شود در صدای زمزمه عاشقانه‏ها.
امشب فرشته‏ها تا صبح، نجوای دل‏سوخته بنی‏آدم را می‏شنوند.
کلمات روشن وحی، نازل می‏شود بر سینه زمین.
شمار فرشتگان را حد و حصری نیست.
هزار هزار آدم، امشب متولد می‏شوند از نو.
از پیله نیاز و توسل، از بند بند «جوشن کبیر» و از عمیق‏ترین شعله‏های «یا رب» «یا رب»، هزار پروانه می‏شکافند، پیله دلتنگی غربتشان را. امشب، شب پرواز است؛ شب قدر، شب تقدیر و سرنوشت، بیایید‌‌‌ای صداهای در سینه حبس شده!
بیایید‌‌‌ای گداهای پشت درمانده! بیایید،‌‌‌ای اشک‏های یخ زده!
بیایید‌‌‌ای درمانده‏های در راه فرومانده! اگر فرصتی باشد، امشب است.
کجایید، دستان همیشه سائل من؟
بکوبید کوبه این درگاه را؛ صاحب‏خانه پشت در منتظر توست، این درگاه دربان ندارد، هیچ نگهبانی دست رد بر سینه‏ات نخواهد زد، صاحب‏خانه خودش تو را خوانده است. صاحب‏خانه خود، پیش قدم شده. امشب، شب آشتی است؛ پایان قهرها و جدایی‏ها. امشب شب قدر است.
باران می‏بارد، چقدر باران تند می‏بارد. باران روح است «قدر».
باران ندامت است از چشم. باران توبه است در «دل».
باران آتش است در «من».
باران رحمت است از «تو». و من خیس شدم.
باران می‏بارد؛ باران توبه است در «من». ریزش عصیان است در «من». تطهیر «منیّت» است در «من». امشب، شب قدر است. من سراپا آتش، من شعله‏ور در عشق، من می‏سوزم از شوق؛ بیدارم کن. انگشت اشاره‏ای کافی است؛ کجاست شعله طوری که‌هادی‏ام شود؟
این روشنایی از توست موسای گمشده در هروله بوته آتش مانده! تو آن آتشی که در من زبانه می‏کشد. جاری است حس خواستنت در من.
من ذره ذره در تو رها هستم.
در تار و پود روح پریشانم، اندوه شعله‏سای تو می‏پیچد.
مرا می‏سوزانی، خلیلم آیا در آتش سوزان نیاز؟ امشب شب قدر است، باید تلاش کنم؛ تلاشی مستمر تا تو.
باید دست و پا بزنم؛ غریق دریای نیسان خویشم، ساحل نجاتی پیداست، تو آن دورها، شاید نزدیک‏تر از دورها، در انتظار منی. باید تلاش کنم؛ برای رسیدن تا تو.

یاد ابرار

ضایعه‌ی عظیم
علامه سید محمد حسین طباطبایی دربیست و نهم ذی الحجة الحرام 1321 قمری مطابق با 1281 شمسی در تبریز در خاندان علم و تقوی دیده به جهان گشودند و تحصیلات خود را در سن 9 سالگی، که پدر و مادر خود را از دست داده بودند شروع کردند و از سن 16 سالگی به فراگیری علوم حوزوی مشغول شدند و در سال 1304 شسی، برای ادامه‌ی تحصیلات، عازم نجف شدند و در یازده سال اقامت در آنجا، از محضر اساتید وآیات عظام از جمله حاج میرزا محمد حسین نایینی، سیدابوالحسن اصفهانی شیخ محمد حسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی و حاج میرزا علی قاضی طباطبایی بهره فراوانی بردند.
در سال 1314 شمسی به تبریز بر گشتند و پس از ده سال دوری از تدریس و کار عملی، در فرودین 1325، عازم قم شدند و اشتغالات علمی‌را از سرگرفتند. استاد در علوم عقلی و نقلی مجتهد و در ادبیات، ادیبی زبر دست بودند و به فارسی و عربی قلم می‌زدند. از استاد کتابهای ارزشمندی به جای مانده که بارزترین آن تفسیر المیزان می‌باشد. این کتاب شریف که اصل آن به زبان عربی و در بیست جلد تألیف گردیده از سوی ناشران داخلی و خارجی به زبان‌های عربی و فارسی بارها چاپ و منتشر شده است. علامه شهید مطهری (رحمت الله علیه) در مورد این تفسیر می‌گویند:
«کتاب تفسیر المیزان، یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است.من می‌توانم ادعا کنم بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است.»
حضرت آیت الله العظمی‌مکارم شیرازی (دامت برکاته) در مورد رمز موفقیت استاد فرمودند: « من فکر می‌کنم چیزی که باعث موفقیت یک طلبه یا یک عالم بزرگ می‌شود، سه اصل است:
1- نظم در کار
2- استقامت و پشتکاری
3- اخلاص و پاکی نیت.
و این سه اصل به خوبی در مرحوم علامه طباطبایی دیده می‌شد. سرانجام علامه طباطبایی(رحمت الله علیه) پس از هشتاد سال عمر با برکت، در هجدهم محرم الحرام سال 1402 قمری برابر با 24 آبان 1360 شمسی چشم از جهان فرو بستند که ضایعه‌‌‌ای بس بزرگ بر عالم تشیع و مصیبتی سنگین بر جهان اسلام بود و در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) به خاک سپرده شدند.
منبع: گلشن ابرار

حکایت‌ها و پندها

هر آن کس دندان دهد نان دهد
شهید آیت الله دستغیب (رحمت الله علیه) می‌فرمایند: چند روزی در فیروز آباد در منزل حاج خلیل و حاج عبدالجلیل بودم که هر دو از اخیار بودند: آنان نقل کردند: در این فیروز آباد چوپان فقیری زندگی می‌کرد که همسرش بچه‌‌‌ای به دنیا آورد؛ ولی خود، هنگام زایمان از دنیا رفت. بیچاره چوپان نمی‌توانست کارش را رها کند، چون معاش او از این راه تأمین می‌شد. از طرفی هم توان مالی نداشت تا دایه‌‌‌ای برای نوزاد خود بگیرد، مجبور شد او را همراه خود به صحرا ببرد. بچه را زیر درختی گذاشت و به دنبال گوسفندان به کوه رفت. پس از مدتی به یاد بچه افتاد که شاید از گرسنگی و ناله مرده باشد؛ به سرعت برگشت. دید بزی از گله اش برگشته و نزد بچه آمده، یک پایش را طرف راست و پای دیگر را طرف دیگر بچه گذاشته و خم شده تا پستانش به دهان او برسد. چوپان نزدیک آمد و دید که بچه در کمال آرامش مشغول مکیدن پستان حیوان است و حیوان هم هیچ حرکتی نمی‌کند تا بچه خودش پستان را رها کند. از آن پس هر وقت بچه گریه می‌کرد. فورا آن بز خود را به بچه رسانده، به همان نحو او را شیر می‌داد و بر می‌گشت. این کار عادت همه روزه‌ی آن حیوان شده بود. (1) (ان الله هوالرزاق ذوالقوة المتین؛
بدرستی که روزی دهنده‌ی مخلوقات تنها خداست که او صاحب اقتدار و قوت ابدی است.)

پی نوشت :

1- سوره‌ی ذاریات، آیه‌ی 58.

منبع: داستانهای شگفت، شهید آیت الله دستغیب، ص 203.

معرفی کتاب

کتاب «پرتوی از خورشید»
در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامی‌شما (مقام معظم رهبری) از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید روشنی می‌دهید.
امام خمینی قدس سره الشریف
آشنایی با جنبه‌های مختلف شخصیت فرزانگانی که بر چکاد اندیشه و عمل بر نشسته اند و راه پرفراز و نشیب روزگار را با سلامت و دقت پی سپرده اند به آدمی‌حیات، نور، نشاط و سرور می‌بخشد. بهترین راه شناخت چنین فرزانگانی آگاهی از نظرات فرهیختگان سیاسی، مذهبی، اجتماعی است؛ چون هر کدام از دریچه‌‌‌ای به جهان هستی و مخلوقات آن می‌نگرند و از مجموع باورهای آنان نسبت به این فرزانگان، می‌توان معرفتی در خور آنها یافت.
همچنین این آشنایی با نقل خاطره‌های مستند از زبان دانشورانی که مدت‌ها با آنان زیسته اند میسور است. نگ
بازدید : 1163
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1399 زمان : 23:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

دعای روز بیست و پنجم

اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فیهِ مُحِبَّاً لاِوْلِیاَّئِکَ وَمُعادِیاً لاِعْداَّئِکَ مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خاتَِمِ اَنْبِیاَّئِکَ یا عاصِمَ قُلُوبِ النَّبِیّینَ
خدایا قرارم ده در این ماه دوستدار دوستانت و دشمن دارنده دشمنانت و پیرو راه و روش خاتم پیامبرانت اى نگهدارنده دلهاى پیامبران
منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی
شیوه‌های دشنان در ستیز با دین باوران (3)

دشمنان ستیزه جو با چهره‌‌‌ای ناپیدا و با به کارگیری شگردها و ابزارهای مختلف، به انجام برخوردهای شکننده‌ی روحی و ایجاد تنش‌های روانی در صفوف مسلمین می‌پردازند؛ به برخی از شگردهایی که درقرآن کریم در این باب افشاء و خنثی نموده، در دو شماره‌ی قبلی اشاره شد و اکنون موارد دیگری را اشاره می‌کنیم.

ایجاد بحران روحی

« قد نعلم انّه لیحزنک الّذی یقولون فإنّهم لا یکذّبونک...» (1)
«‌‌‌ای پیامبر ما می‌دانیم که کافران در تکذیب تو سخنانی می‌گویند که تو را افسرده و غمگین سازند و آن ستمکاران نه تنها تو را، بلکه همه‌ی آیات خدا را تکذیب می‌کنند.»

تبلیغات سوء

«یریدون‌‌ان‌یطفؤا نورالله بافواههم...» (2)
«و کافران می‌خواهند با تبلیغات سوء که از نفس تیره و گفتار جاهلانه‌ی آنها منشاء می‌گیرد (نور خدا) را خاموش کنند.»
جاسوسی وفتنه انگیزی: «... و من الّذین‌هادوا سمّاعون لکذلک سمّاعون لقوم آخرین لم یاتوک یحرّفون الکلم من بعد مواضعه»(3)
« و یهود جاسوسی می‌کند و سخنان فتنه انگیز به جای کلمات حق تو می‌گویند و کلمات حق را به میل خویش تغییر می‌دهند.»

تهدید و ارعاب

« قال الملا الّذین استکبروا من قومه لنخرجنّک...» (4)
«و مستکبران گفتند ما مؤمنان را از شهر و دیارشان اخراج می‌کنیم مگر این که به آیین و تفکرات ما باز گردند.» (5)

پی نوشت‌ها:

1- سوره‌ی انعام، آیه‌ی 33.
2- سوره‌ی توبه، ،آیه ی32.
3- سوره‌ی مائده، آیه‌ی 41.
4- سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 88.
منبع: فصل نامه قرآنی کوثر شماره‌ی 17 صفحات 24 الی 32.

کلام نور
مواعظ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

أفضل الجهاد من اصبح لایهم بظلم احد؛ (1)
برترین جهاد آن است که آدمی‌صبح کند و در اندیشه‌ی ستم به کسی نباشد.
من عرض لأخیه المسلم المتکلم فی حدیثه فکانما خدش وجهه؛ (2)
هر که در میان سخن برادر مسلمانش بدود، چنان است که چهره‌ی او را بخراشد.
لا تعمل شیئا من الخیر ریاء و لاتدعه حیاء؛ (3)
هیچ کار خیری را ریاکارانه انجام نده و آن را از روی حیا ترک مکن.
افضاء سرأخیک خیانة ما جتنب ذلک؛ (4)
فاش کردن راز برادرت خیانت است؛ پس از این کار دوری کن.
لتکن لک فی کل شیء نیه صالحة حتی النوم و الأکل؛ (5)
در هر چیز باید نیتی نیک داشته باشی، حتی در خوردن و خواب.
إن شیعتنا من شیعنا و اتبع آثارنا و اقتدی بأعمالنا؛ (6)
شیعه‌ی ما کسی است که از ما پیروی کند و پا جای پای ما بگذارد و به کردار ما اقتدا کند.

پی نوشت‌ها:

1- من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 353.
2- اصول کافی، ج2، ص 660.
3- بحارالانوار، ج77، ص 163.
4- بحارالانوار، ج77، ص 91.
5- مکارم الاخلاق، ج2، ص 370.
6- بحارالانوار، ج68، ص 154.

مواعظ حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

«الزم رجلها فان الجنة تحت اقدامها»
«در خدمت مادر باش، زیرا بهشت زیر پای مادران است.» (1)
«(جعل الله) الصلاة تنزیها لکم عن الکبر»
«خداوند متعال نماز را برای دوری شما از کبر قرار داد.» (2)
«من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحت»
«کسی که عبادت خالصانه‌ی خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ، برترین مصلحت او را به سویش فرو خواهد فرستاد.(3)
«خیارکم ألینکم مناکبة و اکرمهم لنسائهم»
«بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر است و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند.» (4)
«ان کنت تعمل بما امرناک و تنهی عما زجرناک عنه فأنت شیعتنا و الا فلا.»
«اگر به آنچه به شما امر می‌کنیم عمل کنی و از آنچه شما را باز می‌داریم دوری کنی، از شیعیان مایی و گرنه هرگز.» (5)

پی نوشت‌ها:

1- کنزالعمال، ج16، ص 426.
2- بحارالانوار، ج43، ص 158.
3- بحارالانوار، ج67، ص 249.
4- کنزالعمال، ج7، ص 225.
5- بحارالانوار، ج68، ص 155.

فضیلت زیارت امام حسین (سلام الله علیه) در کلام گهربار امام صادق (سلام الله علیه)

لا تدع زیارة الحسین بن علی (سلام الله علیه) یمد الله فی عمرک و یزید فی رزقک و یحییک الله سعیدا و لا تموت إلا شهیدا؛
زیارت امام حسین (سلام الله علیه) را فرو نگذار تا که خدا عمرت را طولانی و روزیت را زیاد کند و زندگی با سعادت و مرگ با شهادت به تو خواهد بخشید. (1)
زیارة قبرالحسین بن علی (سلام الله علیهما) من افضل ما یکون من الاعمال؛
زیارت قبر امام حسین (سلام الله علیه) از برترین اعمال است. (2)
من أراد الله به الخیر قذف فی قلبه حب الحسین (سلام الله علیه) و حب زیارته:
کسی که خدا خیرخواه او باشد، محبت امام حسین (سلام الله علیه) و شوق زیارت ایشان را در دل او می‌اندازد. (3)
من سره أن یکون علی موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوار الحسین بن علی (سلام الله علیها)؛
هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‌های نور بنشیند باید اززائران امام حسین (سلام الله علیه) باشد. (4)

پی نوشت‌ها:

1- وسایل الشیعه، ج14، ص 431.
2- مستدرک الوسایل، ج10، ص 311.
3- بحارالانوار، ج98، ص 76.
4- بحارالانوار، ج101، ص 238.

حکمت‌های شگرف

حکمت 289نهج البلاغه: الگوى کامل انسانیت(اخلاقى، اجتماعى، تربیتى)
قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] کَانَ لِى فِیمَا مَضَى أَخٌ فِى اللَّهِ وَ کَانَ یُعْظِمُهُ فِى عَیْنِى صِغَرُ الدُّنْیَا فِى عَیْنِهِ وَ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا یَشْتَهِى مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَ نَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ وَ کَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ لَا یُدْلِى بِحُجَّةٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً وَ کَانَ لَا یَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِى مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ کَانَ لَا یَشْکُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ کَانَ یَقُولُ مَا یَفْعَلُ وَ لَا یَقُولُ مَا لَا یَفْعَلُ وَ کَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْکَلَامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ وَ کَانَ عَلَى مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَکَلَّمَ وَ کَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَیُخَالِفُهُ فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ .
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: در گذشته برادرى دینى داشتم که در چشم من بزرگ مقدار بود، چون دنیاى حرام در چشم او بى ارزش مى نمود، و از شکم بارگى دور بود، پس آنچه را نمى یافت آرزو نمى کرد، و آنچه را مى یافت زیاده روى نداشت، در بیشتر عمرش ساکت بود، اما گاهى که لب به سخن مى گشود بر دیگر سخنوران برترى داشت، و تشنگى پرسش کنندگان را فرو مى نشاند به ظاهر ناتوان و مستضعف مى نمود، اما در بر خورد جدى چونان شیر بیشه مى خروشید، یا چون مار بیابانى به حرکت در مى آمد . تا پیش قاضى نمى رفت دلیلى مطرح نمى کرد، و کسى را عذرى داشت سرزنش نمى کرد، تا آن عذر او را مى شنید، از درد شکوه نمى کرد، مگر پس از تندرسى و بهبودی، آنچه عمل مى کرد مى گفت، و بدانچه عمل نمى کرد چیزى نمى گفت، اگر در سخن گفتن بر او پیشى مى گرفتند در سکوت مغلوب نمى گردید.
و بر شنیدن بیشتر از سخن گفتن حریص بود. اگر بر سر دو راهى دو کار قرار مى گرفت ، مى اندیشید که کدام یک با خواسته نفس نزدیک تر است با آن مخالفت مى کرد، پس بر شما باد روى آوردن به این گونه از ارزش‌هاى اخلاقى، و با یکدیگر در کسب آن‌ها رقابت کنید، و اگر نتوانستید ، بدانید که به دست آوردن برخى از آن ارزش‌هاى اخلاقى بهتر از رها کردن همه آن‌هاست.
حکمت 290 : مسؤولیت نعمت‌ها(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلَى مَعْصِیَتِهِ لَکَانَ یَجِبُ أَلَّا یُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اگر خدا بر گناهان وعدة عذاب هم نمى داد ، لازم بود به خاطر سپاسگزارى از نعمت‌هایش نافرمانى نشود.
حکمت 291 : روش تسلیت گفتن(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] وَ قَدْ عَزَّى الْأَشْعَثَ بْنَ قَیْسٍ عَنِ ابْنٍ لَهُ
یَا أَشْعَثُ إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِکَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْکَ ذَلِکَ الرَّحِمُ وَ إِنْ تَصْبِرْ فَفِى اللَّهِ مِنْ کُلِّ مُصِیبَةٍ خَلَفٌ یَا أَشْعَثُ إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ وَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْزُورٌ یَا أَشْعَثُ ابْنُکَ سَرَّکَ وَ هُوَ بَلَاءٌ وَ فِتْنَةٌ وَ حَزَنَکَ وَ هُوَ ثَوَابٌ وَ رَحْمَةٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (جهت تسلیت گفتن به اشعث بن قیس در مرگ فرزندش)
اى اشعث ! اگر براى پسرت اندوهناکى ، به خاطر پیوند خویشاوندى سزاواری، اما اگر شکیبا باشى هر مصیبتى را نزد خدا پاداشى است. اى اشعث ! اگر شکیبا باشى تقدیر الهى بر تو جارى مى شود و تو پاداش داده خواهى شد و اگر بى تابى کنى نیز تقدیر الهى بر تو جارى مى شود و تو گناهکارى . اى اشعث ! پسرت تو را شاد مى ساخت و براى تو گرفتارى و آزمایش بود، و مرگ او تو را اندوهگین کرد در حالى که براى تو پاداش و رحمت است.
حکمت 292: عزاى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بى تابى‌ها (اعتقادى)
وَ قَالَ علیه السلام عَلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص سَاعَةَ دَفْنِهِ
إِنَّ الصَّبْرَ لَجَمِیلٌ إِلَّا عَنْکَ وَ إِنَّ الْجَزَعَ لَقَبِیحٌ إِلَّا عَلَیْکَ وَ إِنَّ الْمُصَابَ بِکَ لَجَلِیلٌ وَ إِنَّهُ قَبْلَکَ وَ بَعْدَکَ لَجَلَلٌ
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (به هنگام دفن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم)
همانا شکیبایى نیکوست جز در غم از دست دادنت، و بى تابى نا پسند است، جز در اندوه مرگ تو، مصیبت تو بزرگ ، و مصیبت‌هاى پیش از تو و پس از تو ناچیزند.
حکمت 293 : دوستى با احمق ، هرگز!(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا تَصْحَبِ الْمَائِقَ فَإِنَّهُ یُزَیِّنُ لَکَ فِعْلَهُ وَ یَوَدُّ أَنْ تَکُونَ مِثْلَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: همنشین بى خرد مباش، که کار زشت را زیبا جلوه داده ، دوست دارد تو همانند او باشی.
حکمت 294: فاصله میان شرق و غرب (علمى)
وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَسَافَةِ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَقَالَ ع مَسِیرَةُ یَوْمٍ لِلشَّمْسِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: ( از فاصله میان مشرق و مغرب پرسیدند ، فرمودند:) به اندازه یک روز حرکت خورشید.
حکمت 295 : شناخت دوستان و دشمنان(اخلاقى، اجتماعى،سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَصْدِقَاؤُکَ ثَلَاثَةٌ وَ أَعْدَاؤُکَ ثَلَاثَةٌ فَأَصْدِقَاؤُکَ صَدِیقُکَ وَ صَدِیقُ صَدِیقِکَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّکَ وَ أَعْدَاؤُکَ عَدُوُّکَ وَ عَدُوُّ صَدِیقِکَ وَ صَدِیقُ عَدُوِّکَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: دوستان تو سه گروهند، و دشمنان تو نیز سه دسته اند؛ اما دوستانت : دوست تو و دوستِ دوست تو ، و دشمنِ دشمن تو است، و اما دشمنانت : دشمن تو ، و دشمن دوست تو ، و دوست دشمن تو است.
حکمت 296: پرهیز از دشمنى‌ها(اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِرَجُلٍ رَآهُ یَسْعَى عَلَى عَدُوٍّ لَهُ بِمَا فِیهِ إِضْرَارٌ بِنَفْسِهِ إِنَّمَا أَنْتَ کَالطَّاعِنِ نَفْسَهُ لِیَقْتُلَ رِدْفَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (شخصى را دید که چنان بر ضد دشمنش مى کوشید که به خود زیان مى رسانید ، فرمودند:) تو مانند کسى هستى که نیزه در بدن خود فرو برد تا دیگرى را که در کنار اوست بکشد!
حکمت 297: ضرورت عبرت گرفتن(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: عبرت‌ها چقدر فراوانند و عبرت پذیران چه اندک !
حکمت 298 : اعتدال در دشمنى‌ها
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ بَالَغَ فِى الْخُصُومَةِ أَثِمَ وَ مَنْ قَصَّرَ فِیهَا ظُلِمَ وَ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَتَّقِیَ اللَّهَ مَنْ خَاصَمَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: کسى که در دشمنى زیاده روى کند گناهکار ، و آن کس که در دشمنى کوتاهى کند ستمکار است، و هر کس که بى دلیل دشمنى کند نمى تواند با تقوا باشد!.
حکمت 299 : نماز در نگرانى‌ها(اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَا أَهَمَّنِى ذَنْبٌ أُمْهِلْتُ بَعْدَهُ حَتَّى أُصَلِّیَ رَکْعَتَیْنِ وَ أَسْأَلَ اللَّهَ الْعَافِیَةَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: آنچه که بین من و خدا ناروا است اگر انجام دهم و مهلت دو رکعت نماز داشته باشم که از خدا عافیت طلبم، مرا اندوهگین نخواهد ساخت.
حکمت 300: شگفتى روزى بندگان (اعتقادى)
وَ سُئِلَ [علیه السلام] کَیْفَ یُحَاسِبُ اللَّهُ الْخَلْقَ عَلَى کَثْرَتِهِمْ فَقَالَ [علیه السلام] کَمَا یَرْزُقُهُمْ عَلَى کَثْرَتِهِمْ فَقِیلَ کَیْفَ یُحَاسِبُهُمْ وَ لَا یَرَوْنَهُ فَقَالَ [علیه السلام] کَمَا یَرْزُقُهُمْ وَ لَا یَرَوْنَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: از امام پرسیدند چگونه خدا با فراوانى انسان‌ها به حسابشان رسیدگى مى کند؟ آن چنان که با فراوانى آنان روزیشان مى دهد! (و باز پرسیدند چگونه به حساب انسان‌ها رسیدگى مى کند که او را نمى بینند، فرمودند) همان گونه که آنان را روزى مى دهد و او را نمى بینند.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین

فرشتگان یاور امام حسین (سلام الله علیه)، یاوران حضرت مهدی(سلام الله علیه)

یکی از ویژگی‌های قیام یوسف زهرا (سلام الله علیها)، برخورداری از نصرت الهی به وسیله‌ی فرشتگان است. شیخ صدوق (رحمت الله علیه) در روایت ریان بن شبیب، از حضرت امام رضا(سلام الله علیه) نقل می‌کند: و لقد نزل الی الارض من الملائکه اربة آلاف لنصر فوجدوه قد قتل فهم عند قبره شعث غبر الی أن یقوم القائم فیکون من انصاره و شعارهم یا لثارات الحسین (سلام الله علیه).
به تحقیق چهار هزار فرشته برای نصرت و یاری امام حسین (سلام الله علیه) به زمین فرود آمدند. آنان هنگامی‌که نازل شدند، دیدند حضرت امام حسین (سلام الله علیه) کشته شده است، از این رو، ژولیده و غبار آلوده در نزد قبر آن حضرت، اقامت کردند و همچنان هستند تا این که قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند و آنان از یاوران سپاه آن حضرت خواهند بود و شعارشان «یا لثارات الحسین (سلام الله علیه)؛‌‌‌ای خونخواهان حسین (سلام الله علیه)» است.
منبع: علل الشرایع ص 227 – 225.

شعار سپاه حضرت مهدی (علیه السلام)

در شعار‌های لشکر امام زمان (علیه السلام) که برگرفته از شعور عمیق آنان است – به روشنی می‌توان یاد و خاطره امام حسین را مشاهده کرد. در یکی از «زیارات جامعه» در قسمت سلام به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است:
«السلام علی الامام الغائب عنالابصار و الحاضر فی الامصار و الغائب عن العیون و الحاضر فی الافکار، بقیه الاخیار، وارث ذی الفقار الذی یظهر فی بیت الله الاحرام ذی الاستار و ینادی بشعار یا لثارات الحسین، انا الطالب بالاوتار، انا قاصم کل جبار»؛ سلام و درود بر امامی‌که از دیده‌ها پنهان است و در شهر حاضر؛ آن که از دیده‌ها نهان است و در دل‌ها حاضر، باقی مانده‌ی اخیار و خوبان، و وارث شمشیر ذوالفقار، آن بزرگواری که در بیت الله الحرام ظاهر می‌شود و به شعار «یالثارت الحسین» ندا می‌کند و می‌فرماید: « منم مطالبه کننده‌ی خون‌های به ناحق ریخته، منم شکننده‌ی هر ستمگر جفا پیشه» (1)
و یاران حضرت مهدی (علیه السلام) نیز به پیروی از امامشان، شعار «یالثارات الحسین» سر می‌دهند.
محدث نوری از کتاب غیبت فضل بن شاذان نقل کرده: به درستی که شعار یاوران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) «یالثارات الحسین (علیه السلام) است. (2)
حضرت امام صادق (علیه السلام) هم می‌فرمایند:
«شعار یاران حضرت مهدی (علیه السلام) «یالثارات الحسین؛‌‌‌ای خونخواهان حسین (علیه السلام)» است (3)

پی نوشت‌ها:

1و 2- نجم الثاقب، ص 469.
3- مستدرک الوسایل، ج 11، ص14.

مواعظ جاوید
قدس، فلسطین و رژیم اشغالگر قدس

ما طرفدار مظلوم هستیم، هر کسی در هر قطبی که مظلوم باشد، ما طرفدار آن هستیم، و فلسطینی‌ها مظلوم هستند و اسرائیلی‌ها به آنها ظلم کرده اند، از این جهت ما طرفدار آنها هستیم. قدس متعلق به مسلمین است و باید به آنان برگردد. ملت مسلمان ایران و هیچ مسلمان و اصولا هیچ آزاده ای، اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسد؛ ما همواره حامی‌برادران فلسطینی و عرب خود خواهیم بود. روز قدس که همجوار شب قدر است، لازم است که در بین مسلمانان احیا شود و مبدأ بیداری و هشیاری آنان باشد. من طرفداری از طرح استقلال اسرائیل و شناسایی او را، برای مسلمانان یک فاجعه وبرای دولت‌های اسلامی‌یک انفجار می‌دانم. اسرائیل از نظر اسلام و مسلمین و تمامی‌موازین بین المللی غاصب و متجاوز است؛ و ما کمترین اهمال و سستی را در پایان دادن به تجاوزات او جایز نمی‌دانیم. من به جمیع دول اسلام، و مسلمین جهان در هر جا هستند اعلام می‌کنم که ملت عزیز شیعه از اسرائیل متنفرند، و از دولت‌هایی که با اسرائیل سازش می‌کنند، متنفر و منزجرند. روز قدس که آخرین روزهای (شهرالله اعظم) است سزاوار (آن) است که همه‌ی مسلمانان جهان از قید اسارت و بردگی شیطان بزرگ و ابرقدرت‌ها رها شده و به قدرت «لایزال الله» بپیوندند.
منبع:
کلمات قصار، حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) صفحه‌های 146 الی 149.

