loading...

نورالأصفیاء

مسجدومجتمع فرهنگی،آموزشی وپژوهشی حضرت نورالأصفیاء عجل الله تعالی فرجه الشریف

بازدید : 1620
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 17:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم * اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرَ * وَ ما اَدْریکَ ما لَیْلَةُ الْقَدرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ اَلْفِ شَهرْ * تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ اَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ*

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند1


یکی از جلوه‏‌های اعجاز آفرینش انسان این است که می‏تواند با یک راز و یک نگاه از سر نیاز مسیرهای رفته طولانی شرک و گناه را عقبگرد کند و خود را از عمق منجلاب‏ها به معراج پاکی و صداقت برساند و لحظه‏‌هایی شکوهمند و شیرین را در زندگی خویش تجلّی بخشد به شکوهمندی لحظه تصمیم حرّ ریاحی و به شیرینی رهایی فضیل عیاض از کمند گناه و عصیان، اولیاء الهی با سیر و سلوک خویش حجابهای نورانی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته و خود را به سرچشمه عظمت قرب الهی نزدیکتر می‏سازند. همانگونه که در مناجات شعبانیه آمده است: حتّی تخرق ابصار القلوب حجب النّور فتصل الی معدن العظمة2 و این حالات در شبانگاه «قدر» اوج و درخشش زیباتر و بیشتری دارد. قرآن کریم سفره آسمانی خداست در مقال چشم به آفاق وحی می‏دوزیم و از سوره قدر «ایمان» و آگاهی می‏گیریم.

الف) رابطه سوره «قدر» با «علق»

قرآن کریم مجموعه زیبا و بهم پیوسته است که با دستور پیامبر به شکل کنونی آن تنظیم یافته است بدین گونه می‏توان رابطه آیات قبل و بعد و هر یک از سوره‏‌ها با سوره قبل خویش دریافت که سوره «قدر» و سوره ماقبل آن «علق» از این مقوله است. طبرسی می‏نویسد: از آنجا که خداوند در پایان سوره «علق» دستور به سجده و تقرّب به پروردگار فرمود، در این سوره از بهترین زمان و موقعیت عبادت و تقرّب که شب قدر است سخن می‏گوید و با عظمت دادن به آن شوق و رغبت بیشتر را برانگیخته است.

ب) فضیلت سوره « قدر»

سوره شریفه قدر شناسنامه اهل بیت لقب یافته است مرحوم کلینی از امام صادق علیه ‏السلام راجع به نماز پیامبر گرامی‌اسلام در معراج می‏نویسد: در رکعت اول وحی رسید که نسبت پروردگار را بخوان حضرت سوره توحید را قرائت کردند در رکعت دوم پس از دستور به تلاوت سوره حمد فرمود: اقرأ «إنّا اَنزَلناهُ» فانّها نسبتک و نسبة اهل بیتک الی یوم القیامة. بخوان «انا انزلناه» را که معرفی‏نامه تو و اهل بیت تو تا روز قیامت است.3 در حدیث نیز آمده است: فمن عرف فاطمة حقّ معرفتها فقد ادرک لیلة القدر؛ هر کس فاطمه را بدانگونه که شایسته آن بزرگوار است بشناسد به لیلة القدر دست یافته است.4 و در باره سوره قدر نیز می‏خوانیم: رسول خدا صلی الله علیه واله فرمود: کسی که سوره قدر را تلاوت کند برای او اجری است همانند کسی که ماه مبارک را روزه گرفته و به لیلة القدر دست یافته باشد، برای او ثواب جهاد در راه خداست.5
اولیاء الهی با سیر و سلوک خویش حجابهای نورانی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته و خود را به سرچشمه عظمت قرب الهی نزدیکتر می‏سازند.

ج) نزول قرآن در سوره قدر

توجه به صدور قرآن از سوی آفریننده هستی افقهایی از عظمت و نور مطلق را در برابر دیدگان متجلّی می‏سازد. قرآن کریم خود با تکیه بر این اصل انسان‏ها را به عظمت این کتاب عزیز توجه می‏دهد که نمونه‏‌های زیر بخشی از آن است.
1ـ کِتابٌ اُحکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَدُنْ حَکیمٍ خَبیرٍ؛ قرآن کتابی است «با دلائل» محکم که از جانب خدای حکیم و آگاه بر حقایق عالم بیان شده است.6
2 ـ تَنْزیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزیزِ الْحکیمْ؛ نازل شدن قرآن از جانب خدای مقتدر و حکیم است.7
و به خاطر همین رابطه با کمال مطلق و ذات مقدس خداوند است که باطل در آن راه نمی‏یابد و قرآن می‏فرماید: لایأتِیهِ الْباطِلُ من بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ؛ هرگز از پیش رو و پشت سر «آینده و گذشته» باطلی بر این کتاب راه نخواهد یافت زیرا که فرستاده خدای حکیم برخوردار از صفات ستوده می‏باشد.8
و در سوره قدر نیز خداوند با استناد آن به خویش اندیشه بیننده را بر ساحل عظیم‏ترین گوهر معنوی و جلوه زیبای الهی قرارداده و می‏فرماید: انّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ما آن را در شب قدر فرو فرستادیم که در حکمت جمع ‏آوردن سه نکته بیان شده است:
1. قرآن کریم در لوح محفوظ و افق اعلای تجرّد استقرار داشته و در دست سفیران الهی قرار داشته است مَرْفُوعةٍ مُطَهَرَّةٍ ـ بِاَیدی سَفَرَةٍ‏کِرامٍ بَرَرَةٍ: «قرآن» بسی بلند مرتبه و پاک و منزه است بدست سفیران حق است که با کرامت و نیک هستند.9
و توسط ملک مقرب الهی جبرئیل بر پیامبر گرامی‌نازل شده است نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَمین؛ قرآن را روح الامین فرود آورده10 و بخاطر همین دست‏اندرکاری ملائکه مقرّب و مأمور الهی است که جمع‏آورده شده است و دوّمین نکته اینکه جمع به خاطر عظمت دادن به قرآن می‏باشد و در این میان نگاه سوّمی‌به رمز جمع آوردن «اِنّا اَنْزَلْناهُ» وجود دارد که می‏توان با استفاده از کلام امام علی علیه ‏السلام آن را بیان داشت امام علی علیه‏ السلام در باره قرآن می‏فرماید: لَقَدْ تَجَلّی اللّه لخلقه فی کلامه لعباده؛ خداوند در کلام خود بر بندگانش جلوه نموده است11 و از آنجا که این تجلّی با صفات جلال و جمال بوده است تعبیر فرموده است به «اِنّا اَنْزَلْناهُ» در این زمینه امام خمینی می‏نویسد: «بدان که نکته آن در آوردن انزلناه به صیغه جمع تفخیم مقام حق تعالی به مبدئیت تنزیل این کتاب شریف است و شاید این جمعیت برای جمعیت اسمائیه باشد و اشاره به آن باشد که حق تعالی به جمیع شؤون اسمائیه و صفاتیه مبدأ از برای این کتاب شریف است و از این جهت، این کتاب شریف صورت احدیت جمع جمیع اسماء و صفات و معرّف مقام مقدس حق تعالی به تمام شؤون و تجلّیات است.»12

شب قدر اولیاء :

نخست باید دانست که معنای نزول قرآن در شب قدر چیست با اینکه می‏دانیم که قرآن کریم در مدّت بیست و سه سال به تدریج نزول یافته است در علّت آن می‏توان دو جهت را بیان داشت: 1. منظور از نزول در شب قدر همین سوره مخصوص باشد که در این صورت با نزول تدریجی قرآن منافاتی نخواهد داشت.
2. نظر دوم اینکه قرآن دو نزول داشته است. یکی نزول بصورت یکجا و دفعی که گفته‏اند تمام قرآن از لوح محفوظ یکدفعه به آسمان دنیا یا بیت المعمور نازل شده است دیگری نزول تدریجی که در مدت بیست‏وسه سال بر پیامبر گرامی‌فرود آمده است چنانکه در آیه شریفه می‏خوانیم: وَ قَال الّذینَ کَفَرُوا لَو لا نُزّلَ عَلَیهِ القُرآن جُمْلَةً واحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ؛ کافران به اعتراض گفتند که چرا این قرآن یکجا برای پیامبر نازل نشد اینگونه شد تا ما ترا به آن دل‏آرام کنیم.13 که این نظر را مرحوم علامه طباطبایی در المیزان ذیل آیه شریفه 185 سوره بقره برمی‏گزینند.14 چرا شب قدر بدین نام نهاده شده است. در تفاسیر سه نظر ذکر شده است یکی اینکه شب قدرش گفته ‏اند بخاطر قدر و منزلت بزرگی که این شب دارد دوم اینکه بخاطر کثرت نزول ملائکه در این شب زمین تنگ شود نظر سوم اینکه قدرش گویند چون مقدّرات انسانها تا سال آینده در این شب رقم می‏خورد و البته که انسان خود می‏تواند در بسیاری از این تقدیرات نقش داشته باشد فردی که در این شب به دعا و نیایش می‏پردازد و با تفکر و اندیشه به تصمیم و عزمی‌پولادین دست می‏یابد می‏تواند سرفصل جدیدی از زندگی با عزّت و الهی را برای خود بیافریند. این فرصتها در تمامی‌لحظات زندگی انسانها وجود دارد اما در این شب بیشتر و شاید رابطه نزول قرآن و شب قدر این باشد که انسان با تأمّل و درس گرفتن از قرآن می‏تواند در زندگی خویش تحوّل و تقدیری شگرف را بیافریند و چه قدر انسانها که سرنوشت آنها با شنیدن چند آیه و حتی یکی از آیات الهی تغییری اساسی یافته است. در اینجا به سه نمونه آن اشاره می‏کنیم:
1. اسعد بن‏زراره از اهل مدینه بود به هنگامی‌که شهر مدینه در آتش اختلاف و کینه می‏سوخت به مکه آمده تا با جمع سلاح و گرفتن حمایت از قریشیان خشم آنان را شعله‏ورتر سازد، پس ملاقات و گفتگو با پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله و شنیدن آیات 152 و 153 از سوره انعام آنچنان تحول در او ایجاد شد که نه تنها خود مسلمان شد بلکه توانست مدینه را به عنوان پایگاه صدور اسلام آماده سازد و در نتیجه با ورود رسول گرامی‌اسلام به مدینه تاریخ و بشریت راه دیگری را پیمود.15
2. فضیل عیاض فردی عیّاش و بزهکار بود زمانی که در پی معشوق خویش از دیوار بالا رفت به هنگام شنیدن آیه شریفه «أَلَمْ یَأنِ للّذِینَ آمَنوا اَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّه وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقّ؛ «آیا وقت و زمان آن نرسیده است که مؤمنان دلهاشان بیاد خدا و به آنچه از حق نازل شده خاشع گردد.»16 آنچنان تحت تأثیر جذبه آن قرار گرفت که فورا اظهار داشت «یا ربّ قد آن» خدایا زمان آن رسیده است و به سرعت از راه رفته بازگشت.17
3. شاعر اسپانیولی زبان معاصر و روزنامه‏ نگار و محقق اسپانیایی رمز گرایش خویش به اسلام را این چنین بیان می‏دارد: زمانی پنج استاد مصری برای نوشتن تز دکترای خوب به «مادرید» آمدند... این استادان از من خواستند بعضی از سوره‏‌های قرآن را ترجمه کنم من هم سوره کوتاهی را انتخاب کردم که از یگانگی خداوند می‏گوید سوره توحید را، این سوره آنچنان زیبا بود و موسیقی داشت که برای من که یک شاعر بودم بسیار مهم بود همچنین سوره «حمد» را که در باره جهانی بودن خداوند است ترجمه کردم به این ترتیب بود که جهانی بودن و یگانگی خداوند مرا به این نتیجه رساند که این دین مردمی‏ترین و منطقی‏ترین دین برای از بین بردن ناآرامیها و مشکلات جوانان امروزی است.18 و اکنون این ما و این شب قدر که شب نزول قرآن است و شبی است که از هزار ماه برتر است آیا یادآوری آیه شریفه یا عِبادِیَ الّذینَ اَسْرَفُوا علی اَنفُسِهِمْ لا تَقنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّه اِنَّ اللّه یَغفِرُ الذُّنوبَ جمیعا؛‌‌‌ای بندگان که بر نفس خویش ستم کردید از رحمت خدا ناامید نشوید.19 ما را بر آستان حضرت دوست پایبند خواهد کرد و آیا ناله حضرت یونس که: لااِلهَ اِلاّ اَنتَ سُبحانَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین و به دنبال آن فَاسْتَجَبْنا لَهُ و نَجَّیناهُ مِنَ الغَمِّ20 و آیا نیایشی که آدم و حوّا نمودند و قرآن کریم آن را بیان می‏دارد: قالا رَبَّنا ظَلَمْنا اَنفُسَنا وَ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الخاسِرِین؛ گفتند پروردگارا ما به خویش ستم نمودیم و اگر تو ما را نیامرزی و مورد رحمت خویش قرار ندهی بیقین از زیانکاران خواهیم بود.21
آیا این آیات ما را تقدیری دیگر و سرنوشتی بهتر خواهد داد بستگی به درجه ایمان و تلاش ما دارد. قرآن کریم می‏فرماید: مؤمنان کسانی هستند که چون یاد خدا شود دلهاشان لرزان گردد و زمان تلاوت آیات الهی ایمانشان افزون گردد.22
امید آنکه زمان قرآن بر سر گذاشتن قرآن همچنان بر مغز و فکر ما حاکم شود و آن را قانون زندگی خویش در همه ابعاد آن بشناسیم.
اما اینکه شب قدر چه شبی است مطالب متفاوت بیان شده است از آن جمله اینکه شب قدر در دهه آخر ماه رمضان است و زمانی که راوی از امام صادق علیه‏السلام از شب قدر سؤال می‏کند می‏فرماید: طلب کن آن را در نوزدهم و بیست و یکم و بیست‏و سوم23 و در نقل دیگری فقط شب بیست و سوم ذکر شده است.24 که می‏توان دو راه حل برای آن ذکر کرد که در اینصورت هیچگونه منافاتی با آن نخواهد بود یکی با استفاده از روایتی است که مرحوم مجلسی در بحارالانوار نقل می‏کند به اینکه هر سه شب در تقدیر امور نقش دارد در شب نوزدهم خداوند متعال جمع کند آنچه را که اراده نموده از تقدّم و تأخّر امور و در شب بیست و یکم امور با حکمت از یکدیگر ممتاز و مشخّص می‏گردد و در شب بیست و سوم امور حتمیّت می‏یابد که دیگر تغییری در آن راه نخواهد یافت.25
راه حل دوم بیانی است که امام خمینی آن را ارائه می‏کنند ایشان می‏نویسند: «بدان که از برای لیلة‏القدر چنانچه حقیقت و باطنی است که به آن اشاره شد از برای آن صورت و مظهری است بلکه مظاهری است در عالم طبع و چون مظاهر ممکن است در نقص و کمال فرقها کند از این جهت ممکن است بین اقوال و اخباری که در باب تعیین لیلة‏القدر وارد شده است جمع نمود به اینکه تمام آن لیالی شریفه که در باب تعیین لیلة القدر وارد نشده است جمع نمود به اینکه تمام آن لیالی شریفه که در روایات است از مظاهر لیلة القدر است الاّ آن که بعضی با بعضی در شرافت و کمال مظهریّت فرق دارد.»26 رحمت من برای کسی است که به فقرا در شب قدر رحم کند.

نزول ملائکه در شب قدر

در آن شب فرشتگان و روح به فرمان پروردگارشان از برای هر فرمانی یا هر کاری فرود می‏آیند: سلامت و خیر تمامی‌شب قدر را فرا گرفته است. ملائکه پیاپی نازل می‏گردند نزول و پیام سلامت آنها برای انسانهای وارسته است اما پیشوایان ضلالت و گمراهی و انسانهای ناپاک فقط بهره از شیطان دارند که افکار الحادی و ضدّ دین را بر آنان القا می‏کنند چنانکه در قرآن کریم می‏خوانیم: هَلْ اُنَبِّئُکُمْ علی مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطینْ ـ تَنَزّل علی کُلِّ اَفّاکٍ اَثیمٍ؛ آیا می‏خواهید شما را آگاه سازم که شیاطین بر چه کسانی نازل می‏شوند شیاطین بر هر شخص بسیار دروغگو و بدکار نازل می‏شوند.27
و چنانکه در آیه دیگری می‏فرماید: وَ اِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ اِلی اَوْلِیائِهم؛ شیاطین به دوستان خود افکار خویش را القا می‏کنند.28
و در روایتی از امام باقر علیه‏السلام می‏خوانیم که شب و روزی نیست مگر آنکه شیاطین و جنّ پیشوایان گمراهی را دیدار می‏نمایند تا شب قدر که به اندازه ملائکه‏ای که بر پیشوایان هدایت نازل می‏شود شیاطین بر رهبران گمراهی وارد می‏گردند و اندیشه‏‌های نادرست و دروغین را بسویشان گسیل می‏دارند.29

اما اینکه روح کدامین فرشته است؟

بعضی مفسّرین می‏گویند نام جبرئیل است قرآن کریم از او به روح یاد شده ایت و می‏فرماید نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَمینْ.30 اما آنچه در دعای سوم صحیفه سجادیه آمده است اینکه روح غیر از جبرئیل است آن بزرگوار در صلوات بر آنان چنین بیان می‏دارد: و جبرئیل که امین بر وحی توست و مطاع در آسمانها و ارجمند در پیشگاه تو و مقرّب در نزد توست و روح که موکّل و گماشته بر فرشتگان حجابهاست. بدین ترتیب می‏توان گفت که ملائکه و روح که یکی از ملائکه بزرگ الهی است در شب قدر بر زمین فرود می‏آیند و سلامت و برکت را تا سپیده‏ دمان نثار زمینیان می‏کنند روایات، سوره شریفه قدر دلیلی بر امامت در همه زمانها گرفته شده است که این هدف را تعقیب می‏کند که شب قدر همواره وجود دارد به دلیل آیه شریفه «فیها یُفْرَقُ کلُّ اَمْرٍ حَکیم31 که دلالت بر استمرار ممتاز شدن امور حکیمانه دارد و از طرفی نزول ملائکه برای بیان تأویل و مصادیق آیات است که تا سال آینده واقع خواهد شد و چون بیان این تأویلات و مصادیق فردی را می‏طلبد که بر او عرضه شود و حلّ اختلافات اعتقادی مردم را بر مبنای آن عهده‏دار شود آن فرد امام معصوم است که آن‏ها را دریافت می‏دارد که با توجه به اینکه نقل آن بطول می‏انجامد از ذکر آن خودداری می‏کنیم و علاقه ‏مندان را به مطالعه اصول کافی ذیل تفسیر سوره قدر دعوت می‏نماییم در پایان روایتی را که بیانگر جایگاه عظیم اعمال نیک در شب قدر است نقل می‏کنیم به امید آنکه توفیق الهی زاد راهمان شود: سید ابن‏طاووس در کتاب خویش از پیامبر اسلام صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله نقل می‏کند که موسی عرضه داشت الهی من قرب تو را خواستارم فرمود قرب من برای کسی است که در شب قدر بیدار باشد. عرضه داشت الهی رحمت تو را می‏خواهم فرمود: رحمت من برای کسی است که به فقرا در شب قدر رحم کند گفت خدایا من گذشتن از صراط را می‏خواهم فرمود: این برای فردی است که در شب قدر صدقه بدهد. گفت خدایا نجات می‏خواهم فرمود: این برای شخصی است که در شب قدر استغفار کند گفت خدایا خوشنودی تو را می‏خواهم فرمود: خشنودی من برای کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز بخواند.32

پی نوشت :

1 ـ دیوان حافظ.
2 ـ بحارالانوار، ج 91، ص 99؛ مناجات شعبانیّه و مفاتیح الجنان، اعمال ماه شعبان.
3 ـ تفسیر برهان سوره قدر، حدیث 22.
4 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 65.
5 ـ تفسیر برهان سوره قدر، حدیث 1.
6 ـ سوره هود، آیه 1.
7 ـ سوره احقاف، آیه 2.
8 ـ سوره فصّلت، آیه 41.
9 ـ سوره عبس، آیه 14 و 15.
10 ـ سوره شعراء، آیه 193.
11 ـ بحارالانوار، ج 89، ص 107.
12 ـ آداب الصّلاة، ص 321.
13 ـ سوره فرقان، آیه 32.
14 ـ المیزان، ج 2، ص 14.
15 ـ بحارالانوار، ج 19، ص 8.
16 ـ سوره حدید، آیه 16.
17 ـ سفینة البحار، ج 2، ص 369.
18 ـ مجله حضور، شماره نوزدهم، ص 27.
19 ـ سوره زمر، آیه 53.
20 ـ سوره انبیاء، آیه 87.
21 ـ سوره اعراف، آیه 23.
22 ـ سوره انفال، آیه 2.
23 ـ وسائل الشیعه، ج 7، کتاب الصوم، باب 32.
24 ـ بحارالانوار، ج 95، ص 160.
25 ـ بحارالانوار، ج 95، ص 144.
26 ـ آداب الصّلاة امام خمینی، ص 331، مؤسسه نشر آثار.
27 ـ سوره شعرا، آیه 221 و 222.
28 ـ سوره انعام، آیه 121.
29 ـ اصول کافی، ج 1، ص 253. «فی شأن انا انزلناه»، ح 9.
30 ـ شعراء، آیه 193.
31 ـ سوره دخان، آیه 2.
32 ـ بحارالانوار، ج 95، ص 145.

نویسنده: عباس کوثری

بازدید : 1151
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 17:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

بسم الله

ویژه نامه روز نوزدهم ضیافت الهی

دعای روز نوزدهم

اَللّهُمَّ وَفِّرْ فیهِ حَظّى مِنْ بَرَکاتِهِ وَسَهِّلْ سَبیلى اِلى خَیْراتِهِ وَلا تَحْرِمْنى قَبُولَ حَسَناتِهِ یا‌هادِیاً اِلَى الْحَقِّ الْمُبینِخدایا سرشار کن در این ماه بهره ام را از برکات آن و هموار ساز راهم را به سوى خیرات آن و محرومم مساز از پذیرفتن حسناتش اى راهنماى بسوى حقیقت آشکار
منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی
ماه مبارک رمضان، بهار انس با قرآن

حجت الاسلام و المسلمین محمد محمدی اشتهاردی
اشاره
ماه مبارک رمضان، ماه تولد قرآن، ماه انس با قرآن، ماه بهار قرآن، و ماه شناخت و بهره برداری فکری و عملی از قرآن فرا می‌رسد.
ماهی که در شب قدر آن، قلب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) همه قرآن را از امین وحی، فرا گرفت و قرآن از لوح محفوظ بر قلب وسیع و نورانی بزرگ ترین پیامبران منعکس شد، ماهی که همه ما با روزه گرفتن و عبادت و مناجات و دعا، با زمینه سازی و آمادگی معنوی به استقبال دریافت قرآن می‌رویم، و می‌خواهیم در پرتو آثار پربرکت روزه خالص، و عبادت‌ها و دعاهای همراه آن، رابطه خود را با قرآن نزدیک تر کنیم، و تصمیم بگیریم که خط رابط ما با قرآن همواره استوارتر و محکم تر گردد.
قرآن، روح ماه رمضان است که در کالبد آن دمیده شده، و ارزش و عظمت آن را چند برابر کرده است. قرآن، قلب ماه رمضان است، که بدون این قلب و ضربان آن، جوهره حقیقت در رگ‌های حیات معنوی روزه داران به جریان نمی‌افتد، قرآن بهار دل‌ها، و ماه رمضان، بهار قرآن است، چنان که امام باقر(علیه السلام) فرمود: «لکل شی ء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان؛ برای هر چیز بهاری است، و بهار قرآن ماه رمضان است.»
و امیر مومنان علی(علیه السلام) در شان قرآن فرمود: «و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب؛ در قرآن بیندیشید که بهار قلب‌هاست.» و نیز باید توجه داشت که مطابق فرموده امام صادق(علیه السلام) : «و قلب شهر رمضان لیله القدر؛ شب قدر، قلب ماه رمضان است.»
از این رو باید گفت که بخش اعظم برکات ماه رمضان، در رابطه با قرآن است، و در این ماه باید بذر دستورهای نورانی قرآن را در مزرعه دل‌ها بکاریم، تا رشد و نمو کند و سرانجام میوه قرآن را در این ماه برای غذای روح برگیریم، و قوت قلبمان را در پرتو برکات قرآنی این ماه، بیمه نماییم، و چنین بهره برداری جز از راه انس حقیقی با قرآن به دست نخواهد آمد.
انس با قرآن
امیرمومنان علی(علیه السلام) فرمودند: «من آنس بتلاوه القرآن، لم توحشه مفارقه الاخوان؛ کسی که با تلاوت قرآن، انس و الفت گرفت، از جدایی دیگران به وحشت نمی‌افتد.»
در این جا پرسیده می‌شود که حقیقت انس با قرآن چیست که انسان را این گونه استوار و نیرومند می‌سازد، و هرگونه اضطراب و تنش را از او دور می‌کند؟
پاسخ آن که: انس در اصل به معنای خو گرفتن و همدم شدن است، مانند انس کودک شیرخوار به سینه مادر، و گاهی انس آن چنان شدید و سرشار است، که از انس کودک شیرخوار به سینه مادرش نیز بیشتر است، چنان که امیرمومنان علی(علیه السلام) در برابر منافقان کوردلی که او را به مرگ تهدید می‌کردند، فرمود: «والله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه؛ سوگند به خدا علاقه فرزند ابوطالب به مرگ (شهادت) از علاقه کودک شیرخوار به پستان مادرش بیشتر است.»
عارف حقیقی کسی است که با خدا و کلام او چنین انس و الفتی داشته باشد، که امیرمومنان علی(علیه السلام) در توضیح آیه «یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم؛‌‌‌ای انسان چه چیز تو را به پروردگارت مغرور ساخته است.» فرمود: «وکن لله مطیعا و بذکره آنسا؛ مطیع خداوند باش و به یاد خدا انس بگیر.»
بنابراین مفهوم انس حقیقی، همان همدم شدن آمیخته با عشق و علاقه گرم و ناگسستنی است که ارتباط و پیوند انسان را به آن چه که مورد انس اوست محکم و متصل می‌کند، چنین انسی با خدا و کلام خدا (قرآن) از ویژگی‌های اولیای خدا و هر مومن عارف و وارسته است، چنان که امیرمومنان علی(علیه السلام) در مقام دعا می‌گویند: «اللهم انک آنس الآنسین لاولیائک ...‌‌ان‌اوحشتهم الغربه آنسهم ذکرک؛ خدایا! تو برای اولیا و دوستان خاصت، مانوس ترین مونس‌ها هستی... اگر غربت آنها را به وحشت اندازد، یاد تو مونس تنهایی آنهاست.»
ماه رمضان تجلی گاه قرآن
از آن جا که ماه رمضان، ماه نزول قرآن، ماه خدا و ماه تزکیه و تهذیب است و قرآن در شب قدر که در این ماه قرار گرفته، در قلب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تجلی کرده، نتیجه می‌گیریم که ماه رمضان تجلی گاه قرآن، و ماه انس با قرآن است، روزه داران مومن در این ماه مهمان خدا هستند و در کنار خوان پربرکت قرآن نشسته اند، و بنابراین باید با تلاوت قرآن انس بگیرند، و با تدبر در آیات قرآن و بهره گیری فکری و عملی از مفاهیم قرآن بر رشد و تکامل ملکوتی خود بیفزایند، بر همین اساس، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در فرازی از خطبه شعبانیه که در آخرین جمعه شعبان ایراد کردند، فرمودند: «هو شهر دعیتم فیه الی ضیافه الله ... و من تلافیه آیه من القرآن کان له مثل اجر من ختم القرآن فی غیره من الشهور؛ ماه رمضان ماهی است که شما در آن به مهمانی خداوند دعوت شده اید... کسی که از شما یک آیه قرآن را در این ماه بخواند، پاداشش معادل ختم قرآن (تلاوت قرآن از آغاز تا پایان) در ماه‌های دیگر است.»
و در دعاهای ماه رمضان، سخن از قرآن و انس با آن، به عنوان کتاب ارشاد و هدایت بسیار به میان آمده است، در دعاهای هر روزه ماه رمضان که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده، در فرازی از دعای روز دوم می‌خوانیم: «اللهم وفقنی فیه لقرائه آیاتک؛ خدایا مرا در این روز برای قرائت آیات قرآن، موفق کن.» و در دعای بیستم می‌خوانیم: «اللهم وفقنی فیه لتلاوه القرآن؛ خدایا مرا در این روز برای تلاوت قرآن توفیق ده.»
در این دو عبارت که به صورت دعاست، هم به قرائت و روخوانی قرآن توجه شده و هم به قرائت تدبر آمیز و توام با عمل، زیرا واژه تلاوت در اصل از « تلو و تالی» است که به معنای دنباله روی و پیروی تنگاتنگ و بدون هرگونه درنگ و فاصله می‌باشد. روشن است که چنین توفیقی جز در پرتو انس حقیقی با قرآن به دست نمی‌آید. انس با قرآن در حقیقت از سه پایه تشکیل شده که عبارتند از:
1- خواندن آیات قرآن
2- تدبر و شناخت قرآن
3- عمل به دستورهای قرآن. بر همین اساس امام باقر(علیه السلام) در یک تجزیه و تحلیل کوتاه فرمودند:

قرآن خوانان بر سه گروه اند:
1- خواندن قرآن را سرمایه کسب مادی خود قرار دهند، و با قرائت قرآن، پادشاهان را بدوشند، و در برابر مردم بزرگ نمایی کنند.
2- در خواندن قرآن، حروف (و تجوید) آن رعایت کنند، ولی حدود و مرزها و برنامه‌های قرآن را تباه سازند، قرآن برای آنها همانند جام آب نگهدارنده است (که هنگام تشنگی و سودجویی از آن بهره می‌برند، و هنگام سیرابی آن ظرف را مانند سواره به پشت سرش می‌افکنند.): [ این دو دسته هرگز ازقرآن بهره مند نمی‌شوند و نجات نمی‌یابند.]
3- انسان‌هایی که قرآن می‌خوانند و داروی قرآن را بر دل دردمندشان می‌نهند، و برای (خواندن و تدبر در) قرآن شب زنده داری کنند، و روزشان را با روزه به پایان رسانند، و نمازشان و جایگاه‌های نمازشان را بر اساس آن، اقامه نمایند، و به خاطر قرآن، از بستر خواب، برای عبادتدوری کنند، خداوند عزیز و قادر به برکت وجود این گروه، بلاها را دور می‌سازد، از شر دشمنان جلوگیری می‌نماید و از آسمان باران می‌فرستد.»
و در پایان فرمودند: سوگند به خدا در میان قرآن خوانان، چنین گروهی از کبریت احمر کمیاب ترند.»
امام سجاد(علیه السلام) هنگامی‌که قرآن را تا آخر تلاوت می‌کرد، دعایی می‌خواند، که در فرازی از آن دعا چنین آمده است: خدایا چون ما را برای تلاوت آیات قرآن، یاری فرمودی، و دشواری (و عدم شیوایی) زبان‌های ما را به زیبایی و شیوایی عبارت‌های قرآن آسان نمودی، پس ما را به گونه‌‌‌ای قرار بده تا حق قرآن را آن گونه که هست رعایت کنیم.»
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در تفسیر آیه 121 بقره: «یتلونه حق تلاوته، مومنان، کتاب آسمانی را آن گونه که شایسته آن است می‌خوانند.» فرمودند: «یتبعونه حق اتباعه؛ آن گونه که سزاوار پیروی است، از قرآن پیروی می‌کنند.»
از سوی دیگر فرمودند: «رب تال القرآن، والقرآن یلعنه؛ چه بسیارند تلاوت کنندگان قرآن، که قرآن آنها را لعنت می‌کند.»
این گفتار و ده‌ها گفتار دیگر در این خصوص، از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)و امامان معصوم(علیهم السلام) حاکی از آن است که ارزش تلاوت قرآن به این است که آمیخته با توجه و تدبر، و تصمیم بر عمل به دستورهای قرآن باشد، و تحقق و انس حقیقی با قرآن به چنین برنامه‌‌‌ای بستگی دارد. وگرنه خوارج نهروانی، دشمنان خونخوار امیرمومنان علی(علیه السلام) همه از قاریان قرآن بودند، ولی از قرآن، فقط قافش را می‌دانستند، از این رو حضرت علی(علیه السلام) را که سراپا توحید بود، کافر خوانده، با او جنگیدند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)و امامان معصوم(علیهم السلام) و اولیای خدا، با قرآن بسیار انس و الفت داشتند، و از فیوضات ظاهر و باطن آن بهره می‌بردند، تنها به قرائت ظاهر آیات قرآن اکتفا نمی‌کردند، بلکه در آیات آن تدبر می‌نمودند و آیات را با تانی و شمرده و با صدای زیبا و جذاب و با توجه به معانی آن، و تصمیم بر عمل به آن، می‌خواندند؛ به عنوان مثال، در قرآن صدها بار جمله «یا ایها الذین آمنوا؛‌‌‌ای کسانی که ایمان آورده اید.» آمده است، حضرت رضا(ع) هرگاه هنگام تلاوت آیات قرآن به این آیه می‌رسید و آن را می‌خواند، بی درنگ می‌گفت: «لبیک اللهم لبیک؛ اجابت می‌کنم فرمان و دعوت تو را‌‌‌ای خدا، اجابت می‌کنم.» این مطلب بیانگر آن است که امامان معصوم(علیهم السلام) با توجه و تدبر، آیات قرآن را می‌خواندند، و همان دم تصمیم می‌گرفتند به دستورهای خدا عمل نمایند.
امام خمینی - قدس سره - در ظاهر و باطن، رابطه بسیار گرمی‌با قرآن داشت، و از آن، استفاده‌های فکری و عملی فراوانی می‌کرد، قرآن بزرگ ترین تکیه گاه مطمئن و نیروبخش برای پیشبرد اهداف او بود، او می‌فرمود: «اگر خداوند داستان‌های پیامبران در برابر طاغوت‌ها را در قرآن ذکر کرده، موسی و فرعون، ابراهیم و نمرود و... را تذکر داده، منظورش داستان سرایی نبوده، بلکه منظور تبیین برنامه پیامبران در برابر طاغوت‌هاست؛ یعنی ما نیز که پیرو قرآن هستیم، باید در برابر طاغوتها تا سرحد نابودی آنها تلاش کنیم.»
مکرر می‌فرمود: قرآن یک کتاب انسان سازی کامل است، و برای آن نازل شده که انسان بسازد. امام خمینی بخش مهمی‌از زندگی اش را حتی در دوران جنگ، و در دوران بیماری آخر عمر، با قرآن مانوس بود، و با تلاوت آیات قرآن، و تدبر در آن آیات، با خدا ارتباط پیدا می‌کرد.
یکی از اعضای دفتر ایشان در این باره می‌نویسد:
«هر روز حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) دارای نظم و انضباط مخصوصی بودند، از جمله مقداری از وقتشان را با قرائت آیات قرآن سپری می‌کردند، و کارها آن چنان بر طبق نظم و برنامه ریزی بود که به طور عادی هیچ گاه توجه به کاری موجب تضییع کار دیگرشان نمی‌شد.»
امام در نیمه‌های شب که برای نماز شب برمی‌خاست، مدتی قرآن می‌خواند، حتی در اواخر عمر که بستری بودند، با دوربین مخفی از او فیلم گرفتند، و در تلویزیون، بسیاری مشاهده نمودند، که از بستر برخاست و نشست و قرآن را به دست گرفت و مشغول تلاوت آیات قرآن گردید.
شخصی قرآن‌هایی با قطع کوچک تهیه کرده و می‌خواست به جبهه بفرستد، به دفتر امام راحل آورده بود تا آنها را تبرک کند، آن قرآن‌ها را نزد امام آوردند، و به عرض رسید: «اینها قرآن‌هایی است که شامل چند سوره است، خواسته اند که برای جبهه تبرک شود.» با این که همیشه حرکات امام به طور کامل، آرام و معتدل بود، ناگهان به طور بی سابقه ای، با شتاب و شدت مضطربانه ای، دستشان را عقب کشیدند، و با لحنی تند و عتاب آمیز فرمودند: «من قرآن را تبرک کنم؟! این چه کارهایی است که می‌کنید؟»
یک بار بدون توجه یک جلد قرآن را همراه چیزهای دیگر نزد امام آوردند و به زمین نهادند، امام با عتاب فرمودند: «قرآن را روی زمین نگذارید.» و بی درنگ دستشان را جلو آورده و آن را گرفتند و روی میزی که در کنارشان بود گذاشتند، امام راحل در این هنگام روی کاناپه نشسته بودند، معلوم شد که امام نمی‌خواهند قرآن پایین تر از جایی که نشسته اند قرار گیرد.
یک بار نیز همه دیدند که حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) در یک مراسم ملاقات در حسینیه جماران، به طور استثنایی به جای آن که در جایگاه روی صندلی بنشینند، روی زمین نشستند، زیرا در آن روز برندگان مسابقه قرآن آمده بودند، و قرار بود در آن جلسه، چند آیه قرآن تلاوت شود.
حضرت امام هر سال چند روز قبل از ماه مبارک رمضان، دستور می‌دادند که چند ختم قرآن برای افرادی که مد نظر مبارکشان بود، قرائت شود.
در روایت آمده است: علی بن مغیره یکی از شاگردان وارسته امام کاظم(علیه السلام) به آن حضرت عرض کرد: «من مانند پدرم، در ماه رمضان، چهل بار قرآن را از آغاز تا پایان تلاوت می‌کنم - و گاهی بر اثر اشتغالات و نشاط و خستگی، کم و زیاد می‌شود - و در روز فطر، ثواب یک ختم قرآن را نثار روح پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)هدیه می‌نمایم، ختم دیگر را به امیرمومنان علی(علیه السلام)، و ختم دیگر را به حضرت زهرا(سلام الله علیها) و ختم دیگر را به امام حسن(علیه السلام) و امامان دیگر تا شما، اهدا می‌نمایم، پاداش من در این کار چیست؟» امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «لک بذلک‌‌ان‌تکون معهم یوم القیامه؛ پاداش تو این است که در روز قیامت همنشین و همدم پیامبر(ص) و فاطمه و امامان(علیهم السلام) خواهی بود.»
گفتم: «الله اکبر، براستی به چنین مقامی‌نایل می‌شوم؟» سه بار فرمود: آری.
پایان این گفتار را با ذکر سخن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در شان پاداش تلاوت قرآن، می‌آراییم که فرمود: مومنی که هر شب ده آیه از آیات قرآن را تلاوت کند، نامش جزء «غافلان» نوشته نشود، و اگر هر شب پنجاه آیه بخواند نامش جزء «ذاکران» نوشته شود، و اگر صد آیه بخواند، نامش جزء «قانتان» (بندگان خالص و فروتن) نوشته گردد، و هرگاه هر شب صد آیه بخواند، نامش جزء «فائزان» (رستگاران) ثبت می‌گردد، و هرگاه پانصد آیه بخواند، نامش جزء «مجتهدان» (تلاشگران راه حق) نوشته شود، و اگر هزار آیه بخواند، برای او در بهشت قنطاری از طلا که معادل پانزده هزار مثقال طلا است مقرر گردد، که هر مثقال آن 24 قیراط است که کوچک ترین قیراط آن، همانند بزرگی کوه احد می‌باشد، بزرگ ترین آن به بزرگی بین زمین و آسمان است.
منبع: بانک اطلاعات نشریات کشور

کلام نور

شب سرنوشت‏ساز

قال الصادق (علیه السلام) : راس السنة لیلة القدر یکتب فیها ما یکون من السنة الى السنة.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته مى‏شود.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 258 ح 8

امر به معروف ونهی از منکر

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):‌‌ان‌الله عزوجل لیعبض المؤمن الضعیف الذی لا دین له فقیل له: و ما المؤمن الذی لا دین له؟ قال: الذی لا ینهی عن المنکر.
حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «به راستی خداوند عزوجل دشمن می‌دارد مؤمن ناتوانی که دین ندارد. به آن حضرت عرض کردند: مؤمن ناتوانی که دین ندارد، کیست؟ فرمودند: کسی که نهی از منکر نکند.» (1)
قال الامام علی (علیه السلام): الامر بالمعروف و النهی عن المنکر خلقان من خلق الله، فمن نصرهما اعزه الله و من خذلهما خذله الله.
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: « امر به معروف و نهی از منکر، دو پدیده از آفریده‌های خداوندند؛ هر کس آنها را یاری کند، خداوند اورا عزت دهد و هر کس آنها را خوار کند (رها کنند) خداوند او را ذلیل فرماید.» (2)
قال الامام الحسین (علیه السلام): فبدأ الله بالمعروف و النهی عن المنکر فریضه منه، لعلمه بانها اذا ادیت و افیمت استقامت الفرائض کلها هینها و صعبها.
حضرت امام حسین (علیه السلام) می‌فرمایند: «خداوند، نخست امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یکی از واجبات خود ذکر کرد؛ زیرا او آگاه است که اگر این دو فریضه انجام گیرد و برپا شود، همه‌ی واجبات اعم از آسان و مشکل انجام و استوار خواهد شد. (3)
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم): من امر بالمعروف و نهی از المنکر هر خلیفة الله فی الأرض. (4)
هر کس امر به معروف و نهی از منکر کند، جانشین خدا در زمین است.
قال الامام علی (علیه السلام): قوام الشریعه الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و اقامة الحدود.(5)
استواری شریعت، به امر معروف ونهی از منکر و برپا داشتن حدود است.
قال الامام الباقر(علیه السلام): الامر بالمعروف و النهی عن المنکر خلقان من خلق الله عزوجل فمن نصرهما اعزه الله و من خذلهما خذله الله عزوجل.(6)
امر به معروف و نهی از منکر دو خلق از مخلوقات خدای عزوجل هستند. هر که آنها را یاری دهد، خداوند عزتش بخشد و هر که تنهایشان گذارد، خداوند عزوجل اورا تنها گذارد.
قالت فاطمة الزهراء (علیه السلام): فرض الله الأمر بالمعروف مصلحة للعامة (7)
خداوند امر به معروف و نهی از منکر را برای اصلاح مردم قرار داد.
قال الامام الصادق (علیه السلام): ویل لمن یأمر بالمنکر و ینهی عن المعروف(8)
وای برآن که به منکر امر کند و از معروف نهی کند!
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): تقربوا الی الله تعالی ببغض اهل المعاصی، والقوهم بوجوه مکفهرة و التمسوا رضا الله بسخطهم، تقربوا إلی الله بالتباعد منهم؛
با نفرت از گنهکاران به خدای تعالی نزدیک شوید و با این افراد با ترشرویی برخورد کنید. و با خشم گرفتن بر آنان خشنودی خدا را بجویید و با دوری کردن از آن‌ها به خدا نزدیک شوید. (9)
قال الامام علی (علیه السلام): فمن امر بالمعروف شدّ ظهور المؤمنین، و من نهی عن المنکر ارغم انوف الکافرین (المنافقین)؛
پس هر کس به معروف امر کرد، پشوانه‌ی نیرومند مؤمنان است، و آن کس که از زشتی‌ها نهی کرد بینی کافران (منافقان) را به خاک مالید. (10)
قال الامام الحسین (علیه السلام): لا تحل لعین مؤمنة نری الله یعصی فتطرف حتی بغیره؛
بر هیچ چشم مؤمن به خدا روا نیست که ببیند خدا نافرمانی می‌شود و (چشم) خود را فرو ببندد مگر آن وضع را تغییر دهد. (11)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم): لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنکر، او لیعمنکم عذاب الله؛
یا امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید، یا عذاب خداوند همه‌ی شما را فرا می‌گیرد. (12)
قال الامام علی (علیه السلام): و ما اعمال الر کلها و الجهاد فی سبیل الله، عند الامر، بالمعروف و النهی عن المنکر إلا کنفشة فی بحر لجی؛
و تمام کارهای نیکو، و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر، چونان قطره‌‌‌ای بر دریای مواج و پهناور است. (13)
قال الامام الباقر(علیه السلام):‌‌ان‌الامر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الأنبیاء، و منهاج الصلحاء، فریضة عظیمة بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحل المکاسب و ترد المظالم و یعمرالارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر؛
فرمان دادن به خوبی و باز داشتن از زشتی، راه پیامبران و شیوه‌ی نیکوکاران است. فریضه‌ی بزرگی است که دیگر فرایض به واسطه‌ی آن برپا می‌شود و راه‌ها و روش‌ها امن می‌گردد، در آمدها حلال، حقوق و اموال به زور گرفته شده به صاحبانش بر می‌گردد، زمین آباد شده، از دشمنان انتقام گرفته می‌شود و کارها سامان می‌پذیرد.(14)

پی نوشت :

1- وسایل الشیعه، ج11، ص397.
2- اصول کافی، ج5، ص 59.
3- اصول کافی، ج5، ص 59.
4- کنزالعمال، ج 5564.
5- غررالحکم، ج 6817.
6- خصال، شیخ صدوق رحمت الله علیه، ص 42.
7- بحارالانوار، ج6، ص 107.
8- بحارالانوار، ج1، ص 87.
9- کنزالعمال/ ج5585.
10- غررالحکم/ ج 6794.
11- تنبیه الخواطر/ج2/ص179.
12- وسایل الشیعه، ج11، ص407.
13- نهج البلاغه، ترجمه‌ی مرحوم دشتی حکمت 374.
14- اصول کافی، ج5، ص 56.

حکمت‌های شگرف

حکمت 217نهج البلاغه: دگرگونى روزگار و شناخت انسان‌ها (اخلاقى، علمى)قَالَ الامام [علیه السلام] فِى تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ .
حضرت علی(علیه السلام)، فرمودند : در دگرگونى روزگار، گوهر شخصیت مردان شناخته مى شود.
حکمت 218 : حسادت ، آفت دوستى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] حَسَدُ الصَّدِیقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : حسادت بر دوست، از آفات دوستى است.
حکمت 219 : آرزوها آفت اندیشه (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : قربانگاه اندیشه‌ها ، زیر برق آرزوهاست.
حکمت 220عدالت در قضاوت(اخلاقى، قضایى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَیْسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّنِّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : داوریِ با گمان بر افراد مورد اطمینان ، دور از عدالت است.
حکمت 221آینده دردناک ستمکاران (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : بدترین توشه براى قیامت ، ستم بر بندگان است.
حکمت 222بى توجهى به بدى بدکاران(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْکَرِیمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا یَعْلَمُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : خود را به بى خبرى نمایاندن از بهترین کارهاى بزرگواران است.
حکمت 223حیاء و عیب پوشى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ کَسَاهُ الْحَیَاءُ ثَوْبَهُ لَمْ یَرَ النَّاسُ عَیْبَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : آن کس که لباس حیاء بپوشد، کسى عیب او را نبیند.
حکمت 224برخى از ارزش‌هاى اخلاقى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] بِکَثْرَةِ الصَّمْتِ تَکُونُ الْهَیْبَةُ وَ بِالنَّصَفَةِ یَکْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ وَ بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ وَ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ یَجِبُ السُّؤْدُدُ وَ بِالسِّیرَةِ الْعَادِلَةِ یُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِیهِ تَکْثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَیْهِ.
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : با سکوت بسیار ، وقار انسان بیشتر شود، و با انصاف بودن ، دوستان را فراوان و با بخشش ، قدر و منزلت انسان بالا رود، و با فروتنى ، نعمت کامل شود، و با پرداخت هزینه‌ها، بزرگى و سرورى ثابت گردد، و روش عادلانه ، مخالفان را در هم شکند ، و با شکیبایى در برابر بى خرد، یاران انسان زیاد گردند.
حکمت 225حسادت و بیماری(اخلاقى، بهداشتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : شگفتا که حسودان از سلامتى خود غافل مانده اند!!.
حکمت 226طمع ورزى و خوارى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الطَّامِعُ فِى وِثَاقِ الذُّلِّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : طمعکار همواره زبون و خوار است.
حکمت 227ارکان ایمان(اعتقادى، معنوى)
وَ سُئِلَ عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : (در مورد ایمان پرسیدند).
جواب: ایمان، بر شناخت با قلب، اقرار با زبان عمل با اعظاء و جوارح استوار است.
حکمت 228ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْیَا حَزِیناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً وَ مَنْ أَصْبَحَ یَشْکُو مُصِیبَةً نَزَلَتْ بِهِ فَقَدْ أَصْبَحَ یَشْکُو رَبَّهُ وَ مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَمَاتَ فَدَخَلَ النَّارَ فَهُوَ مِمَّنْ کَانَ یَتَّخِذُ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْیَا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ هَمٍّ لَا یُغِبُّهُ وَ حِرْصٍ لَا یَتْرُکُهُ وَ أَمَلٍ لَا یُدْرِکُهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : کسى که از دنیا اندوهناک مى باشد، از قضاء الهى خشمناک است، و آن کس که از مصیبت وارد شده شِکْوه کند از خدا شکایت کرده، و کسى که نزد توانگرى رفته و به خاطر سرمایه اش برابر او فروتنى کند ، دو سوم دین خود را از دست داده است، و آن کس که قرآن بخواند و وارد آتش جهنم شود حتماً از کسانى است که آیات الهى را بازیچه قرار داده است ، و آن کس که قلب او با دنیا پرستى پیوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشکل است، اندوهى رها نشدنى ، و آرزوئى نایافتنی.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین

زمزمه‌ی فراق

از اعمالی که به آن سفارش مؤکد شده است، خواندن دعای ندبه و دعا برای تعجیل در فرج امام زمان (ارواحنا فداه) است که در حقیقت فرج و گشایش برای خود ماست. در این جا فرازهایی از این دعای شریف را مرور می‌کنیم.
این قاصم شوکة المعتدین این حاصد فروغ الغی و الشقاق
کجاست آن که شوکت ظالمان و زورگویان را بشکند، کجاست دور کننده‌ی شاخه‌های گمراهی و اختلاف؟
این صاحب یوم الفتح و ناشر رایة الهدی.
کجاست صاحب روز فتح و پیروزی و نشر دهنده‌ی پرچم هدایت؟
بنفسی انت امنیّه شائق یتمنّی من مؤمن و مؤمنة ذکرافحنّا.
جانم به فدای شما که امید و آرزوی هر زن و مرد مؤمنی هستید که با یاد شما ناله و فریاد سر می‌دهند.
هل الیک یا بن احمد سبیل فتلقی
ای پسر احمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آیا به سوی شما راهی هست که ملاقات شوی؟
عزیز علیّ‌‌ان‌اری الخلق و لا تُری. سخت است بر من که همه را ببینم و شما را نبینم.
و (عزیز علی لا اسمع لک حسیسا و لا نجوی.
سخت است بر من که از شما صدایی و نجوایی به گوشم نرسد.
الی متی احارفیک یا مولای.
تاکی سرگردان و حیرانت باشم‌‌‌ای مولای من؟

مواعظ جاوید

مولای تقیان در کلام رهبر کبیر انقلاب اسلامی
بعضی کمالات حضرت علی (علیه السلام) که شاید قدری مخفی مانده باشد از ادعیه‌ی حضرت، معلوم می‌شود. دعای کمیل یک دعای عجیبی است؛ بسیار عجیب. بعضی از فقرات دعای کمیل از بشر عادی نمی‌تواند صادر بشود، « الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی، عذابک فکیف اصبر علی فراقک.» کی می‌تواند این طور بگوید: کی این طور عشق به جمال خدا دارد که از جهنم نمی‌ترسد، لکن می‌ترسد که وقتی در جهنم برود از مقام خودش نازل شده و به مرتبه‌‌‌ای برسد که محروم بشود از عشق او؟ از فراق حضرت حق ناله می‌زند. این عشقی است که در باطن قلب او گداخته شده، همیشه و تمام اعمالی که از او صادر می‌شود، از این عشق صادر می‌شود.
ارزش اعمال روی این عشق و محبتی است که به حق تعالی هست، روی این فنا و توحیدی است که در انسان هست و این سبب شده که (به فرموده‌ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ضربت شمشیر حضرت علی (علیه السلام) در جنگ خندق افضل از عبادات ثقلین است.
منبع: صحیفه‌ی نور، ج19، ص 61.

در محضر ولایت

...ماه رمضان را مغتنم بشمارید. این روزها را با روزه‌دارى، و این شبها را با ذکر و دعا به سر ببرید. فصل دعا هم، همین ماه مبارک است. اگرچه همیشه انسان باید با رشته‌ى دعا به خدا متصل باشد، اما آیه‌ى «و اذا سألک عبادى عنّى فانّى قریب اجیب دعوة الدّاع اذا دعان»در سوره‌ى بقره، در خلال همین آیات مبارکه‌ى مربوط به روزه و ماه رمضان است. در وسط آیات روزه و ماه رمضان، این آیه‌ى «و اذا سألک عبادى عنّى فانّى قریب»آمده، که همه‌ى انسانها و همه‌ى بندگان را به دعا و توجه سوق مى‌دهد و دعوت مى‌کند.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 10/01/1369
...ماه رمضان ماه دعاست. دعاها را فراموش نکنید. دعاهاى وارد شده در ماه رمضان، یکى از آن نعم و فرصتهایى است که باید مغتنم بشمرید. این دعاى ابى‌حمزه، این دعاى افتتاح، این دعاى جوشن وبقیه‌ى ادعیه‌اى که در روزها و شبها و سحرها و بقیه‌ى ساعات و اوقات مخصوص در ماه رمضان وارد شده است، واقعاً از نعمتهاى بزرگ الهى است. فرصت را مغتنم بشمارید.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در روز اول ماه مبارک رمضان 04/12/1371
...در دعایى که در روزهاى ماه مبارک رمضان وارد شده است، این طور مى‌خوانیم که «و هذا شهرالانابة و هذا شهر التوبة و هذا شهر العتق من النّار». ماه، ماه توبه و استغفار و بازگشت به خداست...
استغفار، یعنى طلب مغفرت و آمرزش الهى براى گناهان. این استغفار اگر درست انجام گیرد، باب برکات الهى را به روى انسان باز مى‌کند. همه‌ى آنچه که یک فرد بشر و یک جامعه‌ى انسانى از الطاف الهى احتیاج دارد - تفضّلات الهى، رحمت الهى، نورانیّت الهى، هدایت الهى، توفیق از سوى پروردگار، کمک در کارها، فتوح در میدانهاى گوناگون - به وسیله‌ى گناهانى که ما انجام مى‌دهیم، راهش بسته مى‌شود. گناه، میان ما و رحمت و تفضّلات الهى، حجاب مى‌شود. استغفار، این حجاب را برمى‌دارد و راه رحمت و تفضّل خدا به سوى ما باز مى‌شود. این، فایده‌ى استغفار است. لذا شما چند جا در آیات قرآن ملاحظه مى‌کنید که براى استغفار، فواید دنیوى و گاهى فواید اخروى، مترتّب دانسته شده است. مثلاً: «استغفروا ربّکم ثم توبوا الیه ... یرسل السّماء علیکم مدرارا» و از این قبیل. همه‌ى اینها، این‌طور قابل فهم و قابل توجیه است که راه این تفضّلات الهى، به برکت استغفار، به سوى دل و جسم انسان و جامعه‌ى انسانى باز مى‌شود. لذا استغفار مهم است.
منبع: بیانات مقام معظم در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 28/10/1375
شخصیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اوج
شخصیت امیرالمؤمنین (علیه الصلاة والسلام) ترکیبی از عناصری است که هر کدام به تنهایی یک انسان عالی مقام را اگر بخواهد به اوج آن برسد، به زانو در می‌آورد. زهد امیر المؤمنین (علیه السلام) و بی اعتنایی او نسبت به شهوات زندگی - و زخارف دنیایی یکی از این عناصر است. علم آن بزرگوار و دانش وسیع او که بسیاری از بزرگان مسلمین و همه‌ی شیعه بر آن اتفاق دارند که بعد از نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) کس دیگری غیر از امیرالمؤمنین (علیه السلام) از آن برخوردار نبوده است، یکی دیگر از این عناصر است. فداکاری آن بزرگوار در میدانهای مختلف- چه میدانهای نظامی، و چه میدانهای اخلاقی و سیاسی- یکی از این عناصر است. عبادت آن بزرگوار، یکی دیگر از این عناصر است، عدل و دادگری امیر المؤمنین (علیه السلام) که پرچم برافراشته‌ی شاخصی برای عدل اسلامی‌است، یکی دیگر از این عناصر است. رأفت آن بزرگوار نسبت به ضعیفان – اعم از فقرا، کودکان، غلامان و کنیزان، زنان و از کار افتادگان – یک وادی عظیم و یکی دیگر از ابعاد شخصیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. پیش قدمی‌آن بزرگوار در همه‌ی کارهای خیر که انسان در تاریخ زندگی آن حضرت بر خورد می‌کند، یکی دیگر از این عناصر است. حکمت و فصاحت آن بزرگوار نیز بخشی از این عناصر است. شمارش رئوس این مطالب هم به آسانی ممکن نیست، و درهمه‌ی اینها درحد اعلاست.
منبع: رهبر معظم انقلاب اسلامی، حدیث ولایت، ج7، ص 12 – 11.

شمیم هدایت

علت عمده‌ی عدم موفقیت

یکی از عللم عمده‌ی عدم موفقیت ما مردم به اصلاح جامعه‌ی خود، همین است که هر فردی آنگاه که به خودش نگاه می‌کند و به اعمال خودش نظر می‌افکند، عینک خوش بینی به چشم می‌زند و آنگاه که به دیگران و اعمال دیگران نظر می‌کند، عینک بدبینی و بدگمانی و نتیجه این است که هیچ کس شخص خود را تقصیر کار نمی‌داند و چنین می‌پندارد که تقصیر متعلق به دیگران است.

تلازم علم و دین

اگر ما می‌خواهیم دین صحیح داشته باشیم، اگر می‌خواهیم از فقر رهایی یابیم، اگر می‌خواهیم عدالت در میان ما حکم فرما باشد، اگر می‌خواهیم آزادی و دموکراسی داشته باشیم و ... منحصرا راهش علم است و علم آن علمی‌که عمومیت داشته باشد و از راه دین و به صورت یک جهاد مقدس درآید. اگر ما این جهاد مقدس را شروع نکنیم، دنیا خواهد کرد و ثمره اش را هم خود آنها خواهند برد. یعنی دیگران خواهند آمد و ملت ما را از گرداب جهالت نجات خواهند داد و خدا می‌داند که آن وقت این کوتاهی ما، چه لطمه‌ی بزرگی به پیکر اسلام وارد خواهد کرد.
شکی نیست که علم به تنهایی ضامن سعادت جامعه نیست. جامعه دین و ایمان لازم دارد. همان طور که ایمان هم اگر مقرون به علم نباشد مفید نیست بلکه وبال است و اسلام نه عالم بی دین می‌خواهد نه جاهل دیندار.
منبع:
ده گفتار، علامه شهید استادمرتضی مطهری (رحمت الله علیه) صفحه‌های 152، 153، 285 و 286.

نکته‌های ناب

چراغ‌های تاریکی

حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: برادرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمودند:
هر آن کسی دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که به او روی نموده باید ولایت علی (علیه السلام) را دارا باشد.
و اگر بخواهد خدا را ملاقات کند در حالی که از او راضی باشد باید فرزندت حسن (علیه السلام) را دوست بدارد.
و اگر بخواهد خداوند را ملاقات کند در حالی که بر او ترسی نباشد، باید دوستدار فرزندت حسین (علیه السلام) گردد.
و اگر بخواهد در حالی که خدا را ملاقات کند که گناهانش آمرزیده شده باشد، دوستدار علی بن الحسین (امام سجاد (علیه السلام)) گردد.
و اگر بخواهد با روشنی چشم خدا را ملاقات کند، دوستدار محمدبن¬علی (امام باقر) (علیه السلام) باشد.
و اگر بخواهد خدا را ملاقات کند در حالی که پرونده‌ی او را به دست راستش دهند، دوستار جعفربن محمد (امام صادق (علیه السلام)) باشد.
و هر کس دوست دارد خداوند را پاک و پاکیزه ملاقات نماید، دوست موسی بن جعفر (امام کاظم (علیه السلام)) باشد.
و اگر بخواهد شاد و خندان خداوند را ملاقات کند، علی بن موسی(امام رضا(علیه السلام)) را دوست بدارد.
و هر کس مایل باشد خداوند را ملاقات کند در حالی که درجاتش بالا رفته و سیئایش به حسنات تبدیل گشته باشد محمد بن علی (امام جواد (علیه السلام)) را دوست بدارد.
و اگر مایل باشد خداوند را ملاقات کند و از او به آسانی حساب کشند، علی بن محمد (امام‌هادی(علیه السلام)) را دوست بدارد.
و اگر بخواهد خداوند را ملاقات کند در حالی که از رستگاران باشد، دوستدار حسن بن محمد (امام حسن عسگری(علیه السلام)) شود.
و هر کس دوست می‌دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که ایمانش کامل و اسلامش نیکو باشد، ولای حجت بن الحسن (علیه السلام) را پیشه کند.
اینان چراغ عهای تاریکی و امامان هدایت و نشانه‌های تقوا هستند. هر آن که آنان را دوست بدارد و ولایتشان را قبول کند، برای او از خداوند متعال ضمانت بهشت را می‌کنم.
منبع:
بحارالانوار، ج36، ص 296.

آسیب‌های مداحی در زمان حاضر

1- رواج دوباره‌ی برخی غلوها و خرافه‌ها:این غلوها و خرافه‌ها در روضه‌ها و عزاداری‌های مربوط به حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام)، امام حسین(علیه السلام) و امام زمان(علیه السلام) می‌باشند. نمونه‌ی این غلوها عبارتند از: سگ حسینم، صدای سگ درآوردن، خدای من حسینه، عباس خشکله فدات شم و ...
2- ترویج برخی ناهنجاری‌ها مثل قمه زنی و...:
که بسیاری از علمای بزرگ به حرام بودن آنها حکم داده اند.
3- برتری سلیقه‌های شخصی و رواج زبان حال‌های بی ریشه و مبتذل:
در زبان حال‌ها، جملاتی به اصل واقعه افزوده شده و براساس احساس مخاطبان که غالبا جوان هستند، ساخته می‌شوند.
4- رواج سبک‌ها‌ی غنایی در مداحی:
مداحی از استاد محوری به نوار محوری تنزل پیدا کرده است و رواج کلماتی مثل: عشق، عاشقی، عاشقم، می، مستی، نی و ترانه‌های دوران طاغوت مثل: دل اومده دلبر اومد، نگار من ابرو کمون دل می‌بره که از سبک‌های موسیقی هندی، پاکستانی، افغانی و... اقتباس شده است.
5- برتری شکل بر محتوا:
کم شدن قصیده خوانی و ذکر مناقب، عدم مطالعه جدی مقاتل مهم و دیوان شاعران خوب، رواج اشعار ترحم برانگیز نه تفکر برانگیز، گفتن کلماتی مثل: عل عل به جای علی (علیه السلام) یا حوسین به جای حسین(علیه السلام) و یا سین سین به جای حسین(علیه السلام).
6- سیاست زدگی:
طرح مسایل سیاسی روز خوب است اما سوء استفاده باندی، حزبی و جناحی نباید باشد.
7- گسترش نامناسب حضور موسیقی در مراسم عزا داری سنتی:
کاربرد موسیقی امر ناپسندی است. و اکثر مراجع معظم تقلید استفاده از آلات موسیقی را در مراسم عزاداری حرام دانسته اند.

دل نوشته

«یا علی!»

مهدی میچانی فراهانی
قلم را برمی‏دارم؛ ناگاه، قلب دفتر می‏شکافد و گردابی عمیق، پاره پاره جسم مرا به خویش در می‏کشد.
چشم که می‏گشایم، دیوارهای گلی و کوچه‏های تنگ و تاریک کوفه، در برابرم قد کشیده‏اند. آری! باز هم ریل زمان، آبستن قطار پر شتابی‏ست که که وارونه سفر می‏کند.
نیمه شعبان است و کتاب‏های تاریخ، همواره شب‏های کوفه را سرشار از حضور مردی می‏بیند که انبان نان و خرمایی بر دوش دارد؛ پس ناخودآگاه، قدم برمی‏دارم و کوچه‏ها را تک تک دوره می‏کنم؛ اما هیچ مردی، هیچ نانی و خرمایی نیست. هیچ دردی و هیچ... ، شاید کتاب‏های تاریخ دروغ گفته باشند! پیش‏تر می‏روم، بیش‏تر می‏گردم؛ خانه‏ها خاموش و کوچه‏ها تهی! گویی غبار مرگی سنگینی، فضای امشب کوفه را آغشته است؛ چنان که نفس کشیدن را دشوار می‏سازد. تنها کور سوی چراغ نیمه‏جانی را می‏بینم که از پنجره گلی می‏تراود و جانی به شهر تاریک می‏بخشد.
نزدیک‏تر می‏روم و باز نزدیک‏تر... ؛ ناگاه، شیون، چون دیواری در کوچه‏های بن‏بست، برد و پای، میخکوبم می‏کند. گوش فرا می‏دهم؛ جز صدای ناله «یا ابتا» نمی‏شنوم که پیداست از جگرهای سوخته بیرون می‏ریزد. به یاد کتاب‏های تاریخ می‏افتم.
و امشب، نوزدهم رمضان است. عرق مردی جبینم را می‏شوید. به یاد برق تیغه شمشیری زهرآگین می‏افتم که عنقریب، فرزندان کوفه را یتیم خواهد کرد.
هر دو پای میخکوب شده، دو زانو می‏شوند و قطعه قطعه فرو می‏ریزند؛ قطار خاطره‏هایم دیر رسیده است. گرداب تاریخ را در میانه کوفه، گشاده می‏بینم. پس هرز می‏روم و چشم می‏گشایم؛ باز هم نیمه شب کوفه است و تقویم نوزدهم رمضان.
کوچه تنگ و تاریک است و خانه‏ها باز هم خاموش؛ اما هر از گاه، پشت در خانه‏ای بغچه‏ای کوچک نمایان است و دری که گشاده می‏شود و زنی یا کودکی؛ بی آن‏که مرا بیند، بقچه را به درون می‏برد. شتاب می‏گیرم تا صدای پایی را که نزدیک‏تر می‏شود، بشنوم. مردی را می‏بینم که با یک انبان خالی، خاموش و خرسند، به خانه‏اش باز می‏گردد. به یاد کتاب‏های تاریخ می‏افتم. آری! جز علی علیه‏السلام چه کسی می‏تواند باشد؟
و باز هم کور سوی چراغی که افروخته می‏شود. پیش‏تر می‏روم. امشب دیگر شیونی نیست. تنها عطر خلافت خلیفه است که کوچه‏های کوفه را سرشار می‏کند.
چه نوای امن و دلنشینی! مجذوب یا رب گفتن علی علیه‏السلام بودم که ناگاه، التهابی عجیب، پیکرم را فرا گرفت. امشب، شب موعود است و شب رستگاری و خرسندی در صدای خلیفه می‏جوشد؛ گویی توشه برمی‏دارد، برای سفری که خوب می‏داند در پیش است.
و اما من ـ و هزاران چون من ـ وای اگر فردا شود!
چیزی به نماز صبح نمانده است. اضطراب و آشفتگی، از من آتشفشانی آفریده است که هر لحظه در انتظار طغیان است. می‏خواهم پیش‏تر بروم، زانو بزنم و بر در بکوبم. فریاد بزنم که یا مولا! این نماز صبح را به مسجد نرو مولا! می‏خواهم که یکپارچه شمشیر شوم به حفاظت از خانه عشق، اما دریغ! هر چه می‏کوشم، قدم از قدم نمی‏توانم برداشت و صدایی از حنجره‏ام بیرون نمی‏ریزد. تنها صدای راز و نیاز علی علیه‏السلام ست که آرامشم می‏بخشد. با خود می‏گویم شاید خلیفه خود نمی‏خواست، ورنه هم می‏دانست و هم می‏توانست.
گاه اذان صبح فرا رسیده است و من همچنان خیره به پنجره روشن. مست مناجات علی علیه‏السلام و داغ خاموش اهل بیت. دری گشوده می‏شود؛ به راه می‏افتد. صدای التماس زمین و زمان را می‏شنوم که: یا مولا! این نماز صبح را به مسجد نرو.
دلشوره‏ای تمام یتیمان کوفه را امشب تا صبح بیدار نگاه داشته است و کودکانی که کابوس دیده‏اند، گریه می‏کنند.
علی به مسجد که می‏رسد، نگاهی غریب به آسمان می‏اندازد. مردی کنار مسجد به خواب رفته است. خلیفه نگاهی می‏اندازد و زیر لب می‏گوید: مرادی! وقت خواب نیست؛ شمشیر صیقل بده! موذن به اذان می‏ایستد.‌‌‌ای کاش این اذان هرگز تمام نمی‏شد!
«قد قامت الصلاة»! و قامت‏ها بسته می‏شود!
اللّه‏ اکبر؛ گاه سجده است، امام جماعت مکثی می‏کند، به محراب نگاهی می‏انداز و چشم می‏بندد.
پس به آرامی‌به سجده‏ای طولانی می‏رود. صدایی آشنا که خلیفه سال‏هاست در انتظارش لحظه می‏شمرد. خیل نمازگزاران سر از سجده برمی‏دارند؛ امام علی علیه‏السلام هنوز در سجده است.
محراب خونین شده بود و نوای حزن آلود اما خرسند خلیفه به گوش می‏رسد: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة»
آیا کدام تیغ می‏توانست به فرق علی اثری کند؟
«به فرقت کی اثر می‏کرد شمشیر گمانم ابن ملجم یا علی گفت»

مرثیه عشق

سید علی‏اصغر موسوی
سحر برای دمیدن، شتاب می‏گیرد شتاب از قدمِ بوتراب علیه‏السلام می‏گیرد
به آسمان که نظر می‏کنی، پریشان است به هر کران که نظر می‏کنی، پریشان است
چه اتفاق مگر، در کمین شیر خداست!
که لحظه‏های زمین مبتلای ثانیه‏هاست
چرا نوای علی علیه‏السلام ، جان گداز می‏آید
چرا به ذهن زمین، مثل راز، می‏آید
با قدم‏هایی که جهانی بُهت و اندوه و شادی در خویش نهان داشته، حرکت می‏کند و ذره ذره هستی، در شهودی کامل، مولا را متوجّه خطر می‏کنند؛ گویی نمی‏دانند که حضرت، سال‏هاست از وقوعِ آن باخبر است!
آی مرغابی‏ها! شما از عشق چه می‏دانید؟!
شما از وصل محبوب، چه خوانده‏اید؟! آی محراب‏های گوشه‏نشین! آی ستون‏هایی که حتی به اندازه «اُستُن حَنّانه» نیستید!
امروز، مرثیه عشق، به اوج بیان می‏رسد و آفتاب، عظمت خویش را با نماز قسمت خواهد کرد!
کسی به غیر علی علیه‏السلام ، پی نبرده بر دل راز
که می‏رسد به طلب، عاقبت میان نماز!
از کعبه تا محراب؛ آه، که شکوه از دنیا باید داشت که سِفلگان، به دامان می‏پرورد؛ نامردمانی که حتی مردِ بی‏سلاح را، آن هم در نماز، آن هم در سجده! به شهادت می‏رسانند!
اف بر تو‌‌‌ای دنیا، اف! با این مردواره‏های نامردت!
با این کوفی تباران بدتر از شامی‏ات!
چه مردمان پلیدی که نان او خوردند
ولی به خانه خود، دشمن از قفا، بردند!
فراوان مباد اشعث بن قیس‏ها؛ که هنوز بوی خیانتشان از کوچه‏های تاریخ می‏آید! تیره‏گون باید روی قومی‌که قدر آفتاب ندانند!
محراب است و تبسّم‏های خونین علی علیه‏السلام !
محراب است و پژواکِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه!
محراب است و نماز خون؛ آرمانی که مولا به خاطرش از تمامی‌هستی خود گذشت. فریاد حضرت جبریل علیه‏السلام ، سکوت آسمان‏ها را می‏شکند و بُهت ملایک را به شیون بدل می‏کند!
کاسه‏های شیر را می‏آورند، امّا چگونه عاشقی، بی‏جمال دوست، روزه عشق بشکند! بگذار شیر از آنِ دشمن باشد که تمام عمر، جز تلخی کینه ننوشیده و دل سیاهش، جز شب، به سپیده‏ای ایمان نیاورده است!
این رسم علی علیه‏السلام ست؛ علی علیه‏السلام میهمان‏نواز است؛ امیر بنده نوازی که در کارگاه آفرینش، شبیه و نظیری ندارد! اَلسلامُ عَلَیْکَ یَا اَوَّلَ مَظلومِ الْعَالَم!
مولا جان! گویی صدایت هر لحظه در دل آفاق طنین می‏اندازد، که: «اگر سخن بگویم، می‏گویند: بر حکومت حریص است، اگر سکوت کنم، می‏گویند: از مرگ می‏هراسد، هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگ‏ها و رنج‏های گوناگون! به خدا سوگند که علاقه فرزند ابی طالب علیه‏السلام به مرگ

بازدید : 550
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 15:25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

بسم الله

ویژه نامه روز هفدهم ضیافت الهی

دعای روز هفدهم

 

اَللّهُمَّ اهْدِنى فیهِ لِصالِحِ الاْعْمالِ وَاقْضِ لى فیهِ الْحَواَّئِجَ وَالاْمالَ یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَى التَّفْسیرِ وَالسُّؤ الِ یا عالِماً بِما فى صُدُورِ الْعالَمینَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطّاهِرینَخدایا راهنمائیم کن در آن به کارهاى شایسته و برآور در آن حاجات و آرزوهاى مرا اى کسى که نیازى به شرح حال و درخواست ندارى اى دانا و آگاه بدانچه در دل مردم جهانیان است درود فرست بر محمد و آل پاکش
منبع: مفاتیح الجنان

ادامه مطلب
بازدید : 611
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 15:25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

بسم الله

ویژه نامه روز شانزدهم ضیافت الهی

دعای روز شانزدهم

اَللّهُمَّ وَفِّقْنى فیهِ لِمُوافَقَةِ الاْبْرارِ وَجَنِّبْنى فیهِ مُرافَقَةَ الاْشْرارِ وَآوِنى فیهِ بِرَحْمَتِکَ اِلى دارِ الْقَرارِ بِاِلهِیَّتِکَ یا اِلهَ الْعالَمینَ
خدایا موفقم دار در این ماه به همراهى کردن با نیکان و دورم دار در آن از رفاقت با اشرار و جایم ده در آن بوسیله رحمت خود به خانه قرار و آرامش به معبودیّت خود اى معبود جهانیان
منبع: مفاتیح الجنان
ادامه مطلب
بازدید : 1226
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 15:25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

بسم الله

ویژه نامه روز پانزدهم ضیافت الهی

دعای روز پانزدهم

اَللّهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ طاعَةَ الْخاشِعینَ وَاشْرَحْ فیهِ صَدْرى بِاِنابَةِالْمُخْبِتینَ بِاَمانِکَ یا اَمانَ الْخاَّئِفینَ
خدایا فرمانبردارى فروتنان را در این ماه روزى من گردان و بگشا سینه ام را براى بازگشتن بسویت همانند بازگشتن خاشعان به امان بخشیت اى امان بخش ترسناکان
ادامه مطلب
بازدید : 699
شنبه 19 ارديبهشت 1399 زمان : 13:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

دعای روز چهاردهم

اَللّهُمَّ لا تُؤاخِذْنى فیهِ بِالْعَثَراتِ وَاَقِلْنى فیهِ مِنَ الْخَطایا وَالْهَفَواتِ وَلا تَجْعَلْنى فیهِ غَرَضاً لِلْبَلایا وَالاْفاتِ
بِعِزَّتِکَ یا عِزَّ الْمُسْلِمینَ

خدایا مگیر مرا در این ماه به لغزشها و بازم دار در آن از خطاها و لغزشها و قرارم مده در این روز هدف بلاها و آفات به عزتت اى عزت بخش مسلمانان

زلال وحی
قرآن و انتخاب دوست

قرآن کریم درباره دوست دو گونه آیه دارد.
خداوند متعال در آیه‌ی 28 سوره‌ی فرقان از زبان اهل جهنم می‌فرماید: «یویلتی لیتنی لم اتّخذ فُلانا خلیلا،‌‌‌ای کاش با فلانی دوست نمی‌شدم. »
همچنین در آیه 100 و 101سوره شعراء، خداوند متعال از زبان اهل دوزخ می‌فرماید:
« فما لنا من شافعین و لا صدیق حمیم، افسوس که امروز نه شفاعت کنندگانی برای ما وجود دارد و نه دوست گرم و پرمحبتی.»
جمع بین دو آیه فوق، آیه‌ی زیر است: «الاخلّاء یومئذ بعضهم لبعض عدّو الّا المتّقین.» (1)
دوستان بد، عاقبت باهم دشمن می‌شوند. تنها دوستان مناسبی که دوستی شان بر اساس تقواست، نجات می‌یابند.
نکته:
سؤالی که مطرح است این است که چرا در آیه‌ی 100 و 101 سوره‌ی شعراء که در بالا ذکر گردید «شافعین» جمع آورده شده و «صدیق» به صورت مفرد با این که در ظاهر هر دو باید به صورت جمع یا مفرد بیاید؟
بعضی از علما گفته اند:
سببش این است که در هنگام گرفتاری و درماندگی، شفاعت کننده فراوان و دوست کم است، پس جا دارد که «شافعین» را جمع و «صدیق» را مفرد بیاورد تا اشاره به کثرت شافعین و کمی‌دوست باشد.

پی نوشت:

1- سوره‌ی زخرف آیه‌ی 67.
منبع: نکته‌هایی ازقرآن محمد‌هادی المحققین ص 694.

کلام نور

دعاى روزه‏داران

قال الکاظم (علیه السلام): دعوة الصائم تستجاب عند افطاره
امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: دعاى شخص روزه‏دار هنگام افطار مستجاب مى‏شود.
بحار الانوار ج 92 ص 255

بهار مومنان

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) : الشتاء ربیع المومن یطول فیه لیله فیستعین به على قیامه و یقصر فیه نهاره فیستعین به على صیامه.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمودند: زمستان بهار مومن است از شبهاى طولانى‏اش براى شب زنده‏دارى واز روزهاى کوتاهش براى روزه دارى بهره مى‏گیرد.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 302

روزه مستحبى

قال الصادق (علیه السلام): من جاء بالحسنة فله عشر امثالها من ذلک صیام ثلاثة ایام من کل شهر.
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس کار نیکى انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه است.
وسائل الشیعه، ج 7، ص 313

روزه ماه رجب

قال الکاظم (علیه السلام): رجب نهر فى الجنه اشد بیاضا من اللبن و احلى من العسل فمن صام یوما من رجب سقاه الله من ذلک النهر.
امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: رجب نام نهرى است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر هرکس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد خداوند از آن نهر به او مى‏نوشاند.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 56

حکمت‌های شگرف

حکمت 157 نهج البلاغه: فراهم بودن راه‌هاى هدایت(اخلاقى، اقتصادى)
قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] قَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ وَ قَدْ هُدِیتُمْ إِنِ اهْتَدَیْتُمْ وَ أُسْمِعْتُمْ إِنِ اسْتَمَعْتُمْ .
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند : اگر چشم بینا داشته باشید، حقیقت را نشانتان داده اند ، اگر هدایت مى طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید ، حق را به گوشتان خواندند.
حکمت 158 : روش برخورد با دوستان بد (اخلاق اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] عَاتِبْ أَخَاکَ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَیْهِ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : برادرت را با احسانى که در حق او مى کنى سرزنش کن ، و شر او را با بخشش بازگردان.
حکمت 159 : پرهیز از مواضع اتهام (اخلاق اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلَا یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: کسى که خود را در جایگاه تهمت قرار داد ، نباید جز خود را نکوهش کند!.
حکمت 160 : قدرت و زورگویى (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ مَلَکَ اسْتَأْثَرَ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : هر کس قدرت به دست آورد ، زورگویى دارد.
حکمت 161 : ارزش مشورت و پرهیز از خودمحورى(اخلاقى،سیاسى،اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِى عُقُولِهَا .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : هر کس خود رأى شد به هلاکت رسید، و هر کس با دیگران مشورت کرد ، در عقل‌هاى آنان شریک شد.
حکمت 162 : ضرورت رازدارى (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِیَرَةُ بِیَدِهِ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : آن کس که راز خود را پنهان دارد ، اختیار آن در دست اوست.
حکمت 163 : فقر و نابودى (اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَکْبَرُ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : فقر مرگ بزرگ است!
حکمت 164 : روش برخورد با متجاوزان(اخلاقى،سیاسى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لَا یَقْضِى حَقَّهُ فَقَدْ عَبَدَهُ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : رعایت حق کسى که او حقش را محترم نمى شمارد نوعى بردگى است.
حکمت 165 : پرهیز از نافرمانى خدا (اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِى مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : هیچ اطاعتى از مخلوق ، در نافرمانى پروردگار نیست!.
حکمت 166 : پرهیز از تجاوز به حقوق دیگران(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا یُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِیرِ حَقِّهِ إِنَّمَا یُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَیْسَ لَهُ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : مرد را سرزنش نکنند که چرا حقّش را با تأخیر مى گیرد، بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حقش نیست بگیرد.(1)
حکمت 167 : خودپسندى و محرومیت‌ها (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْإِعْجَابُ یَمْنَعُ الِازْدِیَادَ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : خود پسندى مانع فزونى است.
حکمت 168 : توجه به فناپذیرى دنیا (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْأَمْرُ قَرِیبٌ وَ الِاصْطِحَابُ قَلِیلٌ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : آخرت نزدیک ، و زمانِ ماندن در دنیا اندک است.
1. ناصر خسرو علوى : در فعل ، منافقى و بى باک، در قول حکیمى و خردمند.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین
دلدادگی حضرت مهدی (علیه السلام) به حضرت امام حسین (علیه السلام)

خدمت در محضر امام حسین (علیه السلام) و توفیق یاری حضرت و شمشیر زدن در رکاب ایشان،از بزرگترین توفیقات الهی بود که نصیب عده‌‌‌ای از خواص عصر امام حسین (علیه السلام) شد و همچنین فراهم نمودن شرایط و مقدمات ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنافداه) و توفیق جنگیدن در رکاب آن بزرگوار، از دیگر موهبت‌های الهی است که نصیب عده‌‌‌ای از خواص می‌شود. در عظمت و شرافت خدمتگزاری، نصرت به آن آستان بلند، همین بس که امام زمان (علیه السلام) نیز عاشق جد برگوار خود و مشتاق خدمت به ایشان است.
آن حضرت در زیارت ناحیه‌ی مقدسه می‌فرمایند:
«اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و مقدرات ازیاری و نصرت تو در روز عاشورا باز داشت. هر آینه من صبح و شام بر تو ندبه می‌کنم و به جای قطرات اشک، بر تو خون می‌گریم.»

مواعظ جاوید

شجره‌ی طیبه

* بسیج ، لشگر مخلص خداست.
* تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی‌ایران، یقینا از برکات و الطاف جلیه‌ی خداوند تعالی بود که بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی‌ایران ارزانی شد. حقیقتا اگر بخواهیم مصداق کاملی از ایثار و خلوص و فداکاری و عشق به ذات مقدس حق و اسلام ارایه دهیم، چه کسی سزاوارتر از بسیج و بسیجیان خواهند بود.
* بسیج شجره‌ی طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفه‌های آن بوی بهار وصل و طراوات یقین و حدیث عشق می‌دهد.
* اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنین انداز شد، چشمع دشمنان جهانخواران از آن دور خواهد گردید والا هر لحظه باید منتظر حادثه ماند.
* من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می‌خورم و از خدا می‌خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که دراین دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام.
* من دست یکایک شما پیشگامان رهایی را می‌بوسم؛ و می‌دانم که اگر مسوولین نظام اسلامی‌از شماغافل شوند به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت.
منبع: کلمات قصار امام خمینی (رحمت الله علیه) ص 166.

در محضر ولایت

رحمت الهى در ماه رمضان، ناشى از حسناتى است که شما در این ماه مبارک توفیق آن را پیدا مى‌کنید. در ماه رمضان، توجّه به خدا و احسان به مستمندان و صله‌ى رحم و توجّه به ضعفا و پاکدامنى و پارسایى هست؛ آشتى با کسانى که از آنها دورى گزیده‌اید، هست؛ انصاف با کسانى که با آنها دشمنى داشته‌اید، هست. ماه رقّت و توجّه و توسّل است؛ دلها نرم و جانها با نور فضل و رحمت الهى نورانى مى‌شود و انسان نسبت به انجام این حسنات توفیق پیدا مى‌کند. این را تا سال آینده ادامه دهید؛ درس ماه رمضان را براى دوره‌ى سال فرا گیریم. این مى‌شود یکى از بزرگترین پاداشهاى خداوند، که چنین توفیقى را به ما بدهد. رضا و رحمت و قبول و عفو و عافیت را از خداى متعال طلب کنیم.
منبع: برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌هاى نماز عید سعید فطر، 25/09/1380

شمیم هدایت
آثار تقوا

حضرت علی (سلام الله علیه) فرمودند: «المتقی من اتقی الذنوب؛ متقی کسی است که گناه نکند.» (1)
متقی کسی است که واجبات را بیاورد و محرمات را ترک کند.
خداوند متعال می‌فرماید:«عبدی اطعنی حتی اجعلل مثلی؛ اطاعت مرا بکن تا بشوی مثل من.» یعنی همان طور که من به هر چیز بگویم باش، می‌باشد، تو هم اگر به هر چیزی بگویی باش، می‌باشد.
... تقوا چنین حالتی دارد. زیر بنای آن، اتیان واجبات و ترک محرمات است کسی که چهل درجه تب دارد، اگر بهترین غذا را برای او ببرند، از غذا تنفر دارد. این حالت، در اثرتب برای او پیدا شده است. کسی هم که تقوا دارد، چنین حالتی نسبت به گناه دارد. اثر دیگر تقوا، کشف حقیقت است. متقی می‌بیند حقیقت این غذا چه هست، چشم او باز است. حقیقت معصیت را می‌بیند، لذا انبیاء کوچکترین معصیت خدا را هم نمی‌کردند، برای این که تالی فاسد و اثر این عمل را می‌دیدند.
کسی که تقوا دارد، خدا او را دوست دارد. «ان الله یحب المتقین» (2) آن کسی که خدا او را دوست دارد چه غمی‌دارد؟ آن که خدا را دارد، غمی‌ندارد، همه چیز دارد. «و من یتق الله یجعل له مخرجا» (3) کسی که تقوا داشته باشد، در کارهایش در نمی‌ماند، نه کارهای دنیوی و نه درکارهای اخروی، البته اگر تقوا واقعی باشد.
... اگر تقوا داشته باشی، فرق بین حق و باطل را می‌فهمی. تقوا نمی‌گذارد شما را منحرف کنند و از اسلام، قرآن و ولایت جدا کنند. ازآثار تقوا این است که خداوند متعال اعمال تو را قبول می‌کند، همه اش را می‌پذیرد.
تقوا سبب آمرزش گناهان و محبت زیادی به حق است. تقوا، سبب حفظ از انحراف جنسی و اخلاقی و سبب استجابت دعا می‌شود. و متقی مستجاب الدعوه است.