در محضر ولایت

ماه رمضان ماه تسلیم در برابر خدا است

در باب ماه رمضان، چند جمله از دعاى چهل و چهارم «صحیفه سجادیه»، که مربوط به همین ماه است، انتخاب کرده‏ام و ان‏شاءاللَّه، همین چند جمله را براى شما ترجمه مى‏کنم. اما قبل از آن، خواهش مى‏کنم عزیزان من، بخصوص جوانان، با صحیفه سجّادیه اُنس بگیرند؛ زیرا همه چیز در این کتابِ ظاهراً دعا و باطناً همه چیز، وجود دارد. امام سجّاد علیه‏الصّلاة و السّلام، در این دعا هم مثل بقیه دعاهاى صحیفه سجادیه، با این‏که در مقام دعا و تضرّع است و با خداى متعال حرف مى‏زند، اما سخن گفتنش، کأنّهُ از یک روال استدلالى و ترتیب مطلب بر دلیل و معلول بر علّت، پیروى مى‏کند. اغلبِ دعاهاى صحیفه سجادیه - تا آن‏جا که بنده سیر کرده‏ام - همین حالت را دارد. همه چیز مرتّب و چیده شده است. مثل این است که یک نفر، در مقابل مستمعى نشسته و با او به صورت استدلالى و منطقى حرف مى‏زند. همان ناله‏هاى عاشقانه هم که در صحیفه سجّادیه آمده است، همین حالت را دارد.
در این‏جا نیز همین طور است. امام در اوّل دعاى مورد اشاره مى‏فرماید: «الحمدللَّه الّذى جعلنا من اهله؛ ما را اهل حمد قرار داد.» (دعاى 44 صحیفه سجادیه) ما از نعم الهى غافل نیستیم، و او را حمد و شکر مى‏کنیم. او راههایى در مقابل ما باز کرده است، که به حمدش برسیم. همچنین، غایات و راههایى معیّن فرموده و ما را در این راهها به رفتن واداشته است.
بعد مى‏رسد به این جمله: «والحمدللَّه الذى جعل من تلک السّبل شهره شهر رمضان؛ حمد خداى را که یکى از این راههایى که ما را به او؛ به کمال و به بصیرت نسبت به معدن عظمت مى‏رساند، همین ماه رمضان است.» امام تعبیر مى‏کند به «شَهره»؛ یعنى «شهر خودش». شهر خدا را یکى از این راهها قرار داد. خیلى پرمعناست. اگر فکر کنیم همه ماهها ماه خدا و مال خداست؛ وقتى که مالک همه وجود، بخشى از وجود را معیّن مى‏کند و آن را به خود نسبت خاص مى‏دهد، معلوم مى‏شود نسبت به این بخش، توجّه و عنایت ویژه‏اى دارد. یکى از این بخشها، همین «شهراللَّه» است؛ شهر خدا، ماه خدا. خودِ این نسبت، در فضیلت ماه رمضان، کافى است. «شهر رمضان، شهر الصیام و شهرالاسلام.» ماه روزه؛ ماهى که روزه آن، یکى از ابزارهاى بسیار کار آمد براى تهذیب نفس است؛ چرا که در آن گرسنگى کشیدن و با هوسها و اشتهاها مبارزه کردن نهفته است.
شهر اسلام، یعنى شهر «اسلام الوجه لدى اللَّه؛ در مقابل خدا تسلیم بودن.» خوب؛ انسانى جوان است و وقتى روزه مى‏گیرد، گرسنه است، تشنه است و تمام غرایز، او را به سمت هوس و اشتهایى مى‏خواند. ولى او، در مقابل همه این غرایز مى‏ایستد. براى چه؟! براى اجراى امر پروردگار. و این، تسلیم در مقابل پروردگار است. در هیچ روزى از روزهاى سال، یک مسلمان، به طور عادّى، این همه در مقابل خدا تسلیم نیست که در روزهاى ماه رمضان به طور عادى تسلیم است. پس، «شهر اسلام» شهر تسلیم است.

ماه رمضان ماه خالص شدن

امام، در ادامه دعا مى‏فرماید: «و شهر الطّهور؛ شهرِ پاکیزه کننده است.» در این ماه، عواملى وجود دارد که روح ما را پاک و طاهر مى‏کند. آن عوامل چیست؟ یکى روزه است؛ یکى تلاوت قرآن است و یکى دعا و تضرّع است. این همه دعاها، ارزاق طیبّه و طاهره‏اى است از مائده‏هاى ضیافت الهى که خداى متعال در این ضیافت یک ماهه خود، مقابل مردم گذاشته است. مضمون کلام امام این است که خدا در این ضیافت، با روزه از شما پذیرایى مى‏کند. ....
بعد مى‏فرماید: «و شهر التّمحیص؛ این ماه، ماه تمحیص است. «تمحیص» یعنى چه؟ یعنى خالص کردن. مقصود این است که در این ماه، ناب و خالص شویم. ....
این ماه، ماه خالص شدن است و اگر درست نگاه کنیم، خالص شدن در این ماه، از راههاى دیگرِ خالص شدن، آسان‌تر است. ما با همین روزه و مبارزه کردن با نفس، مى‏توانیم خودمان را خالص کنیم. اغلبِ گمراهی‌هایى که وجود دارد، یا به خاطر گناهانى است که از ما سر مى‏زند و یا به خاطر خصلتهاى زشتى است که در وجودِ ما نهفته است.
منبع: فرازی از بیانات مقام معظم رهبرى‏ در خطبه‏هاى نماز جمعه سوم رمضان 1415- 14/11/1373

تولید علم و دانش آموزی در کلام ولایت

ما می‌وانیم در فضای معرفت علمی، کارهایی بکنیم که در دنیا نوباشد. روی پای خود ایستادن، آن وقتی تحقق پیدا خواهد کرد که علم از درون خود ما بجوشد و ما دست گدایی به سمت دشمنان دراز نکنیم. استعدادهای خوب و برجسته، دانش آموزان تیزهوش و کسانی که می‌توانند برای آینده‌ی کشور مفید باشند، باید خیلی احساس وظیفه و مسؤولیت کنند. امروز در کشور یکی از فرایض حتمی‌برای این نسل عبارت از تقویت بنیه‌ی علمی‌این کشور است. ما اگر علم نداشته باشیم، در اقتصادمان، صنعت مان حتی مدیریت و مسائل اجتماعی مان عقب خواهیم ماند. امروزکسانی که دارند در دنیا خدایی می‌کنند، و هر جا می‌خواهند دخالت می‌کنند، با ابزار علم بود که توانستند بشریت را به این خاکستر بنشانند. لذا برای مقابله با کار آن‌ها، علم لازم است.
اگر بخواهید از لحاظ علمی‌پیش بروید، باید جرأت نوآوری داشته باشید. علم معرفت است. علم عزیز و شریف است. علم، گوهر است. علم آن چیزی است که انسان باید دنبال آن باشد. چشم باز انسان در حرکت است همه جا باید دنبالش برویم.
منبع: نکته‌های ناب «رهنمود مقام معظم رهبری» گردآوری، حسن قدوسی، ص 20 – 19

مظهر شیطنت و طغیان علیه انسانیت

استکبار از بیداری اسلامی‌به شدت سراسیمه و نگران است. امروز قدرت‌های شیطانی وطاغوتی و در رأس همه‌ی آن‌ها آمریکا، مظهر شیطنت و طغیان علیه انسانیت هستند؛ کشورها را تهدید می‌کنند؛ به ملت‌ها حمله می‌کنند؛ بر خلاف همه‌ی قوانین بشری با انسان‌ها رفتار می‌کنند؛ به هیچ کدام از قوانین انسانی مورد قبول بشریت احترام نمی‌گذارند. شما ببینید درعراق و افغانستان چه کردند، با زندانی‌های افغانی که الان در زندان آنهایند، چه می‌کنند. تعداد کثیری از مردم افغانستان را گرفتند، بردند و زندانی کردند که نه آن‌ها را زندانی جنگی می‌دانند و نه زندانی سیاسی، و نه به قدر حقوق زندانی عادی برای آن‌ها ارزش قایلند. آن‌ها هرکجا که پا گذاشته اند؛ در آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا فساد کرده اند و مظهر شر و شرارت هستند. (1)
زمینه‌های اسلام خواهی در تمام کشورهای اسلامی‌وجود دارد و در هر نقطه‌ی جهان اسلام که زمینه و فرصت بروز آرمان‌های حقیقی ملت‌ها فراهم آید، مردم با فداکاری و شور و امید، حاکمیت اسلام را فریاد می‌زنند. نظام اسلامی‌علاوه بر ایجاد امواج اسلام خواهی در ملتها، همچون موجودی پویا و رو به رشد، هزینه و خسارت فراوانی به زورگویان جهانی تحمیل کرده است و استکبار با توجه به آثار وجودی نظام اسلامی، از اول پیروزی انقلاب برای منفعل ساختن یا از میدان خارج کردن این نظام همه‌ی تلاش و امکانات خود را به کار گرفته است. (2)
مابع:
1- بیانات مقام معظم رهبری در مراسم اختتامیه بیستمین دوره‌ی مسابقات بین المللی حفظ و قرائت قرآن کریم، 6/7/82.
2- بیانات مقام معظم رهبری در دیار با ائمه‌ی جمعه‌ی سراسر کشور، 14/7/82.

شمیم هدایت
کار فرهنگی منفی و مبتذل

در مقابل کارها و فعالیتهای فرهنگی شایسته، کارهای فرهنگی و تلاشهایی داریم که در زمره‌ی بدترین افعال قرار دارد و در اسلام به شدت از آن نهی و مذمت گردیده است. نمونه‌ی مشخص آن همین فرهنگ مبتذلی است که این روزها مایه‌ی نگرانی و بیماری جامعه‌ی ما شده است. کار فرهنگی بد به جهت گستردگی و توسعه نیز دایره‌ی وسیعی از فعالیتها را در بر می‌گیرد از بی توجهی و تربیت نادرست دختر و پسر – خصوصا که در سنین جوانی و نوجوانی باشند- توسط والدین غافل و ناآگاه، و تحویل فرزندانی لاابالی در دینداری، اخلاق و حجاب بد جامعه و منحرف کردن نوآموزان و متعلمین به دست استادان و معلمین، با افکاری آلوده و خارج کردن محبت و ابهت اسلام، روحانیت، فقه و فقاهت و مقدسات دین از دل آنان با انواع حیله‌ها و ترفندها از جمله: سخنرانی، مقاله، مجله، فیلم گرفته تا میدان وسیع هنر با فیلمهای سینمایی ضد اخلاقیی، موسیقی‌های مبتذل و نوارهای ویدیوئی شهوت انگیز، کتاب و مجله و سایر محصولات فرهنگی و هنری که جنبه‌ی مثبت در آنها رعایت نشده و نکات منفی، بزرگ و برجسته گردیده است، همه و همه از مصادیق بارز کار فرهنگی منفی و مبتذل است.
قرآن شریف می‌فرماید: اگر کسی با کارهای مبتذل و منفی که ما مشتی از خروار آن را متذکر شدیم از نظر روحی، دیگری را به قتل برساند و روح انسانی و خدایی او را به روح حیوانی مبدل سازد، گویا همه‌ی افراد بشر را به قتل رسانده است. «من قتل نفسا بغیر نفس اوفساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا» هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، گویی همه‌ی انسانها را کشته است. (1) با توجه به هشدار قرآن کریم، لازم است که همگان بکوشیم تا در هر بخش از کارهای فرهنگی که هستیم و مسؤولیتی بر عهده داریم در خانه، مدرسه، در سطوح عالی علم و دانش و درمراکز فرهنگی و هنری، به نحو احسن از عهده‌ی این کار ظریف و حیاتی برآییم و سعادت ابدی را برای خود، فرزندان و جامعه مان فراهم نماییم. جوانان جامعه‌ی ما نیز باید ضمن اهتمام هرچه بیشتر به فعالیتهای فرهنگی و پرداختن به آن، با چشمی‌باز و ازطریق مطمئن، کار فرهنگی شایسته را از مبتذل باز شناسی کنند.

پی نوشت‌ها:

1- سوره‌ی مائده، آیه‌ی 32.
منبع: اخلاق و جوان، حضرت آیت الله العظمی‌مظاهری (دامت برکاته) صفحه‌های 184 و 185.

اراده و انتخاب در انسان‌ها

خداوند می‌توانست که انسانها را هم مثل جمادات مجبور به تسبیح کردن نماید، و یا مثل ملائکه در آن‌ها فقط عقل بیافریند تا به فرمان عقل دایما بندگی و عبودیت او را نمایند، و هیچ گاه معصیت نکنند، و لکن حکمت و مصلحت در این بود که انسان دارای دو قوه‌ی عقل و شهوت باشد تا با اراده و انتخاب هر یک از اطاعت و معصیت، در پیمودن هر یک دخیل باشد(1) پس آنگاه که با اطاعت از فرمان عقل، مسیر کمال را انتخاب کند و خواسته‌ی نفسش را سرکوب نماید، در آن صورت است که استحقاق مدح و ثواب دارد، چون می‌توانست سقوط کند ولی با اختیار خویش راه صعود را انتخاب کرد، مقامش از ملائکه‌‌‌ای که فقط توانایی صعود را دارند، بالاتر است. ودر مقابل چنانچه راه معصیت را اختیار کند و فرمان عقلش را سرکوب نماید، موقعیتش پست تر از حیواناتی است که امکان ترقی و سعود در آنها نیست.
قرآن کریم می‌فرماید: اینها دارای عقل و درک هستند ولی با آن اندیشه نمی‌کنند و نمی‌فهمند، چشم دل و بصیرت دارند و می‌توانند با آن حق را از باطل تفکیک کنند، ولی از روی عمد با آن نمی‌بینند، چنانچه گوش دارند که بتوانند سخن حق را بشنوند ولی با اختیار خویش نمی‌شنوند، آنها همچون چهارپایانند (عمل آنها مثل حیوانات است) بلکه گمراه تر و پست تر از آنها (از جهت رتبه) هستند و اینان همان غافلانند. (2)
... قرآن تنها دستور به عبودیت پروردگار داده است، ولی اجبار به آن نکرده است، تا انسان با اختیار خویش و به فرمان عقل دستور خداوند را امتثال نماید، و مستحق رسیدن به کمال و مدح و ستایش به آن باشد.

پی نوشت‌ها:

1- سوره‌ی انسان، آیه‌ی 3.
2- سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 179.
منبع: برگزیده بیانات آیت الله مصباح یزدی(دامت برکاته)

نکته‌های ناب
شوخی و عقل

قال الامام علی (سلام الله علیه): ما مزح امرؤ مزحة الامجّ من عقله مجّة. (1)
حضرت علی (سلام الله علیه) می‌فرمایند: هیچ کس شوخی نکرد، مگر آن که با پرداختن به آن، پاره یی از عقل خود را به دور انداخت.
شرح: یکی از نشانه‌های سنگین و با وقار بودن آن است که انسان، ازشوخی کردن بپرهیزد و متین و جدی باشد. کسانی که در محفل و مجلسی لب به شوخی باز می‌کنند و سخنان مضحک به زبان می‌آورند و دیگران را می‌خندانند، پیداست که وقار و متانت ندارند و افرادی جلف و سبک مغز هستند.
معنی این سخن گهربار حضرت علی (علیه السلام) آن است که با هر شوخی، مقداری از عقل انسان در نظر مردم ازبین می‌رود و دیگر احترام و ارزش زیادی برای چنین شخصی قائل نیستند.
حضرت علی (علیه السلام) در وصیت خود به فرزند شان امام حسن (علیه السلام) می‌فرمایند: « نه تنها خودت، هیچ گاه در حضور مردم شوخی مکن و حرفهای خنده آور مزن، بلکه حتی حرفهای خنده آور دیگران را نقل مکن. چون این کار باعث سبکی و جلفی می‌شود و ارزش انسان را از بین می‌برد.»
سعدی نیز به پیروی از حضرت علی (علیه السلام) در یکی از شعرهای خود گفته است:
ز شوخی بپرهیز‌‌‌ای با خرد
که شوخی، تو را، آبرو می‌برد

پی نوشت‌ها:

1- نهج البلاغه، حکمت 450.
منبع: پندهای کوتاه از نهج البلاغه، ص 71.

دل نوشته

بوی زیتون

عباس محمدی
مرگ، بر دیوارهای خانه بوف‏های کور ضجه می‏زند.
«اندکی صبر، سحر نزدیک است».
کبوترهای صلح را نمی‏توان انکار کرد؛ اگر هرچه گلوله بزنندشان. اگر هرچه قفس بسازندشان، اگرچه هر روز، سقف آرزوهایشان را با سقف خانه‏هایشان بر سرشان خراب کنند.
اگرچه آسمانشان را و افق نگاهشان را هر روز کوچک و کوچک‏تر کنند.
کبوترها انکارنشدنی‏اند، نمی‏شود باورشان نکرد؛ خون، پرهایشان را قشنگ‏تر می‏کند.
پرواز با بال‏های زخمی، جلوه دیگری دارد.
حتی اگر چشم ببندیم پرواز را نمی‏شود انکار کرد. پرواز را نمی‏شود از آسمان گرفت؛ همان‏گونه که آفتاب را.
دیوارهای بلند، نمی‏توانند بوی زیتون را سد کنند.
عطر زیتون همه جا را گرفته است.
هرچه دیوارها بلندتر شوند، هرچه دیوارها تنگ‏تر شوند، هرچه کوچه‏های تنگ اردوگاه‏های غم‏زده از خون شهید رنگین‏تر شوند، برکت را نمی‏توانند از ما بگیرند؛ همان‏طور که خدا را، همان‏طور که سنگ نتوانستند.
سلاحمان از سنگ است.
کودکانمان از سنگ زاده می‏شوند، بزرگ می‏شوند با هر سنگی.
روزی خواهد آمد که گرمای نفس‏هایمان و شعله آه‏هایمان با اشک کودکانمان و شعله‏های آتشی که بر باغ‏های زیتونمان می‏زنید، در شما بگیرد و شب‏های غفلت جهانیان را تا همیشه روشن کند.
روزی که دود آه‏های مادران شهید داده ما چشم‏هایتان را کور کند و خواب غفلت دنیا را دچار نفس‏تنگی کند، نزدیک است.
روزی که سنگ‏ها شیشه عمر دیو سیرتتان را خرد کند، نزدیک است.
این روزها در خانه‏های‏مان در کوچه‏ها و خیابان‏های ویرانه ما، بوی خدا را نزدیک‏تر می‏توان حس کرد.

حماسه ماندگاری

معصومه داوود آبادی
گلوله‏ها، گلوی خاکت را می‏فشارند. بادهای عاصی بر پیکر کودکان و زنانت شلاق می‏زنند. تو سال‏هاست ازپشت پنجره آوارگی،سرزمین بی‏پناهت را درهجوم رگبارهای مداوم دیده‏ای وگریسته‏ای.
ثانیه ثانیه این سال‏ها لبریز خاطره‏هایی سرخ و غبارآلود، خاطره‏هایی مجروح و زخم‏آجین است.
نگاه کن! زیتون‏زارها استواری‏ات را به نماز ایستاده‏اند.
تو خوب می‏دانی شغال‏های این حوالی برای تکه تکه کردن اراده‏ات، چگونه دندان تیز کرده‏اند؛ اما تو می‏ایستی با دست‏هایی که سال‏هاست مشق حماسه می‏کنند و گام‏هایی که هر لحظه، شکوه ایمانت را به نمایش می‏آیند؛ ایمان به رهایی.
من عاشقانه‏ترین واژه‏ها را برای مردمی‌ترانه می‏کنم که نیم قرن است در شبانه‏هایی برفی، به شوق دمیدن آفتاب بهار آزادی، دشوارترین نبردها را تجربه کرده‏اند؛ مردمی‌از تبار آب و آینه، مردمی‌از جنس سپیده و جنگل.
می‏دانم روزهای بی‏پناهی‏تان را.
می‏شناسم ستاره‏های بی‏سرتان را.
« من از سکوت شب سردتان خبر دارم شهید داده‏ام از دردتان خبر دارم»
آنان که این روزهای خاکستری را بر روشنای نگاهتان تحمیل کرده‏اند، بدانند که ظلم پایدار نمی‏ماند و خورشید ایمان شما سرانجام بر ابرهای تیره ستم، غالب خواهد شد.
بدانند که تو همچون چکاوکی عاشق، مسیر درخشان آفتاب را خواهی یافت و بر فراز درختان شکوفه‏آذین آزادی، ترانه آزادگی‏ات را سرخواهی داد.
آه،‌‌‌ای فلسطین،‌‌‌ای وطن حماسه و عشق،‌‌‌ای سرزمین حادثه و توفان! تو برخواهی خاست در سپیده‏دمانی بزرگ؛ آن‏گونه سربلند که ردپای اشغالگران نیز از پیکرت پاک شده باشد.
تو نفس خواهی کشید در هوایی معطر و پاکیزه و گازهای اشک‏آور، گلوی صهیونیست ستمگران را در خود مچاله خواهد کرد.
برخیز و آخرین پس‏مانده‏های ظلم و نفاق را در زباله‏دان تاریخ دفن کن!
برخیز و حماسه ماندگاری‏ات را بر بلندترین کوه‏های دنیا پرچم بکوب!

اولین قبله

خدیجه پنجی
چه فرقی می‏کند، فلسطین یا ایران؟ قدس از آن ماست؛ این خانه خدا که بوی بهشت را می‏پراکند در خاک، این قصر باشکوه آسمانی که خدا به ساکنان زمین هدیه داده است.
قدس از آن ماست. کدام ابرهه، رؤیای ویرانی‏ات را می‏پروراند در سر؟
کدام ابلیس، آبادی‏ات را ویران می‏خواهد؟ کدام شیطان، سربلندی را سرافکنده و خوار می‏خواهد؟
به من نگاه کن! در دست‏هایم، سنگی است که کبوترانه بال می‏گشاید تا تو.
در مشت من سنگی است که آهنگ رهایی‏ات را مژده می‏دهد. باران سنگ می‏بارد.
ما لشکر « ابابیل» هستیم، می‏خواهیم بباریم خشم و نفرتمان را برسر ابرهه‏ها.
بارانی از سنگ می‏بارد.
دلواپس چه هستی؟
شاخه‏های زیتونت، تا همیشه پرمیوه خواهد شد.
شمرها می‏خواهند سر فلسطین را ببرند؟ چه خیال باطلی!
هنوز در نگاه معصوم مسجدالاقصی، رد سبزی است از عبور بهار! هنوز در کوچه‏های فلسطین، طنین قدم‏های پیامبران می‏پیچد.
ای خاستگاه فطرت‏های پاک! کابوس تنهایی‏ات تمام خواهد شد.
شب‏های بی‏ستارگی‏ات، روشنان خورشید را به تماشا خواهد نشست. امروز روز توست.
با هیچ سیم‏خارداری نمی‏توانند تو را به زنجیر بکشند.
سربلندی‏ات آرزوی من است.‌‌‌ای نخستین سکوی پروازهای عاشقانه انسان!
ای اولین قبله! تاریخ، ورق ورق تکرار می‏شود.
خانه خدا، خراب شدنی نیست.
فرزندان فرعون، به بیراهه می‏روند. امروز، فرزندان فرعون، در کسوت «ابرهه»ها آمدند. این بار خنجرها فقط با قصد آشامیدن خون گلوی قدس برخاسته است.‌‌‌ای خانه مقدس! خدا برای رهایی‏ات لشکری خواهد فرستاد.‌‌‌ای مرثیه سال‏ها درد و اندوه! زخم‏های همیشه‏ات سر باز می‏کنند روزی. آن روز، آه و ناله‏هایت به آتش می‏کشد صهیون را.‌‌‌ای شناسنامه غربت و درد! خون‏های ریخته شده، بر خاکت قد می‏کشند روزی. خون‏های جاری فرزندانت، سیلی خروشان خواهد شد. هیچ دستی نمی‏تواند قداست تو را به سخره بگیرد. تو، قدس عزیز، هماره مقدس و جاودانه خواهی ماند.

آتش شو!

سید حسین ذاکرزاده
مگر این خاک مال تو نیست؟
مگر تو فرزند همین مادر نیستی؟!
مگر ریه‏های تو پر از خاطره هوای اینجا نیست؟!
مگر با زمین خوردن در همین خاک، ایستادن را نیاموخته‏ای؟! پس با همه وجودت بایست برای ایستادگی این خاک. شاید خیال گرمی‌دستان دیگران، دلخوشت کرده باشد!
شاید فکر می‏کردی کاری از دست کسی برمی‏آید!
شاید هم همین‏طور باشد؛ اما سکوت و زمزمه‏های بی‏فروغ این سال‏ها باید تو را به خود آورده باشد.
حتی اگر کسی هم بخواهد خانه تو را به تو بازگرداند، بی‏حضور تو این سقف، پایدار نمی‏ماند.
هر کجای این دنیای ناکجایی، بیا اینجا؛ بیا اینجا و در متن حادثه بنشین؛ دیگر وضع از اینکه بدتر نمی‏شود! باور کن کار از حرف و حدیث گذشته است.
دیگر نشست و مذاکره فایده‏ای ندارد. کار به خون رسیده؛ این خاک تشنه باید سیراب شود؛ حالا یا با خون تو و یا با خون دشمنت. مادرت که آزاد شود، حتی اگر تو نباشی، فرزندان دیگرش را در آغوش خواهد کشید. پس خود سنگ شو، آتش شو و به جان شب بیفت.

آزادی

حمیده رضایی
شب ویرانه از آغوش تو بالا نرود
خون پاک تو به حلقوم یهودا نرود
بغض ویران‏شده در حنجره من‌‌‌ای قدس!
اولین خانه بی‏پنجره من‌‌‌ای قدس
چگونه تو را نمی‏فهمند، صدایت را نمی‏شنوند؟ چگونه هوایت را فشرده‏اند؟ دردهایت را مرهمی‌ندارند؟!
چشمی‌در تاریکی و چشمی‌به امید نور، گلویت را گلوله‏باران کرده‏اند، صدایت را نمی‏شنوند.
فریاد می‏زنیم هم‏صدا با تو پاره‏های کشورت را؛ هم‏صدا با تو مرزهای گمشده‏ات را، هم‏صدا با تو کودکان بی‏پناهت را، پدران زخمی‏ات را، مادران داغدیده‏ات را؛ هم‏صدا با تو، درختان سوخته‏ات را، خانه‏های ویرانت را فریاد می‏زنیم. هم‏صدا با تو در توفان‏های داغ حادثه می‏تازیم.
شیطان در کناره‏ها و زاویه‏ها چشم می‏دواند بیت‏المقدس را.
آواره و بی‏پناه، خاطراتت را به دوش می‏کشی و جاده‏ها بر گام‏هایت می‏پیچند.
پلکی امان نمی‏دهند تو را برای آرامش.
سی سال ویرانی خانه‏ها و آوارگی‏ات را به دوش می‏کشی. سی سال، از کودکی تا امروز پرپر زندگی کردن، تو را چنان کرده است که امروز ایستاده‏ای؛ حتی با دست‏های خالی.
سنگ‏های جهان پرنده شده‏اند مقصودت را.
هم‏صدا با تو مظلومیت را فریاد می‏زنیم تا صدایمان درهم تنیده شود.
از عمیق‏ترین لایه‏های جان، فریاد می‏زنیم. تمام روز را در سیاهی گذرانده‏ای؛ چشم‏هایت اما همچنان باز است؛ دیروز چون عابری زخمی، از این برزن گذشته است و فردا هنوز... هم‏صدا شده‏ایم با تو چندین رود در جریان در کنار هم؛ دریا از آن ماست، تشنگی این خاک را سیرابی از ماست.
فریاد می‏زنیم دست در دست، رها از فاصله‏ها، گلویمان را به یک پژواک واداشته‏ایم، آزادی، آزادی، آزادی.

یاد ابرار

ماه مجلس

شهید آیت الله مدرس(رحمت الله علیه) در مجلس ششم به عنوان نفر اول انتخابات تهران وارد مجلس شد و با هدف جلوگیری از تحقق یافتن سیاستهای خائنانه‌ی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی رضاخان به انجام وظیفه پرداخت و مراقب بود به بیگانگان امتیازی داده نشود و در هیچ مورد منافع ملی به خطر نیفتد.
این امر باعث شد تا در طی انتخابات هفتمین دوره مجلس شواری ملی، اجازه ندادند آیت الله مدرس به نمایندگی مردم انتخاب شود و بدین ترتیب، مدتی وی را خانه نشین کردند و سپس به دستور رضا خان در 16 مهر 1307، ایشان را دستگیر و ابتدا ازتهران به دامغان و مشهد و بعد به خواف تبعید کردند. آیت الله مدرس مدت 7 سال در خواف در منزلی بودند که فقط یک اتاق داشته و توسط مأموران زیادی تحت نظر بود و اغلب غذای درستی به ایشان نمی‌دادند. سرانجام وی را در 22 مهر 1316 از خواف به کاشمر منتقل می‌کنند. رئیس شهربانی کاشمر مأمور قتل ایشان می‌شود. اما او به این کار تن در نمی‌دهد، در نتیجه این مأموریت به جهانسوزی، متوفیان و خلج واگذار می‌گردد. مأموران در شب دهم آذر 1316 برابر با 27 رمضان 1356 قمری، به سراغ آن عالم ربانی می‌روند و می‌گویند: مأموریم شما را مسموم کنیم. آیت الله مدرس می‌گویند: بسیار خوب، ولی بگذارید افطار برسد. سپس برای آنها که مسافر بودند، چای درست می‌کنند. مأمورین موقع افطار زهر را در چای ریخته و به آیت الله مدرس می‌خورانند. ایشان پس از خوردن چای زهر آلود به نماز می‌ایستند، اما چون زهر اثر نمی‌کند، عمامه شان را باز کرده به گردنشان می‌اندازند و ایشان را در شن شصت و نه سالگی به شهادت می‌رسانند.
منبع:گلشن ابرار

شهید مطهری از منظر امام راحل

مرحوم مطهری در اسلام شناسی و فنون مختلفه‌ی اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. از شخصیت‌هایی بود که حاصل عمر محسوب می‌شود. مطهری در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود. او با قلمی‌روان و فکری توانا در تحلیل مسایل اسلامی‌و توضیح حقایق فلسفی با زبان مردم و بی قلق و اضطراب به تعلیم و تربیت پرداخت. آثار قلم و زبان او بی استثناء آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان و عقیده نشأت می‌گرفت، برای عارف و عامی‌سودمند و فرح زاست. مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه‌‌‌ای محکم برای حوزه‌های دینی و علمی‌و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود.آثاری که از اوست، بی استثناء خوب است. خدا را شکر که آنچه از این استاد شهید باقی است، با محتوای غنی خود مربی و معلم است.
منبع: شیخ شهید، علی ابوالحسنی منظر، صفحه‌های 11، 23، 33، 37 و 45.

حکایت‌ها و پندها

فرزند نجات بخش

حضرت امام صادق (علیه السلام) از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کنند که حضرت عیسی (علیه السلام) از کنار قبری که صاحبش در حال عذاب بود عبور کردند. اما وقتی که سال بعد از کنار همان قبر گذشتند با شگفتی دیدند که صاحب قبر، این بار، در حال عذاب نیست. حضرت عیسی (علیه السلام) به خداوند متعال عرض کردند: «خدایا چه طور سال اول که از این جا گذشتم او در حال عذاب بود، اما امسال که عبور کردم در حال عذاب نبود.» به ایشان وحی شد که: « او دارای فرزند صالحی است که راه خدا را دنبال می‌کند و از جمله یتیمی‌را پناه داده است: به سبب این عمل صالح، از گناه پدرش چشم پوشی کردیم و او را بخشیدیم.» آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « آنچه برای بنده‌ی مؤمن پس از مرگش باقی می‌ماند، فرزندی است که بعد از پدر عبادت خدا می‌کند.»(1) سپس این آیه را تلاوت کردند: «رب فهب لی من لدنک ولیا یرثنی ویرث من آل یعقوب واجعله ربّ رضیّا» (2)
«خدایا از لطف خاص خود فرزندی صالح و جانشینی شایسته به من عطا فرما که وارث من وهمه‌ی آل یعقوب باشد و تو‌‌‌ای خدا او را وارثی پسندیده و صالح مقرر فرما.
نکته: فرزند صالح، علاوه بر فایده‌ی اخروی فایده‌ی دنیوی نیز دارد. بسیار اتفاق افتاده است که از اخلاق و رفتار فرزند پی به اخلاق و رفتار پدر می‌برند و چنانچه اخلاق و رفتار فرزند خوب باشد، مردم در حق پدر و مادرش دعا می‌کنند و اگر شرور باشد، پدر و مادر او را نفرین می‌کنند.

پی نوشت‌ها:

1- وسایل الشیعه، ج15، ص 98.
2- آیات 5 و 6 سوره‌ی مریم.