پی نوشت:

1- غررالحکم، ج56.
2- سوره‌ی توبه، آیه‌ی 7.
3- سوره‌ی طلاق، آیه‌ی 2.
منبع: بیانات حضرت آیت الله ناصری «دامت برکاته» در تفسیر خطبه‌ی متقین «همام» در نهج البلاغه.

نکته‌های ناب
تابستان و اوقات فراغت

فراغت بخشی از ساعات ارزشمند عمر انسان است که نباید به بطالت و سردر گمی‌از بین برود. خداوند متعال درخطابی به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «فإذا فرغت فانصب؛‌‌‌ای پیامبر هنگامی‌که از کار مهمی‌فارغ می‌شوی، به مهم دیگری بپرداز.» (1)
در معارف اسلامی، عباراتی وجود دارد که فراغت را توصیف به سلامت و یا توصیف به تعب و گناه و غیر از اینها می‌نماید. به عنوان مثال در دعایی از امام سجاد (سلام الله علیه) آمده: «فإن قدّرت لنا فراغا من شغل فاجعله فراغ سلامة؛خداوندا! اگر بعد از مشغله، فراغتی را برای من قرار دادی، پس آن را فراغتی سالم قرار بده» و در ادامه می‌فرمایند: «لاتدرکنا فیه تبعة و لا تلحقنا فیه سئمة ؛خداوندا فراغتی کرم کن که تبعاتی به همراه نداشته باشد و در آن خستگی و ملامت به مانپیوندد.» (2)
برنامه‌هایی که برای پر کردن اوقات فراغت مطلوب است عبارتند از:

الف- برنامه‌های عبادی

حضرت امام رضا (سلام الله علیه) در این باره می‌فرمایند:
ساعتی را برای خداوند قرار دهید و در آن با خداوند مناجات کنید.

ب- فعالیت‌های علمی‌و آموزشی

مانند شرکت در کلاس‌های قرآنی، احکام، عقاید، اخلاق و...

ج- برنامه‌ی اقتصادی

می‌توانیم در اوقات فراغت با برنامه ریزی صحیح در زمینه‌ی اقتصادی مؤثر باشیم.

د- کارهای اجتماعی

خداوند متعال در آیه‌ی 2 سوره‌ی مبارکه‌ی مائده می‌فرماید:
«تعاونوا علی البر و اتقوی و لا تعاونوا علی الإثم و العدوان؛در کار‌های نیک با یکدیگر همکاری داشته باشید و در گناهان و دشمنی، یکدیگر را یاری نکنید.» ارتباط با دوستان خوب، خویشان، شرکت در تفریحات جمعی در قالب مسابقات علمی، ورزشی و تفریحی از این نمونه اند.

هـ- تفریحات سالم

انسان از نظر جسمی‌به تفریحات سالم نیاز دارد. همان طور که از نظر روحی و معنوی، عبادت غذای روح است، لذت‌های حلال تفرّح آن می‌باشند.
انواع تفریحات سالم عبارتند از: ورزش، مسافرت و گردش، معاشرت با دوستان خوب، در کنار خانواده بودن، برنامه علمی‌و تفریحات معنوی مانند: زیارت و شرکت در مجالس مذهبی و...

پی نوشت:

1- سوره‌ی الشرح، آیه‌ی 7.
2- صحیفه‌ی سجادیه، دعای 11.
منبع: اوقات فراغت در اسلام مهدی گرجی، صفحه‌های 70 الی 88.

دل نوشته

راه آفتاب

عباس محمدی
الهی! من بی‏تو، در آستانه تنهایی ایستاده‏ام. همه درهای جهان بی‏تو، به رویم بسته خواهد شد.
الهی! دست‏هایم از آستان دعای تو فراتر نمی‏روند؛ پس اجابتم کن که دستانم عادت نکرده است غیر از تو به سوی کسی نیاز آورند.
الهی! من سال‏هاست که از تو دور افتاده‏ام، گم کرده راهم، در حوالی من، هیچ پرنده‏ای جریان ندارد.
پنجره‏هایم راه آفتاب راگم کرده است و ماه از ایوان خانه‏ام سرازیر نمی‏شود. چونان ماهی تنگی‏ام که در تنگنای آب‏ها گیر کرده است؛ ماهی کوچکی که از دریای مهربانی تو دور افتاده است.
الهی! مخواه بام خانه‏ام دور از بوی کبوتران دق کند، مخواه آینه‏ها تصویرم را فراموش کنند! الهی! مخواه که دور از یاد تو، در تنهایی خویش بپوسم؛ چونان آینه زنگار گرفته‏ای که پشت غباری از فراموشی بمیرد.
الهی! اگر تو برانی‏ام به کدام سو رو آورم؟به هر سو که رو می‏گردانم، عطر تو سرشارم می‏کند.
الهی! دست‏های قنوتم را از ستاره‏های باران‏زده لبریز کن تا شب‏های تاریکی ام را با یاد تو چراغان کنم.
بین من و یاد تو، فرسنگ‏ها فاصله افتاده است؛ تو بخوانم تا به اندازه هزاران سال خورشیدی به تو نزدیک شوم.
الهی! تویی که هیچ‏گاه مرا فراموش نمی‏کنی و من ذره‏ای ناچیزم در برابر آفتاب بی‏نهایت مهربانی تو یا نور!
مرا در روشنایی مطلق خویش غرق کن که تاریکم.

ای یگانه مهربان

طیبه تقی‏زاده
الهی! تو را می‏خوانم در زمزمه‏های جاری زندگی‏ام، در تکاپوی همیشه حیاتم.
الهی! از تو هستم و به سوی تو خواهم آمد. کدام دریچه مرا به سوی تو خواهد کشاند؟ کدام زمزمه مرا به لحظات با تو بودن می‏رساند؟
سردرگم ثانیه‏های هر روزه‏ام؛ هراسان و پرشتاب، تو را می‏جویم. کیست برای من جز تو؟!
آن‏گاه که تمام دریچه‏ها بسته می‏شوند، آن‏گاه که پرده‏های سیاه ناامیدی، فراسوهای روشن را تاریک می‏کند، آن‏گاه که هیچ‏کس فریادرس من نیست، فقط تو را می‏بینم.
روحم را سپرده‏ام به جاری چشمه‏سار لطف تو، می‏خواهم زلال شوم. می‏خواهم بجوشم و سردی درون را به گرمای پرستش‏ات از بین ببرم.
الهی اینک، خسته از خویشتن به تو می‏پیوندم.
الهی! سپیدترین قلب‏ها را می‏خواهم در «یوم تبلی السرائر».

صدایم کن!

سید محمدصادق میرقیصری
یا سامع الدعا! می‏دانم که دعاهایم را می‏شنوی.
هنگامی‌که سر سجاده نیاز، من و تو با هم خلوت می‏کنیم، فقط دلم به این خوش است که صدایم را می‏شنوی و هیچ گاه از درددل‏هایم خسته نمی‏شوی.
آن‏گاه که زانوی غم بغل می‏کردم، تنها تو سنگ‏صبورم بودی و ناله‏هایم را می‏شنیدی.
آن‏گاه که امواج خروشان بلا به سوی من سرازیر می‏شد، تو بودی که به فریاد استغاثه‏ام گوش فرامی‏دادی.
آن‏گاه که دشواری‏های زندگی، یکی پس از دیگری مرا در تنگنا قرار می‏داد، تو ندای «اَمَّن یجیبُ المضطرّ اذا دعاهُ و یکشفُ السّوءَ» را از من شنیدی و اجابت کردی.
آن‏گاه که بیماری مرا رنج می‏داد، به ذکر «یا من اسمه دواءُ و ذکرهُ شِفاء» پناه می‏بردم. آن‏گاه که در مرداب گناهانم فرو می‏رفتم، تو غریو الهی العفو مرا می‏شنیدی و یاری‏ام می‏کردی.
آن‏گاه که از تو درخواستی می‏کردم که به صلاحم نبود، تو بودی که می‏شنیدی و حکیمانه اجابت نمی‏کردی و در گوشم عسی أن تُحبّوا شیْئا و هو شرٌّ لکم را می‏خواندی.
اینک‌‌‌ای خدایی که صدایم را می‏شنوی! دوست دارم که این بار تو صدایم کنی... صدایم کن!

تو بزرگی

شیما اصغری
معبود من! در نیایش تو زبان چقدر عاجز و اشک چقدر عاجل است.
تو خوب می‏دانی که من چقدر کوچکم؛ آن‏قدر که بزرگی‏ات را نمی‏بینم؛ پس مرا به همان بزرگی خودت ببخش و در حقارت خویش وامگذار!
معبود من! می‏دانم که خانه‏ات را بنفشه‏ها می‏دانند؛ می‏دانم که راهت را شقایق‏ها می‏شناسند و می‏دانم یاس‏ها چقدر پیراهنشان را از عطر تو آکنده‏اند که این‏چنین، صحن تمام خانه‏ها را شایسته درک حضور تو کرده‏اند؛ کمکم کن تا نشانه‏های بودنت را برای بودنم بیابم!
خدایا! می‏دانم که هستی. باران هم می‏داند که هستی؛ آنقدر که دامنش پر از بوی سجاده و تسبیح و ستاره است. کوه‏ها می‏بینندت و رودها در شور هر پرده آواز زمزمه‏ات می‏کنند؛ من اما چگونه بخوانمت؟
ایستاده‏ام بگذار تا ببینمت؛ آن‏گاه که عظمت نگاهت در بلور کوچک باران و ظرافت قدرتت روی بال‏های شاپرک تجلی می‏یابد.
معبود من! قفس را اگر نشان من دادی، پرواز کردن را هم به من بیاموز.
... و چشم‏های من پر از مهتاب است.
...و چشم‏های من چقدر دوستت دارد.
معبود من!‌‌‌ای مأمن نگاه من و‌‌‌ای یگانه خالق من!
هر روز موسیقی الهام را از دریا می‏شنوم که می‏گوید:
«الا بذکر اللّه‏ تَطمئِنُ القُلوبُ».

آرزوی دیدار

سعیده فضل زرندی
خدایا!
آن روز که زلال روح پاکت را به کالبد وجود خاکی من هدیه فرمودی، وجودی که سرشار از نور بود و شور، آن روز که تنها به تو نگاه می‏کردم تا در هبوط به این بیغوله راه را تحمل کنم و رنج فراق ازل از یاد ببرم، آن روز تنها به این امید، شانه‏های لرزانم بار امانت به دوش کشید که خیلی زود به درگاه ایزدی‏ات خواهد پیوست.
خدایا! وجود خاکی‏ام به آرزوی دیدار دوباره‏ات بود که به دنیا چشم گشود تا امتحان شود؛ پس تنها نگذار این وجودی را که به وجود تو بسته است.
خدایا! نشانه‏های لرزان و قدم‏های ترسانم با نام تو استوار مانده؛ نگذار غرورهای نابجا، سستش کند.
خدایا! در این زمانه که پرواز از یاد همه رفته است، یاری‏ام کن تا دویدن را از یاد نبرم.
خدایا! نگذار آرزوی‏های غلط، شرافت مخلوقات را به سخره بگیرد!
خدایا! کمکم کن تا هیچ‏گاه از یاد نبرم آخرت را و فریفته ظواهر نشوم.
خدایا! خودم را به خودم وامگذار؛ حتی یک لحظه.

یاد ابرار
شهید صدر و بنت الهدی

در 25 ذیقعده‌ی سال 1353 هجری قمری، در خانواده‌‌‌ای اهل علم و تقوا در شهر کاظمین، فرزندی به دنیا آمد که نامش را محمد باقر گذاشتند. پدر بزرگوار ایشان مرحوم (سید حیدر صدر) از نوابغ و شخصیت‌های برجسته‌ی شیعه در عصر خود به شمار می‌رفت و مادر گرامیشان دختر (عبدالحسین آل یاسین) از رجال مذهبی عراق و بانویی پرهیزکار بود. ایشان در نوجوانی عازم نجف اشرف گشتند و در حوزه‌ی علمیه‌ی این شهر مشغول فراگیری علم و تحقیق در فقه اصول و سایر علوم اسلامی‌شدند. اوایل دهه‌ی دوم عمر با برکتشان بود که به سرعت دروس سطح حوزه را با موفقیت پشت سر نهاده و در بیست سالگی به درجه‌ی اجتهاد مطلق نایل گردیدند.
در سال 1370 هـ.ق به تحریر کتاب (غایة الفکر) در علم اصول پرداختند و در این راه تا جایی پیش رفتند که در سال 1373 هجری قمری، از حضور در درس منع و اصطلاحا مستغنی از استاد شدند و خود تدریس اصول فقه خارج را شروع نمودند. حضرت آیت الله سید محمد باقر صدر (رحمت الله علیه) در حوزه‌ی علمیه، سیستم آموزشی جدید را بنیان نهادند و قسمتی از خارج فقه و اصول خود را به دروس تفسیر تبدیل ساختند .
روابط حضرت آیت الله صدر (رحمت الله علیه) با حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) و انقلاب اسلامی‌بر اساس زیر بنای محکم ولایت استوار بود. ایشان با شروع نهضت اسلامی‌در ایران در سال 1342 شمسی با موضع گیری قاطع خود از حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) حمایت کردند و با تبعید امام راحل به نجف اشرف، رابطه‌ی نزدیکی میان این دو عالم روحانی برقرار شد.
در جریان حاکمیت حزب بعث در عراق، ایشان ضمن بر حذر داشتن مردم از عضویت در این حزب، از آنان خواستند تا در جهت مقابله با رژیم فاسد حاکم در عراق و براندازی این رژیم، گام‌های محکم و سریع تری را بردارند تا این که بتوانند حکومتی اسلامی‌را جایگزین آن کنند.
ایشان به همراه خواهر بزرگوارشان (بنت الهدی صدر)، بارها دستگیر و در زندان مورد شکنجه قرار گرفتند و سرانجام در روز 19 فروردین سال 1359 در زندان عراق به شهادت رسیدند.
پیکر مطهر این دو شهید بزرگوار پس از غسل و کفن در جوار مرقد مطهر حضرت علی (علیه السلام) و در مقبره‌ی خانوادگی به خاک سپرده شد.
منبع: روزها و رویدادها، دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا، برگزیده صص129 - 125.

حکایت‌ها و پندها
سروش هدایت

شخصی به حضور امام سجاد (علیه السلام) آمد و نسبت به آن حضرت جسارت کرده و سخنان درشت و ناسزا گفت. امام سجاد (علیه السلام) سکوت کردند، و هیچ سخنی به او نگفتند؛ او رفت (با توجه به این که آن شخص در یک جریان نسبت به امام ناراحت شده بود و مربوط به کیان دین نبود.)
امام سجاد (علیه السلام) به همراهان فرمودند: «شنیدید که این مرد، با من چگونه برخورد کرد؟ اینک دوست دارم، با من نزد او برویم تا بنگرید جواب او را چگونه خواهم داد؟» همراهان با امام حرکت کردند، شنیدند که آن حضرت در مسیر راه مکرر این آیه را می‌خواندند: والکاظمین الغیظ: « از ویژگیهای پرهیزکاران این است که، خشم خود را فرو می‌برند»(1)
همراهان دریافتند که امام با او برخورد شدید نخواهد کرد. وقتی امام سجاد (علیه السلام) به در خانه‌ی او رسیدند، او را صدا زدند؛ او از خانه بیرون آمد، در حالی که تصور می‌کرد با برخورد شدید امام، روبرو خواهد شد، برخلاف انتظار، شنید امام (علیه السلام) به او فرمودند: «برادرم! اگر آنچه به من گفتی. در من وجود دارد، از درگاه خدا طلب آمرزش می‌کنم، و اگر در من وجود ندارد، از خدا می‌خواهم که تو را بیامرزد.»
آن مرد با شنیدن این سخنان، بین دو چشم امام را بوسید و عرض کرد: «آنچه گفتم در وجود شما نیست، بلکه من به آن سزاوارترم.»

پی نوشت:

1- سوره‌ی آل عمران آیه‌ی 134.
منبع: اعلام الوری، ص 256 به نقل از کتاب داستان دوستان، محمد محمدی اشتهاری، صحفحات 133 و 134.

معرفی کتاب
کتابِ (آذرخشی دیگر از آسمان کربلا!)

عاشورا نه یک حادثه که یک فرهنگ است؛ فرهنگی برخاسته از متن اسلام ناب که نقش حیاتی را در استحکام ریشه‌ها، رویش شاخه‌ها و رشد بار و برگهای آن ایفا کرده است.
این کتاب مجموعه‌‌‌ای از بیانات حکمت آمیز و عبرت آموز استاد بزرگوار حضرت آیت الله علامه مصباح یزدی (دامت برکاته) می‌باشد که در ماه محرم 1421 ایراد گردیده است. گفتار استاد مصباح در عین برخورداری از صلابت و متانت، بی پیرایگی خاص خود را دارد، و ازبرکات وجود شخصیت گرانقدری نشأت می‌یابد که زبانش بیان قرآنی، دلش مالامال از عشق الهی، و جانش لبریز از محبت و ارادت به حضرت ختمی‌مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت عصمت و طهارت (علیه¬السلام) است. این کتاب در 6 بخش تحت عناوین ذیل تنظیم گشته است:
1- شبهاتی پیرامون عاشورا و بزرگداشت آن.
2- زمینه‌های قیام عاشورا.
3- هدف قیام عاشورا.
4- امر به معروف و نهی ازمنکر.
5- وظایف حکومت و مردم در شرایط حاضر.
6- امر به معروف ونهی از منکر در قرآن کریم.
مؤلف: استاد آیت الله محمد تقی مصباح یزدی (دامت برکاته)
ناشر: انتشارات مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمت الله علیه).

احکام
اقسام روزه

الف- روزه¬های واجب که عبارتند از:
1- روزه‌ی ماه مبارک رمضان.
2-روزه‌ی قضا.
3- روزه‌ی استیجاری (روزه‌هایی که شخص مزد می‌گیرد و به نیابت از میت انجام می‌دهد.)
4- روزه‌ی کفاره.
5- روزه‌ی سوم ایام اعتکاف (اگر شخص دو روز اول اعتکاف را روزه باشد، روز سوم اعتکاف روزه بر او واجب می‌گردد.)
6- روزه‌ی بدل قربانی حج (اگر حاجی نتواند قربانی کند، باید به جای آن، سه روز در حج و هفت روز پس از مراجعت از حج روزه بگیرد.)
7- روزه‌‌‌ای که به سبب نذر واجب می‌گردد.
8- روزه‌ی قضای پدر پس از فوت که بر پسر بزرگتر واجب می‌گردد.
ب- روزه‌های حرام که عبارتند از:
1- روزه‌ی عید سعید فطر (اول ماه شوال)
2- روزه‌ی عید سعید قربان (دهم ماه ذیحجه)
3- روزه‌ی روزی که انسان نمی‌داند آخر شعبان است یا اول ماه مبارک رمضاه، اگر به نیت ماه مبارک رمضان روزه بگیرد، حرام است.
ج- روزه‌های مکروه که عبارتند از:
1- روزه‌ی روز عاشورا.
2- روزه‌ی روزی که انسان شک دارد عرفه است یا عید قربان.
د- روزه‌های مستحب (روزه‌ی تمام روزهای سال به غیر از روزهایی که روزه گرفتن حرام و مکروه است؛ مستحب است) روزهایی که بیشتر سفارش شده است عبارتند از:
1- پنجشنبه‌ی اول و پنجشنبه‌ی آخر و چهارشنبه‌ی وسط هر ماه.
2- سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم هر ماه.
3- روز در روزهای ماه رجب و شعبان
4- روز عید نوروز.
5- روز بیست و پنجم و بیست و نهم ماه ذیعقده.
6- روز اول تا روز نهم ماه ذیحجه.
7- روز عید سعید غدیر(18 ذیحجه)
8- روز اول و سوم ماه محرم.
9- روز میلاد مسعود نبی اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) (17 ماه ربیع الاول)
10- روز مبعث حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) (27 رجب)
نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد

بازدید : 591
شنبه 19 ارديبهشت 1399 زمان : 13:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

دعای روز سیزدهم

اَللّهُمَّ طَهِّرْنى فیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالاْقْذارِ وَصَبِّرْنى فیهِ عَلى کاَّئِناتِ
خدایا پاکم کن در این ماه از چرکى و کثافات و شکیبایم کن بر مقدراتى که
الاْقْدارِ وَوَفِّقْنى فیهِ لِلتُّقى وَصُحْبَةِ الاْبْرارِ بِعَوْنِکَ یا قُرَّةَ عَیْنِ الْمَساکینَ
خواهد شد و موفقم دار در این ماه به پرهیزکارى و هم نشینى با نیکان به کمک خودت اى روشنایى دیده مسکینان

زلال وحی

معارفی پیرامون قرآن(قسمت سوم و پایانی)
مراتب قرآن
قرآن کریم نظیر کتاب‌هاى معمولى نیست که سراسرش در اختیار خوانندگان باشد بلکه کتابى است الهى و داراى مرتبت‌ها و مرحله‌ها ، ظاهر و باطن دارد و باطنش نیز داراى بطونى است ، مرحله اعلاى آن ام الکتاب است چنان که مى فرماید : «وَإِنَّهُ فِى أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِىٌّ حَکِیمٌ ؛ و همانا که آن در امّ الکتاب که لوح محفوظ است، نزد ما بلند مرتبه و حکیم است».
اصل و ریشه و مادر آن که عالى ترین مرحله و وجود حقیقى است نزد خدا است، همان مرتبه عالیه اى که در دست فرشتگان مقرب و مورد اکرام الهى است: « بِأَیْدِى سَفَرَة * کِرَام بَرَرَة ؛ در دست سفیرانى * بزرگوار و نیکوکار» .
و مرتبه پایین و نازل آن به دست مردم و به زبان عربى آشکار است: « إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ؛ که ما آن را به زبان عربى فصیح و گویا قرار دادیم تا در آن تعقّل کنند».
و در این مرحله آن ، محتوا در قالب الفبایى در مى آید ، شنیده مى شود ، دیده و نوشته مى شود ، تفسیر و تأویل مى گردد ، تا زمینه فهم و تعقل و ترقى و تکامل انسان فراهم آید ، در همین آیه یادآور شده که قرآن را به صورت عربى فصیح درآورده ایم تا منشأ تعقل و فهم و اندیشیدن شما باشد : «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ».
آشنایى با قرآن
براى آشنایى اجمالى با قرآن مى توان از روزنه نام‌ها و صفاتى که خداى متعال براى این گنجینه حیاتى در خود قرآن گشوده است نیم نگاهى انداخت .
این اوصاف به شصت عنوان بالغ مى شود و در یک نظر مى توان آنها را به ده دسته تقسیم کرد:
اوصاف دهگانه قرآن
1 ـ صفات کلى قرآن که به منزله عنوان مشیر یا معناى جنسى است مثل :« کتاب ، حدیث ، قول » که هیچ گونه دلالتى بر اهداف نزول و ویژگیهاى قرآن ندارد.
2 ـ اوصافى که دلالت بر نحوه بیان قرآن دارد مثل : « عربى ، مبین ، متشابه ، مثانى ، تفصیل ، مفصل ».
3 ـ اوصاف مدح آمیزى که اجمالا دلالت بر اهمیت و وفور فایده و برکات آن دارد مثل : « عظیم ، ثقیل ، کریم ، مجید ، مبارک ، احسن الحدیث ، علىّ ، حکیم و عزیز».
4 ـ صفت‌هایى که موضع این کتاب را نسبت به سایر کتاب‌هاى آسمانى بیان مى فرماید مانند : « تصدیق ، مصدق و مهیمن ».
5 ـ عناوینى که بر نزول آن از طرف خداى تعالى دلالت دارد مانند : « کلام الله، آیات الله، تنزیل و منزل» عنوان‌هاى حق، حق الیقین و صدق را نیز مى توان جزء این دسته به حساب آورد و شاید ملحق به دسته ششم باشد.
6 ـ عنوان‌هایى که بر صحیح بودن محتوى و محکم و متقن بودن مضمون و روشنى مفاهیم آن دلالت دارد ، مفاهیمى که قواى فکرى و عقلانى انسان را تغذیه مى نماید و حق و باطل را از یکدیگر جدا مى سازد مانند : « علم، برهان، تبیان، بیان، بینات، فرقان، فصل، قیم و غیر ذى عوج ».
7 ـ اوصافى که دلالت بر نیروى انگیزنده قرآن دارد، نیرویى که انسان را براى حرکت تأمّلى به فعالیت وامى‌دارد مانند: «بشرى، بشیر و نذیر ».
8 ـ اوصافى که دلالت دارد قرآن دل را بیدار نموده و از غفلت و بى خبری خارج و براى پذیرش حق آماده مى‌سازد مثل « ذکرى، ذى الذکر، تذکر و موعظه».
9 ـ عناوینى که دلالت دارد قرآن امراض روحى را شفا مى دهد و موانع را برطرف مى سازد مانند: «شفا» .
10 ـ اوصافى که دلالت بر روشن گرى قرآن نسبت به همه مراحل کمال یا ابعاد انسان دارد یعنى هم در مرحله شناخت فکر و عقل را هدایت مى کند و بینش صحیح و یقین به انسان مى بخشد و هم به دل روشنى و آگاهى داده و آن را براى گرایش و پذیرش حق آماده مى سازد و هم روح را در سیر صعودى قدم به قدم همراهى و راهنمایى مى کند تا درجات عالیه کمال را یکى پس از دیگرى طى کند و به هدف نهایى برسد: « یَهْدِى بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ ؛ خدا به وسیله آن نور و کتاب کسانى را که از او پیروى کنند به راه‌هاى سلامت راهنمایى مى کند»
قرآن معرِّف مقام مقدس احدیت
این کتاب شریف صورت احدیت جمع جمیع اسما و صفات و معرف مقام مقدس حق به تمام شؤون و تجلیات است و به عبارت دیگر این صحیفه نورانیه صورت « اسم اعظم » است چنان که انسان کامل نیز صورت اسم اعظم است بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکى است و در عالم تفرقه از هم به حسب صورت متفرق گردند ولى باز به حسب معنا از هم متفرق نشوند و این یکى از معانى« لَنْ یَفْتَرِقَا حتّى یَرِدَا عَلىَّ الحَوض » مى باشد .
و چنان که حق تعالى به یدى الجلال و الجمال تخمیر طینت آدم اول و انسان کامل فرموده ، به یدى الجلال و الجمال تنزیل کتاب کامل و قرآن جامع نموده و شاید به همین جهت آن را قرآن نیز گویند چه که مقام احدیت جمع وحدت و کثرت است .
و از این جهت این کتاب قابل نسخ و انقطاع نیست زیرا که اسم اعظم و مظاهر او ازلى و ابدى است و تمام شرایع به همین دعوت ، به همین شریعت و ولایت محمدیه است.
آنچه صریحاً یا ظاهراً در قرآن کریم آمده در چند دسته است :
الف : معارفى که به اسماء و صفات الهى مربوط مى شود از قبیل : حیات، علم، قدرت، سمع، بصر، توحید و سایر اوصاف کمالى که به ذات خدا بستگى دارد .
ب : معارفى که مرتبط است به افعال الهى مانند: خلق و امر و اراده و مشیت، هدایت، قضا و قدر ، جبر و تفویض ، رضا و سخط و . . .
ج : معارف مربوط به واسطه‌هاى فیضى مانند: لوح، قلم، بیت معمور و امثال آن که واسطه فیضى بین خداى متعال و انسان‌ها هستند.
د : مباحث مربوط به شناخت انسان و تبیین حقیقت وى در جهان چه انسانِ پیش از دنیا و چه انسان پس از دنیا و چه انسان در دنیا.
و مباحثى که در زمینه پیدایش انسان، معرفت انسان، معرفت اصول اجتماعى انسان، انسان‌هاى کامل و نمونه و کمال انسان به عنوان نبوت، الهام، شریعت و نیز آنچه بیانگر آینده انسان یعنى برزخ و معاد است.
و همچنین معارفى که درباره اخلاق ، تهذیب ، تربیت و مقام‌هاى اولیاى الهى است .
در مجموع هر آنچه به سعادت بشر مربوط است از عقیده و اخلاق و عمل همه در قرآن بیان شده است و از آنجا که عقیده و اصول دین زیربنا و پایه اخلاق و عمل است، خداى سبحان نسبت به آن عنایت ویژه اى فرموده و مى توان گفت هیچ عقیده اى در جهان نیست که قرآن درباره آن سخن نگفته باشد . قرآن حق را تأیید و باطل را نفى مى کند و این امر شامل همه عقاید گذشته و آینده مى شود ، باید همه مکتب‌هاى بشرى بر این میزان الهى عرضه شود و صحت و سقم آنها روشن گردد ، زیرا قرآن در این باره اظهار نظر کرده است .
زمینه‌هاى راه‌یابى به قرآن
راه یابى به باطن و اسرار این کتاب شرایطى دارد ، باید نردبان تقوا طى گردد تا انسان به معراج طهارت برسد زیرا ; « لاَ یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ ؛ جز پاک شدگان از هر نوع آلودگى به حقایق و اسرار و لطایف آن دسترسى ندارند ».
« رَسُولٌ مِنَ اللهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُّطَهَّرَةً ؛ آن دلیل روشن فرستاده اى چون پیامبر اسلام از سوى خداست که صحیفه‌هایى پاک را مى خواند ».
گرچه تحصیل طهارت کار ساده اى نیست ولى ممکن و راهش باز است ، براى تحصیل طهارت باطنى باید چند مرحله طى شود :
شرائط راه یابى به قرآن
1 ـ همه محرمات و گناهان برونى و درونى کاملا ترک شود ، یعنى درون آینه اى شود که بتوان با آن حقایق ملکوتیه را مشاهده کرد که اگر ذره اى از رذایل و خبائث معنوى چون حقد و حسد و حرص و بخل و کینه و ریا و غرور اعمال فاسد ظاهرى در انسان باشد مشاهده امور ملکوتیه ممکن نخواهد بود.
2 ـ انجام همه فرایض و واجبات قلبیه و قالبیه و بدنیه و مالیه و حقوقیه است.
3 ـ اتصال به ولایت اهل بیت (علیهم السلام) و عشق ورزى به آنان و پیروى و اطاعت از دستورات حیات بخش آن بزرگواران.
4 ـ مداومت بر عمل صالح و اخلاق حسنه و حفظ و رعایت تقوا در همه امور و شؤون زندگى فردى و خانوادگى و اجتماعى.
منبع: کتاب جاوه‌های رحمت الهی