اثر رضایت پدر

جناب شیخ رجبعلی خیاط (رحمت الله علیه) گاه به بعضی از افراد اجازه‌ی حضور در جلسه‌های خود را نمی‌دادند و یا شرطی برای آن می‌گذاشتند. یکی از ارادتمندان شیخ که قریب بیست سا
بازدید : 886
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1399 زمان : 23:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

دعای روز بیست و چهارم

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ فیهِ ما یُرْضیکَ وَاَعُوذُبِکَ مِمّا یُؤْذیکَ وَاَسْئَلُکَ التَّوْفیقَ فیهِ لاِنْ اُطیعَکَ وَلا اَعْصِیَکَ یا جَوادَ السّاَّئِلینَ
خدایا از تو خواهم در این ماه آنچه تو را خوشنود سازد و پناه برم به تو از آنچه تو را بیازارد و از تو خواهم در آن توفیق براى این که پیرویت کنم و نافرمانیت نکنم اى بخشنده به خواستاران

منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی
شیوه‌های دشمنان در ستیز با دین باوران (2)

دشمنان ستیز جو با چهره‌‌‌ای نا پیدا و با به کارگیری شگردها و ابزارهای مختلف، به انجام برخوردهای شکننده‌ی روحی و ایجاد تنش‌های روانی در صفوف مسلمین می‌پردازند، به برخی از شگردهایی که در قرآن کریم در این باب افشاء و خنثی نموده، در شما قبلی اشاره شد و اکنون به موارد دیگر اشاره می‌کنیم.

1- تبدیل کردن ایمان به کنز

«... و من یتبدّل الکفر با الایمان فقد ضلّ سواء السّبیل.» (1)
« و دشمنان با رشک و حسد و فشارهای روحی، ایمان به ارزش‌ها را تبدیل به کفر می‌نمایند.»

2- گواهی دروغ

«... و من یکتمها فانّه و آثم قلبه...» (2)
«... و شهادت را کتمان نکنید و هر کس که آن را کتمان کند، قلبش کنهکار است...»
در امانت‌ها خیانت می‌کنند و گواهی به دروغ می‌دهند و کتمان شهادت می‌کنند تا جو روانی جامعه را به هم بزنند.

3- حسادت نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام)

« ام یحسدون الناس علی ما آتهم الله من فضله فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة...» (3)
« و یهود به خاطر برخورداری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) از کتاب و حکمت و فضل پروردگار به آنها، حسادت و دشمنی می‌ورزند.»

4- فتنه انگیزی

«... ولأوضعوا خلاکم یبغونکم الفتنة و فیکم سمّاعون لهم» (4)
« و این منافقان جز خیانت و مکر و اخلال و خرابی و ایجاد فتنه و آشوب و جاسوسی در جمع مؤمنان کار دیگری نمی‌کنند.»

پی نوشت:

1- سوره‌ی بقره، آیه‌ی 108.
2- سوره‌ی بقره، آیه‌ی 283.
3- سوره‌ی نساء، آیه‌ی 54.
4- سوره‌ی توبه، آیه‌ی 47.
منبع:: فصل نامه قرآنی کوثر شماره‌ی 17 صفحات 24 الی 32.

کلام نور

امامت

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اسمعوا و اطیعوا لمن ولاه الله الامر، فانه نظام الاسلام؛
از کسی که خداوند ولی امر شما کرده، شنوایی و اطاعت داشته باشید که او رشته‌ی کار اسلام است. (1)
قال الامام علی (علیه السلام): حق علی الامام‌‌ان‌یحکم بما انزل الله و‌‌ان‌یؤدی الامانة، فإذا فعل فحق علی الناس‌‌ان‌یسمعوا له و‌‌ان‌یطیعوا و أن یجیبوا إذا دعوا؛
امام وظیفه دارد بر اساس کتاب خدا حکومت کند و امامت را ادا نماید. چون چنین کند، مردم وظیفه دارند سخنش را بشنوند، فرمانش ببرند و هر گاه آنان را فرا خوانده، اجابت کنند. (2)
قال الامام الصادق (علیه السلام): لو بقیت الارض بغیر امام لساخت؛
اگر زمین بدون امام می‌ماند، به یقین درهم فرو می‌ریخت. (3)
قال الامام الرضا(علیه السلام):‌‌ان‌الإمامة زمام الدین، و نظام المسلمین و صلاح الدنیا، و عزالمؤمنین؛
امامت، زمام دین، رشته‌ی کار مسلمانان، صلاح و آبادانی دنیا و سرافرازی مؤمنان است. (4)

پی نوشت:

1- میزان الحکمه، ج1، ص 208.
2- کنزالعمال، ح 14313.
3- اصول کافی، ج1، ص 179.
4- اصول کافی، ج1، ص 200.

ایمان کامل

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): لا یستکمل العبد الایمان حتی یکون فیه ثلاث خصال: الانفاق فی الإقتار، والانصاف من نفسه و بذل السلام؛
بنده ایمان را به کمال نمی‌رساند مگر سه خصلت در او باشد: انفاق در هنگام تنگ دستی، انصاف دادن و سلام کردن (1)
قال الامام علی (علیه السلام): اکملکم ایمانا احسنکم خلقا؛
آن کس از شما ایمانش کاملتر است که اخلاقش نیکوتر باشد. (2)
قال الامام الباقر (علیه السلام): الکمال و کل الکمال التفقه فی الدین و الصبر علی انائبة و تقدیر المعیشه؛
کمال و بلکه همه‌ی کمال انسانی در سه چیز است: دانا بودن در دین و احکام آن، شکیبا بودن در ناراحتی‌ها و مصائب و برنامه ریزی درست در اقتصاد زندگی (3)
قال الامام الجواد (علیه السلام): لن یستکمل العبد حقیقة الإیمان حتی یؤثر دینه علی شهوته؛
بنده هرگز حقیقت ایمان را به کمال نرساند مگر آنگاه که دینش را بر هوس خود ترجیح دهد. (4)

پی نوشت:

1- کنزالعمال، ح 107.
2- بحارالانوار، ج71، ص 387.
3- اصول کافی، ج1، ص 32.
4- میزان الحکمه، ج1، ص 372.

اعتدال

قال الامام علی (علیه السلام): ما عال می‌اقتصد؛
آن که میانه روی کند، تهی دست نخواهد شد. (1)
قال الامام الامام الباقر (علیه السلام): الکمال کل الکمال التفقه فی الدین و الصبر علی انائبة و تقدیر امعیشة؛
همه‌ی کمال در شناخت عمیق دین و شکیبایی در پیشامدهای ناگوار و اندازه نگاه داشتن در زندگی است. (2)
قال الامام الصادق (علیه السلام): ضمنت لمن اقتصد‌‌ان‌لا یفتقر؛
من ضمانت می‌کنم که هر که میانه روی پیشه کند، فقیر نشود. (3)
قال الامام الحسن العسکری(علیه السلام): و للاقتصاد مقدارا فإن زاد علیه فهو بخل؛
اعتدال و صرفه جویی در مصرف مال، اندازه‌‌‌ای دارد که اگر از آن بیش تر شود، بخل است. (4)

پی نوشت:

1- نهج البلاغه، حکمت 140.
2- تحف العقول، ص 313.
3- حضال شیخ صدوق، ص9.
4- بحارالانوار، ج17، ص 218.

بغض و نفرت

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: هیچ چیز نزد خدا منفورتر از بخل و بدخویی نیست. همان گونه که خاک عسل را تباه می‌کند این دو نیز عمل را تباه می‌کنند. (1)
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: سه کس نزد خدا از همه منفورترند: کسی که روز زیاد می‌خوابد در حالی که شب اصلا نمازی نخوانده است و کسی که زیاد می‌خورد و هنگام غذا خوردن نام و حمد خدا نمی‌گوید و کسی که بی دلیل می‌خندد. (2)
حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: خداوند سبحان، از آدم و قیح گستاخ در گناهان نفرت دارد. (3)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) می‌فرمایند: منفورترین فرد نزد خدا کسی است که گفتار امامی‌را می‌گوید، اما به کردار او رفتار نمی‌کند. (4)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: منفورترین خلق خدا، بنده‌‌‌ای است که مردم از زبان او بترسند. (5)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: خداوند از پرخوری و بیکاری زیاد نفرت دارد. (6)

پی نوشت:

1- بحارالانوار، ج16، ص 231.
2- کنزالعمال، ص 2143.
3- غررالحکم، ح 3437.
4- اصول کافی، ج8، ص 234.
5- اصول کافی، ج2، ص 323.
6- بحارالانوار، ج76، ص 180.

حکمت‌های شگرف

حکمت 277نهج البلاغه: سوگند امام (علیه السلام)(اعتقادى)
قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] لَا وَ الَّذِى أَمْسَیْنَا مِنْهُ فِى غُبْرِ لَیْلَةٍ دَهْمَاءَ تَکْشِرُ عَنْ یَوْمٍ أَغَرَّ مَا کَانَ کَذَا وَ کَذَا .
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: نه، سوگند به خدایى که با قدرت او شب تاریک را به سر بردیم که روز سپیدى در پى داشت، چنین و چنان بود!
حکمت 278: ارزش تداوم عمل(اخلاقى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] قَلِیلٌ تَدُومُ عَلَیْهِ أَرْجَى مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: کار اندکى که ادامه یابد، از کار بسیارى که از آن به ستوه آیى امیدوار کننده تر است.
حکمت 279 : شناخت جایگاه واجبات و مستحبات (عبادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: هر گاه مستحابت به واجبات زیان رساند آن را ترک کنید.
حکمت 280 : یاد قیامت و آمادگى(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ تَذَکَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: کسى که به یاد سفر طولانى آخرت باشد خود را آماده مى سازد.
حکمت 281 : برترى عقل از مشاهدة چشم(علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَیْسَتِ الرَّوِیَّةُ کَالْمُعَایَنَةِ مَعَ الْإِبْصَارِ فَقَدْ تَکْذِبُ الْعُیُونُ أَهْلَهَا وَ لَا یَغُشُّ الْعَقْلُ مَنِ اسْتَنْصَحَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اندیشیدن همانند دیدن نیست، زیرا گاهى چشم‌ها دروغ مى نمایاند ، اما آن کس که از عقل نصیحت خواهد به او خیانت نمى کند.
حکمت 282 : غرور ، آفت پندپذیرى (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّةِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: میان شما و پندپذیرى ، پرده اى از غرور و خود خواهى وجود دارد.
حکمت 283 : علل سقوط جامعه(اجتماعى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] جَاهِلُکُمْ مُزْدَادٌ وَ عَالِمُکُمْ مُسَوِّفٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: جاهلان شما پْر تلاش، و اگاهان شما تن پرور و کوتاهى ورزند!.
حکمت 284 : دانش ، نابود کنندة عْذرها (اخلاقى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] قَطَعَ الْعِلْمُ عُذْرَ الْمُتَعَلِّلِینَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: دانش، راه عذر تراشى را بر بهانه جویان بسته است.
حکمت 285 : ضرورت استفاده از فرصت‌ها(اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] کُلُّ مُعَاجَلٍ یَسْأَلُ الْإِنْظَارَ وَ کُلُّ مُؤَجَّلٍ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِیفِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند ، و آنان که مهلت دارند کوتاهى مى ورزند!.
حکمت 286 : سرانجام خوشى‌ها(سیاسى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَا قَالَ النَّاسُ لِشَیْ‏ءٍ طُوبَى لَهُ إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ یَوْمَ سَوْءٍ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: مردم چیزى را نگفتند خوش باد، جز آن که روزگار، روز بدى را براى او تدارک دید.
حکمت 287 : مشکل درک قضا و قدر(اعتقادى)
وَ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَکَلَّفُوهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (از قَدُر پرسیدند، پاسخ دادند: )
راهى است تاریک ، آن را مى پیمائید ، و دریایى است ژرف ، وارد آن نشوید ، و رازى است خدایى ، خود را به زحمت نیندازید.
حکمت 288 : جُهل و خوارى(علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَیْهِ الْعِلْمَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: هرگاه خدا بخواهد بنده اى را خوار کند ، دانش را از او دور سازد.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین
زیارت عاشورا و یاد حضرت مهدی (علیه السلام)

زیارت عاشورا که از سوی حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) به شیعیان و شیفتگان تعلیم داده شده است، مضامین والایی دارد. در یکی از قسمت‌های زیارت این چنین آمده است: « أن یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ همانا از خداوند می‌خواهم خونخواهی تو را در کنار امام یاری شده از خاندان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) روزیم گرداند.»
زائر دراین جا، مشارکت در خونخواهی امام حسین (علیه السلام) به وسیله‌ی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را طلب می‌کند، چرا که مقصود از امام منصور، دوازدهمین پیشوای شیعیان، حضرت مهدی (علیه السلام) می‌باشد و علت این که ایشان را منصور نامیده اند این است که ایشان در طلب خون جدشان یاری می‌شوند.
حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) در شرح آیه‌ی شریفه‌ی « و من قتل مظلوما» فرمودند: « سمی‌المهدی المنصور کما سمی‌احمد محمدا و کما سمی‌عیسی المسیح؛ مهدی (علیه السلام) منصور نامیده شده همان طور که احمد به «محمد» و عیسی به «مسیح» نامیده شدند. (1)
امام حسین (علیه السلام) و آرزوی خدمت کردن به حضرت مهدی (علیه السلام)
از حضرت امام حسین (علیه السلام) پرسیدند: آیا فرزندتان مهدی (علیه السلام) به دنیا آمده است؟ حضرت فرمودند: « لاولو ادرکته لخدمته ایام حیاتی؛ خیر به دنیا نیامده است ولی اگر زمان ایشان را درک کنم تا آخر عمر به وی خدمت می‌کنم.»(2)

پی نوشت:

1- بحارالانوار، ج51، ص 27.
2- موسوعه کلمات الامام الحسین (علیه السلام) ص 660.

مواعظ جاوید

همه مسلمانان‌ها برادر هستند

این طور نیست که اگر ما در این جا با هم اختلافی بکنیم، منحصر باشد به یک شهری و یک کشوری مثل ایران، بلکه انعکاسش در تمام کشورهای دنیا هست و بازتابش در همه جا هست. اسلام احکام اخلاقیش هم سیاسی است. همین حکمی‌که درقرآن هست که مؤمنین برادر هستند، این یک حکم اخلاقی است، یک حکم اجتماعی، یک حکم سیاسی است. تمام ممالک اسلامی، باید با هم مثل برادر باشند و اگر چنانچه ممالک اسلامی‌مثل برادر با هم باشند و توده‌هایی که درهر کشوری زندگی می‌کنند به توده‌های کشور دیگر مثل برادر نظر داشته باشند، اینها بر همه‌ی قدرتهای عالم مسلط خواهند شد. این عصر، مثل عصرهای سابق نیست که هر طایفه‌‌‌ای در محل خودشان منافع خودشان را بدست بیاورند امروز همه‌ی منافع کشورهای اسلامی‌به هم پیوند خورده است. منافع کشور اسلامی‌ایران با منافع کشورهای اسلامی‌سایر کشورها، اینها با هم پیوند خورده است. اگر اختلافی ما بین برادرهای اهل سنت، با برادرهای اهل تشیع واقع بشود این به ضرر همه مان است. به ضرر همه‌ی مسلمین هست. و آنها که ایجاد تفرقه می‌کنند نه اهل سنت هستند و نه اهل تشیع هستند ما باید بیدار باشیم و بدانیم که این حکم الهی که فرموده است: أنما المومنون إخوة.
برادر هستند اینها و هیچ حیثیتی جز برادری با هم ندارند و مکلفند مثل برادر با هم رفتار کنند. و من امیدوارم که با نظر کردن به این حکم اسلامی‌که همه‌ی مسلمانها برادر هستند این مملکت مصالح خودش را بدست بیاورد و همه‌ی ممالک اسلامی‌بر ابرقدرتها غلبه کنند.
منبع: بیانات امام راحل در دیدار با اعضای جهادسازندگی سیستان و بلوچستان 27/5/59.

فلسطین و روز جهانی قدس

سران کشورهای اسلامی‌باید توجه داشته باشند که این جرثومه‌ی فساد (اسرائیل غاصب) را که در قلب کشورهای اسلامی‌گماشته اند، تنها برای سرکوبی ملت عرب نمی‌باشد. بلکه ضرر و خطر آن متوجه همه‌ی خاورمیانه است.
نقشه، استیلا و سیطره‌ی صهیونیسم بر دنیای اسلام و استعمار بیشتر سرزمین‌های زرخیز و منافع سرشار کشورهای اسلامی‌می‌باشد و فقط با فداکاری، پایداری و اتحاد دولت‌های اسلامی‌می‌توان از شر این کابوس سیاه استعمار رهایی یافت.(1)
اگر اتحاد و یک پارچگی وجود داشت، چطور می‌توانستند فلسطین را از دست ما بگیرند! و مسلمین نتوانند کاری بکنند؟ (2)
تا زمانی که فلسطین اشغال شده، آزاد نشده است؛ مسلمانان نباید مسجدالاقصی را تجدید بنا کنند تا جنایات صهیونیست‌ها، هم چنان در مقابل چشم مسلمانان مجسم بماند و محرکه‌ی آنان در باز پس گرفتن سرزمین‌ها و مقدسات اسلامی‌گردد. (3)
امروز قبله‌ی اول مسلمین به دست اسرائیل این غده‌ی سرطانی خاور میانه افتاده است، اسرائیل امروز برادران فلسطینی عزیز ما را با تمام قدرت می‌کوبد و به خاک و خون می‌کشد، امروزه اسراییل با تمام وسایل شیطانی تفرقه افکنی می‌کند، بر هر مسلمانی واجب است خود را بر علیه اسرائیل مجهز کند. (4)

پی نوشت:

1- کتاب امام خمینی (رحمت الله علیه) و جنبش به ترتیب ص 86 و 85.
2- کتاب آوای انقلاب ص 172.
3- کتاب امام خمینی (رحمت الله علیه) و جنبش به ترتیب ص 86 و 85.
4- سخنرانی امام راحل در پارس 17/7/57

در محضر ولایت

روزه فقط این نیست که انسان نخورد و نیاشامد

روزه فقط این نیست که انسان نخورد و نیاشامد. این نخوردن و نیاشامیدن، باید از روى نیّت باشد، والاّ اگر شما یک روز به خاطر گرفتارى و یا اشتغال به کار، دوازده ساعت، پانزده ساعت فرصت نکنید چیزى بخورید، هیچ ثوابى به شما نخواهند داد. اما همین امساک را وقتى با نیّت انجام دادید - «اجعلنا ممّن نوى فعمل»؛ نیّت کند و به دنبال آن، عمل انجام دهد - این همان گوهر درخشانى مى‏شود که به شما ارزش مى‏بخشد و روحتان را قیمتى مى‏کند.
شرط روزه، نیّت است. نیّت یعنى چه؟ یعنى این عمل را،این حرکت را، این امساک و تمرین را، جهت دادن براى خدا، در راه خدا، به خاطر انجام دستور الهى. این است که به هر کارى ارزش مى‏بخشد.لذا در دعاى شب اوّل ماه مبارک مى‏خوانید که: «اللّهم اجعلنا ممن نوى فعمل ولا تجعلنا ممن شقى فکسل» (الاقبال باعمال الحسنة، ج 1، ص 1376). کسالت، بى‏رغبتى و بى‏نشاطى براى کار چه کار معنوى و چه کار مادّى - شقاوت است.
روزه، یکى از بهترین کارهاست. با این که به ظاهر اقدام نکردن است؛ اما در باطن اقدام است، عمل است، کار مثبت است. چون شما نیّت این کار را دارید؛ لذا از هنگامى که وارد صحنه روزه‏دارى مى‏شوید - یعنى از بعد از لحظه طلوع فجر - تا آخر روز به طور دائم به خاطر این نیّت، در حال عبادتید. اگر هم بخوابید، عبادت مى‏کنید. همین‏طور راه بروید، عبادت مى‏کنید.
این که از قول نبّى‏اکرم علیه‏و على‏آله‏الصّلاة والسّلام نقل شده است که فرمود: «انفاسکم فیه تسبیح و نومکم فیه عبادة» (امالى شیخ صدوق، ص 84)؛ خوابیدن و نفس کشیدن شما عبادت است، خواب چطور عبادت مى‏شود؟ نفس کشیدن چطور «سبحان‏اللَّه» گفتن مى‏شود؟ این به‏ خاطر آن است که شما بى‏کار هم که باشید، هیچ اقدامى هم که نکنید، چون با این نیّت وارد این وادى شده‏اید، یکسره در حال عبادتید.
در روایت دیگر مى‏فرماید: «نوم‏الصّائم عبادة و صمته تسبیح» (ثواب الاعمال، ص 75)؛ سکوت هم که مى‏کنید، مثل این است که «سبحان‏اللَّه» مى‏گویید. و «عمله متقبّل و دعائه مستجاب» (ثواب الاعمال، ص 75)؛ عمل شما مقبول، و دعایتان مستجاب است. سکوت شما عبادت است، نفس‏ کشیدن شما عبادت است، خوابیدن شما عبادت است. چرا؟ چون شما این امساک و این دست کشیدن از بخشى از لذّات جسمانى را، براى خدا در یک مدّت سى روزه - ماه رمضان - تجربه مى‏کنید.
همه این عبادت و دیگر عبادات، برگرد این محور مى‏گردد که انسان با مشتهیّات نفسانى و با لذایذى که انسان را به پستى مى‏کشانند و برده مى‏کنند، مبارزه کند..........
یک روایت از امام صادق علیه‏الصّلاة والسّلام است که خطاب به «محمّدبن مسلم» مى‏فرماید: «یا محمّد! اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و لسانک و لحمک و دمک و جلدک و شعرک و بشرک» (المقنعة، ص 310). امام صادق به این یار و شاگرد نزدیک خودشان مى‏فرمایند که وقتى روزه مى‏گیرى، باید شنوایى تو روزه‏گیر باشد، بینایى تو روزه بگیرد، زبان تو روزه بگیرد، گوشت و خون و پوست و موى و بشره تو روزه‏دار باشد؛ دروغ نگویى، انسانهاى مؤمن را دچار بلا نکنى، دلهاى ساده را اغوا نکنى، براى برادران مسلمان و جامعه اسلامى توطئه درست نکنى، بدخواهى نکنى، بددلى نکنى، تهمت نزنى، کم‏فروشى نکنى، امانتدارى کنى. انسانى که در ماه رمضان با کفِ‏نفس خود، از خوردن و آشامیدن و مشتهیّات نفسانى و جنسى روزه مى‏گیرد، باید زبان خود، چشم خود، گوش خود، و همه اعضا و جوارح خود را روزه‏دار بداند و خود را در محضر خداى متعال و دورى گزیده از گناهان بینگارد. ...
در یک روایتى دیگر مى‏فرماید: «صوم النّفس امساک الحواس الخمس عن سائر المأثم» (غررالحکم: ح 5889). از امیرالمؤمنین علیه ‏الصّلاة و السّلام نقل شده است که روزه نفس، غیر از روزه جسم و روزه شکم است. روزه نفس انسان این است که همه حواس پنجگانه او از گناهان امساک کنند. «و خلوّ القلب من جمیع اسباب الشّر»؛ دل از همه موجبات و اسباب شرّ و فساد خالى شود. با خداى متعال و با بندگان خدا، دل را صاف و بى‏غلّ و غش کنیم. در این جهت، روایات زیادى هست.
منبع : مقام معظم رهبری فرازی از خطبه‌های نماز جمعه 26/9/1378

راه واقعی جوانان

راه واقعی جوانان چیست؟ این است که جوان ایرانی تصمیم بگیرد در زمین خود بذر خود را بپاشد، از اندوخته و ثروت فرهنگی خود استفاده کند، اراده‌ی خودش را به کار بگیرد برای شخصیت و استقلال خودش ارزش قائل شود، جامعه‌ی عاریت نخواهد و دنبال تقلید و عاریه گیری الگوهای بیگانه نباشد.(1)
توصیه‌ی من به شما جوانان عزیز – چه دختران و چه پسران- همین است. شما در صحنه‌ی فعالیت‌های جوانانه، فعالیت علمی، فعالیت تحصیلی، فعالیت تحقیقی، فعالیت سیاسی، فعالیت‌های اجتماعی گوناگون، کار فرهنگی و مطبوعاتی و هنری و ورزشی و امثال اینها باهمه‌ی نشاط و با همه‌ی قدرت حضور داشته باشید و طهارت و تقوا و ایمان و اخلاص و صفایتان را- که حقا و انصافا در بین جوانان دنیا، شما از این جهات نمونه اید- حفظ کنید. اگر این تلاش مؤمنانه و مخلصانه و با صفا، در بین بخصوص جوانان ما و در بین بقیه آحاد ملت هم – هر کدام به سهم خودشان – وجود داشته باشد استکبار در مبارزه‌ی خود با ملت ایران قطعا و یقینا، نه یک بار، بلکه بارها به زانو در خواهد آمد و شکست خواهد خورد.(2)

منابع:

1- مقام معظم رهبری، دیدار با جوانان و فرهنگیان، 12/ 2/ 1380.
2- مقام معظم رهبری، دیدار با هزاران تن از دانشجویان و دانش آموزان، 10/8/75.

شمیم هدایت
مواعظ گهربار

تربیت دینی

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: فرزندان خود را با محبت اهل بیت من و محبت قرآن کریم تربیت کنید. (1)

حقوق هفت گانه

حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: مؤمن برگردن برادر مؤمنش، هفت حق واجب دارد که از سوی خداوند متعال بر او واجب شده است:
1- در چشمش به دیده احترام به او بنگرد.
2- در دلش محبت او را داشته باشد.
3- در مالش او را هم شریک کند.
4- غیبت او را حرام بشمارد.
5- هنگام بیماری از او عیادت کند.
6- جنازه اش را تشییع کند.
7- پس از مرگش، جز خیر و خوبی درباره او نگوید (2)

بهترین اخلاق

حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: آیا شما را از بهترین اخلاق دنیا و آخرت راهنمایی کنم؟ آن است که: با هر کس که از تو گسسته است، بپینوندی، به هر که تو را محروم کرده عطا کنی و هر کس را که به تو ستم کرده، عفو کنی. (3)

مشتاقان آخرت

حضرت رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هر کس مشتاق بهشت باشد، برای انجام کارهای نیک می‌شتابد و هرکس از آتش دوزخ بیمناک باشد، شهوت‌ها را رها می‌کند. (4)

منابع:

1- احقاق الحق، ج 18، ص 498.
2- من لا یحضر الفقیه، ج 4، ص 398.
3- تحف العقول، ص 45.
4- مکارم الاخلاق، ص 447.

مراتب نصرت خدا

نصرت خدا هم مراتب دارد. گاهی به جمیع جهات نصرت خدا می‌کنید. خدا هم به جمیع جهات شما را نصرت می‌کند. شما باید خدا را نصرت بکنید، تا خدا شما را نصرت کند. مبدا ایمان هم همین است. خدا به اندازه‌‌‌ای که شما یاری کردید، کمک می‌کند: «ان تنصرالله ینصرکم»(1)
در دستگاه خدا نمی‌توان حقه بازی کرد. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) یک روز گرفتار اهل مکه بود. اهل مکه می‌گفتند: نباید در مکه صدای پیامبر خدا بلند شود. ولی صدای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در تمام جهان باید بلند شد. این کار را چه کسی غیر از دستگاه خدا کرده است. «ورفعنا لک ذکرک»(2)
مراتب ایمان هم از این جا استفاده می‌شود. کسی که به حسب دست، زبان، قلب و اقتصاد و همه‌ی امور خدا، را نصرت کند ایمانش غیر ایمان کسی است که در یک جهت خدا را یاری کرده است. شما می‌گویید: ما که نفهمیدیم، نکردید که بفهمید تا نصرت خدا نکنید، فایده‌‌‌ای ندارد. اگر در اقتصاد گرفتار هستی، با دعا کار اصلاح نمی‌شود. برای خدا قدم بردار، اگر یاری خدا را ندیدی، آن وقت اشکال کن. با تنبلی، خدا انسان را یاری نمی‌کند. اگر برای خدا کار کردی جزا هم دارد. وفای به عهد و وفای به وعده و وعیدهای خداوند، همه جنبه‌ی جزایی دارد. البته این غیر آن رحمت عمومی‌خداوند است. خداوند متعال یک رحمت عام نسبت به همه موجودات دارد. قدم بر نداشته اگر هزار سال هم در محراب داد بکشی، می‌گویند: خبری نیست. باید حرکت کرد، از خدا هم یاری خواست و خدا هم تحقیقا یاری می‌کند ولی با نشستن در خانه و تسبیح دست گرفتن که: خدایا کارهای ما را اصلاح کن، کار اصلاح نمی‌شود. یک قدم بردار، دست کم چهار تا فقیر را در شب اداره کن اقتصاد شما آباد می‌شود. تا وفا نکنید خبری نیست: « اوفوا بعهدی اوف بعهدکم»

پی نوشت:

1- سوره‌ی محمد، آیه‌ی 7.
2- سوره‌ی شرح، آیه‌ی 4.
منبع: برگزیده بیانات آیت الله سید ابوالحسن مهدوی (حفظه الله)

نکته‌های ناب
جوان و برنامه

بسیاری از مردم، به دلیل برنامه‌های ناقص یا غلط، همواره سرگردان یا غمگین هستند. آن‌ها بدون این که بخواهند یاد گرفته اند که فقط ناراحت و ناراضی باشند و احساس شکست کنند و در واقع زندگی را بدون برنامه ریزی بگذرانند. برنامه ریزی در حقیقت به معنای پیش بینی عملیات با توجه به امکانات است تا برای رسیدن به اهداف از پیش تعین شده، موفقیت را رقم بزنیم. نکته حائز اهمیت در برنامه ریزی خصوصا در دوران جوانی دقت و ظرافت و گزینش فرصت‌هاست، از این رو، (دقت و ظرافت در برنامه ریزی)، از وسیله و امکانات مهم تر است.
برنامه ریزی همواره به داشتن سه افق و دید نیازمند است؛ یعنی: افق دور: «دوراندیشی» ؛ افق روشن: «آگاهی و روشن بینی»؛ و افق باز: «دوری از تک بعدی» است. این افق‌ها مستلزم آگاهی و نگاه جست جو گرانه است نه منفعل و پذیرای محض بودن. از این رو، باید نگاهی جست و جو گر به گذشته، نظری عمیق به حال و تعمقی ژرف در اطراف و نگاهی بس دور اندیش به آینده داشته باشیم. برنامه ریزی، آینده را به زمان حال می‌آورد. از این رو، می‌توانید کا را با آگاهی بیش تر در آینده رقم بزنید. امام علی (علیه السلام) در اهمیت برنامه ریزی پیش از انجام کار می‌فرمایند: «کسی که بدون آگاهی به عمل می‌پردازد، همچون کسی است که از بیراهه می‌رود؛ و چنین شخصی هرچند جلوتر رود از سر منزل مقصود خویش بیشتر فاصله می‌گیرد؛ و کسی که از روی آگاهی و [برنامه] حرکت کند، مانند رونده راه آشکار است.»(1)
گفتنی است که پس از گذشت چهارده قرن از سخن ماندگار امیرالمؤمنین (علیه السلام) در غرب نیز همین مطلب مطرح است و «اچسون وگال» می‌نویسد: اگر مطمئن نیستید به کجا می‌روید، خطر رسیدن به جای دیگر را با خود همراه دارید. جوان نیز باید این گونه باشد تا فرصت‌های موجود تلف نشوند و فرد بتواند با اثر بخشی و توانایی و کارآیی به اهداف زیبنده و جایگاه شایسته نائل شود. یکی از متفکران مدیریت «گری دسلر» می‌نویسد: « هر کاری که مشکل تر است، برنامه ریزی آن واجب تر می‌نماید.»، «هرچیز که به فکر آید، قابل برنامه ریزی است.»(2)
امام علی (علیه السلام) خطاب به مالک اشتر می‌فرمایند: «ای مالک، کارها را چنان بر روزها تقسیم کن که روزانه مطابق برنامه انجام وظیفه شود و امور بر اثر عدم انضباط و ترتیب، مختل و آشفته نماند.»(3)

پی نوشت:

1- نهج البلاغه، ترجمه‌ی مرحوم دشتی، خطبه‌ی 154.
2- مبانی مدیریت، گری دسلر، ج1، ص 156.
3- نهج البلاغه، ترجمه‌ی مرحوم دشتی، نامه‌ی 53.