کلام نور

شادى روزه دار
قال الصادق علیه السلام: للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه
امام صادق علیه السلام فرمودند: براى روزه دار دو سرور و خوشحالى است: 1 - هنگام افطار 2 - هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قیامت)
وسائل الشیعه، ج 7 ص 290
بهشت و باب روزه‏دارن
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:‌‌ان‌للجنة بابا یدعى الریان لا یدخل منه الا الصائمون.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: براى بهشت درى است‏بنام (ریان) که از آن فقط روزه داران وارد مى‏شوند.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 295، ح‏31.
خوشا بحال روزه داران
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم: طوبى لمن ظما او جاع لله اولئک الذین یشبعون یوم القیامة
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند: خوشا بحال کسانى که براى خدا گرسنه و تشنه شده‏اند اینان در روز قیامت‏سیر مى‏شوند.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 299، ح‏2.
مژده به روزه‏داران
قال الصادق علیه السلام: من صام لله عزوجل یوما فى شدة الحر فاصابه ظما و کل الله به الف ملک یمسحون وجهه و یبشرونه حتى اذا افطر.
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس که در روز بسیار گرم براى خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را مى‏گمارد تا دست‏به چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامى که افطار کند.
الکافى، ج 4 ص 64

حکمت‌های شگرف

حکمت145 نهج البلاغه: عبادتهاى بى حاصل (اخلاقى،معنوی،عبادى)
قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] کَمْ مِنْ صَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ وَ کَمْ مِنْ قَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاءُ حَبَّذَا نَوْمُ الْأَکْیَاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ .
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند : بسا روزه دارى که بهره اى جز گرسنگى و تشنگى از روزه دارى خود ندارد ، و بسا شب زنده دارى که از شب زنده دارى چیزى جز رنج و بى خوابى به دست نیاورد ! خوشا خواب زیرکان، و افطارشان!
حکمت 146 : ارزش دعا ، صدقه و زکات دادن(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] سُوسُوا إِیمَانَکُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاةِ وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : ایمان خود را با صدقه دادن ، و اموالتان را با زکات دادن نگاهدارید، و امواج بلا را با دعا از خود برانید.
حکمت 147 (عملی، اخلاقى، اعتقادى)
وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ [علیه السلام] لِکُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ قَالَ کُمَیْلُ بْنُ زِیَادٍ أَخَذَ بِیَدِى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ [علیه السلام] فَأَخْرَجَنِى إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ :
یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّى مَا أَقُولُ لَکَ النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیقٍ یَا کُمَیْلُ الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُوا عَلَى الْإِنْفَاقِ وَ صَنِیعُ الْمَالِ یَزُولُ بِزَوَالِهِ یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ دِینٌ یُدَانُ بِهِ بِهِ یَکْسِبُ الْإِنْسَانُ الطَّاعَةَ فِى حَیَاتِهِ وَ جَمِیلَ الْأُحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ وَ الْعِلْمُ حَاکِمٌ وَ الْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ یَا کُمَیْلُ هَلَکَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِى الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ مُسْتَعْمِلًا آلَةَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِیَائِهِ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ لَا بَصِیرَةَ لَهُ فِى أَحْنَائِهِ یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِى قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَةِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ لَیْسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّینِ فِى شَیْ‏ءٍ أَقْرَبُ شَیْ‏ءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَةُ کَذَلِکَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ أُولَئِکَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً یَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّنَاتِهِ حَتَّى یُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یَزْرَعُوهَا فِى قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هَ
جَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَةِ الْبَصِیرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِى أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْیَتِهِمْ انْصَرِفْ یَا کُمَیْلُ إِذَا شِئْتَ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : (کمیل بن زیاد مى گوید: امام دست مرا گرفت و به سوى قبرستان کوفه برد، آنگاه آه پْر دردى کشید و فرمود )
اى کمیل بن زیاد ! این قلب‌ها بسان ظرفهایى هستند ، که بهترین آن‌ها ، فراگیرترین آن‌هاست، پس آنچه را مى گویم نگاهدار:
1ـ اقسام مردم (مردم شناسى)
مردم سه دسته اند ، دانشمند الهى ، و آموزنده اى بر راه رستگارى ، و پشه‌هاى دست خوش باد و طوفان و همیشه سرگردان ، که به دنبال هر سر و صدایى مى روند. و با وزش هر بادى حرکت مى کنند؛ نه از روشنایى دانش نور گرفتند ، و نه به پناهگاه استوارى پناه گرفتند .
2ـ ارزش‌هاى والاى دانش
اى کمیل: دانش بهتر از مال است . زیرا علم ، نگهبان تو است ، ولى تو باید از مال خویش نگهدارى کنی؛ مال با بخشیدن کم مى شود اما علم با بخشش فزونى گیرد ؛ و مقام و شخصیتى که با مال به دست آمده با نابودى مال ، نابود مى گردد.
اى کمیل بن زیاد! شناخت علم راستین ( علم الهى آیینى است که با آن پاداش داده مى شود و انسان در دوران زندگى با آن خدا را اطاعت مى کند ، و پس از مرگ ، نام نیکو به یادگار گذارد . دانش . فرمانروا؛ و مال، فرمانبر است.
3ـ ارزش دانشمندان
اى کمیل!ثروت اندوزانِ بى تقوا، مرده اى به ظاهر زنده اند ، اما دانشمندان تا دنیا بر قرار است زنده اند ، بدن‌هایشان گرچه در زمین پنهان اما یاد آنان در دل‌ها همیشه زنده است.
4ـ اقسام دانش پژوهان
بدان که در اینجا (اشاره به سینه مبارک کرد) دانش فراوانى انباشته اتس، اى کاش کسانى را مى یافتم که مى توانستند آن را بیاموزند ؟ آرى تیزهوشانى مى یابم اما مورد اعتماد نمى باشند . دین را وسیله دنیا قرار داده ، و با نعمت‌هاى خدا بر بندگان ، و با برهان‌هاى الهى بر دوستان خدا فخر مى فروشند . یا گروهى که تسلیم حاملان حق مى باشند اما ژرف انیشیِ لازم را در شناخت حقیقت ندارند، که با اولین شبهه اى ، شک و تردید در دلشان ریشه مى زند؛ پس نه آنها ، و نه اینها ، سزاوار آموختن دانش‌هاى فراوان من نمى باشند. یا فرد دیگرى که سخت در پى لذت بوده ، و اختیار خود را به شهوت داده است، یا آن که در ثروت اندوزى حرص مى ورزد ، هیچ کدام از آنان نمى توانند از دین پاسدارى کنند، و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند، و چنین است که دانش با مرگ دارندگان دانش مى میرد.
5ـ ویژگى‌هاى رهبران الهی
آرى ! خداوندا! زمین هیچ گاه از حجت الهى خالى نیست، که براى خدا با برهان روشن قیام کند، یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان ، تا حجت خدا باطل نشود ، و نشانه‌هایش از میان نرود. تعدادشان چقدر؟ و در کجا هستند؟ به خدا سوگند ! که تعدادشان اندک ولى نزد خدا بزرگ مقدارند ، که خدا به وسیله آنان حجت‌ها و نشان‌هاى خود را نگاه مى دارد، تا به کسانى که همانندشان هستند بسپارد ، و در دل‌هاى آن بکارد، آنان که دانش ، نور حقیقت بینى را بر قلبشان تابیده ، و روح یقین را در یافته اند ، که آنچه را خوشگذران‌ها دشوار مى شمارند ، آسان گرفتند، و آن چه که ناآگاهان از آن هراس داشتند أنس گرفتند . در دنیا با بدن‌هایى زندگى مى کنند، که ارواحشان به جهان بالا پیوند خورده است، آنان جانشینان خدا در زمین، و دعوت کنندگان مردم به دین خدایند. آه، آه، چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم! کمیل! هرگاه خواستى بازگرد.
حکمت 148تنقش سخن در شناخت انسان (رفتار شناسى) (اخلاقى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : انسان زیر زبان خود پنهان است .
حکمت 149ضرورت خود شناسى (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] هَلَکَ امْرُؤٌ لَمْ یَعْرِفْ قَدْرَهُ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : نابود شد کسى که ارزش خود را ندانست.
حکمت 150ضد ارزش‌ها و هشدارها (اخلاقى،اجتماعى،سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ یَعِظَهُ لَا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَیْرِ عَمَلٍ وَ یُرَجِّى التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ یَقُولُ فِى الدُّنْیَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِینَ وَ یَعْمَلُ فِیهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِینَ إِنْ أُعْطِیَ مِنْهَا لَمْ یَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ یَقْنَعْ یَعْجِزُ عَنْ شُکْرِ مَا أُوتِیَ وَ یَبْتَغِى الزِّیَادَةَ فِیمَا بَقِیَ یَنْهَى وَ لَا یَنْتَهِى وَ یَأْمُرُ بِمَا لَا یَأْتِى یُحِبُّ الصَّالِحِینَ وَ لَا یَعْمَلُ عَمَلَهُمْ وَ یُبْغِضُ الْمُذْنِبِینَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ یَکْرَهُ الْمَوْتَ لِکَثْرَةِ ذُنُوبِهِ وَ یُقِیمُ عَلَى مَا یَکْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِیاً یُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِیَ وَ یَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِیَ إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا یَظُنُّ وَ لَا یَغْلِبُهَا عَلَى مَا یَسْتَیْقِنُ یَخَافُ عَلَى غَیْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ وَ یَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَکْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ یُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ وَ یُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِیَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ یَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا یَعْتَبِرُ وَ یُبَالِغُ فِى الْمَوْعِظَةِ وَ لَا یَتَّعِظُ فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ یُنَافِسُ فِیمَا یَفْنَى وَ یُسَامِحُ فِیمَا یَبْقَى یَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً یَخْشَى الْمَوْتَ وَ لَا یُبَادِرُ الْفَوْتَ یَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِیَةِ غَیْرِهِ مَا یَسْتَقِلُّ أَکْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ وَ یَسْتَکْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا یَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَیْرِهِ فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ اللَّهْوُ مَعَ الْأَغْنِیَاءِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الذِّکْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ یَحْکُمُ عَلَى غَیْرِهِ لِنَفْسِهِ وَ لَا یَحْکُمُ عَلَیْهَا لِغَیْرِهِ یُرْشِدُ غَیْرَهُ وَ یُغْوِى نَفْسَهُ فَهُوَ یُطَاعُ وَ یَعْصِى وَ یَسْتَوْفِى وَ لَا یُوفِى وَ یَخْشَى الْخَلْقَ فِى غَیْرِ رَبِّهِ وَ لَا یَخْشَى رَبَّه
ُ فِى خَلْقِهِ
قال الرضى و لو لم یکن فى هذا الکتاب إلا هذا الکلام لکفى به موعظة ناجعة و حکمة بالغة و بصیرة لمبصر و عبرة لناظر مفکر .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : (مردى از امام درخواست اندرز کرد)
از کسانى مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است، و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخیر مى اندازد، در دنیا چونان زاهدان سخن مى گوید، اما در رفتار همانند دنیا پرستان است ، اگر نعمت‌ها به او برسد سیر نمى شود ، و در محرومیت قناعت ندارد ، از آنچه به او رسید شکرگزار نیست و از آنچه مانده ، زیاده طلب است.
دیگران را پرهیز مى دهد اما خود پروا ندارد ، به فرمانبردارى امر مى کند اما خود فرمان نمى برد ، نیکوکاران را دوست دارد ، اما رفتارشان را ندارد ، گناهکاران را دشمن دارد اما خود یکى از گناهکاران است ، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمى دارد ، اما در آنچه که مرگ را ناخوشایند ساخت پافشارى دارد، اگر بیمار شود پشیمان مى شود ، و اگر مصیبتى به او رسد به زارى خدا را مى خواند ؛ اگر به گشایش ، دست یافت مغرورانه از خدا روى بر مى گرداند ، نفس به نیروى گُمان ناروا بر او چیرگى دارد ، و او با قدرت یقین بر نفس چیره نمى گردد.
براى دیگران که گناهى کمتر از او دارند نگران ، و بیش ار [چه که عمل کرده امیدوار است . اگر بى نیاز گردد مست و مغرور شود ، و اگر تهى دست گردد ، مأیوس و سْست شود ، چون کار کند در آن کوتاهى ورزد ، و چون چیزى خواهد زیاده روى نماید ، چون در برابر شهوت قرار گیردگناه را برگزیده ، توبه را به تأخیر اندازد ، و چون رنجى به او رسد از راه ملت اسلام دورى گزیند ، عبرت آموزى را طرح مى کند اما خود عبرت نمى گیرد ، در پند دادن مبالغه مى کند اما خود پند پذیر نمى باشد.
سخن بسیار مى گوید ، اما کردار خوب او اندک است ! براى دنیاى زودگذر تلاش و رقابت دارد اما براى آخرت جاویدان آسان مى گذرد؛ سود را زیان و زیان را سود مى پندارد ، از مرگ هراسناک است اما فرصت را از دست مى دهد ، گناه دیگران را بزرگ مى شمارد، اما گناهان بزرگ خود را کوچک مى پندارد، طاعت خود را ریاکارانه بر خورد مى کند ، خوشگذرانى با سرمایه داران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارد ، به نفع خود بر زیان دیگران حکم مى کند اما هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حکم نخواهد کرد.
حکمت 151ضرورت آینده نگرى (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِکُلِّ امْرِئٍ عَاقِبَةٌ حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : هر کس را پایانى است ؛ تلخ یا شیرین.
حکمت 152توجه به فنا پذیرى (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِکُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ وَ مَا أَدْبَرَ کَأَنْ لَمْ یَکُنْ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : آنچه روى مى آورد ، باز مى گردد؛ وچیزى که بازگردد ، گویى هرگز نبوده است!
حکمت 153صبر و پیروزی (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا یَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : انسان شکیبا، پیروزى را از دست نمى دهد، هر چند زمان آن طولانى شود .
حکمت 154اهمیت نیت‌ها (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الرَّاضِى بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ وَ عَلَى کُلِّ دَاخِلٍ فِى بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِهِ.
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : آن کس که از کار مردمى خشنود باشد ، چونان کسى است که همراه آنان بوده و هر کس که به باطلى روى آورد ، دو گناه بر عهده او باشد: گناه کردار باطل ، و گناه خشنودى به کار باطل.
حکمت 155 ضرورت پایبندى به عهد و پیمان (اخلاق اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] اعْتَصِمُوا بِالذِّمَمِ فِى أَوْتَادِهَا .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : عهد و پیمان‌ها را پاس دارید به خصوص با وفاداران.
حکمت 156ضرورت خداشناسى و اطاعت(اخلاقى،عبادی، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] عَلَیْکُمْ بِطَاعَةِ مَنْ لَا تُعْذَرُونَ بِجَهَالَتِهِ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : خداى را اطاعت کنید که در نشناختن پروردگار عذرى ندارید.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین

این طالب بدم المقتول بکربلا
ابوحمزه ثمالی می‌گوید: به حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) عرض کردم:‌‌‌ای فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)! آیا شما همه قائم نیستید و حق را بر پا نمی‌دارید پس چرا تنها حضرت مهدی (علیه السلام) را قائم می‌خوانند؟
حضرت فرمودند: چون جدّم حسین (علیه السلام) کشته شد، فرشتگان صدا به گریه و ناله بلند نموده و به خداوند متعال عرض کردند: پروردگارا آیا قاتلان بهترین بندگانت و زاده‌ی اشرف برگزیده گانت را به حال خود وا می‌گذاری؟
خداوند متعال به آنها وحی فرستاد:‌‌‌ای فرشتگان من! آرام گیرید؛ به عزت و جلالم سوگند، از آنان انتقام خواهم گرفت؛ هرچند بعد از گذشت زمان‌ها باشد.
آن گاه پروردگار عالم پرده از جلوی دیدگان آنان کنار زد و امامان ازفرزندان امام حسین (علیه السلام) را یکی پس ازدیگری به آن‌ها نشان داد.
فرشتگان از این منظره، مسرور و شادمان گردیدند و دیدند که یکی از آن بزرگواران، ایستاده مشغول نماز خواندن است. خداوند متعال فرمود:
با این قائم (شخص ایستاده) از آنان (قاتلان امام حسین(علیه السلام) انتقام خواهم گرفت.
منبع: دلائل الامامة، طبری، ص 239.

مواعظ جاوید

سلب آسایش جهانخواران
متوجه باشید که در هر جا زورمندان و دولت‌ها با ما مخالف باشند ملت‌ها با ما موافقند. باید اساس را مردم و فکر مردم قرار داد و باید به فکر مردم بود، نه دولت‌ها. زیرا مردم و توده‌ها با حق موافقند چون زیر بار ستم بوده اند و نمی‌خواهند تحت سلطه‌ی آمریکا باشند. (1)
هیهات که خمینی، در برابر تجاوز دیو سیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره گر صحنه‌های ذلت وحقارت مسلمانان باشد من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فرضیه‌ی دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم.
قدرت‌ها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه خود که مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می‌دهد. و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنه‌های مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگان که به ستم و ظلم خویشتن اصرار می‌نمایند، سلب خواهد کرد. (2)

پی نوشت :

1- حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه)، صحیفه‌ی نور، ج15، ص 19.
2- حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه)، صحیفه‌ی نور، ج20، ص 113.

منبع: صحیفه نور

در محضر ولایت

...دوستان سعى کنند در همه‌ى اوقات - بخصوص در ماه رمضان - تلاوت قرآن را از یاد نبرند. قرآن نباید از زندگى‌تان حذف شود. تلاوت قرآن را حتماً داشته باشید؛ هر چه ممکن است. تلاوت قرآن هم با تأمل و تدبر اثر مى‌بخشد. تلاوت عجله‌یى که همین‌طور انسان بخواند و برود و معانى را هم نفهمد یا درست نفهمد، مطلوب از تلاوت قرآن نیست؛ نه این‌که بى‌فایده باشد - بالاخره انسان همین‌که توجه دارد این کلام خداست، نفس این یک تعلق و یک رشته‌ى ارتباطى است و خود همین هم مغتنم است و نباید کسى را از این‌طور قرآن خواندن منع کرد لیکن تلاوت قرآنى که مطلوب و مرغوب و مأمورٌبه است، نیست. تلاوت قرآنى مطلوب است که انسان با تدبر بخواند و کلمات الهى را بفهمد، که به نظر ما مى‌شود فهمید.
منبع: برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اعضاى هیأت دولت 17/07/1384

شمیم هدایت

مجاهدت و ثبات بر فطرت
فطرت انسانی، فطرت هدایت و ایمان به خدای تعالی است. آنچه انسان را از این فطرت خارج می‌کند، معصیت خدای تعالی و اطاعت از شیطان است. شیطان داخلی که هوی و هوس خود انسان است، یا شیطان خارجی که هوی و هوس دیگران؛ هر دو آدم را از فطرت بیرون می‌کند.
«ثم کان عاقبة الّذین اساءوا السّوای‌‌ان‌کذبوا بئایات الله و کانوا بها یستهزءون؛سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!» (1)
اگر به وسیله‌ی اطاعت خدا، در راه خدا مجاهده کردی، همچون مجاهداتی که انبیاء و اولیاء و صلحا کردند، این مجاهده، شما را در فطرت نگه می‌دارد. چون خدا به مجاهد وعده داده است که اگر من را در برابر شیطان یاری کردی، من هم تو را یاری می‌کنم؛ «یاایها الذین امنوا إن تنصروالله ینصرکم» (2)
اگر همه بخواهند تو را زمین بزنند؛ چون خدا می‌خواهد تو بالا روی. اگر در راه خدا مجاهده کردی، یاری خدا را می‌بینی.
... عمده دلیلی که انبیاء را در برابر دنیای آتش زا و در برابر توطئه‌های شیطان حفظ کرد، نصرت خداست.
... باید به توفیق الهی، اطاعت هوی و هوس را تعطیل کنی و اطاعت خدا بکنی، تا پشت سر آن، نصرت خدا را ببینی.

پی نوشت :

1- سوره‌ی روم، آیه‌ی 10
2- سوره‌ی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، آیه‌ی 7.

منبع: برگرفته از سلسله درسهای حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت برکاته)

نکته‌های ناب

نقش نیکی به پدر و مادر در قبولی توبه
مردی به محضر پیامبر اکرم (صلی آله علیه و آله وسلم) آمد و گفت:‌‌‌ای رسو خدا هیچ کار زشتی نیست مگر این که انجام داده ام، آیا توبه‌ی من قبول می‌شود؟!
پیامبر اکرم(صلی آله علیه و آله وسلم) به او فرمودند: آیا پدر و مادرت زنده هستند؟ او گفت: پدرم زنده است.
حضرت فرمودند: برو به پدرت نیکی کن، که همین نیکی به پدر موجب پذیرفتن توبه‌ی تو خواهد شد. وقتی او رفت پیامبر(صلی آله علیه و آله وسلم) آهسته به گونه‌‌‌ای که او نفهمد و ناراحت نشود، به حاضران گفتند:‌‌‌ای کاش! مادر او زنده بود و به مادرش نیکی می‌کرد، زیرا با نیکی کردن به مادر، قبولی توبه اش نزدیک تر می¬بود.
منبع: بحارالانوار، ج 74، ص 82.

دل نوشته

ماه برگزیده خدا
فاطمه پهلوان علی‏آقا
ماه خدا و ماه بنده خدا، بار دیگر نیاز مخلوق است در برابر غنای خالق و عجز عابد است و بخشش بی‏دریغ معبود.
روزه، چه ارتباط عجیبی می‏آفریند! در برابر جبروتش زانو می‏زنی، قلب می‏تپد و قفس چشم، پرنده اشک را می‏رهاند؛ آن‏گاه، شبنم حسی عجیب در پیشگاه معبود می‏چکد و احساس می‏کنی عاشقی را درک کرده‏ای. وقتی جسم آرام می‏گیرد، روح در تکاپوست و روزه، مجال تصفیه روح است تا برای داشته‏ها و نداشته‏هایش برنامه‏ریزی کند و قلعه قلب زیبایی، به همت او فتح شود.
ثانیه‏های آن را باید دریافت؛ وقتی نفس‏های روزه‏دار تسبیح است و خوابش عبادت.
رمضان ماه برگزیده خداست.

یاد ابرار

فریاد رستگاری
خوش فکر بود و خوش قریحه، زحمت کشیده و درس خوانده و بی طمع و بدون چشم داشت به مال و مقام کار می‌کرد و اهمیت اسلحه‌‌‌ای که قرآن به آن قسم یاد کرده را خوب می‌شناخت. کتاب مناظره‌ی «دکتر و پیر» اولین گام او در برآورده کردن نیاز قشر جوان بود. کتابهای «درسی که امام حسین (علیه السلام) به انسان‌ها آموخت.»، «مسایل عصرما»، «مشکلاتی مذهبی روز»، «ولایت فقیه»، «پاسخ به مشکلات جوانان» از جمله آثار ارشمند این عالم مجاهد است. این شهید گران قدر، پشتوانه‌ی محکمی‌برای انقلاب بود و به فرمایش مقام معظم رهبری «باوزنه‌ی اجتماعی که ایشان داشت برای منافقین خطری بزرگ و برای جمهوری اسلامی‌سرمایه‌ی با ارزش محسوب می‌شد و این از دید نفاق دور نمانده بود.»
پس از این که تلفنی ایشان را تهدید به ترور کردند، این شیفته‌ی امام راحل با تعبیری عاشقانه گفت: «همه‌ی یاران امام چون لباس اویند و شهید خواهند شد که با خواست خدا، من هم از شهدا خواهم بود؛ اما خورشید وجود امام همچنان می‌تابد.»
شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم‌هاشمی‌نژاد ، در هفتم مهر 1360 مصادف روز شهادت حضرت جواد الائمه (علیه السلام) به مکان حزب جمهوری اسلامی‌آمد و رأس ساعت هشت، پس از پایاین کلاس درس، منافقی کوردل که قبلا به سبب داشتن موارد انحرافی از حزب خارج شده بود، با نارنجک به ایشان حمله کرد و ایشان را به شهادت رساند.
حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) در رثای این عالم فرزانه فرمودند:
«امروز در روز شهادت آن سلف صالح (حضرت امام جواد علیه السلام) این خلف صالح و متعهد از دست ما گرفته شد ما در عین حال که از شهادت چنین جوانمردی فاضل، عالم و مجاهد متأثر هستیم، لکن هر یک از این شخصیت‌ها که از دست ما برود، برای اسلام کمک و برای مخالفین اسلام، لعن و نفرت و دلیل ضعف آنهاست.»
منبع: گلشن ابرار

حکایت‌ها و پندها

ثمره‌ی ذکر ذاکر
یکی از بزرگان می‌گوید: در سفری به ساحل دریایی رسیدم. صیادی را دیدم دامی‌در دریا افکنده بود و ماهی می‌گرفت و دختر‌ی با او بود. هرچند ماهی می‌گرفت به دختر می‌داد. دخترک ماهیان را می‌گرفت و باز به دریا می‌افکند. من از دور می‌دیدم و تعجب می‌کردم. پیش رفتم و گفتم!‌‌‌ای دختر! این مرد، ماهی را به صد حیله و محنت از دریا می‌آورد و به تو می‌دهد و تو، باز به دریا می‌افکنی؟ این چه کاری است؟! دختر گفت: این پدر من است امروز مرا با خود بر لب دریا آورده و روزی ما از دریا به دست می‌آید. چون امروز به کنار دریا آمدم و یک ماهی در دام پدرم افتاد، آوازی شنیدم که: «ای ماهی! اگر از ذکر حق غافل نمی‌شدی، در این دام گرفتار نمی‌آمدی.» به یقین دانستم تا ماهی از ذکر خدا غافل نشود، در دام نمی‌افتد و آن ماهی که از ذکر حق غافل باشد، غذای ما را نشاید، مبادا که غفلتش در ما اثر کند و ما را ازیاد حق، باز دارد!
تا زنده ایم ذکرش بر زبان ماست
یادش انیس و مونس جان و روان ماست

پس رحمت بر صاحب همتی باد که ذکر حق را ورد جان خود سازد، تا به حکم این حکایت، آفتاب عنایت الهی بر کار او سایه اندازد و نور هدایت، حلقه‌ی دلش را بجنباند و از دست وجود خودش برهاند و به وجود بی کرانش رساند که خداوند متعال فرموده: «به یاد من باشید تا به یاد شما باشم و شکر مرا گویید و در برابر نعمت‌هایم کفران نورزید.»(1)

پی نوشت :

1- سوره‌ی بقره آیه‌ی 152.

منبع: رسالة العلیة فی الاحادیث النبویه ص 118.