دل نوشته

زخم تازه قدس

حسین امیری
وای بر دلی که نمی‏لرزد، وای بر خونی که نمی‏جوشد، وای بر چشمی‌که به خواب رفته است! اشک باید ریخت، فریاد باید کرد، تیر باید شد، آتش باید گرفت! قدس، ناموس اسلام است. قدس، محک غیرت مسلمانان قرن است. صدای ایستادن قلب کودکان فلسطینی دارد پرده گوشمان را پاره می‏کند. صدای سکوت کشتگان فلسطین، شیشه‏های خانه آرامشان را فرو می‏ریزد. کوران و کرانیم؛ اگر فریاد برنیاوریم؛ اگر بانگ برنداریم.
صدای اذان بی‏وقت می‏آید؛ کسی از امت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از جور می‏نالد، باید شتافت؛ وگرنه دل رسول الله می‏شکند. در گوشه‏ای از جغرافیای غربت، امت رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله زیر شکنجه‏اند، خانه‏شان ویران است و آوارگی، روزیشان شده. بوی خون می‏آید.
زخم فلسطین در دل اسلام، هنوز تازه است. زخم شهید کهنه نمی‏شود. درد دارد در جان اسلام ریشه می‏دواند، سرطان صهیونیسم، جهان را کبود کرده، جهان منتظر طبیبی است. طبیب عشق بر سر بالین اهل درد می‏آید.
نکند بی‏دردی، بزرگ‏ترین بیماری ملت‏های مسلمان باشد!
انتظار طبیب؛ آدابی دارد، رسم انتظار را باید به‏جای آورد. باید خود به مبارزه سرطان رفت، باید درد را از پا انداخت.

ابابیل‏ها در راهند

باران رضایی
«فَیَملَأُ الاَرضَ قِسطا وَعَدلا»
قدس،‌‌‌ای خانه خدا!
به پاخیز و دست گیر از فرزندانت!
بانگ برآر که امروز من نیز برای خاطر تو فریاد خواهم زد.
مشت‏های من امروز برای خاطر تو گره خواهند خورد؛ چونان که هر روز و هر ساعت را با یاد تو می‏گذرانم؛ با یاد فرزندانت، با یاد چفیه‏های خونینشان.
من تو را می‏شناسم؛ کوچه‏هایت را و اردوگاه‏هایت را. من نام کودکانت را از یاد نبرده‏ام و معصومیت «محمد الدوره»ات را.
امروز اگر آسمان وطنم برای تو بگرید، عجیب نیست؛ آب و خاک من تشنه آزادی توست.
قدس!
ای اولین قبله‏گاه پدرانم!
صبور باش و تاب بیاور که شمیم خوش ظهور خواهد زد.
دیر نیست آن هنگام که موعود از پشت جاده‏های سبز تقدیر سر برآرد.
دیر نیست آن هنگام که آزاد شوی از محاصره مثلث‏های سرخ.
ابابیل خدا در راهند!
آری، همه سنگ‏ریزه‏های دنیا، بر سر غاصبان تو آوار خواهد شد. موعود خواهد آمد و بار دیگر جوانان تو سر از خاک بیرون خواهند آورد. صحن تو پاک خواهد شد از گام‏های چرکین چکمه‏پوشان «صهیونیسم» آری، نوید می‏دهم تو را به فردای روشن که:
«... فَیَملأُ الاَرضُ قِسطا وَعَدلا، کَما مُلئَت جَورا و ظلما»

قبله اشک‏ها

حسین امیری
گرگ‏ها گرد درخت زیتون می‏رقصند.
وحشت به عیادتم آمده، آتش روشن کنید! هم‏باورانم! تبرهاتان کو؟ بت‏ها را بنگرید که بر گرد قدس طواف می‏کنند! حج باطل نام‏ها را بنگرید و برگشتن لقب‏ها را از مکّه. کجا فراموش کردید عهدهای دیر بسته‏تان با محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را؟ مادران اشک، فرزندان زخم، بزرگ کرده‏اند.
شاخه‏های زیتون، میوه سنگ می‏دهند. اینجا کسی به حج نمی‏رود، حاجیان بیت‏المقدس، گرد تفنگ طواف می‏کنند و با نارنجک احرام می‏بندند و نعلین برنگشتن می‏پوشند. کودکان، زخم دل به موسیقی سنگ خوش کرده‏اند و لالایی بولدوزرها را می‏خوانند. چقدر کودک خفته؟ چقدر لاله؟! اینجا قاصدک‏ها شهید شده‏اند و کسی خبر نمی‏آورد.
سال‏هاست مژدگانی نه داده می‏شود و نه گرفته می‏شود.
هم‏باورانم! بر گیسوان سپیدم نوزید، بر باغچه زخمم نبارید، دو کشته آن سوتر، کودکی است که هنوز اولین کفش مدرسه‏اش را پاره نکرده؛ او را دریابید!
همه خیابان‏هاتان را قدس بنامید و بنویسید: «قدس، قبله اشک‏هاست و مسجد مادران بی‏فرزند».

یاد ابرار
شهید آیت الله سعیدی

این شهید بزرگوار در دوران خفقان رژیم منحوس پهلوی، نوارهای حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) را با زحمت فراوان تهیه و تکثیر می‌کردند و ایشان بودند که جزوه‌های درسی امام را در نجف اشرف تحت عنوان «ولایت فقیه» چاپ و تکثیر کردند. ساواک وقتی تبلیغات مؤثر آیت الله سعیدی را مشاهده کرد، ایشان را ممنوع المنبر نمود، اما ایشان دست از فعالیت نکشیدند و از محل خود خارج شدند و به محله‌های دور دست و روستاهای اطراف تهران می‌رفتند و به مبارزه و سخنرانی‌های افشاگرانه‌ی خویش ادامه می‌دادند.
آیت الله سعیدی در سال 1345 درباره‌ی جنایات رژیم غاصب اسراییل سخنرانی مهمی‌کردند و همین سخنرانی باعث شد ایشان را دستگیر کنند و 61 روز در حبس نگه دارند. در اردیبهشت 1349 بعد از این که رژیم با تصویب کاپیتولاسیون سرسپردگی کامل خود را به اثبات رساند، این شهید بزرگوار هم زمان با علمای حوزه‌ی علمیه‌ی قم، علیه استمارگران دست به فعالیت‌های شدید زد و با انتشار اعلامیه به زبان عربی خطاب به علمای کشورهای اسلامی‌آنها را دعوت به قیام و مخالفت نمود. رژیم منحوس شاه که از حرکت پرخروش این اثوه‌ی مجاهد، آیت بصیرت و شجاعت به وحشت افتاده بود، ایشان را دستگیر و تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار داد، سرانجام در روز چهارشنبه 20 خرداد 1349 آن عالم مجاهد را به شهادت رسانید. شهید آیت الله سعیدی علاقه و ارادت خاصی نسبت به حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) داشتند و درباره‌ی امام راحل گفته بودند: « به خدا سوگند اگر مرا بکشند و خونم را بر زمین بریزند، در هر قطره‌ی خونم نام مقدس خمینی را خواهید یافت.» روحش شاد ویادش گرامی‌باد.
منبع: گلشن ابرار

حکایت‌ها و پندها
اثر رزق ناپاک

مرحوم شهید آیت الله شیخ فضل الله نوری را در زمان مشروطه به دار آویختند. این مجتهد عادل انقلابی، علیه مشروطه‌ی غیر مشروعه‌ی آن زمان قد علم کردند. با این که اول مشروطه خواه بودند، اما چون مشروطه در جهت اسلام نبود، با آن مخالفت کردند. عاقبت ایشان را گرفتند و زندانی کردند. این مجاهد نستوه پسری داشتند که بیش از بقیه اصرار داشت که پدرش را اعدام کنند. یکی از بزرگان گفته بود من به زندان رفتم و علت را از آیت الله شیخ فضل الله نوری (رحمت الله علیه) سؤال کردم. ایشان فرمودند: خود من هم انتظار داشتم که پسرم چنین از کار درآید. چون شیخ شهید، اثر تعجب را در چهره‌ی آن مرد دید، اضافه کرد این بچه در نجف متولد شد و در آن هنگام مادرش بیمار شد، لذا شیر نداشت. مجبور شدیم که یک دایه‌ی شیرده برای او بگیریم. پس از مدتی که آن زن به پسرم شیر می‌داد، ناگهان متوجه شدیم که وی زن آلوده‌‌‌ای است؛ علاوه بر آن از دشمنان امیر مؤمنان (علیه السلام) نیز بود.
کار این پسر به جایی رسید که هنگام اعدام پدرش کف زد. آن پسر فاسد، پسری دیگر تحویل جامعه داد به نام کیا نوری که رئیس حزب کثیف توده شد
منبع: تربیت فرزند در اسلام، آیت الله شهید علامه مطهری (رحمت الله علیه) ص 89

معرفی کتاب

کتاب «جوان، پرسش‌ها و پاسخ‌ها»

این کتاب در دو جلد و با هشت موضوع تألیف گشته است و حدود 200 پرسش و پاسخ کلی و جزیی با خود دارد و با تأمل، پژوهش، طی 15 سال دغدغه‌ی خاطر علمی‌مؤلف تهیه شده است، از این رو پاسخ گویی برخی پرسش‌ها با صاحب نظران والا مقامی‌چون بعضی از مراجع معظم تقلید و یا مشاوران ارشد آموزش عالی گفتگو شده است. افزون بر آن، یکایک پرسش‌ها به طور کاربردی، زنده و جاری در اندیشه‌ها گلچین شده است و مجموع پاسخ‌ها از کتاب‌های دست اول اعتقادی، آثار ارزشمند روان شناسی، نکته‌های ناب تربیتی – پرورشی، آموزه‌های مفید و مؤثر اخلاقی و منابع بایسته فقهی گرفته شده است. از جمله موضوعاتی که دراین کتاب، بدان پرداخته شده است، عبارتند از: شیوه‌ی دست یابی به آرامش، شادی و شادمانی در زندگی – شیوه‌های موفقیت و کامیابی در زندگی- بهترین عادت خوب جوانی – وسواس و شیوه‌های درمان آن- روش مدیریت شایسته در امتحان‌های مختلف- راز سختی و بلاها در زندگی و راه‌های رهایی ازغم‌ها و غصه‌ها- چگونگی قضا وقدر، جبر و اختیار، سرنوشت و قسمت در زندگی و...
مؤلف: احمد لقمانی، ناشر: انتشارات بهشت بینش (قم) – 1382

کتاب «سیری در زندگی استاد مطهری»

این کتاب مشتمل بر سه فصل است. فصل اول مقاله‌‌‌ای است تحت عنوان« شهید مطهری آن طور که من می‌شناسم» در فصل دوم این کتاب مقاله‌‌‌ای با عنوان «سیری در زندگی استاد مطهری» توسط یکی ازعلاقمندان استاد به رشته تحریر درآمده و علاوه بر بیان و تحلیل وقایع زندگانی آن بزرگ مرد انقلاب اسلامی‌از تولد تا شهادت، شامل خاطراتی شنیدنی از دوستان و نزدیکان استاد است و مخصوصا به آن دو فصل از زندگانی ایشان بیش تر پرداخته است. فصل سوم، نامه‌های استاد شهید درباره‌ی مسائل حسینیه ارشاد است که در واقع ضمیمه‌‌‌ای است بر فصل دوم.
انتشارات صدرا، چاپ ششم، تهران 1379، ص281.

«فلسفه اخلاق»

اساسا اخلاق، مربوط به روح زیبا است، نه آن که کار، فی حد ذاته زیبا است. اخلاق، یعنی آنجا که روح انسان حالتی پیدا می‌کند و روح زیبا می‌شود، اگر کار زیبا است به تبع روح زیبا است و لکن در نظر ابتدایی، کار فی حد ذاته زیبا است و روح زیبایی خودش را از کار کسب می‌کند، این نظریه مربوط به « افلاطون» است. « افلاطون» پایه اخلاق را، بر عدالت قرار داده است، اخلاق را مساوی با عدالت و عدالت را مساوی با زیبایی می‌داند، با این که خودش گفته است عدالت قابل تعریف نیست مع ذلک کوشش کرده است که یک تعریف ناقصی برای عدالت بدست بدهد و گفته است « عدالت عبارت از هماهنگی اجزاء با کل است» عدالت اجتماعی را هم که تعریف می‌کند، می‌گوید: عدالت اجتماعی یعنی، این که هر فردی هر مقدار که استعداد دارد کار بکند و به اندازه کارش پاداش به او داده شود و تمام افراد جامعه بایستی این چنین باشند.
با مطالعه‌ی این کتاب می‌توانید به پاسخ سؤالاتی مانند: اخلاق چیست؟ انسان دوستی چیست؟ زیبایی چیست؟ زیبایی مطلق یا نسبی؟ و مطالبی در زمینه فلسفه اخلاق دست یابید.
مولف: شهیدمرتضی مطهری (قدس¬سره¬الشریف)
ناشر: انتشارات اسوه

احکام

شک در وضو
موارد شک در وضو

الف- در بین نماز:
اگر در بین نماز شک کند که وضو گرفته یا نه، نماز او باطل است باید وضو بگیرید و نماز بخواند.
ب- بعد از نماز :
1- اگر شک کند که وضو گرفته یا نه، نماز او صحیح است ولی باید برای نماز‌های بعدی وضو بگیرد.
2- اگر شک کند که قبل از نماز وضوی او باطل شده یا بعد از نماز، نمازی که خوانده صحیح است.
3- کسی که می‌داند وضو گرفته وحدثی از او سرزده «مثلا بول کرده» اگر نداند کدام جلوتر بوده اگر بعد از نماز است باید وضو بگیرد و بنابر احتیاط واجب نمازی را که خوانده دوباره بخواند.
ج- قبل از نماز:
1- کسی که شک کند وضو گرفته یا نه، باید وضو بگیرد.
2- کسی که شک دارد وضوی اوباطل شده یانه ، باید بنا را بر این بگذارد که وضوی او باقی است ولی اگر بعد از بول استبراء نکرده باشد و بعد از وضو رطوبتی از او بیرون بیاد که نداند بول است یا چیز دیگر، وضوی او باطل است.
3- اگر کسی می‌داند وضو گرفته وحدثی از او سر زده ولی نمی‌داند کدام جلوتر بوده:
1- چنانچه پیش از نماز است، باید وضو بگیرد.
2- اگر در بین نماز است، باید نماز را بشکند و وضو بگیرد.
3- و اگر بعد از نماز است، حکم آن گفته شد.
منبع: توضیح المسایل مراجع

نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد/http://rasekhoon.net

بازدید : 1288
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 17:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

دعای روز بیستم

اَللّهُمَّ افْتَحْ لى فیهِ اَبْوابَ الْجِنانِ وَاَغْلِقْ عَنّى فیهِ اَبْوابَ النّیرانِ وَوَفِّقْنى فیهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْانِ یا مُنْزِلَ السَّکینَةِ فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ
خدایا بگشا در این ماه برویم درهاى بهشت را و ببند برویم در آن درهاى دوزخ را و موفقم دار به تلاوت قرآن اى فرو فرستنده آرامش در دلهاى مؤ منان
منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی
علائم و منزلت لیلة القدر

قال الباقر علیه السلام: سالته عن علامة لیلة القدر، فقال: علامتها‌‌ان‌یطیب ریحها، و‌‌ان‌کانت فى برد دفئت، و‌‌ان‌کانت فى حر بردت فطابت. (1)
ترجمه: (محمد بن مسلم) از علامت لیلة القدر پرسید؟ پس امام (ع) فرمود: علامت لیلة القدر این است که بوى خوشى از آن پخش مى‏شود، اگر در سرماى (زمستان) باشد گرم و ملایم مى‏گردد، و اگر لیلة القدر در گرماى (تابستان) باشد خنگ و معتدل و نیکو مى‏گردد.
توضیح:
علامه طباطبائى در علایم شب قدر مى‏گوید: روایات در معنى و خصایص و فضایل شب قدر بسیار است، در بعضى از آن روایات علامتهایى براى شب قدر ذکر کرده از قبیل اینکه شب قدر، صبح آن شب آفتاب بدون شعاع طلوع مى‏کند و هواى آن روز معتدل است. (المیزان، ج 40، ص 332)
قال ابو عبد الله علیه السلام:
لیلة القدر فى کل سنة و یومها مثل لیلتها. (2)
ترجمه: شب قدر در هر سال است و روز آن مثل شب آن مى‏باشد.
قال النبى (صلى الله علیه و آله):
ان انا ادرکت لیلة القدر فما اسال ربى؟ قال (ص): «العافیة‏». (3)
ترجمه: به پیامبر(ص) گفته شد: اگر شب قدر را دریابم از خدا چه چیزى را مسئلت کنم؟ فرمود: «عافیت را».
قال موسى (علیه السلام):
الهى ارید قربک، قال: قربى لمن استیقظ لیلة القدر، قال:
الهى ارید رحمتک، قال: رحمتى لمن رحم المساکین لیلة القدر، قال:
الهى ارید الجواز على الصراط، قال: ذلک لمن تصدق بصدقة فى لیلة القدر، قال:
الهى ارید من اشجار الجنة و ثمارها، قال: ذلک لمن سبح تسبیحه فى لیلة القدر، قال:
الهى ارید النجاة من النار، قال: ذلک لمن استغفر فى لیلة القدر، قال:
الهى ارید رضاک، قال: رضاى لمن صلى رکعتین فى لیة القدر. (4)
ترجمه:
خداوندا! مى‏خواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسى است که شب قدر بیدار شود، گفت: خداوندا! رحمتت را مى‏خواهم، فرمود: رحمتم از آن کسى است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند: گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو مى‏خواهم فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر صدقه‏اى بدهد. گفت‏خداوندا! از درختان بهشت و از میوه‏هایش مى‏خواهم، فرمود: آنها از آن کسى است که در شب قدر تسبیحش را انجام دهد گفت: خداوندا! رهایى از جهنم را مى‏خواهم، فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر استغفار کند: گفت‏خداوندا خشنودى تو را مى‏خواهم، فرمود: خشنودى من از آن کسى است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد.
توضیح:
لیلة القدر شبى است که قرآن نازل شده است و ظاهرا مراد به قدر، تقدیر و اندازه‏گیرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث یکسال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مى‏نماید، زندگى و مرگ، رزق، سعادت، و شقاوت و چیزهایى از این قبیل را مقدر مى‏سازد.

پى‏نوشت‏ها:

1- وسائل الشیعه، ج 7 صفحه 256.
2- وسائل الشیعه، ج 7 صفحه 262.
3- مستدرک الوسائل، ج 7 صفحه 458.
4- مستدرک الوسائل، ج 7 صفحه 456.
منبع: رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهیان نور)، جمعى از نویسندگان ص 95

کلام نور
برترى شب قدر

قیل لابى عبد الله (علیه السلام): کیف تکون لیلة القدر خیرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فیها خیر من العمل فى الف شهر لیس فیها لیلة القدر.
از امام صادق (علیه السلام) سوال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟
حضرت فرمود: کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد بهتر است.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 256، ح 2

گهرهای نبوی

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم): من غدا فی طلب العلم اظلت علیه الملائکة وبورک له فی معیشته، و لم ینقص من رزقه؛
هر کس برای آموختن علم سر از خواب بردارد، فرشتگان سایه‌ی رحمت بر او می‌گسترانند، در زندگی او برکت به وجود می‌آید، و چیزی از روزی او کاسته نمی‌شود. (1)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من ستر علی اخیه ستره الله فی الدنیا و الاخرة؛
هر که پرده پوش برادر خویش در دنیا باشد، خدا در دنیا و آخرت پرده پوش او می‌شود. (2)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من بات علی طهر: فکأنما احیی اللیل کله؛
هر کس با وضو و طهارت بخوابد، مثل این است که سراسر شب را به عبادت و بیداری گذرانده است.(3)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من خرج من ذل المعصیه الی عزالطاغة، آنسه الله عزوجل بغیر انیس، و اعانه بغیر مال؛
هر کس از وادی ذلت بار گناه و معصیت، به عزت اطاعت خدا روی آورد، خدای بلند مرتبه بدون این که او مونسی داشته باشد، با او انس می‌گردد و بدون داشتن مال او را یاری می‌نماید.(4)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): خیر الناس من انتفع به الناس؛
بهترین مردم کسی است که مردم از او بهره مند شوند. (5)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الجلیس الصالح خیر من الوحدة و الوحدة خیر من جلیس السوء؛
همنشین خوب بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد. (6)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من عمل علی غیر علم کان ما یفسد اکثر مما یصلح؛
هر کس که بدون علم و آگاهی کار کند، بیش از آن که اصلاح کند، خراب می‌کند!(7)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): إذا وجد احدکم لأخیه نصحا فی نفسه فیلذکره له؛
وقتی پندی برای برادرتان در ذهن خویش می‌یابید، به او ارزانی اش کنید.(8)

پى‏نوشت‏ها:

1- بحارالانوار/ج1/ص177.
2- نهج الفصاحه/ج 2764.
3- بحارالانوار/ج74/ص150.
4- بحارالانوار/ج72/ص359.
5- بحارالانوار/ج75/ص23.
6- بحارالانوار/ج74/ص84.
7- بحارالانوار/ج74/ص150.
8- نهج الفصاحه/ج 245.

رأی در کلام حضرت علی (علیه السلام)

ضلة الرای تفسد المقاصده؛
نادرستی رأی، اهداف را تباه می‌کند. (1)
من استبد برأیه هلک و من شاور الرجال شارکها فی عقولها.
هر که خود رایی کند، نابود شود و هر که با بزرگان مشورت کند، در خودهایشان شریک گردد. (2)
افضل الناس رأیا من لا یستغنی عن رأی مشیر؛
رأی آن کس برتر است که خود را از رأی مشاور بی نیاز نداند. (3)
اللجاجة تسل الرأی؛
لجاجت، رأی را از بین می‌برد. (4)
الرأی کثیر و الحزم قلیل؛
رأی بسیاراست و دوراندیشی کم. (5)
شر الآراء ما خالف الشریعة؛
بدترین رأی آن است که مخالف شریعت باشد. (6)
أقرب الآراء من النهی ابعدها من الهوی؛
خردمندانه ترین رأی آن است که از هوای نفس دورتر باشد.(7)

پى‏نوشت‏ها:

1- غررالحکم، ج5902.
2- نهج البلاغه، حکمت 161
3- غررالحکم، ج3152.
4- نهج البلاغه، حکمت 179.
5- غررالحکم، ج1213.
6- نهج البلاغه، حکمت 179.
7- غررالحکم، ح3022.

آثار حسد

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اما علامة الحاسد: الغیبة والتملق و الشماته بالمصیبة؛
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: نشانه‌های حسود عبارتند از غیبت کردن، چاپلوسی کردن و شاد شدن از گرفتاری دیگران (1)
قال الامام علی (علیه السلام): الحسد لا یجلب الا مضرة و غیضا یوهن قلبک و یمرض جسمک؛
حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: حسادت نتیجه‌‌‌ای جز زیان و ناراحتی که دلت را سست و تنت را بیمار می‌گرداند به بار نمی‌آورد. (2)
قال الامام علی (علیه السلام): ما رأیت ظالما اشبة لمظلوم من الحاسد: نفس دائم، قلب‌هائم و حزن لازم ؛
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: ستمگری چون حسود ندیدم که به ستمدیده شبیه تر باشد: جانی سرگردان دارد و دلی بی قرار و اندوهی پیوسته.(3)
قال الامام الباقر (علیه السلام):‌‌ان‌الحسد لتأکل الایمان کما تاکل النار الحطب؛
حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: همان گونه که آتش هیزم را می‌خورد، حسد ایمان را می‌خورد. (4)
قال الامام محمد الصادق (علیه السلام): ایاکم أن یحسد بعضکم، فان الکفرأ صله الحسد؛.
حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: از حسادت کردن بپرهیزید، زیرا کفر ریشه اش حسادت است.(5)

پى‏نوشت‏ها:

1- تحف العقول، حدیث 22.
2- بحارالانوار، ج73، ص 256.
3- بحارالانوار، ج73، ص 256.
4- اصول کافی، ج2، ص 306.
5- اصول کافی، ج8، ص 8.

حکمت‌های شگرف

حکمت 229نهج البلاغه: ارزش قناعت و خوش خُلقى(اخلاقى، اقتصادى)
قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] کَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْکاً وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعِیماً وَ سُئِلَ ع عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً فَقَالَ هِیَ الْقَنَاعَةُ .
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند : آدمى را قناعت براى دولتمندى ، و خوش خلقى براى فراوانى نعمت‌ها کافى است .( از امام سؤال شد تفسیر آیه ، فَلْنُحْیَینه حیاة طیّبة چیست؟ فرمود) آن زندگى با قناعت است .
حکمت 230 : راه به دست آوردن روزى(اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] شَارِکُوا الَّذِى قَدْ أَقْبَلَ عَلَیْهِ الرِّزْقُ فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَیْهِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : با آن کس که روزى به او روى آورده شراکت کنید که او توانگرى را سزاوار تر، و روى آمدن روزگار خویش را شایسته تر است.
حکمت 231 : تعریف عدل و إحسان(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] فِى قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (در تفسیر آیه 90 سوره نحل "خدا به عدل و احسان فرمان مى دهد" فرمودند) عدل ، همان انصاف ، و احسان، همان بخشش است.
حکمت 232 : ره آورد إنفاق(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ یُعْطِ بِالْیَدِ الْقَصِیرَةِ یُعْطَ بِالْیَدِ الطَّوِیلَةِ .
قال الرضى و معنى ذلک أن ما ینفقه المرء من ماله فى سبیل الخیر و البر و إن کان یسیرا فإن الله تعالى یجعل الجزاء علیه عظیما کثیرا و الیدان‌هاهنا عبارة عن النعمتین ففرق ع بین نعمة العبد و نعمة الرب تعالى ذکره بالقصیرة و الطویلة فجعل تلک قصیرة و هذه طویلة لأن نعم الله أبدا تضعف على نعم المخلوق أضعافا کثیرة إذ کانت نعم الله أصل النعم کلها فکل نعمة إلیها ترجع و منها تنزع .
و درود خدا برایشان ، فرمودند: آن کس که با دست کوتاه ببخشد، از دستى بلند پاداش گیرد.
مى گویم: (معنى سخن این است که آنچه انسان از اموال خود در راه خیر و نیکى انفاق مى کند، هر چند کم باشد، خداوند پاداش او را بسیار مى دهد، و منظور از "دو دست" در اینجا دو نعمت است که امام [علیه السلام] بین نعمت پروردگار ، و نعمت از ناحیه انسان، را با کوتاهى و بلندى فرق گذاشته است که نعمت و بخشش از ناحیه بنده را کوتاه ، و از ناحیه خداوند را بلند قرار داده است ، بدان جهت که نعمت خدا همیشگى و چند برابر نعمت مخلوق است، چرا که نعمت خداوند اصل و اساس تمام نعمت‌ها است، بنابراین تمام نعمت‌ها به نعمت‌هاى خدا باز مى گردد، و از آن سرچشمه مى گیرد)
حکمت 233 : پرهیز از آغاز گرى در مبارزه(اخلاقى،اجتماعى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِابْنِهِ الْحَسَنِ ع لَا تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَةٍ وَ إِنْ دُعِیتَ إِلَیْهَا فَأَجِبْ فَإِنَّ الدَّاعِیَ إِلَیْهَا بَاغٍ وَ الْبَاغِیَ مَصْرُوعٌ.
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (به فرزندش امام مجتبى (علیه السلام) فرمودند) کسى را به پیکار دعوت نکن ، اما اگر تو را دعوت به نبرد خواندند بپذیر، زیرا آغازگر پیکار تجاوزکار شکست خورده است.
حکمت 234 : تفاوت اخلاقى مردان و زنان (اخلاقى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] خِیَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ فَإِذَا کَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَکِّنْ مِنْ نَفْسِهَا وَ إِذَا کَانَتْ بَخِیلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا وَ إِذَا کَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ یَعْرِضُ لَهَا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: برخى از نیکوترین خلق و خوى زنان، زشت ترین اخلاقى مردان است، مانند تکبر ، ترس ، بخل : هرگاه زنى متکبر باشد، بیگانه را به حریم خود راه نمى دهد ، و اگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ مى کند، و چون ترسان باشد از هر چیزى که به آبروى او زیان رساند فاصله مى گیرد.
حکمت 235: نشانة خردمندى(اخلاقى)
وَ قِیلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ فَقَالَ ع هُوَ الَّذِى یَضَعُ الشَّیْ‏ءَ مَوَاضِعَهُ فَقِیلَ فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ فَقَالَ قَدْ فَعَلْتُ .
قال الرضى یعنى أن الجاهل هو الذى لا یضع الشی‏ء مواضعه فکأن ترک صفته صفة له إذ کان بخلاف وصف العاقل .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (به امام گفتند، عاقل را به ما بشناسان ، پاسخ داد:) خردمند آن است که هر چیزى را در جاى خود مى نهد. (گفتند پس جاهل را تعریف کن فرمود) با معرفى خردمند، جاهل را نیز شناساندم . (یعنى جاهل کسى که هر چیزى را در جاى خود نمى گذارد ، بنابراین با ترک معرفى مجدد جاهل را شناساند)
حکمت 236 : زشتى دنیاى حرام(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] وَ اللَّهِ لَدُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِى عَیْنِى مِنْ عِرَاقِ خِنْزِیرٍ فِى یَدِ مَجْذُومٍ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: به خدا سوگند ! این دنیاى شما که به انواع حرام آلوده است ، در دیدة من از استخوان خوکى که در دست بیمارى جذامى باشد، پست تر است!.
حکمت 237 : اقسام عبادت(عبادی، معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: گروهى خدا را به امید بخشش پرستش کردند، که این پرستش بازرگانان است، و گروهى او را از روى ترس عبادت کردند که این عبادت بردگان است، و گروهى خدا را از روى سپاسگذارى پرستیندند و این پرستش آزادگان است.
حکمت 238: مشکلات تشکیل خانواده(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِیهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: زن و زندگى همه اش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اینکه چاره اى جز بودن با او نیست.
حکمت 239: زشتى سْستى و سخن چینى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِیَ ضَیَّعَ الْحُقُوقَ وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِیَ ضَیَّعَ الصَّدِیقَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: هر کس تن به سستى دهد ، حقوق را پایمال کند ، و هر کس سخن چین را پیروى کند دوستى را به نابودى کشاند.
حکمت 240غضب و ویرانى(اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْحَجَرُ الْغَصِیبُ فِى الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا .
قال الرضى و یروى هذا الکلام عن النبى (ص) و لا عجب أن یشتبه الکلامان لأن مستقاهما من قلیب و مفرغهما من ذنوب .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: سنگ غضبى در بناى خانه، مایة ویران شدن آن است.
(این سخن از رسول خدا نقل شده است، و اینکه سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و على [علیه السلام] شبیه یکدیگرند جاى شگفتى نیست براى اینکه هر دو از یک جا سرچشمه گرفته و در دو ظرف ریخته شده است).
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین
ندای موعود

در روایاتی چند، مطالب و سخنان نخستین امام زمان (علیه السلام) اشاره شده است، از جمله‌ی آنها روایتی است که محدث بزگوار شیخ علی یزدی حائری (رحمت الله علیه) نقل کرده است.
ایشان می‌گوید: زمانی که قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ظهور کنند ما بین رکن و مقام می‌ایستند و پنج ندا می‌دهند:
1- الا یا اهل العالم انا الإمام القائم؛ آگاه باشید جهانیان که منم امام قائم.
2- الا یا اهل العالم انا الصمصام المنتقم؛ آگاه باشید‌‌‌ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده.
3- الا یا اهل العالم‌‌ان‌جدی الحسین قتلوه عطشانا؛ بیدار باشید‌‌‌ای اهل عالم که جد من حسین (علیه السلام) را تشنه کام کشتند.
4- الا یا اهل العالم‌‌ان‌جدی الحسین طرحوه عریانا؛ بیدار باشید‌‌‌ای اهل عالم که جد من حسین (علیه السلام) را عریان روی خاک افکندند.
5- الا یا اهل العالم‌‌ان‌جدی الحسین لسحقوه عدوانا؛ آگاه باشید‌‌‌ای جهانیان که جد من حسین را از روی کینه توزی پایمال کردند. امام زمان (علیه السلام) ابتدا خود را خود چنین به جهانیان معرفی می‌کنند:
که قائم و شمشیر انتقام منم؛ قیام نمودم تا انتقام خون جدم حسین (علیه السلام) که او را تشنه لب شهید کرده، بدن مطهرش را عریان روی خاک افکندند و پایمال کردند- را بگیرم.
منبع:
الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب ج2، ص 282.