معرفی کتاب

شناسنامه کتاب
نام کتاب: شقایق در محراب (حیات و سیره‌ی دومین شهید محراب آیت‌الله مدنی)
نویسنده: مهدی قیصری
تاریخ انتشار: اردیبهشت 1385
تعداد صفحات: 224
قیمت: 1000 تومان
قطع: پالتویی
نوبت چاپ: اول
شمارگان: 2000 نسخه
معرفی کتاب:
شهید محراب، سید اسدالله مدنی، از جمله شجاع‌ترین شاگردان حضرت امام بود که سال‌های مبارزه با نظام پهلوی را با شجاعتی نشأت گرفته از الگوهای بنیادین شیعی و با سرسختی بی‌بدیل پشت سر گذارد و لحظه‌ای در مبارزه تردید نکرد و کوتاه نیامد.
پیروزی انقلاب اسلامی‌عرصه‌ی دیگری بود که شهید مدنی بدون کمترین وقفه و درنگی وارد آن شد و تا سرحد توان خود، و حتی بیش از آن، در استحکام پایه‌های نظام مطلوب خویش پایمردی کرد. از این روست که مردم مناطق غرب کشور، از همدان تا تبریز، یاد و خاطره‌ی او را پس از سال‌ها به زیباترین شکل و شیوه در سینه‌های خود حفظ کرده‌اند، و با مرور کردن آ‌ن‌ها، به طراوت روحی و معنوی خود می‌افزایند.
مردم تبریز هنوز به‌یاد دارند که در خانه‌ی امام جمعه‌ی شهرشان، هنگام صرف غذا باز بود و هر رهگذری می‌توانست وارد خانه شود و پس از اقامه‌ی نماز در کنار سفره بنشیند و همراه امام جمعه از برکت خداوند (نان و سیب‌زمینی آب‌پز) تناول کند؛ امام جمعه‌ای که مردم را محرم‌ترین و نزدیک‌ترین کسان خود می‌دانست و غذای ساده‌ی خود را با آنان تقسیم می‌کرد. این کتاب، کوششی است در جهت بازشناسی شخصیت، افکار و مرام شهید مدنی، امید آن‌که نسل سوم انقلاب با مطالعه‌ی این اثر به کاوش بیشتری در فرهنگ انقلاب اسلامی‌و تاریخ معاصر ایران ترغیب گردد.

احکام

روزه مستحبی و قضای روزه واجب
پرسش: اگر کسی قضای روزه واجب داشته باشد، آیا می‌تواند روزه مستحبی بگیرد؟
پاسخ: کسی که روزه واجب به عهده‌اش باشد نمی‌تواند روزه مستحبی بگیرد. (1)
آیا شکستن روزه غیر ماه رمضان قضا و کفاره دارد
پرسش: من در رساله‌های مختلف و توضیح المسائل خوانده‌ام که یک شخص می‌تواند روزه اختیاری‌هایش را هر وقت خواست بشکند. آیا این بدان معناست که اگر کسی روزه اختیاری‌اش را بشکند، هیچ کفاره و قضایی ندارد؟ بخاطر خوردن یا آشامیدن؟
پاسخ: روزه غیر ماه رمضان چند قسم است:
روزه مستحبی؛ اگر کسی روزه مستحبی بگیرد واجب نیست آن را به آخر رساند بلکه اگر برادر مؤمنش او را به غذا دعوت کند مستحب است دعوت او را قبل کند و در بین روز افطار نماید. (2)
روزه نذری؛ اگر نذر کند که روز معینی را روزه بگیرد چنانچه در آن روز عمدا روزه خود را باطل کند باید یک بنده آزاد نماید یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد یا به شصت فقیر طعام دهد(3) البته روزه عهدی هم مثل نذری است.(4)
روزه قضای ماه رمضان؛ کسی که قضای روزه ماه رمضان را گرفته، اگر بعد از ظهر عمدا کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد، باید به ده فقیر هر کدام یک مُد که تقریبا ده سیر(معادل 750 گرم) است، طعام بدهد و اگر نمی‌تواند، بنابر احتیاط واجب باید سه روز پی در پی روزه بگیرد.(5)
روزه قَسَم؛ اگر قسم بخورد که روز معینی را روزه بگیرد، چنان چه عمدا مخالفت کند و آن روز را روزه نگیرد، باید کفاره بدهد. یعنی یک بنده آزاد کند، یا ده فقیر را سیر کند یا آنان را بپوشاند و اگر اینها را نتواند، باید سه روز روزه بگیرد.(6)

پی نوشت :

1- مسأله 1562، الغایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی، ج‏2، ص: 177.
2-توضیح المسائل، امام خمینی، مسئله 1748.
3-همان، مسئله 1672.
4-همان، مسئله 2669.
5-همان، مسئله 1687.
6-همان، مسئله 2670

بازدید : 710
شنبه 19 ارديبهشت 1399 زمان : 13:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۴:۰۰ ق.ظ

بسم الله

ویژه نامه روز دوازدهم ضیافت الهی

دعای روز دوازدهم

اَللّهُمَّ زَیِّنّى فیهِ بِالسَِّتْرِ وَالْعَفافِ وَاسْتُرْنى
خدایا در این ماه مرا به زیور پوشش از گناه و پاکدامنى بیاراى
فیهِ بِلِباسِ الْقُنُوعِ وَالْکِفافِ وَاحْمِلْنى فیهِ عَلَى الْعَدْلِ وَالاِْنْصافِ
و جامه قناعت و اکتفاى به مقدار حاجت را به برم کن و وادارم کن در این روز به عدالت و انصاف
وَ امِنّى فیهِ مِنْ کُلِّ ما اَخافُ بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الْخاَّئِفینَ
و ایمنیم بخش در آن از هر چه که از آن مى ترسم به نگهدارى خودت اى نگهدارنده ترسناکان

زلال وحی

معارفی پیرامون قرآن(2)
کتاب هدایت و رحمت
اوصاف قرآن کریم بسیار زیاد و الهام بخش است و اگر بنا شود همه را مطرح کنیم مثنوى هفتاد من کاغذ شود ، از این رو به آیاتى که قرآن را به عنوان رحمت مطرح فرموده اشاره مى شود و براى آگاهى از سایر صفات به کتاب‌ها و مصادر مربوطه مراجعه نمایید .
نه بار در آیات شریفه قرآنیه تذکر داده شده است که این کتاب آسمانى مایه هدایت و رحمت است ، در سوره مبارکه انعام از آیه 154 تا آیه 157 به بحث صراط مستقیم الهى و کتاب آسمانى مى پردازد ، از جمله مى فرماید : «سپس به موسى کتاب دادیم براى این که نعمت خود را بر آنان که نیکى کردند کامل کنیم ، و براى اینکه همه احکام و معارفى که مورد نیاز بنى اسرائیل بود ، تفصیل و توضیح دهیم و براى این که هدایت و رحمت بر آنان باشد تا به دیدار پاداش و مقام قرب پروردگارشان ایمان آورند .
  • و این قرآن کتابى پرفایده است که ما آن را نازل کردیم پس آن را پیروى کنید و از مخالفت با آن بپرهیزید تا مشمول رحمت شوید.
  • آرى ، قرآن را نازل کردیم تا شما مشرکان نگویید : کتاب آسمانى فقط بر دو گروه پیش از ما یهود و نصارى نازل شد و چون به لغت ما نبود از یاد گرفتن قرائت آنان و آموزششان بى خبر ماندیم.
  • یا نگویید : اگر کتاب آسمانى بر ما نازل مى شد ، مسلماً از آن دو گروه راه یافته تر بودیم ، اینک برهانى آشکار و هدایت و رحمتى از سوى پروردگارتان براى شما آمد ، پس ستمکارتر از کسى که آیات خدا را تکذیب کند و از آن‌ها روى بگرداند کیست ؟ به زودى کسانى را که از آیات ما روى مى گردانند ، به خاطرِ روى گرداندنشان به عذابى سخت مجازات خواهیم کرد».
    نظیر همین تعبیر هدى و رحمة در این آیات آمده است : اعراف ( 7 ) : 52 ; یونس ( 10 ) : 57 ; یوسف ( 12 ) : 111 ; نحل ( 16 ) : 64 و 89 ; نمل ( 27 ) : 77 ; لقمان ( 31 ) : 3 .
    قرآن کریم سفره رحمت
    یکى از سوره‌هاى قرآن که به عروس قرآن موسوم است سوره الرحمن است که فهرستى گسترده از نعمت‌ها و موهبت‌هاى خداى رحمان را پیش چشم انسان مى گشاید ، در این سوره شریفه از هر نعمتى از دنیا ، آخرت ، فرشته ، انسان ، جن ، سیر کمالى موجودات سعادت ، بهشت ابدى و نعمت‌هاى ظاهرى و باطنى او سخن رفته است
    در آغاز این فهرست صف الرحمن و رحمت و تفضل خدا مطرح است و اولین نعمتى که خود خدا از میان رحمت‌هاى بى انتهایش مطرح مى‌فرماید نعمت قرآن است .
    « الرَّحْمنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الاِْنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ ؛ خداى رحمان * قرآن را تعلیم داد * انسان را آفرید * به او بیان آموخت» .
    این آیات نورانى نشان مى دهد که قرآن کریم آخرین کتاب آسمانى ، اولین و مهم ترین و پربارترین نعمت اوست ، در سایه عمل به این برنامه است که قابلیت دریافت رحمت و تفضل الهى در مراحل بعدى به دست مى آید و استعدادها شکوفا و هر خسى کسى مى گردد و به مقام انسانیت که کمال نهایى است مى رسد ، خداى سبحان این مائده رحمت را به عنوان تبیان به مردم شناسانیده است .
    « وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَىْء وَهُدىً وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ ؛ و این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزى و هدایت و رحمت و مژده‌اى براى تسلیم شدگان به فرمان‌هاى خداست» .
    هر چیزى که در تأمین سعادت انسان‌ها سهم مؤثر دارد در این کتاب الهى بیان شده است و اگر انجام کارى سعادت بشر را فراهم کند در قرآن آمده است ، همچنین اگر ارتکاب عملى باعث شقاوت و بدبختى انسان‌ها مى شود مطرح شده و فرمان آمده که از آن بپرهیزند.
    قرآن مجید براى جهان آفرینش آغازى قائل است به نام مبدأ که فیض خلقت از آنجا شروع شده و انجامى به نام معاد که نظام هستى به آن سمت مى رود و مسیرى به نام صراط مستقیم و دین که با پیمودن این مسیر و راه صحیح باید به آن مقصد رسید همه معارف دین در همین سه بخش مبدأ و معاد و صراط آمده است.
    حضرت امیرالمؤمنین على بن ابى طالب (علیهما السلام) براى این که ما را به اهمیت این سه حقیقت فراگیر آگاه کنند در روایتى مى فرمایند : « رَحِمَ اللهُ امرءً عَرَفَ مِنْ أیْنَ وَفِى أیْنَ وَ إلى أیْنَ ؟ ؛ خدا رحمت کند کسى را که بشناسد از کجاست و در کجاست و به سوى کجا روان است».
    یعنى خدا رحمت کند انسانى را که خداى خود را مى شناسد و آشناى به توحید و مبداء شناس است و بفهمد که اکنون در کجاست و در چه جهت و وضعیتى قرار دارد و باید در چه راهى گام بردارد و صراط شناس باشد و تشخیص دهد به کدام مقصد در حرکت است و معاد شناس باشد.

    احسن الحدیث

    پروردگار مهربان از قرآن مجید به عنوان احسن الحدیث یاد مى کند ، یعنى بهترین و نیکوترین و زیباترین سخن ، با این که حضرت حق کتاب‌هاى آسمانى متعدد و الهام‌ها و احادیث قدسیه دارد ولى درباره این احسان و تفضل خاص خود بر بشر مى فرماید : «اللهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِىَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ؛ خدا نیکوترین سخن را نازل کرد ، کتابى که آیاتش در نظم ، زیبایى ، فصاحت ، بلاغت و عمق محتوا شبیه یکدیگر است ، مشتمل بر داستان‌هاى پندآموز و امر ، نهى ، وعده ، وعید ، حلال و حرام است ; از شنیدن آیاتش پوست کسانى که از پروردگارشان مى هراسند به هم جمع مى شود».
    قرآن برترین کلامى است که خدا نازل فرموده است ، چه از نظر الفاظ و عبارات و چه از نظر فصاحت و بلاغت و چه از نظر معنى و مضمونى که غنى و انسان ساز است.
    اگر سخنى بهتر و عمیق تر از این امکان داشت بى تردید خداى تعالى آن را براى پیامبر (صلى الله علیه وآله) که خاتم پیامبران اوست نازل مى کرد.
    اگر کلام و پیامى بالاتر از قرآن قابل فرض بود ممکن نبود که خداى مهربان آن را به دست آخرین پیامبرش ابلاغ نفرماید ، زیرا نه خدا جاهل به حقایق یا ناتوان و عاجز است و نه بخیل، خدایى که بر هر کارى و بر هر چیزى قادر است: « وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَىْء قَدِیرٌ ؛ و او بر هر کارى تواناست».
    از عطا کردن پیام بهتر و بالاتر به پیامبرش عاجز نیست و نیز خدا از هر عیب و نقصى از جمله بخل پاک و منزه است چنان که مکرر در آیات قرآن به وسیله لغت تسبیح و مشتقاتش به پاکى او از هر عیب و نقصى اشاره شده است ، بنابراین قرآن کریم بهترین پیام و کامل ترین ره آوردِ جاودانى وبرترین نعمت الهى و سفره رحمت گسترده و واسعه حق است و کلامى برتر از آن ممکن نخواهد بود.
    منبع: کتاب جاوه‌های رحمت الهی

    کلام نور

    حکمت‌های شگرف
    حکمت133 نهج البلاغه: اقسام مردم و دنیا (اخلاقى)
    قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ فِیهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا.
    حضرت علی(علیه السلام) فرمودند : دنیا گذرگاه عبور است ، نه جاى ماندن ؛ و مردم در آن دو دسته اند : یکى آن که خود را فروخت و به تباهى کشاند ، و دیگرى آن که خود را خرید و آزاد کرد.
    حکمت 134 : حقوق دوستان(اخلاقى، اجتماعى)
    وَ قَالَ [علیه السلام] لَا یَکُونُ الصَّدِیقُ صَدِیقاً حَتَّى یَحْفَظَ أَخَاهُ فِى ثَلَاثٍ فِى نَکْبَتِهِ وَ غَیْبَتِهِ وَ وَفَاتِهِ .
    درود خدا بر ایشان، فرمودند : دوست ، دوست نیست مگر آن که حقوق برادرش را در سه جایگاه نگهبان باشد : در روزگار گرفتارى ، آن هنگام که حضور ندارد ، و پس از مرگ.
    حکمت 135 : چهار ارزش برتر (اخلاقى)
    وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أُعْطِیَ أَرْبَعاً لَمْ یُحْرَمْ أَرْبَعاً مَنْ أُعْطِیَ الدُّعَاءَ لَمْ یُحْرَمِ الْإِجَابَةَ وَ مَنْ أُعْطِیَ التَّوْبَةَ لَمْ یُحْرَمِ الْقَبُولَ وَ مَنْ أُعْطِیَ الِاسْتِغْفَارَ لَمْ یُحْرَمِ الْمَغْفِرَةَ وَ مَنْ أُعْطِیَ الشُّکْرَ لَمْ یُحْرَمِ الزِّیَادَةَ .
    قال الرضى و تصدیق ذلک کتاب الله قال الله فى الدعاء ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ و قال فى الاستغفار وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً و قال فى الشکر لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ و قال فى التوبة إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً.
    درود خدا بر ایشان، فرمودند : کسى را که چهار چیز دادند ، از چهار چیز محروم نباشد : با دعا از اجابت کردن ، با توبه از پذیرفته شدن ، با استغفار از آمرزش گناه ، با شکرگزارى از فزونى نعمت‌ها .
    سید رضى مى گوید : (و این حقیقت مورد تصدیق کتاب الهى است که در مورد دعا گفته است :" مرا بخوانید تا خواسته‌هاى شما را بپردازم ." (قرآن کریم ، سورة مؤمن ، آیة 60) در مورد استغفار گفته است :"هر آن که به بدى دست یابد یا بر خود ستم روا دارد و آز پس به درگاه خدا استغفار کند ، خداى را آمرزش گر و مهربان یابد". (قرآن کریم سورة نساء ، آیه 110) در مورد سپاس فرموده است :" بى شک اگر سپاس گزارید ، نعمت مى افزایم ". ( قرآن کریم ، سورة ابراهیم ، آیه 7) و در مورد توبه فرموده است :" تنها توبه را خداوند از کسانى مى پذیرد که از سر نادانى به کار زشتى دست مى یابند و تا دیر نشده است باز مى گردند ، تنها چنین کسانند که خداوند در موردشان تجدید نظر مى کند ، که خدا دانا و حکیم است ".(قرآن کریم ،سوره نساء ، آیه 17)
    حکمت 136 : فلسفة احکام الهى (اخلاقى، معنوى)
    وَ قَالَ [علیه السلام] الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ وَ الْحَجُّ جِهَادُ کُلِّ ضَعِیفٍ وَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ زَکَاةٌ وَ زَکَاةُ الْبَدَنِ الصِّیَامُ وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ .
    درود خدا بر ایشان، فرمودند : نماز موجب نزدیکى هر پارسایى به خداست ، و حج جهاد هر ناتوان است . هر چیزى زکاتى دارد ، و زکات تن ، روزه و جهاد زن ، نیکو شوهر دارى است.
    حکمت 137: صدقه را نزول روزى(اخلاقى، اقتصادى)
    وَ قَالَ [علیه السلام] اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ .
    درود خدا بر ایشان، فرمودند : آن که پاداش الهى را باور دارد ، در بخشش سخاوتمند است.
    حکمت 138 : نقش پاداش الهى در انفاق (اخلاقى، اعتقادى)
    وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِیَّةِ .
    درود خدا بر ایشان، فرمودند : آن که پاداش الهى را باور دارد ، در بخشش سخاوتمند است.
    حکمت 139 : تناسب امداد الهى با نیازها (اعتقادى)
    وَ قَالَ [علیه السلام] تَنْزِلُ الْمَعُونَةُ عَلَى قَدْرِ الْمَئُونَةِ .
    درود خدا بر ایشان، فرمودند : کمک الهى به اندازه نیاز فرود مى آید.
    حکمت 140: قناعت و بى نیازى (اقتصادى)
    وَ قَالَ [علیه السلام] مَا عَالَ مَنِ اقْتَصَدَ .
    درود خدا بر ایشان، فرمودند : آن که میانه روى کند تهیدست نخواهد شد.
    حکمت 141 : راه آسایش (اجتماعى، اقتصادى)
    وَ قَالَ [علیه السلام] قِلَّةُ الْعِیَالِ أَحَدُ الْیَسَارَیْنِ .
    درود خدا بر ایشان، فرمودند : اندک بودن تعداد زن و فرزند یکى از دو آسایش است.
    حکمت 142: دوستى‌ها و خردمندى(اخلاقى، اجتماعى)
    وَ قَالَ [علیه السلام] التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ .
    درود خدا بر ایشان، فرمودند : دوستى کردن نیمى از خردمندى است.
    حکمت 143 : غمها و پیرى زودرس (اخلاقى،بهداشت روانى)
    وَ قَالَ [علیه السلام] الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ .
    درود خدا بر ایشان، فرمودند : اندوه خوردن ، نیمى از پیرى است.
    حکمت 144 : تناسب بردبارى با مصیبتها (اخلاقى، معنوى)
    وَ قَالَ [علیه السلام] یَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِیبَةِ وَ مَنْ ضَرَبَ یَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ عِنْدَ مُصِیبَتِهِ حَبِطَ عَمَلُهُ .
    درود خدا بر ایشان، فرمودند : صبر با اندازة مصیبت فرود آید ، و آن که در مصیبت بى تاب بر رانش زند ، اجرش نابود مى گردد.

    عزیزآل یاسین

    الطاف مهدوی
    حضرت بقیة الله (علیه السلام) آخرین بازمانده از دوازده جانشین پاک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، همان بزرگواری که خداوند متعال در بین تمام انبیاء و جانشینان آنها، ایشان را برای اصلاح جهان برگزیده است. خداوند متعال، به دلیل همین عظمت و بزرگی و محبت به آن بزرگوار، به سبب ایشان، بلا را از خاندان و شیعیان آن حضرت بر طرف می‌گرداند.
    حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این باره می‌فرمایند: «انا خاتم الاوصیاء و بی یدفع الله البلاء عن اهلی و شیعتی»«من آخرین جانشین (پیامبر اسلام) هستم و خداوند، به سبب من، بلا را از خاندان و شیعیانم دور می‌گرداند. (1)
    امام زمان (علیه السلام) پدری دلسوز برای امت است. با این که ما بارها نشان داده ایم که در پیروی از امامان خود (علیهم السلام) کوتاهی داریم، اما حضرت مهدی (علیه السلام) نظر لطف و محبت و مهربانی خویش را از ما دریغ نکرده اند.
    ایشان در این باره می‌فرمایند: «انا غیر مهملین لمراعاتکم و لاناسین لذکرکم»، «ما در رعایت حال شما کوتاهی نداریم، و یاد شما را فراموش نمی‌کنیم.» (2)
    همچنین در جایی دیگر می‌فرمایند: «ولولا ما عندنا من محبّة صلاحکم و رحمتکم و الاشفاق علیکم لکنا عن مخاطبتکم فی شغل»، «اگر این گونه نبود که ما دوستدار اصلاح کار شما هستیم و به شما نظر لطف و رحمت داریم، از توجه و التفات به شما به دلیل کارهای ناپسندتان احتراز می‌کردیم.» (3)
    نیم نگاه تو مرا، پادشه جهان کند
    گرچه همیشه غافل از درگه تو گدا بود
    گر سحری نظر کنی، غم زدلم برون شود
    غمزه‌ی چشم مست تو، درد مرا شفا بود(4)

    پی نوشت :

    1- بحار الانوار، ج 52، ص 30.
    2- بحار الانوار، ج 53، ص 175.
    3- بحار الانوار، ج 53، ص 179.
    4- سروده‌ی آقای نوروز اکبری زادگان.

    منبع: بحارالانوار

    مواعظ جاوید

    حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از نگاه امام راحل
  • تمام ابعادی که برای زن و یک انسان متصور است، در حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) جلوه کرده و بوده است. یک زن معمولی نبوده است، یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه‌ی انسانیت، تمام حقیقت زن و تمام حقیقت انسان بوده است. او زن معمولی نیست، او موجود ملکوتی است که درعالم به صورت انسان ظاهر شده است. زنی که تمام خصلت‌های انبیاء دراوست. زنی که اگر مرد بود، نبی بود. زنی که اگر مرد بود به جای رسول الله بود... حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) (مانند همه‌ی انسان‌ها) از مرتبه‌ی طبیعت شروع کرده و حرکت کرده است. حرکت معنوی با قدرت الهی، با دست غیبی، با تربیت رسول الله مراحل را طی کرده است رسیده به مرتبه‌‌‌ای که دست همه از آن کوتاه است. (1)
  • حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) زنی که افتخار خاندان وحی چون خورشیدی بر تارک اسلام عزیز می‌درخشد؛ زنی که فضایل او از فضایل بی نهایت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) بود. (2)
  • حضرت فاطمه (سلام الله علیها) زنی است که در حجره‌‌‌ای کوچک و خانه‌‌‌ای محقر، انسان‌هایی تربیت کرد که نورآنان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم ملک تا آن سوی ملکوت اعلی می‌درخشد. صلوات و سلام خداوند تعالی بر این حجره‌ی محقری که جلوگاه نور عظمت الهی و پرورشگاه ز بندگان اولاد آدم است. (3)
  • الگو حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. الگو پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است. وقتی مملکتمان اسلامی‌است، وقتی می‌توانیم اداعا کنیم جمهوری اسلامی‌داریم که تمام این معانی که دراسلام است، تحقق پیدا کند. (4)

    پی نوشت :

    1- صحیفه‌ی نور، ج6، ص 185.
    2- صحیفه‌ی نور، ج12، ص 72.
    3- صحیفه‌ی نور، ج16، ص 125.
    4- صحیفه‌ی نور، ج7، ص 17.

    منبع: صحیفه نور

    در محضر ولایت

    ماه رمضان، ماهى است که مى‌شود با تذکّر و توجّه در آن، به جبرانِ کرده‌هاى ناپسند پرداخت. در «دعاى ابوحمزه»، عبارتى بسیار تکان‌دهنده وجود دارد؛ که آن عبارت، این است: «و اعلم انّک للرّاجى بموضع اجابةٍ و للملهوفین بمرصد اغاثةٍ و انّ فى اللّهف الى جودک و الرّضا بقضائک عوضاً من منع الباخلین و مندوحةً عمّا فى ایدى المستأثرین و انّ الراحل الیک قریبُ المسافةِ و انّک لا تحتجب عن خلقک الاّ‌‌ان‌تحجبهم الاعمال دونک.» فرد دعا خوان و ثناگو، عرض مى‌کند: «اى خداى من! من امید به تو را بر امید به غیر تو ترجیح دادم. پناه آوردن به تو را جایگزینِ پناه بردن به دیگران کردم و مى‌دانم اگر کسى به سوى تو بیاید، راه نزدیک است...»
    هر جا هستید، هر که هستید، در هر لباسى هستید، در هر سنّى هستید؛ اى جوان! اى پسر و دختر جوان! اى مرد و زن میانسال! اى پیرمردان و پیرزنان! اى فقرا! اى اغنیا! اى علما! اى متوسّطالسوادها! هر که هستید، اگر احساس نیاز به خدا مى‌کنید - که هر انسانِ سالمى این احساس را مى‌کند - بدانید که خدا نزدیک است! یک لحظه دلتان را به خدا متوجّه کنید؛ جواب را خواهید شنید. ممکن نیست کسى با خدا از روى دل حرف بزند، ولى جواب الهى را نشنود! خدا به ما جواب مى‌دهد. وقتى دیدید دلِ شما ناگهان منقلب شد، این همان جوابِ خداست. وقتى دیدید اشکِ شما جارى شد، وقتى دیدید روح شما به اهتزار در آمد، وقتى دیدید طلب، با همه‌ى وجود از سر تا پاى شما جارى شد، بدانید این همان پاسخ الهى است.
    منبع: برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى سوم رمضان1415، 14/11/73

    شمیم هدایت

    استخفاف و تضییع نماز
    اگر انسانی از نماز فاصله گرفت، اگر جوانی به نماز بی اعتنا شد و خدای ناکرده از به جا آوردن نماز سرباز زد و یا با بی رغبتی واز روی بی میلی با شکل غیر مؤدبانه و غیرصحیح، آن را اقامه کرد، یقین بداند که دیگر، نه تنها هدایتی در کار نیست و دست عنایت خداوندی، از سر او برداشته خواهد شد، بلکه از همه‌ی مواهب معنوی نیز بی بهره خواهد ماند. مثالی می‌زنم، لامپی را که شما هر شب به هنگام تاریک شدن هوا روشن می‌کنید، از طریق سیم به محلی متصل است که به آن کارخانه‌ی برق می‌گویند، حال تصور کنید که این کارخانه، اگر برای حتی یک لحظه، این ارتباط و اتصال را قطع کند، چه اتفاقی می‌افتد!! بلافاصله چراغ خاموش شده و شما در تاریکی محض فرو می‌روید. وضع انسان نیز چنین است، اگر پروردگار عالم، بنده‌‌‌ای را یک لحظه و یک آن به خودش واگذارد و به عبارت دیگر، دست عنایتش را از سر او بردارد، ضلالت و گمراهی و بدبختی، او را فرا می‌گیرد و گاه به حدی سقوط می‌کند که برگشتن او اگر محال نباشد، کاری بس مشکل و دشوار است. خداوند به چنین افرادی و عده‌ی عذاب الیم و آتش دوزخ داده است: فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیّا.
    «اما پس از آنان، فرزندان ناشایسته‌‌‌ای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند و از شهوات پیروی خمودند، و به زودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید.»(1)
    استخفاف و کوچک شماردن نماز، از گناهان بزرگ و دارای عواقبل بسیار وحشتناکی است .
    امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: وقتی بنده‌‌‌ای نمازش را کوچک می‌شمارد، خدای متعال به ملائکه اش خطاب می‌کند: آیا بنده‌ی مرا نمی‌بینید، گویا گمان می‌کند کسی غیر از من حاجاتش را برآورده می‌سازد؛ آیا نمی‌داند که رفع نیازش به دست من است؟! (2)

    پی نوشت :

    1- سوره مریم، آیه‌ی 59.
    2- اصول کافی، ج 3، ص 269.