مواعظ جاوید
توصیه به جوانان

جوانان ننشینید که گرد پیری سرو روی آنان را سفید کند. (ما به پیری رسیده ایم و به مسایل و مشکلات آن واقفیم) شما تا جوان هستید می‌توانید کاری انجام دهید، و تا نیرو و اراده‌ی جوانی دارید می‌توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته‌های حیوانی را از خود دور سازید. اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید، دیگر در پیری کار از کار گذشته است. تا جوانید فکر کنید. قلب جوان لطیف و ملکوتی است و انگیزه‌های فساد در آن ضعیف می‌باشد؛ لیکن هرچه سن بالا رود، ریشه‌ی گناه در قلب قوی تر و محکم تر می‌گردد، تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست.
... شما اگر خدای نخواسته خود را اصلاح نکردید و با قلب‌های سیاه، چشم‌ها و زبان‌های آلوده به گناه از دنیا رفتید، خدا را چگونه ملاقات خواهید کرد؟ این امانات الهی را که با کمال طهارت و پاکی به شما سپرده شده، چگونه با آلودگی و رذالت بر می‌گردانید؟
این چشم و گوش که در اختیار شماست؛ این دست و زبانی که تحت فرمان شماست؛ این اعضا و جوارحی که با آن زیست می‌کنید، همه امکانات خداوند متعال می‌باشند که با کمال پاکی و درستی به شما داده شده است؛ اگر ابتلاء به معاصی پیدا کرد، آلوده می‌گردد. خدای نخواسته اگر به محرمات آلوده شد، رذالت پیدا می‌کند و آنگاه که بخواهید این امانات را برگردانید، ممکن است از شما بپرسند که راه و رسم امانتداری این گونه است؟ ما این امانت را این طور در اختیار شما گذاشتیم؟ قلبی که به شما دادیم چنین بود؟ چشمی‌که به شما سپردیم این گونه بود؟ دیگر اعضاء و جوارحی که در اختیار شما قرار دادیم، چنین آلوده و کثیف بود؟ در مقابل این سؤال‌ها چه جواب خواهید داد؟ خدای خود را با این خیانت‌ها که به امانت‌های او کردید، چگونه ملاقات خواهید کرد؟
منبع:جهاد اکبر، حضرت امام خمینی (رحت الله علیه) ص 57 تا 60.

در محضر ولایت

...ماه رمضان، ماه ذخیره‌سازى و ماه نیرو گرفتن است. ماه رمضان، ماهى است که آحاد مردم باید خود را به خزائن غیبى و معنوى الهى برسانند و هر مقدار که مى‌توانند، تغذیه کنند؛ خود را براى پیشرفت آماده کنند. این، ماه رمضان است.
لیلةالقدرى که در این ماه رمضان است و قرآن صریحاً مى‌فرماید:«لیلةالقدر خیرٌ مِن الف شهر»، یک شب بهتر است از هزار سى روز - هزار ماه - بسیار مهم است. چرا این قدر فضیلت را به یک شب دادند؟ زیرا برکات الهى در این شب زیاد است؛ نزول ملائکه در این شب زیاد است؛ این شب، سلام است؛ «سلام هى حتّى مطلع‌الفجر»؛ از اوّل تا آخر این شب، لحظاتش سلام الهى است. «سلام قولا مِن ربّ رحیم». رحمت و فضل الهى است که بر بندگان خدا نازل مى‌شود.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در دیدار علما، طلاب و اقشار مختلف مردم شهر مقدس قم به مناسبت سالروز 19 دى ماه،19/10/75

الگوی نظامی‌اسلامی

معنویت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دین و اخلاق و فضیلت او از یک طرف، آن بینش عمیق و شجاعت و فداکاری و عواطف رقیق انسانی در کنار صلابت و استحکام معنوی و روحی از طرف دیگر؛ همه‌ی اینها ناشی از عصمت است؛ چون خداوند متعال او را به مقام عصمت برگزیده است و گناه و اشتباه در کار او وجود ندارد؛ اگر چنین کسی در رأس جامعه باشد، اوج مطلوب همه‌ی رسالت‌هاست؛ این معنای غدیر است. در غدیر چنین کاری اتفاق افتاد... شما می‌بینید که مدت کوتاه کمتر از پنج سال حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان نمونه و الگو و چیزی که بشریت آن را هرگز فراموش نخواهد کرد در طول قرن‌ها همچنان می‌درخشد و باقی مانده است؛ این نتیجه‌ی درس و معنا و تفسیر واقعه‌ی غدیر است.
... بزرگترین خطر برای نظام و حکومتی مثل نظام و حکومت ما که با نام اسلام به وجود آمده، این است که ما فراموش کنیم الگوی حکومت ما، امیر المؤمنین (علیه السلام) است؛ به الگوی رایج دنیا و تاریخ نگاه کنیم و خود را با آنها مقایسه کنیم؛ به روش حکومت‌های منحرفی که درطول تاریخ، روز به روز به بشریت ضربه زده اند نگاه کنیم؛ اگر یک جنبه اززندگی انسان را رونقی بخشیدند، جنبه‌ی دیگری را دچار ضایعات جبران ناشدنی کردند. همت جمهوری اسلامی‌باید این باشد که خود را به آن الگویی که در غدیر معرفی شد و در دوران پنج ساله‌ی حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نمونه‌ی آنها نشان داده شده، نزدیک کند... امروز در جمهوری اسلامی‌اگر بخواهیم سعادت این کشور تأمین شود و مردم عزیز ایران با توانایی‌هایی که خدای متعال در جوهر این کشور و این ملت قرار داده، به تمنیات و آرزوهای مشروع خود برسند، باید همان خط را دنبال کنیم و دین و دنیای خود را از روی آن حکومت، الگو بگیریم.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری به مناسبت عید سعید غدیر خم، 12/12/80.

شمیم هدایت
موانع رشد انسان

خرد کردن صدف و گوهر وجود زیر پتک‌های نافرمانی و معاصی به خاطر یکی از سه چیز است:
1- جهل
2-غفلت
3- سستی و تنبلی
یعنی گاه انسان جاهل است و یا غافل و یا کاهل. بعضی نمی‌دانند، اطلاع از وظیفه‌ی خویش ندارند و همین جهل و نادانی باعث می‌گردد که در مقابل عمل خطا کنند و یا مسؤولیت خویش را انجام ندهند. پس جاهل، یا عبادات را ترک می‌کند و یا صحیح انجام نمی‌دهد... در مقابل این دسته‌ی جاهل، انسان‌هایی هستند که عالمند ولی غافل، فراموش می‌کنند که دردانه‌ی آفرینش اند و استعداد لقای پروردگار در وجود آنها نهفته است. این عده از انسان‌ها گرچه به خاطر عملشان یک درجه از دسته‌ی قبلی جلوتر هستند ولی غفلت آنها، باعث می‌شود که در مقام عمل، همان خطا و اشتباه گروه اول را انجام دهند.
دسته‌ی سوم کسانی هستند، که عالم و ذاکر هستند هم می‌دانند و هم توجه به وظیفه‌ی خویش دارند. اما کاهلند و تنبل، تنبلی همان سستی در اراده و ضعف در تصمیم گیری است. می‌گوید حالش را ندارم، دلم گرفته و روحم خسته است. در آخر دعای ابوحمزه‌ی ثمالی پناه به خدا می‌بریم از چنین روحیه ای: «اللهم انی اعوذ بک من الکسل و الفشل» و بالاخره کسی که تنبلی می‌کند و لو عالم هم باشد و مذکر به اعمال صالحه، به نتیجه نمی‌رسد و کاهلی و سستی نیز همچون جهل و غفلت مانع از عمل انسان می‌شود. بنابراین آنچه که برای ما مثمر ثمره‌ی کمال و منتج نتیجه‌ی وصال است آن است که: عالم باشیم و ذاکر باشیم و عامل و ازجهل و غفلت و تنبلی خود را برهانیم.
منبع:
هدف خلقت، حضرت آیت الله سیدابوالحسن مهدوی (حفظة الله)، صص25 – 16.

نکته‌های ناب

فراغت نا سالم

حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: ذهن و قلب انسان اگر رها و بدون مشغله باشند، به وسوسه‌های بد گرفتار خواهند شد و اگر فعالیت جسمانی در انسان دچار رکود شود،راه برای ارتکاب گناهان باز خواهد شد.(1)

لباس جهنمی

حضرت امام حسین (علیه السلام)می‌فرمایند: هر کس لباس غیرعادتی بپوشد، او را انگشت نما و مشهور گرداند، خداوند متعال روز قیامت به او لباس از آتش می‌پوشاند.(2)

خصلت‌های دوست خوب

حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: هر کس دارای همه‌ی حدود و شرایط دوستی یا برخی از آنهاست او را دوست بدان و کسی را که هیچ کدام از این شرایط و خصلت‌ها را دارا نیست، دوست مشمار.
اول: آن که ظاهر و باطن او نسبت به تو یکسان باشد.
دوم: زینت و آبروی تو را، زینت و آبروی خود بداند و زشتی و ننگ تو را، زشتی و ننگ خود شمارد.
سوم: چنانچه به مال و مقامی‌دست یافت، روش دوستانه‌ی خود ر ا با تو تغییر ندهد.
چهارم: اگر توانایی و قدرت داشت، از حرمت و نفع رساندن به تو مضایقه نکند.
و پنجم: که همه‌ی این خصلت‌ها را در بردارد، این است که؛ به هنگام گرفتاری‌ها و حوادث ناگوار، تو را رها نکند.(3)
منابع:
1- شرج البلاغه، ابن ابی الحدید ج20، ص 302.
2- اصول کافی ج6، ص 445.
3- بحارالانوار، ج 71، ص 173.

دل نوشته

دیگر به کاسه‏های شیر نیازی نیست

خدیجه پنجی
به یتیمان کوفه بگویید، دیگر به کاسه‏های شیر نیازی نیست!
دیگر به بازگشت پدر، امیدی نیست.
برگردید، یتیمان کوفه، برگردید؛ دیگر به کاسه‏های شیر نیازی نیست.
ناشناس کوچه‏های کوفه، هرگز نخواهد آمد!
دیگر کوبه در خانه‏های شما، آهنگ آمدنش را نخواهند نواخت، برگردید، یتیمان کوفه!
ای اهالی کوفه! آسوده باشید؛ دیگر از دست عدالت‏های علی علیه‏السلام ، به ستوه نخواهید آمد! شما ماندید و صدای سکّه‏های بیت‏المال!
شما ماندید و هوس‏های دور و درازتان! شما ماندید و دنیای سراسر جهلتان!
به خدا شما لایق علی نبودید! حیف از آن اقیانوس لایتناهی معرفت و حکمت که جرعه‏ای از آن ننوشیدند! حیف از آن سینه، آن صندوقچه اسرار و دانش الهی که همچنان سربسته ماند و به هیچ کلیدی گشوده نشد!
سئوال نکردید، تا جوابی بشنوید!
خواند و نرفتید!
صدا کرد و جوابی ندادید! حیف از آن قرآن ناطق، که کسی پیدا نشد تا به تفسیرش بنشیند، تا بفهمد و بشناسد، بشناسد و بشناساند!
اینک، قرآن، لب فرو بسته است؛ با تمام معجزاتش، با تمام اسرار نهانش! دیگر هر چه بخوانید، جوابی نخواهید شنید. هرگز نخواهید شنید!
ای فرزندان سقیفه! تا دنیا دنیاست، باید به حسرت بنشینید و اشک بر چهره روان سازید. هرچند،
اگر چشمانتان خون هم ببارد
پشیمانی دگر سودی ندارد!
علی رفت؛ با تمام عدلش؛ با تمام انفاقش، با تمام مهربانی‏اش، با تمام نصیحت‏های پدرانه‏اش! «امروز عدالت به تمام معنا، در زیر خاک شد»؛ اگر تمام عمر به سوگ بنشیند، کم است؛
به یتمان کوفه بگویید: باز گردند؛ دیگر به کاسه‏های شیر نیازی نیست!
به آن پیر نابینای خرابه‏نشین خبر دهید، بیش از این در انتظار نماند؛ که امشب نیز «او» نخواهد آمد! به آن بیوه‏زنان بگویید: دیگر به امید آن مرد مهربان نباشد، تا تنور بیافروزد، و چهره بر آتش بگیرد به نخل‏ها خبر دهید: این قدر بیهوده سر، فراز نکنند که دیگر صدای مناجات او را نمی‏شنوند.
ماه را بگویید، که امشب به ملاقات آفتاب نخواهد رفت.
به کوچه‏ها خبر دهید، بیش از این منتظر، ضرباهنگ قدم‏های «او» نباشند.
و علی علیه‏السلام امشب، به دیدار خدا مشتاق‏تر است.

هزار توی خیانت

محمد کامرانی اقدام
ابن ملجم، معصیت مجسّمی‌بود در لباس ایمان.
چشم‏هایش هزار توی خیانت بود و قلبش، دخمه خیانت پروری. ابن ملجم، هم تراز هزار مسجد ایمان، کفر داشت و تحجّر.
جرأت جست و پا گریخته‏ای بود که از خود می‏گریخت و به خود تردید داشت.
رگ‏های چرمی‏اش غلاف عصیان بود و خونش از جنس مرداب و خوابش از جنس عصیان. ابن ملجم، سفره‏ای سیاه بود که میهمان سکوت وحشی خویش بود.
ابن ملجم، سیاه بود و کوچه‏های کوفه، کوردل. سینه ابن ملجم کوره تزویر بود و چشم‏هایش بوته خشم کذاب. چشم‏هایش، آغشته به شهوت قطامه‏های هوس بود و دست‏هایش، هم آغوش همیان و غلاف. نفس از سینه سیاهش می‏گریخت و آواز مرگ را زمزمه می‏کرد.
تمام کرکس‏ها به گرد نام وحشی‏اش چرخ می‏زدند و تمام خفاش‏ها ریشه در خونش داشتند.
چون جغدی شوم، به هنگام مرگ، در خویش خزیده بود و پنجه به لحظه‏های واپسین خویش می‏زد. شمشیرش، آغشته به زهرآگین‏ترین انتقام بود و انتقامش، آغشته به قدیمی‏ترین کینه.
چهره زیر نقاب انتقام و نخوت نهان کرده بود. چون عنکبوت، خیره به سکوت سیاه خویش بود و خیمه بر خیره‏سری خویش زده بود. برای چنگ به خون روشنی فرو بردن، لحظه‏ای آرام نداشت.
به خون عزیزان فرو برده چنگ
سر انگشت‏ها کرده عنّاب رنگ
چون حلقه‏ای بی‏دل و بی‏مغز، حلقه بر حماقت خویشتن زده بود و چشم به راه افول ستاره خویش بود. شب بود و کوفه، دچار تشویش.
شب بود و شمشیر ابن ملجم می‏خواست که دریای نور را بُرش دهد و فرق آفتاب را بشکافد.
شب بود و ابن ملجم، به نزدیک‏ترین نقطه نفرت رسیده بود.
نگاهش نقطه اتکای پلیدی بود و پلشتی.
ابن ملجم، باز مانده رذالت بود و باقیمانده پستی؛ تفاله کفر بود و عصاره عصیان. شب بود و ابن ملجم می‏رفت تا منحوس‏ترین لحظه تاریخ را به نام خوش ثبت کند.
انگشت‏هایش، عصای مکر عجوزگان بود و صدای ابترش، گلوگاه شرارت، خیانت، رذالت و حماقت بود.
قدم‏هایش بوی کافور می‏داد و تن تاریکش بوی عذاب شب اوّل قبر را.
همیانش پر از هرزه‏گری بود و حرص همیانش هفت طبقه دوزخ بود؛ از سقر تا سعیر، از جحیم تا جهنّم.
«زان که گر مویی بماند از خودیت
هفت دوزخ پُر برآید از بدیت
مرگ از پنجه‏اش چون مور می‏ریخت و تا شب‏های گورستان، دهانش وا بود.
همتای پلیدی بود و همپای پلشتی؛ هم دست خیانت بود و هم دل نفاق؛ هم رکاب کینه بود و هم رنگ بغض؛ همزاد شیطان بود و همراه ابلیس؛ همسایه دیوار به دیوار تحجُّر بود و هم سفره ناسپاسی و هم‏کاسه کفر؛ همنشین و همنفس همیشگی خویش بود و مشت‏هایش، نمونه خروارها خروار، خودکامگی و خودسری.
کوفه آرام بود و ابن ملجم، آرام آرام در زیر خرقه خفاشین خویش می‏خزید.
کوفه کوچک بود و ابن ملجم کوچک‏تر و خوارتر از آن.
کوچه بوی کوچ را می‏داد و ابن ملجم، بوی تعفّن دست نخورده دل مردگی را، و علی علیه‏السلام ، در لحظه‏های روشن رو به ازدیاد، به سمت تقدیر تاریخ پیش می‏رفت، تا تنهایی سال خورده خویش را با خشت خشت محراب مسجد تقسیم کند.
علی علیه‏السلام ، کیسه‏های نان و خرما را به پایان رسانده بود و اینک، نوبت شانه‏های شالی‏پرور علی علیه‏السلام بود تا بومی‌شود و پایان تابلوی شب‏های کوفه را در آن به پایان برساند.
راز فریاد تو آن است که پنهان باشد
آتش آن است که در نای نیستان باشد
صبح از پنجره خانه تو گُل می‏کرد
صبح از چشم تو می‏خواست نمایان باشد
عشق می‏خواست فراوانی دستان تو را
عشق می‏خواست از این دست فراوان باشد
کوفه می‏خواست ولی دست تو باشد بسته
کوفه می‏خواست علی بی‏سر و سامان باشد
کوفه حکمی‌است به این شرح که ابلاغ شده است
هر چه گفته است معاویه فقط آن باشد
خون دل خورد علی علیه‏السلام تا که بگوید‌‌‌ای قوم
بر سر نیزه فریب است که قرآن باشد
شام گفتند خوارج که علی مؤمن نیست
صبح، میمون معاویه مسلمان باشد
فصل آغاز جنون بود و که باور می‏کرد
کو نه نامردترین نقطه پایان باشد
کیست در مرکز این چرخ به غیر از مولا
شاهد این همه نامردی دوران باشد
و علی علیه‏السلام تکیه به تنهایی نخلستان داد
شک به این داشت کسی گوش به فرمان باشد

شمشیر شوم

محمد کامرانی اقدام
فانوس‏های مسجد کوفه خاموش بود و دل یاغی و طاغی ابن ملجم خاموش‏تر.
علی علیه‏السلام آمد و بر فراز مناره منور مسجد کوفه، صلای توحید را سر داد و بانگ بیداری را.
شب بود و لب‏های ابن ملجم، در زمزمه‏های سیاه خویش مچاله می‏شد.
ابن ملجم هم دست شیطان شده بود و همراه «شبیب»، نگاه کینه‏توزش در جستجوی فرصتی مناسب بود تا عقده‏های زخم خورده و کینه‏های سال خورده خویش را بر سر علی علیه‏السلام فرود آورد. علی علیه‏السلام به محراب نماز ایستاد؛ آرام و رها و ابن ملجم برخاست؛ هراسان و در اضطراب، شمشیر شومش را بلند کرد و در هوای نفس چرخاند و بر فرق مولا علیه‏السلام فرود آورد. مسجد، غرق در آوای «بسم اللّه‏ و باللّه‏ و علی ملّة رسول اللّه‏ فزت و رَبِّ الْکَعْبه» شد.
زمین لرزید. دریا به موج آمد و آسمان آتش گرفت و در هم پیچید. ارکان عدالت و هدایت شکسته شد و ستاره‏های آسمان نبوت، در‌هاله‏ای از بهت و خون و اشک فرو رفتند. علی علیه‏السلام شهید شد، به دست بدترین اشقیا.
علی علیه‏السلام شهید شد و از هر واژه‏ای، خون تازه به جریان افتاد و پیکر ایمان، غرق در عمامه خون آلود آفتاب شد. صدای ناله «ام کلثوم» بلند شد و فریاد «وا ابتا»، کوچه‏های کوفه را در اضطراب همیشگی فرو برد.
علی علیه‏السلام بر محراب مسجد کوفه، غرق به خون افتاده بود و در زمزمه زلالش، سروش وصل به گوش می‏رسید. از خاک محراب برمی‏داشت و بر زخم‏های خویش مرهم می‏نهاد و به آسمان نگریست و زبان مبارکش به تسبیح و تقدیس مشغول بود و نیایش.
علی علیه‏السلام به آسمان نگریست؛ به ستاره‏هایی که در نگاه حسین علیه‏السلام موج می‏زد و در چشم‏های حسین علیه‏السلام سوسو می‏زد. به پاره پاره دل خویش، حسن علیه‏السلام ، نگریست که خون می‏گریست.
به حسین علیه‏السلام نگریست و لحظه به لحظه فرات را مرور کرد و گریست و گریست؛ تا آن‏که یک لحظه، اشک از دیدگانش بند نیامد. شب، شب بیست و یکم بود و زهر، این عصیان برهنه، تشنه.
شب بیست و یکم بود و محراب، خالی از تنهایی علی.
... و تاریخ، هنوز آخرین لحظه نگاه تو را به خاطر دارد که در نور غوطه‏ور شده بودی و چشم‏های اهورایی خویش را بر هم می‏زدی و دست‏های خویش را به جانب قبله می‏کشاندی و می‏گفتی: «أَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه‏ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُه».
تاریخ هنوز لحظه وداع تو را به خاطر خویش دارد، تاریخ هنوز آخرین لحظه وداع تو را به خاطر دارد؛ تاریخ هنوز به یاد دارد که خضر، سیاه‏پوش بود و جبرائیل عزادار و حسن علیه‏السلام و حسین علیه‏السلام ، غرق در ابهام فراگیر کوچه‏های کوفه.

تیغ و محراب

مهدی میچانی فراهانی
ای سرزمین بی‏ستاره رنگ رنگ! آیا حضور بزرگش، چنان گران بود که طاقتش نیاوردی؟
عمری علی علیه‏السلام ، عصمت تو بود در برابر آسمان و آسمانیان؛ پس چگونه...؟!
هان،‌‌‌ای خاک! تیغی که محراب را سیل‏واره به خون نشاند، مگر جز از قلب تو بیرون کشیده بودند؟
مگر جز این‏که پاره پیکر تو بود؟ آیا شرم نکردی؟
ای مسجد! چگونه محراب خویش را از فواره فرق علی علیه‏السلام رنگین یافتی وا ز پایه فرو نریختی؟!
مروت از کاسه‏های شیر باید آموخت که هنوز در برابر خانه خلیفه صف کشیده‏اند؛ اگر چه نیک می‏دانند که دیگر کار از کار گذشته است.
بستر خالی، هنوز گرم وجود پر حرارتی است که دیگر به هیچ بستری نیاز ندارد؛ گرچه در تمام عمر نیز مردِ بستر نبوده است.
باید دانست که در این «در سجده مردن» چه رازی نهفته است و در این ایستاده زیستن! باید پی به این راز برد که چرا کعبه زادگاه کسی می‏شود و مسجد، شهادت‏گاهش؟
بی‏شک آن‏که نخستین نفس را در خانه خدا خویش فرو دارد، آخرین را نیز شایسته است در خانه خدا بازدم کند؛ که این عین، رستگاری‏ست؛ پس حقیقت گفت که: فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه. و او رستگار شد اما... .
بدا به حال قومی‌که بی‏علی علیه‏السلام شده‏اند...
وای بر قافله‏های بی‏قافله سالار! عنان کاروان آیا زین پس به دست چه کسی خواهد افتاد؟! وای بر همه یتیمانی که جز علی، پدری نمی‏شناختند!
زین پس آیا چه کسی نان و خرمایی بر ایشان خواهد آورد؟ وای بر همه چاه‏هایی که زین پس، غریب می‏شوند. خلیفه تنها و چاه‏های تنها، عمری باهم از تنهایی بیرون می‏آمدند. زین پس خلیفه نیست؛ پس چاه‏ها تنها مانده‏اند. آیا چه کسی عطش آب‏ها را آبی خواهد نشاند؟!!
طعم تلخ بی‏علی بودن را حتی امروز می‏توان چشید؛ طمعی که قرن‏هاست زاده می‏شود.
اما دروازه‏های ماه را نگاه کنید که امشب چه گستردگی فراخی دارند.
نگاه کنید که پیامبر، چگونه پرشور به استقبال وصی بزرگ خویش آمده است و خاتون بزرگ عرش نیز که دست در دست پدر، انتظار می‏کشد. مهتاب، ردّ پرواز مولا را مفروش کرده‏ست. آری! این علی علیه‏السلام ست که پس از سال‏ها، دوباره در کنار فاطمه علیهاالسلام ایستاده است؛ آن‏چنان که به پاس دیدار دوباره، پیامبر بزرگ را در آغوش مهر خویش می‏فشارد.

اشک عدالت

محمدحسین قدیری
خدایا! این چه داستانی است که سطر سطرش، دل تصوّر را آتش می‏زند، جگر تأمل را کباب می‏کند و اشک تخیل را چون رود به راه می‏اندازد؟
آه خدایا! حکایت علی علیه‏السلام ، چه معادله سختی است که عقل را به زانو در می‏آورد و اوهام را در قبضه دست خود می‏چرخاند؟!
کوه دانش علی علیه‏السلام چه قله رفیعی است که پرنده نیز پرواز اندیشه را به نفس در می‏آورد و عاجز از رسیدن به اوج خود می‏کند؟!
خدایا! امتحان عشق به علی علیه‏السلام ـ که عشق به همه خوبی‏هاست ـ چه آزمون دشواری بود که مُهر مردودی و بی‏وفایی، به پیشانی بسیاری از مدعیان مِهر به او زد!
دشمن او چه اهریمنی بود که ناجوانمردانه و با شمشیر تحجّر، در محراب عشقش به سراغ او آمد و تیغ جهل بر سر همه عقل و عدل فرود آورد؟!
و... امروز چه روزی است که دل کعبه، این گهواره آرام علی علیه‏السلام ، افتان و خیزان و اشک‏ریزان به طواف علی علیه‏السلام آمده و از گوشه گوشه محراب علی علیه‏السلام ، بوسه برمی‏دارد و خاک قبر او را توتیای چشم دل می‏کند؟!
خدایا! چه عزایی در خیمه‏سرای عالم برپاست که عدالت و انصاف، این‏گونه خاک بی‏کسی بر سر خود می‏ریزند؟!
ذوالفقار علی علیه‏السلام را چه شده است که قاب لحظه‏های به یاد ماندی خود با علی علیه‏السلام خیره شده و با تصور رشادت‏های علی علیه‏السلام ، هِق هق کنان به خود می‏پیچید؟!
امروز چرا نخلستان‏های کوفه، موهای خود را پریشان کرده و از رازهای سر به مهر علی علیه‏السلام و خود سخن می‏گوید؟!
به پای نخل‏های کوفه اشک کیست می‏بارد
که نخلستان ز اشک دیده او می‏دهد خرما
چه شب‏هایی که نان دادم به سائل‏ها و بشنیدم
که می‏گفتند یا رب از علی برگیر داغ ما
... جبرئیل مویه می‏کند و مدال‏های «لیلة المبیت»، «لا فتی الاّ علی»، «ضربةُ علی یوم خندق...» و... زُل زده و کوله‏بارش را که پر از تصویر شأن نزول‏های قرآنی علی علیه‏السلام است را بر دیده می‏گذارد و می‏بوسد و با گلوی پر از بغض ندا می‏دهد:
تَهدَّمَتْ و اللّه‏ِ ارکانُ الهدی
وَ أنْطَمَسَتْ اعلامُ التُقی
به خدا قسم اساس هدایت و روشنگری را ویران کرد
واللّه‏ چشمه‏های نور و پرهیزکاری را بستند
بخدا وصی رسول خدا علی مرتضی به دست شقی‏ترین دیوها به شهادت رسید

ضربه شوم

محمد کامرانی اقدام
ابن ملجم، نامردی مرام بود و بی‏مرام‏ترین نام.
ذره ذره‏اش، ذره‏بینی بود که با آن، آتش تزویر و ریا، کینه و نفاق را برپا می‏نمود و چشم‏های شرر زایش، نقطه کانونی تمام آتش‏ها بود. ابن ملجم، بیابانی بود که به بیراهه نیستی و سرگردانی ختم می‏شد.
ایمان سیاه‏کارش پُر بود از شب نشینی شیطان و چشم‏های شومش، لبریز بود از وسوسه و شکّ
در هیچ کجای دوست داشتن نمی‏توان جایی برای او یافت.
لب‏هایش بوی مرده‏ها را می‏داد و آرزوهایش، بوی فتنه‏های تازه به دوران رسیده را.
سیاهی، تا حد امکان بود و تاریکی، تمام و کمال. دست پرورده مکتب دلق نشینان بود و غرق در پلشتی پیوسته خویش.
از همه جا رانده و در همه چیز وامانده‏ای بود که قلبش، قلمرو خوی وحشی‏اش بود و چشمش، آبشخور شغالان و کرکس‏ها. از هیچ پستی و فرومایگی، فروگذار نکرد و از هیچ عداوتی، عدول ننمود.
سرخورده ذوالفقار بود و فریب خورده فریبایی و فزون‏طلبی خویش.
کفر، کفافِ عصیانش را نمی‏داد و خون، جواب شمشیرش را.
ابن ملجم، کم‏رنگ‏ترین ثانیه‏ای بود که تا کنون متولّد شده است و سیاه‏ترین ستیزه‏رویی است که پا به عرصه وجود نهاده است.
آمده بود تا نفرین ابدی را خریدار باشد و ایمان خویش را در بازی هوی و هوس به حراج بگذارد.
هوسی تمام نشدنی که شرنگ تلخ کامی‌را در کام خویش می‏ریخت.
شمشیرش، آلوده شالوده شقاوت بود و آغشته به عطشناک‏ترین سموم.
رم کرده برق شمشیر خویش بود و سرخوش از سرکشی خود.
ایمان به خیانت داشت و اعتقاد به نامردی. پیکر پلشتش، پناهگاه جغدها و خفاش‏های خون‏آشام بود و مأوای مارهای زهرآگین زل زده به مرگ. لحظه‏ای در هوای حقیقت نفس نکشیده بود.
... و علی علیه‏السلام پای بر آسانه مسجد نهاد و عصیان خفته در زیر پوست نیرنگ را تکان داد و سکوت مردابی تنش را برآشفت.
ابن ملجم بیدار بود و خفته‏تر شد. سراب رستگاری در چشم‏هایش موج می‏زد. علی علیه‏السلام به نماز ایستاد؛ با صلابت با ضربه شوم شمشیر ابن ملجم آتشفشانی شد که گدازه‏های زخمی‏اش، قرهاست پیکره انسان را به آتش کشیده است و دل‏ها را گداخته و زمزمه‏های جاری‏اش، لرزه به جان ابن ملجم‏های در حال قنوت انداخته.

صبح اما دو سه تا کاسه شیر

امیر اکبرزاده
... تیغ بر فرق عدالت زده و خندیدند
خون به ابعاد غریبی علی پاشیدند
زاغ‏ها از دل شب کنده و بر روز زدند
روز و شب، گوشه محراب به هم پیچیدند
زخم بر سلسله باور و ایمان افتاد
همه افلاک از این زخم به خود لرزیدند
شب پر از رخوت نامردی مردم گردید
آسمان، ماه، ستاره، همگی خوابیدند
صبح، امّا دو سه تا کاسه شیر آوردند
کودکانی که علی را همه شب می‏دیدند
هق هق چاه شناور شده در گریه نخل
همه از هم فقط از درد علی پرسیدند...

فریاد محراب

سید علی‏اصغر موسوی
فریاد محراب است، یا پژواک شیداییش!
پیچیده در مسجد کنون، موج غم آواییش.
فریاد محراب است، یا؟ امّا نمی‏دانم!
فرجام این فریاد را، از ناشکیباییش
گویی چراغ کهکشان، خاموش گردیده‏ست!
گویی نگاه آسمان، گم کرده بیناییش
گویی زمین، میل شکفتن در خزان دارد
با خیلِ داغِ لاله‏های سرخِ صحراییش
گویی شکسته در خودش، امواج غربت را
فانوس تنها مانده، با مرغانِ دریاییش
فرجام آن فریاد یعنی: بعد از این مولا
دیگر رها شد از غم و اندوه و تنهاییش!
ماییم و در جان، شعله‏های عشق دیدارش
ماییم و در دل، گنبد زرد تماشاییش.

سحر می‏آید

خدیجه پنجی
یعنی امشب پدر از سمت سحر می‏آید؟!
گوش کن! بوی قدم‏های پدر می‏آید
چشم‏ها دل نگران خیره به در می‏پرسند
ماه،‌‌‌ای ماه! بگو،‌هان! چه خبر؟ می‏آید؟
پیرمردی که ز چشمش غم تلخی جاری است
داد زد، آه خدا، باز سحر می‏آید؟
کودکی دل نگران باز ز مادر پرسید
تو که گفتی پدرم رفته سفر، می‏آید؟!
شهر از دلهره و درد به خود می‏پیچد
از همه جای زمین بوی خطر می‏آید
کوچه‏ها منتظر و چشم به راهند، خدا!
یعنی آن صاحب شمشیر دو سر می‏آید؟
باز هم عطر قدم‏های کسی می‏پیچد
یک نفر از ته کوچه به نظر می‏آید...

دلشوره بزرگ

عباس محمدی
شب، شبی در تب فردا نشدن
صبح، در فکر شکوفا نشدن.
آفتاب، خوب می‏داند که فردایش زخمی‏ترین فرداها خواهد شد. خوب می‏داند که فردا، فردای اندوه است و فردای تلخکامی. خوب می‏داند که آغازش را به خون نوشته‏اند. ستاره‏ها، یکی یکی خاموش می‏شوند. امشب حتی ماه، سر تابیدن ندارد و کوچه‏ها دلتنگ‏تر از پیش‏اند. بوی غربت، گریبان شب را گرفته است. نخلستان‏ها از اندوه فردا زانو زده‏اند. امشب هیچ آوازی را نفس خواندن نیست. «چه شب بدی‏ست امشب که ستاره سو ندارد...»
ماه از زمین فاصله گرفته است. امشب ماه، دوردست‏ترین نقطه آسمان است. گویا ماه هم دل دیدن زخم خورشید را ندارد! شب، شبی دیرپاست. شب، بوی ستاره نمی‏دهد، تنها عطر زخم شب‏بوهاست که بوی اتفاق می‏دهد. کوچه‏ها پر از دلهره‏اند و شهر، دلشوره‏ای بزرگ دارد. تاریکی فراگیر شده است.
«سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیال‏ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی».
بین چشمان شهر و خواب‏های آرام، قرن‏ها فاصله افتاده است. دیوارها ذکر می‏گویند و هوا در اندوهی بزرگ، جریان گرفته است.
صدای اذان بلند می‏شود. درها و دیوارها، تاب بر پا ایست
بازدید : 1149
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 17:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

بسم الله

ویژه نامه روز نوزدهم ضیافت الهی

دعای روز نوزدهم

اَللّهُمَّ وَفِّرْ فیهِ حَظّى مِنْ بَرَکاتِهِ وَسَهِّلْ سَبیلى اِلى خَیْراتِهِ وَلا تَحْرِمْنى قَبُولَ حَسَناتِهِ یا‌هادِیاً اِلَى الْحَقِّ الْمُبینِخدایا سرشار کن در این ماه بهره ام را از برکات آن و هموار ساز راهم را به سوى خیرات آن و محرومم مساز از پذیرفتن حسناتش اى راهنماى بسوى حقیقت آشکار
منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی
ماه مبارک رمضان، بهار انس با قرآن

حجت الاسلام و المسلمین محمد محمدی اشتهاردی
اشاره
ماه مبارک رمضان، ماه تولد قرآن، ماه انس با قرآن، ماه بهار قرآن، و ماه شناخت و بهره برداری فکری و عملی از قرآن فرا می‌رسد.
ماهی که در شب قدر آن، قلب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) همه قرآن را از امین وحی، فرا گرفت و قرآن از لوح محفوظ بر قلب وسیع و نورانی بزرگ ترین پیامبران منعکس شد، ماهی که همه ما با روزه گرفتن و عبادت و مناجات و دعا، با زمینه سازی و آمادگی معنوی به استقبال دریافت قرآن می‌رویم، و می‌خواهیم در پرتو آثار پربرکت روزه خالص، و عبادت‌ها و دعاهای همراه آن، رابطه خود را با قرآن نزدیک تر کنیم، و تصمیم بگیریم که خط رابط ما با قرآن همواره استوارتر و محکم تر گردد.
قرآن، روح ماه رمضان است که در کالبد آن دمیده شده، و ارزش و عظمت آن را چند برابر کرده است. قرآن، قلب ماه رمضان است، که بدون این قلب و ضربان آن، جوهره حقیقت در رگ‌های حیات معنوی روزه داران به جریان نمی‌افتد، قرآن بهار دل‌ها، و ماه رمضان، بهار قرآن است، چنان که امام باقر(علیه السلام) فرمود: «لکل شی ء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان؛ برای هر چیز بهاری است، و بهار قرآن ماه رمضان است.»
و امیر مومنان علی(علیه السلام) در شان قرآن فرمود: «و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب؛ در قرآن بیندیشید که بهار قلب‌هاست.» و نیز باید توجه داشت که مطابق فرموده امام صادق(علیه السلام) : «و قلب شهر رمضان لیله القدر؛ شب قدر، قلب ماه رمضان است.»
از این رو باید گفت که بخش اعظم برکات ماه رمضان، در رابطه با قرآن است، و در این ماه باید بذر دستورهای نورانی قرآن را در مزرعه دل‌ها بکاریم، تا رشد و نمو کند و سرانجام میوه قرآن را در این ماه برای غذای روح برگیریم، و قوت قلبمان را در پرتو برکات قرآنی این ماه، بیمه نماییم، و چنین بهره برداری جز از راه انس حقیقی با قرآن به دست نخواهد آمد.
انس با قرآن
امیرمومنان علی(علیه السلام) فرمودند: «من آنس بتلاوه القرآن، لم توحشه مفارقه الاخوان؛ کسی که با تلاوت قرآن، انس و الفت گرفت، از جدایی دیگران به وحشت نمی‌افتد.»
در این جا پرسیده می‌شود که حقیقت انس با قرآن چیست که انسان را این گونه استوار و نیرومند می‌سازد، و هرگونه اضطراب و تنش را از او دور می‌کند؟
پاسخ آن که: انس در اصل به معنای خو گرفتن و همدم شدن است، مانند انس کودک شیرخوار به سینه مادر، و گاهی انس آن چنان شدید و سرشار است، که از انس کودک شیرخوار به سینه مادرش نیز بیشتر است، چنان که امیرمومنان علی(علیه السلام) در برابر منافقان کوردلی که او را به مرگ تهدید می‌کردند، فرمود: «والله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه؛ سوگند به خدا علاقه فرزند ابوطالب به مرگ (شهادت) از علاقه کودک شیرخوار به پستان مادرش بیشتر است.»
عارف حقیقی کسی است که با خدا و کلام او چنین انس و الفتی داشته باشد، که امیرمومنان علی(علیه السلام) در توضیح آیه «یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم؛‌‌‌ای انسان چه چیز تو را به پروردگارت مغرور ساخته است.» فرمود: «وکن لله مطیعا و بذکره آنسا؛ مطیع خداوند باش و به یاد خدا انس بگیر.»
بنابراین مفهوم انس حقیقی، همان همدم شدن آمیخته با عشق و علاقه گرم و ناگسستنی است که ارتباط و پیوند انسان را به آن چه که مورد انس اوست محکم و متصل می‌کند، چنین انسی با خدا و کلام خدا (قرآن) از ویژگی‌های اولیای خدا و هر مومن عارف و وارسته است، چنان که امیرمومنان علی(علیه السلام) در مقام دعا می‌گویند: «اللهم انک آنس الآنسین لاولیائک ...‌‌ان‌اوحشتهم الغربه آنسهم ذکرک؛ خدایا! تو برای اولیا و دوستان خاصت، مانوس ترین مونس‌ها هستی... اگر غربت آنها را به وحشت اندازد، یاد تو مونس تنهایی آنهاست.»
ماه رمضان تجلی گاه قرآن
از آن جا که ماه رمضان، ماه نزول قرآن، ماه خدا و ماه تزکیه و تهذیب است و قرآن در شب قدر که در این ماه قرار گرفته، در قلب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تجلی کرده، نتیجه می‌گیریم که ماه رمضان تجلی گاه قرآن، و ماه انس با قرآن است، روزه داران مومن در این ماه مهمان خدا هستند و در کنار خوان پربرکت قرآن نشسته اند، و بنابراین باید با تلاوت قرآن انس بگیرند، و با تدبر در آیات قرآن و بهره گیری فکری و عملی از مفاهیم قرآن بر رشد و تکامل ملکوتی خود بیفزایند، بر همین اساس، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در فرازی از خطبه شعبانیه که در آخرین جمعه شعبان ایراد کردند، فرمودند: «هو شهر دعیتم فیه الی ضیافه الله ... و من تلافیه آیه من القرآن کان له مثل اجر من ختم القرآن فی غیره من الشهور؛ ماه رمضان ماهی است که شما در آن به مهمانی خداوند دعوت شده اید... کسی که از شما یک آیه قرآن را در این ماه بخواند، پاداشش معادل ختم قرآن (تلاوت قرآن از آغاز تا پایان) در ماه‌های دیگر است.»
و در دعاهای ماه رمضان، سخن از قرآن و انس با آن، به عنوان کتاب ارشاد و هدایت بسیار به میان آمده است، در دعاهای هر روزه ماه رمضان که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده، در فرازی از دعای روز دوم می‌خوانیم: «اللهم وفقنی فیه لقرائه آیاتک؛ خدایا مرا در این روز برای قرائت آیات قرآن، موفق کن.» و در دعای بیستم می‌خوانیم: «اللهم وفقنی فیه لتلاوه القرآن؛ خدایا مرا در این روز برای تلاوت قرآن توفیق ده.»
در این دو عبارت که به صورت دعاست، هم به قرائت و روخوانی قرآن توجه شده و هم به قرائت تدبر آمیز و توام با عمل، زیرا واژه تلاوت در اصل از « تلو و تالی» است که به معنای دنباله روی و پیروی تنگاتنگ و بدون هرگونه درنگ و فاصله می‌باشد. روشن است که چنین توفیقی جز در پرتو انس حقیقی با قرآن به دست نمی‌آید. انس با قرآن در حقیقت از سه پایه تشکیل شده که عبارتند از:
1- خواندن آیات قرآن
2- تدبر و شناخت قرآن
3- عمل به دستورهای قرآن. بر همین اساس امام باقر(علیه السلام) در یک تجزیه و تحلیل کوتاه فرمودند:

قرآن خوانان بر سه گروه اند:
1- خواندن قرآن را سرمایه کسب مادی خود قرار دهند، و با قرائت قرآن، پادشاهان را بدوشند، و در برابر مردم بزرگ نمایی کنند.
2- در خواندن قرآن، حروف (و تجوید) آن رعایت کنند، ولی حدود و مرزها و برنامه‌های قرآن را تباه سازند، قرآن برای آنها همانند جام آب نگهدارنده است (که هنگام تشنگی و سودجویی از آن بهره می‌برند، و هنگام سیرابی آن ظرف را مانند سواره به پشت سرش می‌افکنند.): [ این دو دسته هرگز ازقرآن بهره مند نمی‌شوند و نجات نمی‌یابند.]
3- انسان‌هایی که قرآن می‌خوانند و داروی قرآن را بر دل دردمندشان می‌نهند، و برای (خواندن و تدبر در) قرآن شب زنده داری کنند، و روزشان را با روزه به پایان رسانند، و نمازشان و جایگاه‌های نمازشان را بر اساس آن، اقامه نمایند، و به خاطر قرآن، از بستر خواب، برای عبادتدوری کنند، خداوند عزیز و قادر به برکت وجود این گروه، بلاها را دور می‌سازد، از شر دشمنان جلوگیری می‌نماید و از آسمان باران می‌فرستد.»
و در پایان فرمودند: سوگند به خدا در میان قرآن خوانان، چنین گروهی از کبریت احمر کمیاب ترند.»
امام سجاد(علیه السلام) هنگامی‌که قرآن را تا آخر تلاوت می‌کرد، دعایی می‌خواند، که در فرازی از آن دعا چنین آمده است: خدایا چون ما را برای تلاوت آیات قرآن، یاری فرمودی، و دشواری (و عدم شیوایی) زبان‌های ما را به زیبایی و شیوایی عبارت‌های قرآن آسان نمودی، پس ما را به گونه‌‌‌ای قرار بده تا حق قرآن را آن گونه که هست رعایت کنیم.»
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در تفسیر آیه 121 بقره: «یتلونه حق تلاوته، مومنان، کتاب آسمانی را آن گونه که شایسته آن است می‌خوانند.» فرمودند: «یتبعونه حق اتباعه؛ آن گونه که سزاوار پیروی است، از قرآن پیروی می‌کنند.»
از سوی دیگر فرمودند: «رب تال القرآن، والقرآن یلعنه؛ چه بسیارند تلاوت کنندگان قرآن، که قرآن آنها را لعنت می‌کند.»
این گفتار و ده‌ها گفتار دیگر در این خصوص، از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)و امامان معصوم(علیهم السلام) حاکی از آن است که ارزش تلاوت قرآن به این است که آمیخته با توجه و تدبر، و تصمیم بر عمل به دستورهای قرآن باشد، و تحقق و انس حقیقی با قرآن به چنین برنامه‌‌‌ای بستگی دارد. وگرنه خوارج نهروانی، دشمنان خونخوار امیرمومنان علی(علیه السلام) همه از قاریان قرآن بودند، ولی از قرآن، فقط قافش را می‌دانستند، از این رو حضرت علی(علیه السلام) را که سراپا توحید بود، کافر خوانده، با او جنگیدند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)و امامان معصوم(علیهم السلام) و اولیای خدا، با قرآن بسیار انس و الفت داشتند، و از فیوضات ظاهر و باطن آن بهره می‌بردند، تنها به قرائت ظاهر آیات قرآن اکتفا نمی‌کردند، بلکه در آیات آن تدبر می‌نمودند و آیات را با تانی و شمرده و با صدای زیبا و جذاب و با توجه به معانی آن، و تصمیم بر عمل به آن، می‌خواندند؛ به عنوان مثال، در قرآن صدها بار جمله «یا ایها الذین آمنوا؛‌‌‌ای کسانی که ایمان آورده اید.» آمده است، حضرت رضا(ع) هرگاه هنگام تلاوت آیات قرآن به این آیه می‌رسید و آن را می‌خواند، بی درنگ می‌گفت: «لبیک اللهم لبیک؛ اجابت می‌کنم فرمان و دعوت تو را‌‌‌ای خدا، اجابت می‌کنم.» این مطلب بیانگر آن است که امامان معصوم(علیهم السلام) با توجه و تدبر، آیات قرآن را می‌خواندند، و همان دم تصمیم می‌گرفتند به دستورهای خدا عمل نمایند.
امام خمینی - قدس سره - در ظاهر و باطن، رابطه بسیار گرمی‌با قرآن داشت، و از آن، استفاده‌های فکری و عملی فراوانی می‌کرد، قرآن بزرگ ترین تکیه گاه مطمئن و نیروبخش برای پیشبرد اهداف او بود، او می‌فرمود: «اگر خداوند داستان‌های پیامبران در برابر طاغوت‌ها را در قرآن ذکر کرده، موسی و فرعون، ابراهیم و نمرود و... را تذکر داده، منظورش داستان سرایی نبوده، بلکه منظور تبیین برنامه پیامبران در برابر طاغوت‌هاست؛ یعنی ما نیز که پیرو قرآن هستیم، باید در برابر طاغوتها تا سرحد نابودی آنها تلاش کنیم.»
مکرر می‌فرمود: قرآن یک کتاب انسان سازی کامل است، و برای آن نازل شده که انسان بسازد. امام خمینی بخش مهمی‌از زندگی اش را حتی در دوران جنگ، و در دوران بیماری آخر عمر، با قرآن مانوس بود، و با تلاوت آیات قرآن، و تدبر در آن آیات، با خدا ارتباط پیدا می‌کرد.
یکی از اعضای دفتر ایشان در این باره می‌نویسد:
«هر روز حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) دارای نظم و انضباط مخصوصی بودند، از جمله مقداری از وقتشان را با قرائت آیات قرآن سپری می‌کردند، و کارها آن چنان بر طبق نظم و برنامه ریزی بود که به طور عادی هیچ گاه توجه به کاری موجب تضییع کار دیگرشان نمی‌شد.»
امام در نیمه‌های شب که برای نماز شب برمی‌خاست، مدتی قرآن می‌خواند، حتی در اواخر عمر که بستری بودند، با دوربین مخفی از او فیلم گرفتند، و در تلویزیون، بسیاری مشاهده نمودند، که از بستر برخاست و نشست و قرآن را به دست گرفت و مشغول تلاوت آیات قرآن گردید.
شخصی قرآن‌هایی با قطع کوچک تهیه کرده و می‌خواست به جبهه بفرستد، به دفتر امام راحل آورده بود تا آنها را تبرک کند، آن قرآن‌ها را نزد امام آوردند، و به عرض رسید: «اینها قرآن‌هایی است که شامل چند سوره است، خواسته اند که برای جبهه تبرک شود.» با این که همیشه حرکات امام به طور کامل، آرام و معتدل بود، ناگهان به طور بی سابقه ای، با شتاب و شدت مضطربانه ای، دستشان را عقب کشیدند، و با لحنی تند و عتاب آمیز فرمودند: «من قرآن را تبرک کنم؟! این چه کارهایی است که می‌کنید؟»
یک بار بدون توجه یک جلد قرآن را همراه چیزهای دیگر نزد امام آوردند و به زمین نهادند، امام با عتاب فرمودند: «قرآن را روی زمین نگذارید.» و بی درنگ دستشان را جلو آورده و آن را گرفتند و روی میزی که در کنارشان بود گذاشتند، امام راحل در این هنگام روی کاناپه نشسته بودند، معلوم شد که امام نمی‌خواهند قرآن پایین تر از جایی که نشسته اند قرار گیرد.
یک بار نیز همه دیدند که حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) در یک مراسم ملاقات در حسینیه جماران، به طور استثنایی به جای آن که در جایگاه روی صندلی بنشینند، روی زمین نشستند، زیرا در آن روز برندگان مسابقه قرآن آمده بودند، و قرار بود در آن جلسه، چند آیه قرآن تلاوت شود.
حضرت امام هر سال چند روز قبل از ماه مبارک رمضان، دستور می‌دادند که چند ختم قرآن برای افرادی که مد نظر مبارکشان بود، قرائت شود.
در روایت آمده است: علی بن مغیره یکی از شاگردان وارسته امام کاظم(علیه السلام) به آن حضرت عرض کرد: «من مانند پدرم، در ماه رمضان، چهل بار قرآن را از آغاز تا پایان تلاوت می‌کنم - و گاهی بر اثر اشتغالات و نشاط و خستگی، کم و زیاد می‌شود - و در روز فطر، ثواب یک ختم قرآن را نثار روح پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)هدیه می‌نمایم، ختم دیگر را به امیرمومنان علی(علیه السلام)، و ختم دیگر را به حضرت زهرا(سلام الله علیها) و ختم دیگر را به امام حسن(علیه السلام) و امامان دیگر تا شما، اهدا می‌نمایم، پاداش من در این کار چیست؟» امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «لک بذلک‌‌ان‌تکون معهم یوم القیامه؛ پاداش تو این است که در روز قیامت همنشین و همدم پیامبر(ص) و فاطمه و امامان(علیهم السلام) خواهی بود.»
گفتم: «الله اکبر، براستی به چنین مقامی‌نایل می‌شوم؟» سه بار فرمود: آری.
پایان این گفتار را با ذکر سخن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در شان پاداش تلاوت قرآن، می‌آراییم که فرمود: مومنی که هر شب ده آیه از آیات قرآن را تلاوت کند، نامش جزء «غافلان» نوشته نشود، و اگر هر شب پنجاه آیه بخواند نامش جزء «ذاکران» نوشته شود، و اگر صد آیه بخواند، نامش جزء «قانتان» (بندگان خالص و فروتن) نوشته گردد، و هرگاه هر شب صد آیه بخواند، نامش جزء «فائزان» (رستگاران) ثبت می‌گردد، و هرگاه پانصد آیه بخواند، نامش جزء «مجتهدان» (تلاشگران راه حق) نوشته شود، و اگر هزار آیه بخواند، برای او در بهشت قنطاری از طلا که معادل پانزده هزار مثقال طلا است مقرر گردد، که هر مثقال آن 24 قیراط است که کوچک ترین قیراط آن، همانند بزرگی کوه احد می‌باشد، بزرگ ترین آن به بزرگی بین زمین و آسمان است.
منبع: بانک اطلاعات نشریات کشور

کلام نور

شب سرنوشت‏ساز

قال الصادق (علیه السلام) : راس السنة لیلة القدر یکتب فیها ما یکون من السنة الى السنة.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته مى‏شود.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 258 ح 8

امر به معروف ونهی از منکر

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):‌‌ان‌الله عزوجل لیعبض المؤمن الضعیف الذی لا دین له فقیل له: و ما المؤمن الذی لا دین له؟ قال: الذی لا ینهی عن المنکر.
حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «به راستی خداوند عزوجل دشمن می‌دارد مؤمن ناتوانی که دین ندارد. به آن حضرت عرض کردند: مؤمن ناتوانی که دین ندارد، کیست؟ فرمودند: کسی که نهی از منکر نکند.» (1)
قال الامام علی (علیه السلام): الامر بالمعروف و النهی عن المنکر خلقان من خلق الله، فمن نصرهما اعزه الله و من خذلهما خذله الله.
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: « امر به معروف و نهی از منکر، دو پدیده از آفریده‌های خداوندند؛ هر کس آنها را یاری کند، خداوند اورا عزت دهد و هر کس آنها را خوار کند (رها کنند) خداوند او را ذلیل فرماید.» (2)
قال الامام الحسین (علیه السلام): فبدأ الله بالمعروف و النهی عن المنکر فریضه منه، لعلمه بانها اذا ادیت و افیمت استقامت الفرائض کلها هینها و صعبها.
حضرت امام حسین (علیه السلام) می‌فرمایند: «خداوند، نخست امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یکی از واجبات خود ذکر کرد؛ زیرا او آگاه است که اگر این دو فریضه انجام گیرد و برپا شود، همه‌ی واجبات اعم از آسان و مشکل انجام و استوار خواهد شد. (3)
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم): من امر بالمعروف و نهی از المنکر هر خلیفة الله فی الأرض. (4)
هر کس امر به معروف و نهی از منکر کند، جانشین خدا در زمین است.
قال الامام علی (علیه السلام): قوام الشریعه الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و اقامة الحدود.(5)
استواری شریعت، به امر معروف ونهی از منکر و برپا داشتن حدود است.
قال الامام الباقر(علیه السلام): الامر بالمعروف و النهی عن المنکر خلقان من خلق الله عزوجل فمن نصرهما اعزه الله و من خذلهما خذله الله عزوجل.(6)
امر به معروف و نهی از منکر دو خلق از مخلوقات خدای عزوجل هستند. هر که آنها را یاری دهد، خداوند عزتش بخشد و هر که تنهایشان گذارد، خداوند عزوجل اورا تنها گذارد.
قالت فاطمة الزهراء (علیه السلام): فرض الله الأمر بالمعروف مصلحة للعامة (7)
خداوند امر به معروف و نهی از منکر را برای اصلاح مردم قرار داد.
قال الامام الصادق (علیه السلام): ویل لمن یأمر بالمنکر و ینهی عن المعروف(8)
وای برآن که به منکر امر کند و از معروف نهی کند!
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): تقربوا الی الله تعالی ببغض اهل المعاصی، والقوهم بوجوه مکفهرة و التمسوا رضا الله بسخطهم، تقربوا إلی الله بالتباعد منهم؛
با نفرت از گنهکاران به خدای تعالی نزدیک شوید و با این افراد با ترشرویی برخورد کنید. و با خشم گرفتن بر آنان خشنودی خدا را بجویید و با دوری کردن از آن‌ها به خدا نزدیک شوید. (9)
قال الامام علی (علیه السلام): فمن امر بالمعروف شدّ ظهور المؤمنین، و من نهی عن المنکر ارغم انوف الکافرین (المنافقین)؛
پس هر کس به معروف امر کرد، پشوانه‌ی نیرومند مؤمنان است، و آن کس که از زشتی‌ها نهی کرد بینی کافران (منافقان) را به خاک مالید. (10)
قال الامام الحسین (علیه السلام): لا تحل لعین مؤمنة نری الله یعصی فتطرف حتی بغیره؛
بر هیچ چشم مؤمن به خدا روا نیست که ببیند خدا نافرمانی می‌شود و (چشم) خود را فرو ببندد مگر آن وضع را تغییر دهد. (11)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم): لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنکر، او لیعمنکم عذاب الله؛
یا امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید، یا عذاب خداوند همه‌ی شما را فرا می‌گیرد. (12)
قال الامام علی (علیه السلام): و ما اعمال الر کلها و الجهاد فی سبیل الله، عند الامر، بالمعروف و النهی عن المنکر إلا کنفشة فی بحر لجی؛
و تمام کارهای نیکو، و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر، چونان قطره‌‌‌ای بر دریای مواج و پهناور است. (13)
قال الامام الباقر(علیه السلام):‌‌ان‌الامر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الأنبیاء، و منهاج الصلحاء، فریضة عظیمة بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحل المکاسب و ترد المظالم و یعمرالارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر؛
فرمان دادن به خوبی و باز داشتن از زشتی، راه پیامبران و شیوه‌ی نیکوکاران است. فریضه‌ی بزرگی است که دیگر فرایض به واسطه‌ی آن برپا می‌شود و راه‌ها و روش‌ها امن می‌گردد، در آمدها حلال، حقوق و اموال به زور گرفته شده به صاحبانش بر می‌گردد، زمین آباد شده، از دشمنان انتقام گرفته می‌شود و کارها سامان می‌پذیرد.(14)

پی نوشت :

1- وسایل الشیعه، ج11، ص397.
2- اصول کافی، ج5، ص 59.
3- اصول کافی، ج5، ص 59.
4- کنزالعمال، ج 5564.
5- غررالحکم، ج 6817.
6- خصال، شیخ صدوق رحمت الله علیه، ص 42.
7- بحارالانوار، ج6، ص 107.
8- بحارالانوار، ج1، ص 87.
9- کنزالعمال/ ج5585.
10- غررالحکم/ ج 6794.
11- تنبیه الخواطر/ج2/ص179.
12- وسایل الشیعه، ج11، ص407.
13- نهج البلاغه، ترجمه‌ی مرحوم دشتی حکمت 374.
14- اصول کافی، ج5، ص 56.