    منبع: کتاب اخلاق و جوان حضرت آیت الله العظمی‌مظاهری (دامت برکاته) ص 46 و 47

    نکته‌های ناب

    حضرت علی(علیه السلام) می‌فرمایند:
    «هر کس به یاد خداوند سبحان باشد؛ خداوند دلش را زنده و عقل و خردش را نورانی و روشن فرماید.»
    غررالحکم ص 690.
    دلم بی وصل تو شادی نبینه
    به غیر از محنت آزادی نبینه
    خراب آباد دل، بی مقدم تو
    الهی هرگز آبادی نبینه

    باباطاهر
    عاقبت اعراض از یاد خدا
    خداوند متعال در آیه‌ی 123 سوره‌ی طه می‌فرماید: «هر کس از یاد من اعراض کند، زندگی بر او سخت خواهد گشت و در قیامت او را نابینا محشور گردانم.»
    حق شکم
    حضرت امام سجاد می‌فرمایند: «حق شکم این است که ظرف حرامش قرار ندهی و آن گاه که سیر شدی، بیشتر نخوری.»
    مکارم الاخلاق، ص 419
    لقمه کآمد از طریق مشتبه
    خون خور و خاک و بر آن دندان منه
    کآن تو را در راه دین مفتون کند
    نور عرفان از دلت بیرون کند
    با الهی نامه
    الهی! از من آهی و از تو نگاهی.
    الهی! تو را دارم، چه کم دارم، پس چه غم دارم.
    برگرفته از الهی نامه‌ی حضرت آیت الله حسن زاده آملی ( دامت برکاته)

    دل نوشته

    مجال رحمت
    معصومه زارع
    ماه رمضان، گاهِ لرزش دل است و چرخیدن ناگاه زبان کائنات به تسبیح.
    فورانِ حس خواهش است برای وجدان بیداری که در طلب حسی رهاتر، به تکاپو افتاده.
    برای کسی که در گیر و دارِ هراس و هوس، سرگردان وادی نفس خویش مانده، رمضان مجال سامان گرفتنی است که با سکوتِ وسوسه‏ها دست می‏دهد.
    اصلاً رمضان، تمام روزهایش عید است که امام علی علیه‏السلام در بلاغت کلام خویش فرمودند: «هر روز که گناه نشود آن روز عید است.» قدم نهادن در این عیدستان، شمیم غفران را در مشام جان می‏دواند و از چشمه‏سار رحمت، تشنگی این سال‏های هبوط را فرو می‏نشاند.
    نسیم رحمت حق از لای درختان بهشت می‏آید
    منسیه علیمرادی
    از مناره‏های بلند عرش، ندای ملکوتی «شَهْرُ رَمَضانُ الَّذی اُنْزِلَ فیهِ الْقُرآنْ...، »، بلند است. تمام کائنات، از شمیم یاس‏های بهشتی، سرریز می‏شوند. دوباره همه سرها، رو به آسمان بلند می‏شوند و این بیدار شدن از خواب زندگی، احیای درختان خزان کشیده در بهار طبیعت را یادآور می‏شود؛ این بهارِ قرآن و رویش سبزه‏های خوشرنگِ خلوص و ایمان و آن بهار، و برآمدن گل‏های صحرایی، هردو، سیر به سوی جنبش و گذر از سکون و سستی است.
    خدایا! در این ماه، مرا از بند عبادت بی‏تفکر و تأمل رهایی بخش و روزه دل را نصیبم کن که عیار و ارزش آن، به اندیشه و تفکر است.
    خدایا! روزه شکم را بهایی نیست؛ که رنجی است بی‏گنج، و خاکی است بی‏بذر.
    امام علی علیه‏السلام : «صِیامُ الْقَلْبِ عَنِ الْفِکْرِ فی الْاَثامِ أفْضَلُ مِنْ صِیامِ الْبَطْنِ عَنِ الطَّعامِ».
    «روزه دل، از اندیشیدن به گناهان، برتر از روزه شکم، از غذاخوردن است».

    یاد ابرار

    فقیه عارف
    حضرت آیت الله سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی (رحمت الله علیه) روز شنبه اول ماه مبارک رجب سال 1372 هـ.ق در شهرکرد به دنیا آمدند. ایشان در محضر علمای بزرگ شهر اصفهان با توجه به استعداد فوق العاده‌‌‌ای که داشتند در 15 سالگی به درجه‌ی اجتهاد نایل شدند. در 29 سالگی جهت تکمیل تحصیلات عازم عراق می‌شوند. آن بزرگوار در سال 1309 هـ.ق ، به اصفهان برگشتند و به تدریس علوم اسلامی‌مشغول شدند. ثمره‌ی بیش از چهل سال تدریس ایشان، تربیت جمع بسیاری ازدانشمندان دینی و مجتهدان عالی مقام است.
    بزرگانی چون حضرت آیت الله العظمی‌بروجردی، حضرت امام خمینی، حضرت آیت الله مرعشی نجفی (رحمت الله علیهم) از محضر ایشان بهره‌ها بردند. حدود 24 جلد کتاب در فقه،اصول فقه، تفسیر، حدیث، اخلاق و عرفان از این فقیه عارف به یادگار مانده است.
    سرانجام بعداز81 سال و 3 ماه عمر پربرکت، روز یکشنبه ششم شوال 1353 هـ.ق، روح آن عالم ربانی و عارف واصل به ملکوت اعلی پیوست و روز بعد، جمعیت بسیاری با پای پیاده پیکر پاک حضرت آیت الله دهکردی (رحمت الله علیه) را به طرف بارگاه حضرت زینب (سلام الله علیها) تشییع و در آن مکان مقدس به خاک سپردند.
    آن بزرگوار در زندگی نامه‌ی خود درباره‌ی ایام جوانی خود چنین نوشته اند:
    رحمت خدای رحمان مرا فراگرفت و به عبادت و مجاهدت نفسانی و اصلاح حال خود روی آوردم.به تحصیل علوم و معارف به شیوه‌ی پسندیده مشغول شدم و تلاش روزانه را به شب زنده داری متصل کردم. همواره و در جمیع حالات به خداوند متعال و رئوف پناه بردم و به اولیای خداوند، سروران خلایق و شافعان ضعیفان، ائمه اطهار(علیهم السلام) توسل داشتم.
    ایشان در نصایحی می‌فرمایند: «میانه روی را در همه‌ی کارها داشته باشید تا به حسرت و پشیمانی و ندانم کاری گرفتار نشوید. قناعت را پیشه‌ی خود کنید؛ چون قناعت گنجینه‌‌‌ای تمام نشدنی است. از حرص و طمع پیروی از هوای نفس پرهیزکنید؛ زیرا این خصلت‌ها، ذلت، انحراف از حق و شرک به خدای عظیم را در پی دارد.
    ایشان در جای دیگر می‌فرمایند:
    اوقات عمرتان را سه بخش کنید: بخشی از آن را در تحصیل علوم، معارف و کسب کمالات و فضایل مصروف دارید؛ بخش دیگر را به عبادات و طاعات از روی اخلاص و توجه به کارگیرید و بخش سوم را به امورات مادی زندگی، و تحصیل معاش مشعول باشید.
    منبع: برگرفته از کتاب آفتاب علم و منبرالوسیله، مجید جلالی دهکردی

    حکایت‌ها و پندها

    مکافات عمل
    در یکی از شهرهای سرزمین بخارا، زرگری ثروتمند زندگی می‌کرد، مردی را به عنوان نوکر استخدام کرده بود تا سقا و آب آورخانه‌ی او باشد، آن مرد سقا، سی سال در خانه‌ی او بود و برای اهل خانه آب می‌آورد و در این مدت هرگز با چشم بد به ناموس زرگر نگاه نکرد و کاملا عفت و پاکی خود را حفظ نمود. ولی روزی چشم مرد سقا به دستبند همسر زرگر افتاد، ناگاه دست زن را گرفت و فشرد. پس از این حادثه مرد سقا از خانه بیرون رفت و زرگر به خانه آمد. همسرش به او گفت: «راستش را بگو بدانم تو امروز در بازار چه کردی؟» زرگر گفت: هیچ کاری نکرده ام زن اصرار کرد، حقیقت را بگو، به خاطر بیاور چه کردی؟
    زرگر گفت: امروز زنی دست خود را گشود تا دستنبند طلا به دست خود کند، من از روی شهوت دست او را گرفتم و فشردم.
    همسراوگفت: الله اکبر زرگرگفت: چرا تکبیر گفتی؟! همسر، جریان آن مرد سقا که بی عفتی کرد را برای شوهرش تعریف کرد. زرگر دریافت که این کار، نمونه‌‌‌ای از مکافات عملش بوده است که گفته اند:
    هر که افتد نظرش در پی ناموس کسی
    پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسی

    منبع: حکایتهای شنیدنی،محمد محمدی ری شهری

    معرفی کتاب

    کتاب «داستانهایی از انوار آسمانی»
    «به مردم بگو که از شما هیچ اجری و مزدی نمی‌خواهم مگر مودّت اهل بیت و نزدیکانم» (سوره‌ی نور، آیه‌ی 23)
    در این کتاب سعی شده که در قالب داستان، در رفتار و گفتار و زندگی ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام) مطالعه و تحقیق بنماید تا این انوار آسمانی را خوب بشناسیم و بدانیم راه نجات را از چه طریق به مانشان می‌دهند تا با پپیمودن این صراط مستقیم به کمال برسیم.
    مؤلف: ر- یوسفی
    ناشر: انتشارات مهدی یار (قم)
    کتاب «پیامهای عاشورا»
    «مرگ سرخ به از زندگی ننگین است.»
    باید امام عشق را در جاذبه‌های جاودانه‌ی کربلا و عاشورا پیدا کرد. اگر پیام‌های عاشورا را بشناسیم و در زندگی خود به کار گیریم. همواره در اردوی حضرت اباعبدالله حسین (علیه-السلام) می‌توانیم وارد شویم و در برابر هر ستم و ستمکاری بخروشیم. و با دیگر آزادگان شهادت طلب بجوشیم و همواره از کاسه‌ی عشق حسینی در کربلایی به وسعت همه‌ی تاریخ، زلال حقیقت بنوشیم.
    مؤلف محترم در این کتاب سعی وافری در تبیین چگونگی تحقق این مهم دارد.
    مؤلف: مرحوم حجت الاسلام دشتی
    ناشر: مؤسسه تحقیقاتی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) –قم
    کتاب «رزق – روزی – رفاه»
    انواع رزق کدامند؟ و بهترین و برترین روزی‌ها کدامند؟ عوامل افزایش روزی خانوادها و اسباب تنگی معیشت چیست؟ در این کتاب، پیش از پرداختن به این پرسشها از معنای رزق و مصادیق آن آگاه می‌شویم و درباره‌ی رازقیت خداوند متعال در جلوه‌های گوناگون از معارف ناب استفاده می‌کنیم.
    مؤلف: احمد لقمانی
    ناشر: انتشارات سابقون (قم)
    کتاب «هدف آفرینش»
    چرا خداوند انسانها را آفرید؟ هدف از زندگی چیست؟ سعادت و جاودانگی ما درچیست؟ با یافتن پاسخ این سؤالها چهره‌ی هستی در نگاه انسان عوض می‌شود و نگرش او را به آفرینش تغییر می‌یابد. و هدف این نوشتار این است تا همه‌ی ما بیشتر و بهتر از همیشه، هدفمند و پویا به مرز شناخت و بلندای جاودانگی دست یابیم.
    مؤلف: احمد لقمانی
    ناشر: انتشارات سابقون (قم)
    کتاب «زبان، کلید بهشت و جهنم»
    حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) می‌فرمایند: «راستی که این زبان کلید هر خوبی و بدی است» در این کتاب تلاش شده تا مطالبی پیرامون موقعیت، عظمت، مسؤولیتها فواید و آفات زبان که در تکامل یا انحطاط فرد و جامعه اثرات فراوانی دارد را در کلام خدای تعالی و اهل بیت (علیهم السلام) بیان کند.
    مؤلفان: زین العابدین احمدی و حسن علی احمدی
    ناشر: انتشارات میثم تمار

    احکام

    پرسش: حکم شنیدن موسیقی در صورت روزه دار بودن چیست؟
    پاسخ: اگر در حال روزه موسیقی حرام گوش کند، روزه‏اش باطل نمی‌شود، بلکه گناهی که کرده مؤاخذه و عذاب خودش را خواهد داشت و روزه‏ای که گرفته، ثواب خود را دارد. چنین فردی باید بداند که انجام گناه انسان را از تقوا دور می‌دارد.
    پرسش: اگر والدین از روزه گرفتن فرزند ممانعت کنند وظیفه چیست؟
    پاسخ: برای‌ انجام‌ دادن‌ روزة‌ واجب‌ نیازی‌ به‌ اجازه‌ پدر نیست‌ و باید روزه‌ را بگیرد چون‌ فرمان‌ خدا بر فرمان‌ پدر مقدم‌ است‌.
    پرسش: روزه افرادی که نماز نمی‌خوانند، چه حکمی‌دارد؟
    پاسخ: ترک نماز یکی از گناهان کبیره است و در مورد مذمت آن روایات فراوانی وارد شده است امّا از لحاظ شرعی به صحت روزه اشکالی وارد نمی‌کند و کسی که روزه می‌گیرد و نماز نمی‌خواند مقداری از تکالیف شرعیه را انجام داده است چون این دو عمل جداگانه‏ای هستند و نیت‏های متفاوت دارند. ولی از آنجایی که تمام ابعاد و احکام مقدس اسلام بر اساس حکمت و مصلحت می‌باشد لذا ترک نماز خسارات جبران ناپذیری بر ایمان خواهد داشت. زیرا نماز و روزه هر دو عمل جداگانه‏ای هستند و هر کدام احکام مستقلی برای خود دارند.
    منبع: درگاه پاسخگویی به مسایل دینی=

  • نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد/http://rasekhoon.net

۹۹/۰۲/۱۷

منتظران ظهور

بازدید : 620
چهارشنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

دعای روز یازدهم

اَللّهُمَّ حَبِّبْ اِلَىَّ فیهِ الاِْحْسانَ وَکَرِّهْ اِلَىَّ فیهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصْیانَ وَحَرِّمْ عَلَىَّ فیهِ السَّخَطَ وَالنّیرانَ بِعَوْنِکَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ
خدایادوست گردان نزد من در این ماه احسان و نیکى را و ناخوش دار در پیش من در این روز فسق و نافرمانى و گناه را و حرام گردان در این روز بر من خشم کیفربار و آتش (سوزان) را به کمک خودت اى فریادرس فریادخواهان

زلال وحی

معارفی پیرامون قرآن(1)

سراسر عالم آفرینش و جهان هستى جلوه رحمت تکوینى حق تعالى است و کتاب‌هاى آسمانى و پیامبران و امامان نیز تفضّلات و رحمت تشریعى او محسوب مى شوند .
قرآن کامل ترین و مَظهر تام و مُظهر حقیقى رحمت تشریعى است: « فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَةِ اللهِ ؛ پس با تأمل به آثار رحمت خدا بنگر» .
بر اساس این آیه شریفه باید به سوى آثار رحمت حق نظر کرد تا بصیرت یافت ، با این همه بهره ورى بیشتر از تفضلات الهى زمینه‌هایى دارد ، از جمله خود را در مسیر وزش نسیم رحمت الهى قرار دادن است به طورى که عقل و قلب و جان و روح از آن نسیم زنده شود و درخت وجود انسان ثمراتى چون ایمان و اخلاق و عمل صالح دهد .
حضرت امام باقر (علیه السلام) مى فرماید : « ألا وَإنَّ فى أیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٌ اَلا فَتَعَرَّضُوا لَهَا؛ در روزگارتان نسیم‌هاى رحمت ویژه می‌وزد ، مواظب باشید، خود را در معرض وزش آن نسیم‌ها قرار دهید و استفاده کنید» .
بهره ورى از رحمت تام حق که قرآن است و خود باعث جلب رحمت واسعه الهى در دنیا و آخرت به سوى انسان مى باشد شرایطى دارد از جمله : «وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ؛ و هنگامى که قرآن خوانده شود ، به آن گوش فرا دهید و سکوت کنید تا مشمول رحمت شوید».
پس استماع کامل و سکوت تام ، زمینه اى است که انسان مورد رحمت حق قرار گیرد و در نقطه مقابل اگر انسان با بى اعتنایى به کتاب خدا بر خود ستم ورزد زمینه بدبختى و خسارت را براى خود فراهم آورده است ، چنان که در آیه اى دیگر مى فرماید : «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَاراً ؛ و ما از قرآن آنچه را براى مؤمنان مایه درمان ورحمت است ، نازل مى کنیم وستمکاران را جز خسارت نمى افزاید» .
و این که قرآنِ شفابخش براى بیمار دلان زیان آور است نظیر میوه‌هاى رسیده و پرآب و شیرین است که براى کسى که مبتلا به زخم معده و اثنى عشر است زیان آور است . یا قند شیرین که براى مبتلایان به بیمارى قند خسارت بار است .
این کتاب بزرگ الهى که از عالم غیب الهى و قرب ربوبى نازل شده و براى استفاده ما مهجوران وخلاص ما زندانیان طبیعت و مغلوبان زنجیرهاى پیچ در پیچ هواى نفس و آمال به صورت لفظ و کلام در آمده، از بزرگ ترین مظاهر رحمت مطلقه الهیه است که ما کور و کرها از آن به هیچ وجه استفاده نکردیم و نمى کنیم.

عظمت قرآن

بدان اى عزیز ! که عظمت هر کلام و کتابى یا به عظمت متکلّم و کاتب آن است و یا به عظمت مطالب و مقاصد آن و یا به عظمت نتایج و ثمرات آن است و یا به عظمت رسول و واسطه آن است و یا به عظمت مرسل الیه و حاصلِ آن است و یا به عظمت حافظ و نگاهبان آن است و یا به عظمت شارح و مبین آن است و یا به عظمت وقت ارسال و کیفیت آن است و بعضى از این امور ذاتاً و جوهراً در عظمت دخیل است و بعضى عرضاً و بالواسطه و بعضى کاشف از عظمت است و جمیع این امور که ذکر شد در این صحیفه نورانیه به وجه اعلى و اوفى موجود ، بلکه از مختصات آن است که کتاب دیگرى را در آن یا اصلا شرکت نیست و یا به جمیع مراتب نیست.

نور مبین

در آیات متعددى قرآن به عنوان نور مطرح شده است از جمله : « وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً ؛ و نور روشنگرى مانند قرآن به سوى شما نازل کردیم» .
و نیز : « قَدْ جَاءَکُم مِنَ اللهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ ؛ بى تردید از سوى خدا براى شما نور و کتابى روشنگر آمده است» .
و نیز مى فرماید : ما قرآن را نور قرار دادیم که هر که از بندگان خود را بخواهیم به وسیله آن هدایت مى کنیم: « وَلکِن جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهْدِى بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا؛ ولى آن کتاب را نورى قرار دادیم که هر کس از بندگانمان را بخواهیم به وسیله آن هدایت مى کنیم ; بى تردید تو مردم را به راهى راست هدایت مى نمایى» .
و در آیه اى از ما مى خواهد که به خدا و رسول و نورى که نازل فرموده ایمان آوریم : « فَآمِنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِى أَنزَلْنَا؛ پس به خدا و پیامبرش و نورى که نازل کردیم ، ایمان آورید».
در این چهار آیه به زبان‌هاى گوناگون نور بودن این نعمت گوشزد شده است .
نور ، خودش ذاتاً روشن است و هم سایه چیزها را روشن و نمایان مى کند و اگر نور نبود هیچ چیزى قابل مشاهده نبود حتى اگر در شب غیر مهتابى انسان چیزى را مى بیند و تشخیص مى دهد بر اثر نور اندک ستارگان است .
ظریفى مى گفت : قرآن کریم تنها بر رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) نازل نشده است بلکه بر امت ایشان هم نازل شده است و این حقیقتى است که نحوه رابطه خدا و بنده و تفضل فراوان او را بیشتر نمایان مى کند ، او این ظرافت را از مضمون تعبیر حق در بخشى از آیات کریمه استفاده کرده بود ، مثلا آنجا که مى فرماید : «وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ ؛ و قرآن را هم به سوى تو نازل کردیم به خاطر این که براى مردم آنچه را که براى هدایتشان به سویشان نازل شده بیان کنى» .
کسی که بتواند مخاطب قرآن قرار گیرد و از قرآن جدا نباشد مى یابد که نه تنها قرآن براى هدایت او نازل شده ، بلکه به سوى او نیز نازل شده است ، با این تفاوت که پیامبر عزیز اسلام (صلى الله علیه وآله) واسطه نزول قرآن به سوى امت و مردم نزول قرآن را از طریق ایشان دریافت مى کنند . خداى مهربان که صادق ترین صادقان است مى فرماید : « وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً؛ و نور روشنگرى مانند قرآن به سوى شما نازل کردیم» .
یعنى آنچه که به قلب امت اسلامى مى رسد همان مرحله پایانى و نازله قرآن و وحى الهى است که خدا با آن سخن مى گوید نه اینکه این نور تا قلب پیامبر (صلى الله علیه وآله) آمده و از آن به بعد قطع شده باشد .
قلب پاک رسول اسلام (صلى الله علیه وآله) و زبان مقدسش افق طلوع وحى است نه چیزى را کتمان مى کند چون : « وَمَا هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِین؛ و او نسبت به ابلاغ و تعلیم آنچه به او وحى مى شود ، بخیل نیست { تا وحى را کتمان کند} ».
و نه جز وحى چیزى مى گوید : « وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى؛ و از روى هوا و هوس سخن نمى گوید» .
و آنچه تلاوت مى کند همان است که نازل مى شود و نطق و سخنش الهى است: « إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ یُوحَى؛ گفتار او چیزى جز وحى که به او نازل مى شود ، نیست» .
منبع: کتاب جاوه‌های رحمت الهی

کلام نور

پاداش روزه

قال رسول الله صلى الله علیه و آله: قال الله تعالى الصوم لى و انا اجزى به
رسول خدا فرمودند: خداى تعالى فرموده است: روزه براى من است و من پاداش آن را مى‏دهم.
وسائل الشیعه ج 7 ص 294

جرعه نوشان بهشت

قال رسول الله صلى الله علیه و آله: من منعه الصوم من طعام یشتهیه کان حقا على الله‌‌ان‌یطعمه من طعام الجنة و یسقیه من شرابها.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: کسى که روزه او را از غذاهاى مورد علاقه‏اش باز دارد برخداست که به او از غذاهاى بهشتى بخورانند و از شرابهاى بهشتى به او بنوشاند.
بحار الانوار ج 93 ص 331