حکمت‌های شگرف

حکمت 217نهج البلاغه: دگرگونى روزگار و شناخت انسان‌ها (اخلاقى، علمى)قَالَ الامام [علیه السلام] فِى تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ .
حضرت علی(علیه السلام)، فرمودند : در دگرگونى روزگار، گوهر شخصیت مردان شناخته مى شود.
حکمت 218 : حسادت ، آفت دوستى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] حَسَدُ الصَّدِیقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : حسادت بر دوست، از آفات دوستى است.
حکمت 219 : آرزوها آفت اندیشه (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : قربانگاه اندیشه‌ها ، زیر برق آرزوهاست.
حکمت 220عدالت در قضاوت(اخلاقى، قضایى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَیْسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّنِّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : داوریِ با گمان بر افراد مورد اطمینان ، دور از عدالت است.
حکمت 221آینده دردناک ستمکاران (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : بدترین توشه براى قیامت ، ستم بر بندگان است.
حکمت 222بى توجهى به بدى بدکاران(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْکَرِیمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا یَعْلَمُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : خود را به بى خبرى نمایاندن از بهترین کارهاى بزرگواران است.
حکمت 223حیاء و عیب پوشى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ کَسَاهُ الْحَیَاءُ ثَوْبَهُ لَمْ یَرَ النَّاسُ عَیْبَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : آن کس که لباس حیاء بپوشد، کسى عیب او را نبیند.
حکمت 224برخى از ارزش‌هاى اخلاقى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] بِکَثْرَةِ الصَّمْتِ تَکُونُ الْهَیْبَةُ وَ بِالنَّصَفَةِ یَکْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ وَ بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ وَ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ یَجِبُ السُّؤْدُدُ وَ بِالسِّیرَةِ الْعَادِلَةِ یُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِیهِ تَکْثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَیْهِ.
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : با سکوت بسیار ، وقار انسان بیشتر شود، و با انصاف بودن ، دوستان را فراوان و با بخشش ، قدر و منزلت انسان بالا رود، و با فروتنى ، نعمت کامل شود، و با پرداخت هزینه‌ها، بزرگى و سرورى ثابت گردد، و روش عادلانه ، مخالفان را در هم شکند ، و با شکیبایى در برابر بى خرد، یاران انسان زیاد گردند.
حکمت 225حسادت و بیماری(اخلاقى، بهداشتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : شگفتا که حسودان از سلامتى خود غافل مانده اند!!.
حکمت 226طمع ورزى و خوارى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الطَّامِعُ فِى وِثَاقِ الذُّلِّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : طمعکار همواره زبون و خوار است.
حکمت 227ارکان ایمان(اعتقادى، معنوى)
وَ سُئِلَ عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : (در مورد ایمان پرسیدند).
جواب: ایمان، بر شناخت با قلب، اقرار با زبان عمل با اعظاء و جوارح استوار است.
حکمت 228ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْیَا حَزِیناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً وَ مَنْ أَصْبَحَ یَشْکُو مُصِیبَةً نَزَلَتْ بِهِ فَقَدْ أَصْبَحَ یَشْکُو رَبَّهُ وَ مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَمَاتَ فَدَخَلَ النَّارَ فَهُوَ مِمَّنْ کَانَ یَتَّخِذُ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْیَا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ هَمٍّ لَا یُغِبُّهُ وَ حِرْصٍ لَا یَتْرُکُهُ وَ أَمَلٍ لَا یُدْرِکُهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : کسى که از دنیا اندوهناک مى باشد، از قضاء الهى خشمناک است، و آن کس که از مصیبت وارد شده شِکْوه کند از خدا شکایت کرده، و کسى که نزد توانگرى رفته و به خاطر سرمایه اش برابر او فروتنى کند ، دو سوم دین خود را از دست داده است، و آن کس که قرآن بخواند و وارد آتش جهنم شود حتماً از کسانى است که آیات الهى را بازیچه قرار داده است ، و آن کس که قلب او با دنیا پرستى پیوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشکل است، اندوهى رها نشدنى ، و آرزوئى نایافتنی.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین

زمزمه‌ی فراق

از اعمالی که به آن سفارش مؤکد شده است، خواندن دعای ندبه و دعا برای تعجیل در فرج امام زمان (ارواحنا فداه) است که در حقیقت فرج و گشایش برای خود ماست. در این جا فرازهایی از این دعای شریف را مرور می‌کنیم.
این قاصم شوکة المعتدین این حاصد فروغ الغی و الشقاق
کجاست آن که شوکت ظالمان و زورگویان را بشکند، کجاست دور کننده‌ی شاخه‌های گمراهی و اختلاف؟
این صاحب یوم الفتح و ناشر رایة الهدی.
کجاست صاحب روز فتح و پیروزی و نشر دهنده‌ی پرچم هدایت؟
بنفسی انت امنیّه شائق یتمنّی من مؤمن و مؤمنة ذکرافحنّا.
جانم به فدای شما که امید و آرزوی هر زن و مرد مؤمنی هستید که با یاد شما ناله و فریاد سر می‌دهند.
هل الیک یا بن احمد سبیل فتلقی
ای پسر احمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آیا به سوی شما راهی هست که ملاقات شوی؟
عزیز علیّ‌‌ان‌اری الخلق و لا تُری. سخت است بر من که همه را ببینم و شما را نبینم.
و (عزیز علی لا اسمع لک حسیسا و لا نجوی.
سخت است بر من که از شما صدایی و نجوایی به گوشم نرسد.
الی متی احارفیک یا مولای.
تاکی سرگردان و حیرانت باشم‌‌‌ای مولای من؟

مواعظ جاوید

مولای تقیان در کلام رهبر کبیر انقلاب اسلامی
بعضی کمالات حضرت علی (علیه السلام) که شاید قدری مخفی مانده باشد از ادعیه‌ی حضرت، معلوم می‌شود. دعای کمیل یک دعای عجیبی است؛ بسیار عجیب. بعضی از فقرات دعای کمیل از بشر عادی نمی‌تواند صادر بشود، « الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی، عذابک فکیف اصبر علی فراقک.» کی می‌تواند این طور بگوید: کی این طور عشق به جمال خدا دارد که از جهنم نمی‌ترسد، لکن می‌ترسد که وقتی در جهنم برود از مقام خودش نازل شده و به مرتبه‌‌‌ای برسد که محروم بشود از عشق او؟ از فراق حضرت حق ناله می‌زند. این عشقی است که در باطن قلب او گداخته شده، همیشه و تمام اعمالی که از او صادر می‌شود، از این عشق صادر می‌شود.
ارزش اعمال روی این عشق و محبتی است که به حق تعالی هست، روی این فنا و توحیدی است که در انسان هست و این سبب شده که (به فرموده‌ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ضربت شمشیر حضرت علی (علیه السلام) در جنگ خندق افضل از عبادات ثقلین است.
منبع: صحیفه‌ی نور، ج19، ص 61.

در محضر ولایت

...ماه رمضان را مغتنم بشمارید. این روزها را با روزه‌دارى، و این شبها را با ذکر و دعا به سر ببرید. فصل دعا هم، همین ماه مبارک است. اگرچه همیشه انسان باید با رشته‌ى دعا به خدا متصل باشد، اما آیه‌ى «و اذا سألک عبادى عنّى فانّى قریب اجیب دعوة الدّاع اذا دعان»در سوره‌ى بقره، در خلال همین آیات مبارکه‌ى مربوط به روزه و ماه رمضان است. در وسط آیات روزه و ماه رمضان، این آیه‌ى «و اذا سألک عبادى عنّى فانّى قریب»آمده، که همه‌ى انسانها و همه‌ى بندگان را به دعا و توجه سوق مى‌دهد و دعوت مى‌کند.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 10/01/1369
...ماه رمضان ماه دعاست. دعاها را فراموش نکنید. دعاهاى وارد شده در ماه رمضان، یکى از آن نعم و فرصتهایى است که باید مغتنم بشمرید. این دعاى ابى‌حمزه، این دعاى افتتاح، این دعاى جوشن وبقیه‌ى ادعیه‌اى که در روزها و شبها و سحرها و بقیه‌ى ساعات و اوقات مخصوص در ماه رمضان وارد شده است، واقعاً از نعمتهاى بزرگ الهى است. فرصت را مغتنم بشمارید.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در روز اول ماه مبارک رمضان 04/12/1371
...در دعایى که در روزهاى ماه مبارک رمضان وارد شده است، این طور مى‌خوانیم که «و هذا شهرالانابة و هذا شهر التوبة و هذا شهر العتق من النّار». ماه، ماه توبه و استغفار و بازگشت به خداست...
استغفار، یعنى طلب مغفرت و آمرزش الهى براى گناهان. این استغفار اگر درست انجام گیرد، باب برکات الهى را به روى انسان باز مى‌کند. همه‌ى آنچه که یک فرد بشر و یک جامعه‌ى انسانى از الطاف الهى احتیاج دارد - تفضّلات الهى، رحمت الهى، نورانیّت الهى، هدایت الهى، توفیق از سوى پروردگار، کمک در کارها، فتوح در میدانهاى گوناگون - به وسیله‌ى گناهانى که ما انجام مى‌دهیم، راهش بسته مى‌شود. گناه، میان ما و رحمت و تفضّلات الهى، حجاب مى‌شود. استغفار، این حجاب را برمى‌دارد و راه رحمت و تفضّل خدا به سوى ما باز مى‌شود. این، فایده‌ى استغفار است. لذا شما چند جا در آیات قرآن ملاحظه مى‌کنید که براى استغفار، فواید دنیوى و گاهى فواید اخروى، مترتّب دانسته شده است. مثلاً: «استغفروا ربّکم ثم توبوا الیه ... یرسل السّماء علیکم مدرارا» و از این قبیل. همه‌ى اینها، این‌طور قابل فهم و قابل توجیه است که راه این تفضّلات الهى، به برکت استغفار، به سوى دل و جسم انسان و جامعه‌ى انسانى باز مى‌شود. لذا استغفار مهم است.
منبع: بیانات مقام معظم در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 28/10/1375
شخصیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اوج
شخصیت امیرالمؤمنین (علیه الصلاة والسلام) ترکیبی از عناصری است که هر کدام به تنهایی یک انسان عالی مقام را اگر بخواهد به اوج آن برسد، به زانو در می‌آورد. زهد امیر المؤمنین (علیه السلام) و بی اعتنایی او نسبت به شهوات زندگی - و زخارف دنیایی یکی از این عناصر است. علم آن بزرگوار و دانش وسیع او که بسیاری از بزرگان مسلمین و همه‌ی شیعه بر آن اتفاق دارند که بعد از نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) کس دیگری غیر از امیرالمؤمنین (علیه السلام) از آن برخوردار نبوده است، یکی دیگر از این عناصر است. فداکاری آن بزرگوار در میدانهای مختلف- چه میدانهای نظامی، و چه میدانهای اخلاقی و سیاسی- یکی از این عناصر است. عبادت آن بزرگوار، یکی دیگر از این عناصر است، عدل و دادگری امیر المؤمنین (علیه السلام) که پرچم برافراشته‌ی شاخصی برای عدل اسلامی‌است، یکی دیگر از این عناصر است. رأفت آن بزرگوار نسبت به ضعیفان – اعم از فقرا، کودکان، غلامان و کنیزان، زنان و از کار افتادگان – یک وادی عظیم و یکی دیگر از ابعاد شخصیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. پیش قدمی‌آن بزرگوار در همه‌ی کارهای خیر که انسان در تاریخ زندگی آن حضرت بر خورد می‌کند، یکی دیگر از این عناصر است. حکمت و فصاحت آن بزرگوار نیز بخشی از این عناصر است. شمارش رئوس این مطالب هم به آسانی ممکن نیست، و درهمه‌ی اینها درحد اعلاست.
منبع: رهبر معظم انقلاب اسلامی، حدیث ولایت، ج7، ص 12 – 11.

شمیم هدایت

علت عمده‌ی عدم موفقیت

یکی از عللم عمده‌ی عدم موفقیت ما مردم به اصلاح جامعه‌ی خود، همین است که هر فردی آنگاه که به خودش نگاه می‌کند و به اعمال خودش نظر می‌افکند، عینک خوش بینی به چشم می‌زند و آنگاه که به دیگران و اعمال دیگران نظر می‌کند، عینک بدبینی و بدگمانی و نتیجه این است که هیچ کس شخص خود را تقصیر کار نمی‌داند و چنین می‌پندارد که تقصیر متعلق به دیگران است.

تلازم علم و دین

اگر ما می‌خواهیم دین صحیح داشته باشیم، اگر می‌خواهیم از فقر رهایی یابیم، اگر می‌خواهیم عدالت در میان ما حکم فرما باشد، اگر می‌خواهیم آزادی و دموکراسی داشته باشیم و ... منحصرا راهش علم است و علم آن علمی‌که عمومیت داشته باشد و از راه دین و به صورت یک جهاد مقدس درآید. اگر ما این جهاد مقدس را شروع نکنیم، دنیا خواهد کرد و ثمره اش را هم خود آنها خواهند برد. یعنی دیگران خواهند آمد و ملت ما را از گرداب جهالت نجات خواهند داد و خدا می‌داند که آن وقت این کوتاهی ما، چه لطمه‌ی بزرگی به پیکر اسلام وارد خواهد کرد.
شکی نیست که علم به تنهایی ضامن سعادت جامعه نیست. جامعه دین و ایمان لازم دارد. همان طور که ایمان هم اگر مقرون به علم نباشد مفید نیست بلکه وبال است و اسلام نه عالم بی دین می‌خواهد نه جاهل دیندار.
منبع:
ده گفتار، علامه شهید استادمرتضی مطهری (رحمت الله علیه) صفحه‌های 152، 153، 285 و 286.

نکته‌های ناب

چراغ‌های تاریکی

حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: برادرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمودند:
هر آن کسی دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که به او روی نموده باید ولایت علی (علیه السلام) را دارا باشد.
و اگر بخواهد خدا را ملاقات کند در حالی که از او راضی باشد باید فرزندت حسن (علیه السلام) را دوست بدارد.
و اگر بخواهد خداوند را ملاقات کند در حالی که بر او ترسی نباشد، باید دوستدار فرزندت حسین (علیه السلام) گردد.
و اگر بخواهد در حالی که خدا را ملاقات کند که گناهانش آمرزیده شده باشد، دوستدار علی بن الحسین (امام سجاد (علیه السلام)) گردد.
و اگر بخواهد با روشنی چشم خدا را ملاقات کند، دوستدار محمدبن¬علی (امام باقر) (علیه السلام) باشد.
و اگر بخواهد خدا را ملاقات کند در حالی که پرونده‌ی او را به دست راستش دهند، دوستار جعفربن محمد (امام صادق (علیه السلام)) باشد.
و هر کس دوست دارد خداوند را پاک و پاکیزه ملاقات نماید، دوست موسی بن جعفر (امام کاظم (علیه السلام)) باشد.
و اگر بخواهد شاد و خندان خداوند را ملاقات کند، علی بن موسی(امام رضا(علیه السلام)) را دوست بدارد.
و هر کس مایل باشد خداوند را ملاقات کند در حالی که درجاتش بالا رفته و سیئایش به حسنات تبدیل گشته باشد محمد بن علی (امام جواد (علیه السلام)) را دوست بدارد.
و اگر مایل باشد خداوند را ملاقات کند و از او به آسانی حساب کشند، علی بن محمد (امام‌هادی(علیه السلام)) را دوست بدارد.
و اگر بخواهد خداوند را ملاقات کند در حالی که از رستگاران باشد، دوستدار حسن بن محمد (امام حسن عسگری(علیه السلام)) شود.
و هر کس دوست می‌دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که ایمانش کامل و اسلامش نیکو باشد، ولای حجت بن الحسن (علیه السلام) را پیشه کند.
اینان چراغ عهای تاریکی و امامان هدایت و نشانه‌های تقوا هستند. هر آن که آنان را دوست بدارد و ولایتشان را قبول کند، برای او از خداوند متعال ضمانت بهشت را می‌کنم.
منبع:
بحارالانوار، ج36، ص 296.

آسیب‌های مداحی در زمان حاضر

1- رواج دوباره‌ی برخی غلوها و خرافه‌ها:این غلوها و خرافه‌ها در روضه‌ها و عزاداری‌های مربوط به حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام)، امام حسین(علیه السلام) و امام زمان(علیه السلام) می‌باشند. نمونه‌ی این غلوها عبارتند از: سگ حسینم، صدای سگ درآوردن، خدای من حسینه، عباس خشکله فدات شم و ...
2- ترویج برخی ناهنجاری‌ها مثل قمه زنی و...:
که بسیاری از علمای بزرگ به حرام بودن آنها حکم داده اند.
3- برتری سلیقه‌های شخصی و رواج زبان حال‌های بی ریشه و مبتذل:
در زبان حال‌ها، جملاتی به اصل واقعه افزوده شده و براساس احساس مخاطبان که غالبا جوان هستند، ساخته می‌شوند.
4- رواج سبک‌ها‌ی غنایی در مداحی:
مداحی از استاد محوری به نوار محوری تنزل پیدا کرده است و رواج کلماتی مثل: عشق، عاشقی، عاشقم، می، مستی، نی و ترانه‌های دوران طاغوت مثل: دل اومده دلبر اومد، نگار من ابرو کمون دل می‌بره که از سبک‌های موسیقی هندی، پاکستانی، افغانی و... اقتباس شده است.
5- برتری شکل بر محتوا:
کم شدن قصیده خوانی و ذکر مناقب، عدم مطالعه جدی مقاتل مهم و دیوان شاعران خوب، رواج اشعار ترحم برانگیز نه تفکر برانگیز، گفتن کلماتی مثل: عل عل به جای علی (علیه السلام) یا حوسین به جای حسین(علیه السلام) و یا سین سین به جای حسین(علیه السلام).
6- سیاست زدگی:
طرح مسایل سیاسی روز خوب است اما سوء استفاده باندی، حزبی و جناحی نباید باشد.
7- گسترش نامناسب حضور موسیقی در مراسم عزا داری سنتی:
کاربرد موسیقی امر ناپسندی است. و اکثر مراجع معظم تقلید استفاده از آلات موسیقی را در مراسم عزاداری حرام دانسته اند.

دل نوشته

«یا علی!»

مهدی میچانی فراهانی
قلم را برمی‏دارم؛ ناگاه، قلب دفتر می‏شکافد و گردابی عمیق، پاره پاره جسم مرا به خویش در می‏کشد.
چشم که می‏گشایم، دیوارهای گلی و کوچه‏های تنگ و تاریک کوفه، در برابرم قد کشیده‏اند. آری! باز هم ریل زمان، آبستن قطار پر شتابی‏ست که که وارونه سفر می‏کند.
نیمه شعبان است و کتاب‏های تاریخ، همواره شب‏های کوفه را سرشار از حضور مردی می‏بیند که انبان نان و خرمایی بر دوش دارد؛ پس ناخودآگاه، قدم برمی‏دارم و کوچه‏ها را تک تک دوره می‏کنم؛ اما هیچ مردی، هیچ نانی و خرمایی نیست. هیچ دردی و هیچ... ، شاید کتاب‏های تاریخ دروغ گفته باشند! پیش‏تر می‏روم، بیش‏تر می‏گردم؛ خانه‏ها خاموش و کوچه‏ها تهی! گویی غبار مرگی سنگینی، فضای امشب کوفه را آغشته است؛ چنان که نفس کشیدن را دشوار می‏سازد. تنها کور سوی چراغ نیمه‏جانی را می‏بینم که از پنجره گلی می‏تراود و جانی به شهر تاریک می‏بخشد.
نزدیک‏تر می‏روم و باز نزدیک‏تر... ؛ ناگاه، شیون، چون دیواری در کوچه‏های بن‏بست، برد و پای، میخکوبم می‏کند. گوش فرا می‏دهم؛ جز صدای ناله «یا ابتا» نمی‏شنوم که پیداست از جگرهای سوخته بیرون می‏ریزد. به یاد کتاب‏های تاریخ می‏افتم.
و امشب، نوزدهم رمضان است. عرق مردی جبینم را می‏شوید. به یاد برق تیغه شمشیری زهرآگین می‏افتم که عنقریب، فرزندان کوفه را یتیم خواهد کرد.
هر دو پای میخکوب شده، دو زانو می‏شوند و قطعه قطعه فرو می‏ریزند؛ قطار خاطره‏هایم دیر رسیده است. گرداب تاریخ را در میانه کوفه، گشاده می‏بینم. پس هرز می‏روم و چشم می‏گشایم؛ باز هم نیمه شب کوفه است و تقویم نوزدهم رمضان.
کوچه تنگ و تاریک است و خانه‏ها باز هم خاموش؛ اما هر از گاه، پشت در خانه‏ای بغچه‏ای کوچک نمایان است و دری که گشاده می‏شود و زنی یا کودکی؛ بی آن‏که مرا بیند، بقچه را به درون می‏برد. شتاب می‏گیرم تا صدای پایی را که نزدیک‏تر می‏شود، بشنوم. مردی را می‏بینم که با یک انبان خالی، خاموش و خرسند، به خانه‏اش باز می‏گردد. به یاد کتاب‏های تاریخ می‏افتم. آری! جز علی علیه‏السلام چه کسی می‏تواند باشد؟
و باز هم کور سوی چراغی که افروخته می‏شود. پیش‏تر می‏روم. امشب دیگر شیونی نیست. تنها عطر خلافت خلیفه است که کوچه‏های کوفه را سرشار می‏کند.
چه نوای امن و دلنشینی! مجذوب یا رب گفتن علی علیه‏السلام بودم که ناگاه، التهابی عجیب، پیکرم را فرا گرفت. امشب، شب موعود است و شب رستگاری و خرسندی در صدای خلیفه می‏جوشد؛ گویی توشه برمی‏دارد، برای سفری که خوب می‏داند در پیش است.
و اما من ـ و هزاران چون من ـ وای اگر فردا شود!
چیزی به نماز صبح نمانده است. اضطراب و آشفتگی، از من آتشفشانی آفریده است که هر لحظه در انتظار طغیان است. می‏خواهم پیش‏تر بروم، زانو بزنم و بر در بکوبم. فریاد بزنم که یا مولا! این نماز صبح را به مسجد نرو مولا! می‏خواهم که یکپارچه شمشیر شوم به حفاظت از خانه عشق، اما دریغ! هر چه می‏کوشم، قدم از قدم نمی‏توانم برداشت و صدایی از حنجره‏ام بیرون نمی‏ریزد. تنها صدای راز و نیاز علی علیه‏السلام ست که آرامشم می‏بخشد. با خود می‏گویم شاید خلیفه خود نمی‏خواست، ورنه هم می‏دانست و هم می‏توانست.
گاه اذان صبح فرا رسیده است و من همچنان خیره به پنجره روشن. مست مناجات علی علیه‏السلام و داغ خاموش اهل بیت. دری گشوده می‏شود؛ به راه می‏افتد. صدای التماس زمین و زمان را می‏شنوم که: یا مولا! این نماز صبح را به مسجد نرو.
دلشوره‏ای تمام یتیمان کوفه را امشب تا صبح بیدار نگاه داشته است و کودکانی که کابوس دیده‏اند، گریه می‏کنند.
علی به مسجد که می‏رسد، نگاهی غریب به آسمان می‏اندازد. مردی کنار مسجد به خواب رفته است. خلیفه نگاهی می‏اندازد و زیر لب می‏گوید: مرادی! وقت خواب نیست؛ شمشیر صیقل بده! موذن به اذان می‏ایستد.‌‌‌ای کاش این اذان هرگز تمام نمی‏شد!
«قد قامت الصلاة»! و قامت‏ها بسته می‏شود!
اللّه‏ اکبر؛ گاه سجده است، امام جماعت مکثی می‏کند، به محراب نگاهی می‏انداز و چشم می‏بندد.
پس به آرامی‌به سجده‏ای طولانی می‏رود. صدایی آشنا که خلیفه سال‏هاست در انتظارش لحظه می‏شمرد. خیل نمازگزاران سر از سجده برمی‏دارند؛ امام علی علیه‏السلام هنوز در سجده است.
محراب خونین شده بود و نوای حزن آلود اما خرسند خلیفه به گوش می‏رسد: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة»
آیا کدام تیغ می‏توانست به فرق علی اثری کند؟
«به فرقت کی اثر می‏کرد شمشیر گمانم ابن ملجم یا علی گفت»

مرثیه عشق

سید علی‏اصغر موسوی
سحر برای دمیدن، شتاب می‏گیرد شتاب از قدمِ بوتراب علیه‏السلام می‏گیرد
به آسمان که نظر می‏کنی، پریشان است به هر کران که نظر می‏کنی، پریشان است
چه اتفاق مگر، در کمین شیر خداست!
که لحظه‏های زمین مبتلای ثانیه‏هاست
چرا نوای علی علیه‏السلام ، جان گداز می‏آید
چرا به ذهن زمین، مثل راز، می‏آید
با قدم‏هایی که جهانی بُهت و اندوه و شادی در خویش نهان داشته، حرکت می‏کند و ذره ذره هستی، در شهودی کامل، مولا را متوجّه خطر می‏کنند؛ گویی نمی‏دانند که حضرت، سال‏هاست از وقوعِ آن باخبر است!
آی مرغابی‏ها! شما از عشق چه می‏دانید؟!
شما از وصل محبوب، چه خوانده‏اید؟! آی محراب‏های گوشه‏نشین! آی ستون‏هایی که حتی به اندازه «اُستُن حَنّانه» نیستید!
امروز، مرثیه عشق، به اوج بیان می‏رسد و آفتاب، عظمت خویش را با نماز قسمت خواهد کرد!
کسی به غیر علی علیه‏السلام ، پی نبرده بر دل راز
که می‏رسد به طلب، عاقبت میان نماز!
از کعبه تا محراب؛ آه، که شکوه از دنیا باید داشت که سِفلگان، به دامان می‏پرورد؛ نامردمانی که حتی مردِ بی‏سلاح را، آن هم در نماز، آن هم در سجده! به شهادت می‏رسانند!
اف بر تو‌‌‌ای دنیا، اف! با این مردواره‏های نامردت!
با این کوفی تباران بدتر از شامی‏ات!
چه مردمان پلیدی که نان او خوردند
ولی به خانه خود، دشمن از قفا، بردند!
فراوان مباد اشعث بن قیس‏ها؛ که هنوز بوی خیانتشان از کوچه‏های تاریخ می‏آید! تیره‏گون باید روی قومی‌که قدر آفتاب ندانند!
محراب است و تبسّم‏های خونین علی علیه‏السلام !
محراب است و پژواکِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه!
محراب است و نماز خون؛ آرمانی که مولا به خاطرش از تمامی‌هستی خود گذشت. فریاد حضرت جبریل علیه‏السلام ، سکوت آسمان‏ها را می‏شکند و بُهت ملایک را به شیون بدل می‏کند!
کاسه‏های شیر را می‏آورند، امّا چگونه عاشقی، بی‏جمال دوست، روزه عشق بشکند! بگذار شیر از آنِ دشمن باشد که تمام عمر، جز تلخی کینه ننوشیده و دل سیاهش، جز شب، به سپیده‏ای ایمان نیاورده است!
این رسم علی علیه‏السلام ست؛ علی علیه‏السلام میهمان‏نواز است؛ امیر بنده نوازی که در کارگاه آفرینش، شبیه و نظیری ندارد! اَلسلامُ عَلَیْکَ یَا اَوَّلَ مَظلومِ الْعَالَم!
مولا جان! گویی صدایت هر لحظه در دل آفاق طنین می‏اندازد، که: «اگر سخن بگویم، می‏گویند: بر حکومت حریص است، اگر سکوت کنم، می‏گویند: از مرگ می‏هراسد، هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگ‏ها و رنج‏های گوناگون! به خدا سوگند که علاقه فرزند ابی طالب علیه‏السلام به مرگ

بازدید : 550
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 15:25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

بسم الله

ویژه نامه روز هفدهم ضیافت الهی

دعای روز هفدهم

 

اَللّهُمَّ اهْدِنى فیهِ لِصالِحِ الاْعْمالِ وَاقْضِ لى فیهِ الْحَواَّئِجَ وَالاْمالَ یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَى التَّفْسیرِ وَالسُّؤ الِ یا عالِماً بِما فى صُدُورِ الْعالَمینَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطّاهِرینَخدایا راهنمائیم کن در آن به کارهاى شایسته و برآور در آن حاجات و آرزوهاى مرا اى کسى که نیازى به شرح حال و درخواست ندارى اى دانا و آگاه بدانچه در دل مردم جهانیان است درود فرست بر محمد و آل پاکش
منبع: مفاتیح الجنان

ادامه مطلب
بازدید : 611
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 15:25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

بسم الله

ویژه نامه روز شانزدهم ضیافت الهی

دعای روز شانزدهم

اَللّهُمَّ وَفِّقْنى فیهِ لِمُوافَقَةِ الاْبْرارِ وَجَنِّبْنى فیهِ مُرافَقَةَ الاْشْرارِ وَآوِنى فیهِ بِرَحْمَتِکَ اِلى دارِ الْقَرارِ بِاِلهِیَّتِکَ یا اِلهَ الْعالَمینَ
خدایا موفقم دار در این ماه به همراهى کردن با نیکان و دورم دار در آن از رفاقت با اشرار و جایم ده در آن بوسیله رحمت خود به خانه قرار و آرامش به معبودیّت خود اى معبود جهانیان
منبع: مفاتیح الجنان
ادامه مطلب
بازدید : 1226
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 15:25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

بسم الله

ویژه نامه روز پانزدهم ضیافت الهی

دعای روز پانزدهم

اَللّهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ طاعَةَ الْخاشِعینَ وَاشْرَحْ فیهِ صَدْرى بِاِنابَةِالْمُخْبِتینَ بِاَمانِکَ یا اَمانَ الْخاَّئِفینَ
خدایا فرمانبردارى فروتنان را در این ماه روزى من گردان و بگشا سینه ام را براى بازگشتن بسویت همانند بازگشتن خاشعان به امان بخشیت اى امان بخش ترسناکان
ادامه مطلب
بازدید : 699
شنبه 19 ارديبهشت 1399 زمان : 13:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

دعای روز چهاردهم

اَللّهُمَّ لا تُؤاخِذْنى فیهِ بِالْعَثَراتِ وَاَقِلْنى فیهِ مِنَ الْخَطایا وَالْهَفَواتِ وَلا تَجْعَلْنى فیهِ غَرَضاً لِلْبَلایا وَالاْفاتِ
بِعِزَّتِکَ یا عِزَّ الْمُسْلِمینَ

خدایا مگیر مرا در این ماه به لغزشها و بازم دار در آن از خطاها و لغزشها و قرارم مده در این روز هدف بلاها و آفات به عزتت اى عزت بخش مسلمانان

زلال وحی
قرآن و انتخاب دوست

قرآن کریم درباره دوست دو گونه آیه دارد.
خداوند متعال در آیه‌ی 28 سوره‌ی فرقان از زبان اهل جهنم می‌فرماید: «یویلتی لیتنی لم اتّخذ فُلانا خلیلا،‌‌‌ای کاش با فلانی دوست نمی‌شدم. »
همچنین در آیه 100 و 101سوره شعراء، خداوند متعال از زبان اهل دوزخ می‌فرماید:
« فما لنا من شافعین و لا صدیق حمیم، افسوس که امروز نه شفاعت کنندگانی برای ما وجود دارد و نه دوست گرم و پرمحبتی.»
جمع بین دو آیه فوق، آیه‌ی زیر است: «الاخلّاء یومئذ بعضهم لبعض عدّو الّا المتّقین.» (1)
دوستان بد، عاقبت باهم دشمن می‌شوند. تنها دوستان مناسبی که دوستی شان بر اساس تقواست، نجات می‌یابند.
نکته:
سؤالی که مطرح است این است که چرا در آیه‌ی 100 و 101 سوره‌ی شعراء که در بالا ذکر گردید «شافعین» جمع آورده شده و «صدیق» به صورت مفرد با این که در ظاهر هر دو باید به صورت جمع یا مفرد بیاید؟
بعضی از علما گفته اند:
سببش این است که در هنگام گرفتاری و درماندگی، شفاعت کننده فراوان و دوست کم است، پس جا دارد که «شافعین» را جمع و «صدیق» را مفرد بیاورد تا اشاره به کثرت شافعین و کمی‌دوست باشد.

پی نوشت:

1- سوره‌ی زخرف آیه‌ی 67.
منبع: نکته‌هایی ازقرآن محمد‌هادی المحققین ص 694.

کلام نور

دعاى روزه‏داران

قال الکاظم (علیه السلام): دعوة الصائم تستجاب عند افطاره
امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: دعاى شخص روزه‏دار هنگام افطار مستجاب مى‏شود.
بحار الانوار ج 92 ص 255

بهار مومنان

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) : الشتاء ربیع المومن یطول فیه لیله فیستعین به على قیامه و یقصر فیه نهاره فیستعین به على صیامه.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمودند: زمستان بهار مومن است از شبهاى طولانى‏اش براى شب زنده‏دارى واز روزهاى کوتاهش براى روزه دارى بهره مى‏گیرد.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 302

روزه مستحبى

قال الصادق (علیه السلام): من جاء بالحسنة فله عشر امثالها من ذلک صیام ثلاثة ایام من کل شهر.
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس کار نیکى انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه است.
وسائل الشیعه، ج 7، ص 313

روزه ماه رجب

قال الکاظم (علیه السلام): رجب نهر فى الجنه اشد بیاضا من اللبن و احلى من العسل فمن صام یوما من رجب سقاه الله من ذلک النهر.
امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: رجب نام نهرى است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر هرکس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد خداوند از آن نهر به او مى‏نوشاند.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 56

حکمت‌های شگرف

حکمت 157 نهج البلاغه: فراهم بودن راه‌هاى هدایت(اخلاقى، اقتصادى)
قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] قَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ وَ قَدْ هُدِیتُمْ إِنِ اهْتَدَیْتُمْ وَ أُسْمِعْتُمْ إِنِ اسْتَمَعْتُمْ .
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند : اگر چشم بینا داشته باشید، حقیقت را نشانتان داده اند ، اگر هدایت مى طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید ، حق را به گوشتان خواندند.
حکمت 158 : روش برخورد با دوستان بد (اخلاق اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] عَاتِبْ أَخَاکَ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَیْهِ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : برادرت را با احسانى که در حق او مى کنى سرزنش کن ، و شر او را با بخشش بازگردان.
حکمت 159 : پرهیز از مواضع اتهام (اخلاق اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلَا یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: کسى که خود را در جایگاه تهمت قرار داد ، نباید جز خود را نکوهش کند!.
حکمت 160 : قدرت و زورگویى (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ مَلَکَ اسْتَأْثَرَ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : هر کس قدرت به دست آورد ، زورگویى دارد.
حکمت 161 : ارزش مشورت و پرهیز از خودمحورى(اخلاقى،سیاسى،اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِى عُقُولِهَا .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : هر کس خود رأى شد به هلاکت رسید، و هر کس با دیگران مشورت کرد ، در عقل‌هاى آنان شریک شد.
حکمت 162 : ضرورت رازدارى (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِیَرَةُ بِیَدِهِ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : آن کس که راز خود را پنهان دارد ، اختیار آن در دست اوست.
حکمت 163 : فقر و نابودى (اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَکْبَرُ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : فقر مرگ بزرگ است!
حکمت 164 : روش برخورد با متجاوزان(اخلاقى،سیاسى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لَا یَقْضِى حَقَّهُ فَقَدْ عَبَدَهُ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : رعایت حق کسى که او حقش را محترم نمى شمارد نوعى بردگى است.
حکمت 165 : پرهیز از نافرمانى خدا (اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِى مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : هیچ اطاعتى از مخلوق ، در نافرمانى پروردگار نیست!.
حکمت 166 : پرهیز از تجاوز به حقوق دیگران(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا یُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِیرِ حَقِّهِ إِنَّمَا یُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَیْسَ لَهُ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : مرد را سرزنش نکنند که چرا حقّش را با تأخیر مى گیرد، بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حقش نیست بگیرد.(1)
حکمت 167 : خودپسندى و محرومیت‌ها (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْإِعْجَابُ یَمْنَعُ الِازْدِیَادَ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : خود پسندى مانع فزونى است.
حکمت 168 : توجه به فناپذیرى دنیا (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْأَمْرُ قَرِیبٌ وَ الِاصْطِحَابُ قَلِیلٌ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : آخرت نزدیک ، و زمانِ ماندن در دنیا اندک است.
1. ناصر خسرو علوى : در فعل ، منافقى و بى باک، در قول حکیمى و خردمند.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین
دلدادگی حضرت مهدی (علیه السلام) به حضرت امام حسین (علیه السلام)

خدمت در محضر امام حسین (علیه السلام) و توفیق یاری حضرت و شمشیر زدن در رکاب ایشان،از بزرگترین توفیقات الهی بود که نصیب عده‌‌‌ای از خواص عصر امام حسین (علیه السلام) شد و همچنین فراهم نمودن شرایط و مقدمات ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنافداه) و توفیق جنگیدن در رکاب آن بزرگوار، از دیگر موهبت‌های الهی است که نصیب عده‌‌‌ای از خواص می‌شود. در عظمت و شرافت خدمتگزاری، نصرت به آن آستان بلند، همین بس که امام زمان (علیه السلام) نیز عاشق جد برگوار خود و مشتاق خدمت به ایشان است.
آن حضرت در زیارت ناحیه‌ی مقدسه می‌فرمایند:
«اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و مقدرات ازیاری و نصرت تو در روز عاشورا باز داشت. هر آینه من صبح و شام بر تو ندبه می‌کنم و به جای قطرات اشک، بر تو خون می‌گریم.»

مواعظ جاوید

شجره‌ی طیبه

* بسیج ، لشگر مخلص خداست.
* تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی‌ایران، یقینا از برکات و الطاف جلیه‌ی خداوند تعالی بود که بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی‌ایران ارزانی شد. حقیقتا اگر بخواهیم مصداق کاملی از ایثار و خلوص و فداکاری و عشق به ذات مقدس حق و اسلام ارایه دهیم، چه کسی سزاوارتر از بسیج و بسیجیان خواهند بود.
* بسیج شجره‌ی طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفه‌های آن بوی بهار وصل و طراوات یقین و حدیث عشق می‌دهد.
* اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنین انداز شد، چشمع دشمنان جهانخواران از آن دور خواهد گردید والا هر لحظه باید منتظر حادثه ماند.
* من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می‌خورم و از خدا می‌خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که دراین دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام.
* من دست یکایک شما پیشگامان رهایی را می‌بوسم؛ و می‌دانم که اگر مسوولین نظام اسلامی‌از شماغافل شوند به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت.
منبع: کلمات قصار امام خمینی (رحمت الله علیه) ص 166.

در محضر ولایت

رحمت الهى در ماه رمضان، ناشى از حسناتى است که شما در این ماه مبارک توفیق آن را پیدا مى‌کنید. در ماه رمضان، توجّه به خدا و احسان به مستمندان و صله‌ى رحم و توجّه به ضعفا و پاکدامنى و پارسایى هست؛ آشتى با کسانى که از آنها دورى گزیده‌اید، هست؛ انصاف با کسانى که با آنها دشمنى داشته‌اید، هست. ماه رقّت و توجّه و توسّل است؛ دلها نرم و جانها با نور فضل و رحمت الهى نورانى مى‌شود و انسان نسبت به انجام این حسنات توفیق پیدا مى‌کند. این را تا سال آینده ادامه دهید؛ درس ماه رمضان را براى دوره‌ى سال فرا گیریم. این مى‌شود یکى از بزرگترین پاداشهاى خداوند، که چنین توفیقى را به ما بدهد. رضا و رحمت و قبول و عفو و عافیت را از خداى متعال طلب کنیم.
منبع: برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌هاى نماز عید سعید فطر، 25/09/1380

شمیم هدایت
آثار تقوا

حضرت علی (سلام الله علیه) فرمودند: «المتقی من اتقی الذنوب؛ متقی کسی است که گناه نکند.» (1)
متقی کسی است که واجبات را بیاورد و محرمات را ترک کند.
خداوند متعال می‌فرماید:«عبدی اطعنی حتی اجعلل مثلی؛ اطاعت مرا بکن تا بشوی مثل من.» یعنی همان طور که من به هر چیز بگویم باش، می‌باشد، تو هم اگر به هر چیزی بگویی باش، می‌باشد.
... تقوا چنین حالتی دارد. زیر بنای آن، اتیان واجبات و ترک محرمات است کسی که چهل درجه تب دارد، اگر بهترین غذا را برای او ببرند، از غذا تنفر دارد. این حالت، در اثرتب برای او پیدا شده است. کسی هم که تقوا دارد، چنین حالتی نسبت به گناه دارد. اثر دیگر تقوا، کشف حقیقت است. متقی می‌بیند حقیقت این غذا چه هست، چشم او باز است. حقیقت معصیت را می‌بیند، لذا انبیاء کوچکترین معصیت خدا را هم نمی‌کردند، برای این که تالی فاسد و اثر این عمل را می‌دیدند.
کسی که تقوا دارد، خدا او را دوست دارد. «ان الله یحب المتقین» (2) آن کسی که خدا او را دوست دارد چه غمی‌دارد؟ آن که خدا را دارد، غمی‌ندارد، همه چیز دارد. «و من یتق الله یجعل له مخرجا» (3) کسی که تقوا داشته باشد، در کارهایش در نمی‌ماند، نه کارهای دنیوی و نه درکارهای اخروی، البته اگر تقوا واقعی باشد.
... اگر تقوا داشته باشی، فرق بین حق و باطل را می‌فهمی. تقوا نمی‌گذارد شما را منحرف کنند و از اسلام، قرآن و ولایت جدا کنند. ازآثار تقوا این است که خداوند متعال اعمال تو را قبول می‌کند، همه اش را می‌پذیرد.
تقوا سبب آمرزش گناهان و محبت زیادی به حق است. تقوا، سبب حفظ از انحراف جنسی و اخلاقی و سبب استجابت دعا می‌شود. و متقی مستجاب الدعوه است.

پی نوشت:

1- غررالحکم، ج56.
2- سوره‌ی توبه، آیه‌ی 7.
3- سوره‌ی طلاق، آیه‌ی 2.
منبع: بیانات حضرت آیت الله ناصری «دامت برکاته» در تفسیر خطبه‌ی متقین «همام» در نهج البلاغه.

نکته‌های ناب
تابستان و اوقات فراغت

فراغت بخشی از ساعات ارزشمند عمر انسان است که نباید به بطالت و سردر گمی‌از بین برود. خداوند متعال درخطابی به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «فإذا فرغت فانصب؛‌‌‌ای پیامبر هنگامی‌که از کار مهمی‌فارغ می‌شوی، به مهم دیگری بپرداز.» (1)
در معارف اسلامی، عباراتی وجود دارد که فراغت را توصیف به سلامت و یا توصیف به تعب و گناه و غیر از اینها می‌نماید. به عنوان مثال در دعایی از امام سجاد (سلام الله علیه) آمده: «فإن قدّرت لنا فراغا من شغل فاجعله فراغ سلامة؛خداوندا! اگر بعد از مشغله، فراغتی را برای من قرار دادی، پس آن را فراغتی سالم قرار بده» و در ادامه می‌فرمایند: «لاتدرکنا فیه تبعة و لا تلحقنا فیه سئمة ؛خداوندا فراغتی کرم کن که تبعاتی به همراه نداشته باشد و در آن خستگی و ملامت به مانپیوندد.» (2)
برنامه‌هایی که برای پر کردن اوقات فراغت مطلوب است عبارتند از:

الف- برنامه‌های عبادی

حضرت امام رضا (سلام الله علیه) در این باره می‌فرمایند:
ساعتی را برای خداوند قرار دهید و در آن با خداوند مناجات کنید.

ب- فعالیت‌های علمی‌و آموزشی

مانند شرکت در کلاس‌های قرآنی، احکام، عقاید، اخلاق و...

ج- برنامه‌ی اقتصادی

می‌توانیم در اوقات فراغت با برنامه ریزی صحیح در زمینه‌ی اقتصادی مؤثر باشیم.

د- کارهای اجتماعی

خداوند متعال در آیه‌ی 2 سوره‌ی مبارکه‌ی مائده می‌فرماید:
«تعاونوا علی البر و اتقوی و لا تعاونوا علی الإثم و العدوان؛در کار‌های نیک با یکدیگر همکاری داشته باشید و در گناهان و دشمنی، یکدیگر را یاری نکنید.» ارتباط با دوستان خوب، خویشان، شرکت در تفریحات جمعی در قالب مسابقات علمی، ورزشی و تفریحی از این نمونه اند.

هـ- تفریحات سالم

انسان از نظر جسمی‌به تفریحات سالم نیاز دارد. همان طور که از نظر روحی و معنوی، عبادت غذای روح است، لذت‌های حلال تفرّح آن می‌باشند.
انواع تفریحات سالم عبارتند از: ورزش، مسافرت و گردش، معاشرت با دوستان خوب، در کنار خانواده بودن، برنامه علمی‌و تفریحات معنوی مانند: زیارت و شرکت در مجالس مذهبی و...

پی نوشت:

1- سوره‌ی الشرح، آیه‌ی 7.
2- صحیفه‌ی سجادیه، دعای 11.
منبع: اوقات فراغت در اسلام مهدی گرجی، صفحه‌های 70 الی 88.

دل نوشته

راه آفتاب

عباس محمدی
الهی! من بی‏تو، در آستانه تنهایی ایستاده‏ام. همه درهای جهان بی‏تو، به رویم بسته خواهد شد.
الهی! دست‏هایم از آستان دعای تو فراتر نمی‏روند؛ پس اجابتم کن که دستانم عادت نکرده است غیر از تو به سوی کسی نیاز آورند.
الهی! من سال‏هاست که از تو دور افتاده‏ام، گم کرده راهم، در حوالی من، هیچ پرنده‏ای جریان ندارد.
پنجره‏هایم راه آفتاب راگم کرده است و ماه از ایوان خانه‏ام سرازیر نمی‏شود. چونان ماهی تنگی‏ام که در تنگنای آب‏ها گیر کرده است؛ ماهی کوچکی که از دریای مهربانی تو دور افتاده است.
الهی! مخواه بام خانه‏ام دور از بوی کبوتران دق کند، مخواه آینه‏ها تصویرم را فراموش کنند! الهی! مخواه که دور از یاد تو، در تنهایی خویش بپوسم؛ چونان آینه زنگار گرفته‏ای که پشت غباری از فراموشی بمیرد.
الهی! اگر تو برانی‏ام به کدام سو رو آورم؟به هر سو که رو می‏گردانم، عطر تو سرشارم می‏کند.
الهی! دست‏های قنوتم را از ستاره‏های باران‏زده لبریز کن تا شب‏های تاریکی ام را با یاد تو چراغان کنم.
بین من و یاد تو، فرسنگ‏ها فاصله افتاده است؛ تو بخوانم تا به اندازه هزاران سال خورشیدی به تو نزدیک شوم.
الهی! تویی که هیچ‏گاه مرا فراموش نمی‏کنی و من ذره‏ای ناچیزم در برابر آفتاب بی‏نهایت مهربانی تو یا نور!
مرا در روشنایی مطلق خویش غرق کن که تاریکم.

ای یگانه مهربان

طیبه تقی‏زاده
الهی! تو را می‏خوانم در زمزمه‏های جاری زندگی‏ام، در تکاپوی همیشه حیاتم.
الهی! از تو هستم و به سوی تو خواهم آمد. کدام دریچه مرا به سوی تو خواهد کشاند؟ کدام زمزمه مرا به لحظات با تو بودن می‏رساند؟
سردرگم ثانیه‏های هر روزه‏ام؛ هراسان و پرشتاب، تو را می‏جویم. کیست برای من جز تو؟!
آن‏گاه که تمام دریچه‏ها بسته می‏شوند، آن‏گاه که پرده‏های سیاه ناامیدی، فراسوهای روشن را تاریک می‏کند، آن‏گاه که هیچ‏کس فریادرس من نیست، فقط تو را می‏بینم.
روحم را سپرده‏ام به جاری چشمه‏سار لطف تو، می‏خواهم زلال شوم. می‏خواهم بجوشم و سردی درون را به گرمای پرستش‏ات از بین ببرم.
الهی اینک، خسته از خویشتن به تو می‏پیوندم.
الهی! سپیدترین قلب‏ها را می‏خواهم در «یوم تبلی السرائر».

صدایم کن!

سید محمدصادق میرقیصری
یا سامع الدعا! می‏دانم که دعاهایم را می‏شنوی.
هنگامی‌که سر سجاده نیاز، من و تو با هم خلوت می‏کنیم، فقط دلم به این خوش است که صدایم را می‏شنوی و هیچ گاه از درددل‏هایم خسته نمی‏شوی.
آن‏گاه که زانوی غم بغل می‏کردم، تنها تو سنگ‏صبورم بودی و ناله‏هایم را می‏شنیدی.
آن‏گاه که امواج خروشان بلا به سوی من سرازیر می‏شد، تو بودی که به فریاد استغاثه‏ام گوش فرامی‏دادی.
آن‏گاه که دشواری‏های زندگی، یکی پس از دیگری مرا در تنگنا قرار می‏داد، تو ندای «اَمَّن یجیبُ المضطرّ اذا دعاهُ و یکشفُ السّوءَ» را از من شنیدی و اجابت کردی.
آن‏گاه که بیماری مرا رنج می‏داد، به ذکر «یا من اسمه دواءُ و ذکرهُ شِفاء» پناه می‏بردم. آن‏گاه که در مرداب گناهانم فرو می‏رفتم، تو غریو الهی العفو مرا می‏شنیدی و یاری‏ام می‏کردی.
آن‏گاه که از تو درخواستی می‏کردم که به صلاحم نبود، تو بودی که می‏شنیدی و حکیمانه اجابت نمی‏کردی و در گوشم عسی أن تُحبّوا شیْئا و هو شرٌّ لکم را می‏خواندی.
اینک‌‌‌ای خدایی که صدایم را می‏شنوی! دوست دارم که این بار تو صدایم کنی... صدایم کن!

تو بزرگی

شیما اصغری
معبود من! در نیایش تو زبان چقدر عاجز و اشک چقدر عاجل است.
تو خوب می‏دانی که من چقدر کوچکم؛ آن‏قدر که بزرگی‏ات را نمی‏بینم؛ پس مرا به همان بزرگی خودت ببخش و در حقارت خویش وامگذار!
معبود من! می‏دانم که خانه‏ات را بنفشه‏ها می‏دانند؛ می‏دانم که راهت را شقایق‏ها می‏شناسند و می‏دانم یاس‏ها چقدر پیراهنشان را از عطر تو آکنده‏اند که این‏چنین، صحن تمام خانه‏ها را شایسته درک حضور تو کرده‏اند؛ کمکم کن تا نشانه‏های بودنت را برای بودنم بیابم!
خدایا! می‏دانم که هستی. باران هم می‏داند که هستی؛ آنقدر که دامنش پر از بوی سجاده و تسبیح و ستاره است. کوه‏ها می‏بینندت و رودها در شور هر پرده آواز زمزمه‏ات می‏کنند؛ من اما چگونه بخوانمت؟
ایستاده‏ام بگذار تا ببینمت؛ آن‏گاه که عظمت نگاهت در بلور کوچک باران و ظرافت قدرتت روی بال‏های شاپرک تجلی می‏یابد.
معبود من! قفس را اگر نشان من دادی، پرواز کردن را هم به من بیاموز.
... و چشم‏های من پر از مهتاب است.
...و چشم‏های من چقدر دوستت دارد.
معبود من!‌‌‌ای مأمن نگاه من و‌‌‌ای یگانه خالق من!
هر روز موسیقی الهام را از دریا می‏شنوم که می‏گوید:
«الا بذکر اللّه‏ تَطمئِنُ القُلوبُ».

آرزوی دیدار

سعیده فضل زرندی
خدایا!
آن روز که زلال روح پاکت را به کالبد وجود خاکی من هدیه فرمودی، وجودی که سرشار از نور بود و شور، آن روز که تنها به تو نگاه می‏کردم تا در هبوط به این بیغوله راه را تحمل کنم و رنج فراق ازل از یاد ببرم، آن روز تنها به این امید، شانه‏های لرزانم بار امانت به دوش کشید که خیلی زود به درگاه ایزدی‏ات خواهد پیوست.
خدایا! وجود خاکی‏ام به آرزوی دیدار دوباره‏ات بود که به دنیا چشم گشود تا امتحان شود؛ پس تنها نگذار این وجودی را که به وجود تو بسته است.
خدایا! نشانه‏های لرزان و قدم‏های ترسانم با نام تو استوار مانده؛ نگذار غرورهای نابجا، سستش کند.
خدایا! در این زمانه که پرواز از یاد همه رفته است، یاری‏ام کن تا دویدن را از یاد نبرم.
خدایا! نگذار آرزوی‏های غلط، شرافت مخلوقات را به سخره بگیرد!
خدایا! کمکم کن تا هیچ‏گاه از یاد نبرم آخرت را و فریفته ظواهر نشوم.
خدایا! خودم را به خودم وامگذار؛ حتی یک لحظه.

یاد ابرار
شهید صدر و بنت الهدی

در 25 ذیقعده‌ی سال 1353 هجری قمری، در خانواده‌‌‌ای اهل علم و تقوا در شهر کاظمین، فرزندی به دنیا آمد که نامش را محمد باقر گذاشتند. پدر بزرگوار ایشان مرحوم (سید حیدر صدر) از نوابغ و شخصیت‌های برجسته‌ی شیعه در عصر خود به شمار می‌رفت و مادر گرامیشان دختر (عبدالحسین آل یاسین) از رجال مذهبی عراق و بانویی پرهیزکار بود. ایشان در نوجوانی عازم نجف اشرف گشتند و در حوزه‌ی علمیه‌ی این شهر مشغول فراگیری علم و تحقیق در فقه اصول و سایر علوم اسلامی‌شدند. اوایل دهه‌ی دوم عمر با برکتشان بود که به سرعت دروس سطح حوزه را با موفقیت پشت سر نهاده و در بیست سالگی به درجه‌ی اجتهاد مطلق نایل گردیدند.
در سال 1370 هـ.ق به تحریر کتاب (غایة الفکر) در علم اصول پرداختند و در این راه تا جایی پیش رفتند که در سال 1373 هجری قمری، از حضور در درس منع و اصطلاحا مستغنی از استاد شدند و خود تدریس اصول فقه خارج را شروع نمودند. حضرت آیت الله سید محمد باقر صدر (رحمت الله علیه) در حوزه‌ی علمیه، سیستم آموزشی جدید را بنیان نهادند و قسمتی از خارج فقه و اصول خود را به دروس تفسیر تبدیل ساختند .
روابط حضرت آیت الله صدر (رحمت الله علیه) با حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) و انقلاب اسلامی‌بر اساس زیر بنای محکم ولایت استوار بود. ایشان با شروع نهضت اسلامی‌در ایران در سال 1342 شمسی با موضع گیری قاطع خود از حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) حمایت کردند و با تبعید امام راحل به نجف اشرف، رابطه‌ی نزدیکی میان این دو عالم روحانی برقرار شد.
در جریان حاکمیت حزب بعث در عراق، ایشان ضمن بر حذر داشتن مردم از عضویت در این حزب، از آنان خواستند تا در جهت مقابله با رژیم فاسد حاکم در عراق و براندازی این رژیم، گام‌های محکم و سریع تری را بردارند تا این که بتوانند حکومتی اسلامی‌را جایگزین آن کنند.
ایشان به همراه خواهر بزرگوارشان (بنت الهدی صدر)، بارها دستگیر و در زندان مورد شکنجه قرار گرفتند و سرانجام در روز 19 فروردین سال 1359 در زندان عراق به شهادت رسیدند.
پیکر مطهر این دو شهید بزرگوار پس از غسل و کفن در جوار مرقد مطهر حضرت علی (علیه السلام) و در مقبره‌ی خانوادگی به خاک سپرده شد.
منبع: روزها و رویدادها، دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا، برگزیده صص129 - 125.

حکایت‌ها و پندها
سروش هدایت

شخصی به حضور امام سجاد (علیه السلام) آمد و نسبت به آن حضرت جسارت کرده و سخنان درشت و ناسزا گفت. امام سجاد (علیه السلام) سکوت کردند، و هیچ سخنی به او نگفتند؛ او رفت (با توجه به این که آن شخص در یک جریان نسبت به امام ناراحت شده بود و مربوط به کیان دین نبود.)
امام سجاد (علیه السلام) به همراهان فرمودند: «شنیدید که این مرد، با من چگونه برخورد کرد؟ اینک دوست دارم، با من نزد او برویم تا بنگرید جواب او را چگونه خواهم داد؟» همراهان با امام حرکت کردند، شنیدند که آن حضرت در مسیر راه مکرر این آیه را می‌خواندند: والکاظمین الغیظ: « از ویژگیهای پرهیزکاران این است که، خشم خود را فرو می‌برند»(1)
همراهان دریافتند که امام با او برخورد شدید نخواهد کرد. وقتی امام سجاد (علیه السلام) به در خانه‌ی او رسیدند، او را صدا زدند؛ او از خانه بیرون آمد، در حالی که تصور می‌کرد با برخورد شدید امام، روبرو خواهد شد، برخلاف انتظار، شنید امام (علیه السلام) به او فرمودند: «برادرم! اگر آنچه به من گفتی. در من وجود دارد، از درگاه خدا طلب آمرزش می‌کنم، و اگر در من وجود ندارد، از خدا می‌خواهم که تو را بیامرزد.»
آن مرد با شنیدن این سخنان، بین دو چشم امام را بوسید و عرض کرد: «آنچه گفتم در وجود شما نیست، بلکه من به آن سزاوارترم.»

پی نوشت:

1- سوره‌ی آل عمران آیه‌ی 134.
منبع: اعلام الوری، ص 256 به نقل از کتاب داستان دوستان، محمد محمدی اشتهاری، صحفحات 133 و 134.

معرفی کتاب
کتابِ (آذرخشی دیگر از آسمان کربلا!)

عاشورا نه یک حادثه که یک فرهنگ است؛ فرهنگی برخاسته از متن اسلام ناب که نقش حیاتی را در استحکام ریشه‌ها، رویش شاخه‌ها و رشد بار و برگهای آن ایفا کرده است.
این کتاب مجموعه‌‌‌ای از بیانات حکمت آمیز و عبرت آموز استاد بزرگوار حضرت آیت الله علامه مصباح یزدی (دامت برکاته) می‌باشد که در ماه محرم 1421 ایراد گردیده است. گفتار استاد مصباح در عین برخورداری از صلابت و متانت، بی پیرایگی خاص خود را دارد، و ازبرکات وجود شخصیت گرانقدری نشأت می‌یابد که زبانش بیان قرآنی، دلش مالامال از عشق الهی، و جانش لبریز از محبت و ارادت به حضرت ختمی‌مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت عصمت و طهارت (علیه¬السلام) است. این کتاب در 6 بخش تحت عناوین ذیل تنظیم گشته است:
1- شبهاتی پیرامون عاشورا و بزرگداشت آن.
2- زمینه‌های قیام عاشورا.
3- هدف قیام عاشورا.
4- امر به معروف و نهی ازمنکر.
5- وظایف حکومت و مردم در شرایط حاضر.
6- امر به معروف ونهی از منکر در قرآن کریم.
مؤلف: استاد آیت الله محمد تقی مصباح یزدی (دامت برکاته)
ناشر: انتشارات مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمت الله علیه).

احکام
اقسام روزه

الف- روزه¬های واجب که عبارتند از:
1- روزه‌ی ماه مبارک رمضان.
2-روزه‌ی قضا.
3- روزه‌ی استیجاری (روزه‌هایی که شخص مزد می‌گیرد و به نیابت از میت انجام می‌دهد.)
4- روزه‌ی کفاره.
5- روزه‌ی سوم ایام اعتکاف (اگر شخص دو روز اول اعتکاف را روزه باشد، روز سوم اعتکاف روزه بر او واجب می‌گردد.)
6- روزه‌ی بدل قربانی حج (اگر حاجی نتواند قربانی کند، باید به جای آن، سه روز در حج و هفت روز پس از مراجعت از حج روزه بگیرد.)
7- روزه‌‌‌ای که به سبب نذر واجب می‌گردد.
8- روزه‌ی قضای پدر پس از فوت که بر پسر بزرگتر واجب می‌گردد.
ب- روزه‌های حرام که عبارتند از:
1- روزه‌ی عید سعید فطر (اول ماه شوال)
2- روزه‌ی عید سعید قربان (دهم ماه ذیحجه)
3- روزه‌ی روزی که انسان نمی‌داند آخر شعبان است یا اول ماه مبارک رمضاه، اگر به نیت ماه مبارک رمضان روزه بگیرد، حرام است.
ج- روزه‌های مکروه که عبارتند از:
1- روزه‌ی روز عاشورا.
2- روزه‌ی روزی که انسان شک دارد عرفه است یا عید قربان.
د- روزه‌های مستحب (روزه‌ی تمام روزهای سال به غیر از روزهایی که روزه گرفتن حرام و مکروه است؛ مستحب است) روزهایی که بیشتر سفارش شده است عبارتند از:
1- پنجشنبه‌ی اول و پنجشنبه‌ی آخر و چهارشنبه‌ی وسط هر ماه.
2- سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم هر ماه.
3- روز در روزهای ماه رجب و شعبان
4- روز عید نوروز.
5- روز بیست و پنجم و بیست و نهم ماه ذیعقده.
6- روز اول تا روز نهم ماه ذیحجه.
7- روز عید سعید غدیر(18 ذیحجه)
8- روز اول و سوم ماه محرم.
9- روز میلاد مسعود نبی اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) (17 ماه ربیع الاول)
10- روز مبعث حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) (27 رجب)
نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد

تعداد صفحات : 3

آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 21
  • بازدید کننده امروز : 18
  • باردید دیروز : 20
  • بازدید کننده دیروز : 15
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 22
  • بازدید ماه : 619
  • بازدید سال : 1485
  • بازدید کلی : 79933
  • کدهای اختصاصی