حکمت‌های شگرف

حکمت 121 نهج البلاغه: روانشناسى قبائل قریش(علمى، اجتماعى، تاریخى)
قَالَ الامام علیٌ[علیه السلام] شَتَّانَ مَا بَیْنَ عَمَلَیْنِ عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ یَبْقَى أَجْرُهُ .
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند : چقدر فاصلة بین دو عمل دور است : عملى که لذتش مى رود و کیفر آن مى ماند ، و عملى که رنج آن مى گذرد و پاداش آن ماندگار است!
حکمت 122 : عبرت از مرگ یاران(اخلاقى، اجتماعى)
وَ تَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلًا یَضْحَکُ فَقَالَ کَأَنَّ الْمَوْتَ فِیهَا عَلَى غَیْرِنَا کُتِبَ وَ کَأَنَّ الْحَقَّ فِیهَا عَلَى غَیْرِنَا وَجَبَ وَ کَأَنَّ الَّذِى نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِیلٍ إِلَیْنَا رَاجِعُونَ نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ وَ نَأْکُلُ تُرَاثَهُمْ کَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ ثُمَّ قَدْ نَسِینَا کُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَةٍ وَ رُمِینَا بِکُلِّ فَادِحٍ وَ جَائِحَةٍ .
درود خدا برایشان (در پى جنازه اى مى رفت و شنید که مردى مى خندد) فرمودند : گویى مرگ بر غیر ما نوشته شده ، و حق بر غیر ما واجب گردید ، و گویا این مردگان مسافرانى هستند که به زودى باز مى گردند ، در حالى که بدن‌هایشان را به گورها مى سپاریم ، و میراثشان را مى خوریم . گویا ما پس از مرگ آنان جاودانه ایم !!! آیا چنین است ، که اندرز هر پند دهنده اى از زن و مرد را فراموش مى کنیم و در حالى که نشانة تیرهاى بلا و آفات قرار گرفته ایم ؟
حکمت 123 : الگوهاى کامل انسانیت (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِى نَفْسِهِ وَ طَابَ کَسْبُهُ وَ صَلَحَتْ سَرِیرَتُهُ وَ حَسُنَتْ خَلِیقَتُهُ وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ وَ أَمْسَکَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ وَ عَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ وَ لَمْ یُنْسَبْ إلَى الْبِدْعَةِ .
قال الرضى أقول و من الناس من ینسب هذا الکلام إلى رسول الله ص و کذلک الذى قبله .
درود خدا برایشان فرمودند : خوشا به حال آن کس که خود را کوچک مى شمارد ، و کسب و کار او پاکیزه است ، و جانش پاک ، و اخلاقش نیکوست ، مازاد بر مصرف زندگى را در راه خدا بخشش مى کند ، و زبان را از زیاده گویى باز مى دارد و آزار او به مردم نمى رسد و سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را کفایت کرده ، بدعتى در دین خدا نمى گذارد .( برخى حکمت 123 و 122 را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده اند.)
حکمت 124 : روانشناسى زن و مرد (علمى، اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] غَیْرَةُ الْمَرْأَةِ کُفْرٌ وَ غَیْرَةُ الرَّجُلِ إِیمَانٌ .
درود خدا برایشان فرمودند : غیرت زن ، کفر آور ، و غیرت مرد نشانة ایمان اوست .
حکمت 125 : امام و شناساندن اسلام(معنوی، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ یَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِى الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِیمُ وَ التَّسْلِیمُ هُوَ الْیَقِینُ وَ الْیَقِینُ هُوَ التَّصْدِیقُ وَ التَّصْدِیقُ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ .
درود خدا برایشان فرمودند : اسلام را چنان مى شناسانم که پیش از من کسى آنگونه معرفى نکرده باشد . اسلام همان تسلیم در برابر خدا و تسلیم همان یقین داشتن و یقین اعتقاد راستى ، و باور راستین همان اقرار درست و اقرار درست انجام مسئولیت‌ها ، و انجام مسؤولیت‌ها همان عمل کردن به احکام دین است .
حکمت 126 : شگفتى ضد ارزش‌ها (اخلاقى،اجتماعى،اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] عَجِبْتُ لِلْبَخِیلِ یَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِى مِنْهُ هَرَبَ وَ یَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِى إِیَّاهُ طَلَبَ فَیَعِیشُ فِى الدُّنْیَا عَیْشَ الْفُقَرَاءِ وَ یُحَاسَبُ فِى الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِیَاءِ وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَکَبِّرِ الَّذِى کَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً وَ یَکُونُ غَداً جِیفَةً وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَکَّ فِى اللَّهِ وَ هُوَ یَرَى خَلْقَ اللَّهِ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِیَ الْمَوْتَ وَ هُوَ یَرَى الْمَوْتَى وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْکَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ یَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِکٍ دَارَ الْبَقَاءِ .
درود خدا برایشان فرمودند : در شگفتم از بخیل : به سوى فقرى مى شتابد که از آن مى گریزد ، و سرمایه اى را از دست مى دهد که براى آن تلاش مى کند در دنیا چون تهیدستان زندگى مى کند ، اما در آخرت چون سرمایه داران محاکمه مى شود . و در شگفتم از متکبرى که دیروز نقطه اى بر ارزش ، و فردا مردارى گندیده خواهد بود ؛ و در شگفتم از آن کس که آفرینش پدیده‌ها را مى نگرد و در وجود خدا تردید دارد! و در شگفتم از آن کس که مردگان را مى بیند و مرگ را از یاد برده است ، و در شگفتم از آن کس که پیدایش دوباره را انکار مى کند در حالى که پیدایش آغازین را مى نگرد و در شگفتم از آن کس که خانه نابودشدنى ، را آباد مى کند اما جایگاه همیشگى را از یاد برده است.
حکمت 127 : نکوهش از سستى در عمل (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ قَصَّرَ فِى الْعَمَلِ ابْتُلِیَ بِالْهَمِّ وَ لَا حَاجَةَ لِلَّهِ فِیمَنْ لَیْسَ لِلَّهِ فِى مَالِهِ وَ نَفْسِهِ نَصِیبٌ .
درود خدا برایشان فرمودند : آن کس که در عمل کوتاهى کند ، دچار اندوه گردد ، و آن را که از مال و جانش بهره اى در راه خدا نباشد خدا را به او نیاز نیست.
حکمت 128 : تأثیر عوامل زیست محیطى در سلامت (علمى، بهداشتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِى أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِى آخِرِهِ فَإِنَّهُ یَفْعَلُ فِى الْأَبْدَانِ کَفِعْلِهِ فِى الْأَشْجَارِ أَوَّلُهُ یُحْرِقُ وَ آخِرُهُ یُورِقُ .
درود خدا برایشان فرمودند : در آغاز سرما خود را بپوشانید ، و در پایانش آن را در یابید ، زیرا با بدن‌ها همان مى کند که با برگ درختان خواهد کرد : آغازش مى سوزاند ، و پایانش مى رویاند .(1)
حکمت 129: تأثیر عوامل زیست محیطى در سلامت (علمى، بهداشتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَکَ یُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِى عَیْنِکَ .
درود خدا برایشان فرمودند : بزرگى پروردگار در جانت ، پدیده‌ها را در چشمت کوچک مى نمایاند .
حکمت 130 : توجه به فنا پذیرى دنیا (اخلاقى، معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] وَ قَدْ رَجَعَ مِنْ صِفِّینَ فَأَشْرَفَ عَلَى الْقُبُورِ بِظَاهِرِ الْکُوفَةِ یَا أَهْلَ الدِّیَارِ الْمُوحِشَةِ وَ الْمَحَالِّ الْمُقْفِرَةِ وَ الْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ یَا أَهْلَ التُّرْبَةِ یَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ یَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ یَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ وَ نَحْنُ لَکُمْ تَبَعٌ لَاحِقٌ أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُکِنَتْ وَ أَمَّا الْأَزْوَاجُ فَقَدْ نُکِحَتْ وَ أَمَّا الْأَمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَکُمْ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَمَا لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِى الْکَلَامِ لَأَخْبَرُوکُمْ أَنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى .
درود خدا برایشان ( امام [علیه السلام] وقتى از جنگ صفین برگشت و به قبرستان پشت دروازه کوفه رسید رو به مردگان کرد .) فرمودند :
اى ساکنان خانه‌هاى وحشت زا ، و محله‌هاى خالى و گورهاى تاریک ، اى خفتگان در خاک ، اى غریبان ، اى تنها شدگان ، اى وحشت زدگان ، شما پیش از ما رفتید و ما در پى شما روانیم ، و به شما خواهیم رسید. اما خانه‌هایتان ! دیگران در آن سکونت گزیدند ؛ و اما زنانتان ! با دیگران ازدواج کردند؛ و اما اموال شما ! در میان دیگران تقسیم شد ! این خبرى است که ما داریم ، حال شما چه خبر دارید ؟ سپس به اصحاب خود رو کرد و فرمود: بدانید که اگر اجازة سخن گفتن داشتند ، شما را خبر مى دادند که ، بهتین توشه ، تقوا است.
حکمت 131ـ توبیخ الذّام لِلدّْنیا(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] وَ قَدْ سَمِعَ رَجُلًا یَذُمُّ الدُّنْیَا أَیُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْیَا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا الْمَخْدُوعُ بِأَبَاطِیلِهَا أَ تَغْتَرُّ بِالدُّنْیَا ثُمَّ تَذُمُّهَا أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَیْهَا أَمْ هِیَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَیْکَ مَتَى اسْتَهْوَتْکَ أَمْ مَتَى غَرَّتْکَ أَ بِمَصَارِعِ آبَائِکَ مِنَ الْبِلَى أَمْ بِمَضَاجِعِ أُمَّهَاتِکَ تَحْتَ الثَّرَى کَمْ عَلَّلْتَ بِکَفَّیْکَ وَ کَمْ مَرَّضْتَ بِیَدَیْکَ تَبْتَغِى لَهُمُ الشِّفَاءَ وَ تَسْتَوْصِفُ لَهُمُ الْأَطِبَّاءَ غَدَاةَ لَا یُغْنِى عَنْهُمْ دَوَاؤُکَ وَ لَا یُجْدِى عَلَیْهِمْ بُکَاؤُکَ لَمْ یَنْفَعْ أَحَدَهُمْ إِشْفَاقُکَ وَ لَمْ تُسْعَفْ فِیهِ بِطَلِبَتِکَ وَ لَمْ تَدْفَعْ عَنْهُ بِقُوَّتِکَ وَ قَدْ مَثَّلَتْ لَکَ بِهِ الدُّنْیَا نَفْسَکَ وَ بِمَصْرَعِهِ مَصْرَعَکَ إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِیَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّى مَلَائِکَةِ اللَّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْیِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ اکْتَسَبُوا فِیهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِیهَا الْجَنَّةَ فَمَنْ ذَا یَذُمُّهَا وَ قَدْ آذَنَتْ بِبَیْنِهَا وَ نَادَتْ بِفِرَاقِهَا وَ نَعَتْ نَفْسَهَا وَ أَهْلَهَا فَمَثَّلَتْ لَهُمْ بِبَلَائِهَا الْبَلَاءَ وَ شَوَّقَتْهُمْ بِسُرُورِهَا إِلَى السُّرُورِ رَاحَتْ بِعَافِیَةٍ وَ ابْتَکَرَتْ بِفَجِیعَةٍ تَرْغِیباً وَ تَرْهِیباً وَ تَخْوِیفاً وَ تَحْذِیراً فَذَمَّهَا رِجَالٌ غَدَاةَ النَّدَامَةِ وَ حَمِدَهَا آخَرُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ذَکَّرَتْهُمُ الدُّنْیَا فَتَذَکَّرُوا وَ حَدَّثَتْهُمْ فَصَدَّقُوا وَ وَعَظَتْهُمْ فَاتَّعَظُوا .
درود خدا برایشان (شنید مردى دنیا را نکوهش مى کند) فرمودند :
1ـ توبیخ نکوهش کننده دنیا: اى نکوهش کنندة دنیا ، که به غرور دنیا مغرورى و با باطل‌هاى‌‌ان‌فریب خوردی! خود فریفته دنیایى و آن را نکوهش مى کنى ؟ آیا تو در دنیا جرمى مرتکب شده اى ؟ یا دنیا به تو جرم کرده است ؟ کى دنیا تو را سرگردان کرد ؟ و در چه زمانى تو را فریب داد ؟ آیا با گورهاى پدرانت که پوسیده اند ؟ (تو را فریب داد) یا آرامگاه مادرانت که در زیر خاک آرمیده اند؟ آیا با دو دست خویش بیماران را درمان کرده ای؟ و آنان را پرستارى کرده در بسترشان خوابانده اى ؟ در خواست شفاى آنان را کدره و از طبیبان داروى آن را‌ها تقاضا کرده اى ؟ د ران صبحگاهان که داروى تو به حال آنان سودى نداشت ، و گریه تو فایده نکرد ، و ترس تو آنان را سودى نرساند ، و آنچه مى خواستى به دست نیاوردى ، و با نیروى خود نتوانستى مرگ را از آنان دور کنى . دنیا براى تو حال آنان را مثال زد ، و با گورهایشان ، گور خودت را به رْخ تو کشید.
2ـ خوبیها و زیبائیهاى دنیا: همانا دنیا سراى راستى براى راست گویان ، و خانة تندرستى براى دنیا شناسان ، و خانه بى نیازى براى توشه گیران ، و خانه پند ، براى پند آموزان است . دنیا سجده گاه دوستان خدا ، نماز گاه فرشتگان الهى ، فرودگاه وحى خدا ، و جایگاه تجارت دوستان خداست، که در آن رحمت خدا را به دست آوردند. و بهشت را سود بردند. چه کسى دنیا را نکوهش مى کند ؟ و حال آن که دنیا جدا شدنشرا اعلام داشته و فریاد زد که ماندگار نیست، و از نابودى خود و اهلش خبر داده است ؟ با بلاى خود بلاها را نمونه آورد، و با شادمانى خود آنان را به شادمانى رساند . در آغاز شب به سلامت گذشت ، اما در صبحگاهان با مصیبتى جانکاه بازگشت ، تا مشتاق کند ، و تهدید نماید، و بترساند ، و هشدار دهد . پس مردمى در هکر نست با پشیمانى ، دنیا را نکوهش کنند، و مردمى دیگر در روز قیامت آن را مى ستایند ، دنیا حقائق را به یادشان آورد ، یادآور آن شدند ، از رویدادها برایشان حکایت کرد ، او را تصدیق کردند و اندرزشان داد ، پند پذیرفتند.
حکمت 132: ضرورت یاد مرگ (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ لِلَّهِ مَلَکاً یُنَادِى فِى کُلِّ یَوْمٍ لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَابِ .
درود خدا برایشان فرمودند : خدا را فرشته ایست که هر روز بانگ مى زند : بزایید براى مردن ، و فراهم آورید نابود شدن ، و بسازید براى ویران گشتن.

پی‌نوشت‌ها:

1. اشاره به علم: کریولوژى Cryology )سرما شناسی) که مولوى در مثنوى معنوى دفتر اول ص 42 نسخه رمضانى این حدیث را به شعر در آورده است.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین

ماه مبارک رمضان‌، بهار انتظار

ابراهیم‌ شفیعی‌ سروستانی‌
ماه‌ خدا با برکت‌، رحمت‌ و مغفرت‌ الهی‌ به‌ بندگان‌ خدا روی‌ می‌آورد و همگان‌ را به‌ مهمانی‌ خدا فرا می‌خواند؛ ماهی‌ که‌ روزهایش‌ بهترین‌ روزها، شبهایش‌ بهترین‌ شبها و ساعتهایش‌ بهترین‌ ساعتهاست‌؛ 1 ماهی‌ که‌ در لحظه‌ لحظه‌اش‌ خدا جاری‌ است‌ و هر آنش‌ سرمایه‌ای‌ است‌ که‌ باید چون‌ جان‌ پاسش‌ داشت‌ و آن‌ را به‌ راحتی‌ از کف‌ نداد.
مگر می‌توان‌ غیر از ماه‌ مبارک‌ رمضان‌، ماهی‌ را پیدا کرد که‌ یک‌ شب‌ از شبهای‌ آن‌ ارزشی‌ فزون‌تر از هزار ماه‌ داشته‌ باشد؟ 2
مگر می‌توان‌ غیر از این‌ ماه‌، ماهی‌ را سراغ‌ گرفت‌ که‌ در سرتاسر آن‌ درهای‌ بهشت‌ بر روی‌ مردمان‌ گشوده‌ و درهای‌ دوزخ‌ بر روی‌ آنان‌ بسته‌ باشد؟ 3
مگر می‌توان‌ ماه‌ دیگری‌ را نشان‌ داد که‌ در آن‌ نفس‌ کشیدن‌ حکم‌ تسبیح‌ و خوابیدن‌ حکم‌ عبادت‌ داشته‌ باشد؟ 4
پس‌ بیایید قدر این‌ ماه‌ را بیشتر بدانیم‌ و پیش‌ از آنکه‌ لحظه‌های‌ ارزشمندش‌ سپری‌ شود از چشمه‌سار جوشان‌ آن‌ خود را سیراب‌ کنیم‌.
رمضان‌، بهار قرآن‌ و بهار دعا و مناجات‌ به‌ درگاه‌ پروردگار بی‌نیاز است‌. در هیچ‌ ماهی‌ به‌ اندازه‌ ماه‌ مبارک‌ رمضان‌، دعا، مناجات‌، ذکر و نمازهای‌ مستحبی‌ وارد نشده‌ است‌. هر روز آن‌، دعایی‌ خاص‌ و هر شبش‌ نماز و ذکری‌ ویژه‌ خود دارد.
اما رمضان‌، بهار انتظار نیز هست‌؛ چرا که‌ در دعاها و مناجاتهای‌ این‌ ماه‌ به‌ همان‌ اندازه‌ که‌ روح‌ بندگی‌ و تضرع‌ به‌ درگاه‌ خداوند و طلب‌ آمرزش‌ و رستگاری‌ از او موج‌ می‌زند؛ روح‌ انتظار و امید فرا رسیدن‌ دولت‌ کریمة‌ اهل‌ بیت‌(ع‌) نیز جاری‌ است‌.
با بررسی‌ اجمالی‌ اعمال‌ ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ روشن‌ می‌شود که‌ علاوه‌ بر تضرع‌ و بندگی‌ در پیشگاه‌ خالق‌ هستی‌ دو موضوع‌ دیگر نیز در مجموع‌ این‌ اعمال‌ مورد توجه‌ جدی‌ قرار گرفته‌ است‌؛ که‌ عبارتند از:
1. نقش‌ امام‌ و حجت‌ الهی‌ در جهان‌ هستی‌؛
2. انتظار و آمادگی‌ برای‌ ظهور دولت‌ کریمة‌ اهل‌ بیت‌(علیهم السلام‌).
در اینجا برای‌ روشن‌تر شدن‌ موضوع‌ به‌ برخی‌ از دعاها و مناجاتهایی‌ که‌ این‌ دو موضوع‌ در آنها تجلی‌ یافته‌ است‌، اشاره‌ می‌کنیم‌.
1. نقش‌ امام‌ و حجت‌ الهی‌ در جهان‌ هستی‌
در اعتقاد شیعه‌، امامت‌ تنها به‌ امور شرعی‌ و اعتقادی‌ مردم‌ و یا حتی‌ امور اجتماعی‌ و سیاسی‌ محدود نمی‌شود، بلکه‌ امام‌ به‌ عنوان‌ حجت‌ خدا در عالم‌ تکوین‌ نیز نقش‌ داشته‌ و واسطه‌ فیض‌ الهی‌ به‌ بندگان‌ است‌. به‌ عبارت‌ دیگر آنچه‌ که‌ خداوند در عالم‌ هستی‌ مقدور فرموده‌ از مجرای‌ امام‌ و حجت‌ عصر بر مردم‌ جاری‌ و ساری‌ می‌شود و از این‌ رو است‌ که‌ در زیارت‌ «جامعه‌ کبیره‌» ـ که‌ از امام‌‌هادی‌(ع‌) نقل‌ شده‌ ـ خطاب‌ به‌ ائمه‌ معصومین‌(ع‌) عرض‌ می‌کنیم‌:
... بکم‌ فتح‌ الله و بک‌ یختم‌، و بکم‌ ینزّل‌ الغیث‌ و بکم‌ یمسک‌ السماء أن‌ تقع‌ علی‌ الارض‌ إلاّ بإذنه‌ و بکم‌ ینفّس‌ الهمّ و یکشف‌ الضرّه‌... 5 .
... خداوند، ] هستی‌ را [ به‌ وسیله‌ شما آغاز کرد و به‌ وسیله‌ شما ] نیز [ به‌ انجام‌ می‌رساند. او به‌ وسیله‌ شما باران‌ را نازل‌ می‌کند و به‌ وسیله‌ شما، تا زمانی‌ که‌ خود اراده‌ کند، آسمان‌ را از این‌که‌ بر زمین‌ فرو افتد، نگاه‌ می‌دارد و هم‌ به‌ وسیله‌ شما غم‌ و اندوه‌ را برمی‌دارد و سختیها را برطرف‌ می‌سازد... .
و یا در زیارت‌ مطلقه‌ حضرت‌ ابا عبدالله، حسین‌ بن‌ علی‌(ع‌) ـ که‌ از امام‌ صادق‌(ع‌) نقل‌ شده‌ ـ خطاب‌ به‌ آن‌ وجود مقدس‌ و دیگر ائمه‌ هدی‌(علیهم السلام‌) می‌گوییم‌:
... إرادة‌ الربّ فی‌ مقادیر أموره‌ تهبط‌ إلیکم‌ و تصدر من‌ بیوتکم‌. 6
ارادة‌ پروردگار در همة‌ آنچه‌ او مقدر داشته‌ به‌ شما محول‌ شده‌ و از خانه‌های‌ شما صادر می‌شود.
با توجه‌ به‌ این‌ بینش‌ و این‌ اعتقاد نسبت‌ به‌ امامان‌ معصوم‌ و حجتهای‌ الهی‌(ع‌) است‌ که‌ شب‌ قدر مفهوم‌ می‌یابد؛ شبی‌ که‌ فرشتگان‌ و روح‌ به‌ اذن‌ پروردگار خویش‌ «کلّ أمر» یا برنامة‌ یک‌ سالة‌ جهان‌ هستی‌ را بر کسی‌ که‌ از سوی‌ خداوند به‌ ولایت‌ برگزیده‌ شده‌ عرضه‌ می‌دارند. چنانکه‌ در روایتی‌ که‌ از پیامبر اکرم‌(ص‌) نقل‌ شده‌ آمده‌ است‌:
امنوا بلیلة‌ القدر، فإنّه‌ ینزّل‌ فیها أمر السنة‌ و إنّ لذلک‌ ولاة‌ من‌ بعدی‌ علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌ و أحد عشر من‌ ولده‌. 7
به‌ شب‌ قدر ایمان‌ بیاورید همانا در این‌ شب‌ امور یک‌ سال‌ (همه‌ آنچه‌ در یک‌ سال‌ واقع‌ می‌شود) نازل‌ می‌گردد و برای‌ این‌ موضوع‌ پس‌ از من‌ پیشوایانی‌ وجود دارند که‌ عبارتند از: علی‌بن‌ ابی‌طالب‌ و یازده‌ تن‌ از نوادگان‌ او.
بنابراین‌، ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ که‌ شب‌ مقدس‌ قدر را در خود جای‌ داده‌ است‌ فرصت‌ مناسبی‌ است‌ برای‌ توجه‌ دادن‌ مردمان‌ به‌ جایگاه‌ برجستة‌ حجتهای‌ الهی‌(ع‌)، به‌ طور عام‌، و امام‌ عصر و حجت‌ زمان‌(ع‌)، به‌ طور خاص‌، در عالم‌ هستی‌ و یادآوری‌ وظیفه‌ای‌ که‌ آنان‌ نسبت‌ به‌ این‌ واسطه‌های‌ فیض‌ خداوندی‌ دارند.
مرحوم‌ مجلسی‌(ره‌) در بیان‌ اعمال‌ ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ می‌گوید:
از جمله‌ وظایفی‌ که‌ در هر شب‌ (ماه‌ رمضان‌) مقرر شده‌ این‌ است‌ که‌ بنده‌ در آغاز هر دعای‌ نیکو و در پایان‌ هر عمل‌ پسندیده‌ آن‌ کس‌ را که‌ جانشین‌ خداوند، جل‌ جلاله‌، در میان‌ بندگان‌ و سرزمینهای‌ او می‌داند، یاد کند؛ زیرا آن‌ جانشین‌ عهده‌دار همه‌ نیازمندیهای‌ روزه‌دار است‌؛ از خوراکی‌ و آشامیدنی‌ او گرفته‌ تا همه‌ آنچه‌ که‌ او در نظر دارد؛ یعنی‌ همه‌ اسباب‌ و وسایلی‌ که‌ در اختیار جانشین‌ پروردگار بزرگ‌ (ربّالارباب‌) است‌. همچنین‌ هر روزه‌دار وظیفه‌ دارد که‌ آن‌ جانشین‌ خدا را، به‌ آنچه‌ که‌ شایسته‌ مانند اوست‌، دعا کند و معتقد باشد که‌ خداوند، جل‌جلاله‌، و جانشین‌ او بر او منت‌ گذاشته‌اند که‌ چنین‌ جایگاه‌ و منزلتی‌ را به‌ او بخشیده‌اند. 8
مرحوم‌ مجلسی‌ پس‌ از این‌ عبارت‌ روایتی‌ را از کتاب‌ «إبن‌ أبی‌قرّه‌» نقل‌ می‌کند که‌ در آن‌ به‌ نقل‌ از صالحین‌(ع‌) چنین‌ آمده‌ است‌:
در شب‌ بیست‌ و سوم‌ ماه‌ رمضان‌، ایستاده‌ و نشسته‌ و در هر حالی‌ که‌ هستی‌، و همچنین‌ در تمام‌ این‌ ماه‌ و به‌ هر صورت‌ ممکن‌، بلکه‌ در تمام‌ مدت‌ روزگارت‌، پس‌ از بزرگداشت‌ نام‌ خدای‌ تعالی‌ و درود و صلوات‌ بر پیامبر و خاندان‌ او بگو:
أللّهم‌ کن‌ لولیّک‌ القائم‌ بأمرک‌، محمد بن‌ الحسن‌ المهدی‌ ـ علیه‌ و علی‌ آبائه‌ أفضل‌ الصلاة‌ والسلام‌ ـ فی‌ هذه‌ الساعة‌ و فی‌ کل‌ ساعة‌، ولیّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و مؤیّداً حتی‌ تسکنه‌ أرضک‌ طوعاً و تمتّعه‌ فیها طولاً و عرضاً... . 9
خداوندا! ولی‌ و برپا کننده‌ امرت‌، محمد، زادة‌ حسن‌، مهدی‌ را ـ که‌ برترین‌ درودها و سلامها بر او و پدرانش‌ باد ـ در این‌ ساعت‌ و در همه‌ ساعتها، سرپرست‌، نگهدار، راهبر، یاور، راهنما و پشتیبان‌ باش‌ تا او را ] نه‌ از سر زور بلکه‌ [ به‌ اختیار ] مردم‌ [ در زمین‌ جایگاه‌ بخشی‌ و او را در درازا و پهنای‌ زمین‌ بهره‌ور و کامران‌ سازی‌.
با توجه‌ به‌ آنچه‌ که‌ گذشت‌ بر همة‌ ما لازم‌ است‌ که‌ در فرصت‌ به‌ دست‌ آمده‌ در ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ از یک‌ سو به‌ نقش‌ و جایگاهی‌ که‌ حضرت‌ بقیة‌اللهالاعظم‌ ـ ارواحنافداه‌ ـ به‌ عنوان‌ حجت‌ خدا و امام‌ عصر در سراسر جهان‌ هستی‌ و در زندگی‌ همه‌ انسانها دارند، توجه‌ کنیم‌ و آن‌ را به‌ درستی‌ بشناسیم‌؛ و از سویی‌ دیگر به‌ وظیفه‌ و تکلیفی‌ که‌ در برابر آن‌ وجود مقدس‌ ـ که‌ ولی‌ نعمت‌ همه‌ ما و واسطه‌ همه‌ فیوضات‌ الهی‌ هستند ـ به‌ خوبی‌ واقف‌ شویم‌ و بدانیم‌ که‌ همه‌ نعمتها و برکتهای‌ الهی‌ به‌ سبب‌ وجود ایشان‌ بر ما جاری‌ شده‌ و بنابراین‌ بی‌توجهی‌ و غفلت‌ نسبت‌ به‌ آن‌ حضرت‌، ناسپاسی‌ و قدرناشناسی‌ بزرگی‌ است‌ که‌ خداوند به‌ سادگی‌ از آن‌ نخواهد گذشت‌.
2. آمادگی‌ برای‌ ظهور دولت‌ کریمه‌ اهل‌بیت‌(علیهم السلام‌)
در تعدادی‌ از دعاهایی‌ که‌ در ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ وارد شده‌ موضوع‌ انتظار و آمادگی‌ برای‌ ظهور مورد توجه‌ قرار گرفته‌ که‌ در اینجا به‌ برخی‌ از آنها اشاره‌ می‌کنیم‌:
1ـ2. دعای‌ افتتاح‌: یکی‌ از دعاهایی‌ که‌ خواندن‌ آن‌ در هر شب‌ ماه‌ رمضان‌ سفارش‌ شده‌، دعای‌ افتتاح‌ است‌. نکته‌ قابل‌ توجه‌ در مورد دعای‌ یاد شده‌ این‌ است‌ که‌ بیش‌ از یک‌ سوم‌ آن‌ به‌ دعا برای‌ گشایش‌ و پیروزی‌ قائم‌ آل‌ محمد(ع‌)؛ درخواست‌ ظهور دولت‌ کریمه‌ اهل‌ بیت‌(ع‌)؛ نجوای‌ عاشقانه‌ در فراغ‌ ولی‌ زمان‌ و شکایت‌ از غیبت‌ و دوری‌ او، اختصاص‌ دارد.
در قسمتی‌ از دعای‌ افتتاح‌ چنین‌ می‌خوانیم‌:
أللّهمّ و صلّ علی‌ ولیّ أمرک‌ القائم‌ المؤمّل‌ والعدل‌ المنتظر و حفّه‌ بملائکتک‌ المقرّبین‌ وأیّده‌ بروح‌ القدس‌ یا ربّ العالمین‌؛ أللّهمّ اجعله‌ الداعی‌ إلی‌ کتابک‌ و القائم‌ بدینک‌ استخلفه‌ فی‌الارض‌ کما استخلفت‌ الذین‌ من‌ قبله‌... .
خدایا! بر ولی‌ امرت‌، آن‌ قیام‌ کنندة‌ مورد آرزو و آن‌ عدالت‌ مورد انتظار درود فرست‌ و او را با فرشتگان‌ مقربت‌ در برگیر و با روح‌القدس‌ یاری‌ کن‌؛ ای‌ پروردگار جهانیان‌، خدایا! او را فراخواننده‌ به‌ سوی‌ کتابت‌ و برپا کنندة‌ دینت‌ قرار ده‌ و او را بر روی‌ زمین‌ جانشین‌ قرار ده‌، چنانکه‌ کسانی‌ را که‌ پیش‌ از او بودند جانشین‌ قرار دادی‌... .
و باز در همین‌ دعا می‌خوانیم‌:
أللّهمّ إنّا نرغب‌ إلیک‌ فی‌ دولة‌ کریمة‌ تعزّ بها الاءسلام‌ و أهله‌ و تذلّ بها النفاق‌ و أهله‌ و تجعلنا فیها من‌ الدعاة‌ إلی‌ طاعتک‌ والقادة‌ إلی‌ سبیلک‌ و ترزقنا بها کرامة‌ الدنیا والاخرة‌... 10
خدایا ما به‌ راستی‌ آرزو داریم‌ از تو دولت‌ بزرگمنشی‌ را که‌ به‌ واسطه‌ آن‌ اسلام‌ و اهل‌ آن‌ را عزیز گردانی‌ و نفاق‌ و اهل‌ آن‌ را خوار و ذلیل‌ گردانی‌ و در آن‌ دولت‌ ما را از جمله‌ کسانی‌ قرار دهی‌ که‌ به‌ سوی‌ طاعت‌ تو فرامی‌خوانند و به‌ راه‌ تو راهبری‌ می‌کنند به‌ واسطة‌ آن‌ دولت‌ کرامت‌ و بزرگواری‌ را در دنیا و آخرت‌ روزی‌ ما قرار ده‌... .
گفتنی‌ است‌ که‌ این‌ بخش‌ از دعای‌ افتتاح‌ در دعای‌ مفصلی‌ که‌ از امام‌ صادق‌(ع‌) در هنگام‌ دخول‌ ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ وارد شده‌، نیز آمده‌ است‌. 11
2ـ2. دعای‌ حج‌ : یکی‌ دیگر از دعاهای‌ ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ که‌ مضمون‌ انتظار و آمادگی‌ برای‌ ظهور در آن‌ موج‌ می‌زند دعایی‌ است‌ که‌ مرحوم‌ شیخ‌ عباس‌ قمی‌(ره‌) در مفاتیح‌ الجنان‌ از آن‌ به‌ عنوان‌ «دعای‌ حج‌» یاد کرده‌ است‌. مرحوم‌ کلینی‌(ره‌) این‌ دعا را از امام‌ جعفر صادق‌(ع‌) نقل‌ کرده‌ و خواندن‌ آن‌ در همه‌ ایام‌ مبارک‌ رمضان‌ توصیه‌ نموده‌ است‌. در بخشی‌ از این‌ دعا چنین‌ می‌خوانیم‌:
و أسئلک‌ أن‌ تجعل‌ وفاتی‌ قتلاً فی‌ سبیلک‌ تحت‌ رأیة‌ نبیّک‌ مع‌ أولیائک‌ و أسئلک‌ أن‌ تقتل‌ بی‌ أعدائک‌ و أعداء رسولک‌... 12
و از تو می‌خواهم‌ که‌ مرگ‌ مرا کشته‌ شدن‌ در راه‌ خودت‌، زیر پرچم‌ پیامبرت‌ و همراه‌ با بندگان‌ خاص‌ خود، قرار دهی‌، و از تو می‌خواهم‌ که‌ دشمنانت‌ و دشمنان‌ پیامبرت‌ را به‌ دست‌ من‌ نابود سازی‌...
چنانکه‌ برخی‌ مفسران‌ کتاب‌ الکافی‌ گفته‌اند مراد از پرچم‌ پیامبر(ص‌) در این‌ دعا همان‌ پرچمی‌ است‌ که‌ در حال‌ حاضر در اختیار حضرت‌ قائم‌(ع‌) است‌. این‌ احتمال‌ هم‌ وجود دارد که‌ چون‌ پرچم‌ پیامبر و پرچم‌ قائم‌ هر دو در حق‌ بودن‌ مشترکند از پرچم‌ قائم‌ به‌ عنوان‌ پرچم‌ پیامبر یاد شده‌ است‌. 13
دعاهای‌ دیگری‌ نیز در این‌ ماه‌ وجود دارد که‌ در آنها به‌ نوعی‌ به‌ موضوع‌ انتظار و آرزوی‌ برپایی‌ دولت‌ کریمة‌ اهل‌ بیت‌(ع‌) اشاره‌ شده‌ است‌. دولتی‌ که‌ در پناه‌ آن‌ همه‌ فقرا بی‌نیاز می‌گردند؛ همة‌ گرسنگان‌ سیر می‌شوند؛ همه‌ برهنگان‌ پوشیده‌ می‌شوند؛ همه‌ بدهکاریها ادا می‌گردد؛ از همه‌ گرفتاران‌ رفع‌ گرفتاری‌ می‌شود و بالاخره‌ همه‌ امور مسلمانان‌ اصلاح‌ می‌گردد.
در پایان‌ یادآوری‌ می‌کنیم‌ که‌ یکی‌ از نشانه‌های‌ اصلی‌ ظهور؛ یعنی‌ ندای‌ آسمانی‌ نیز در ماه‌ رمضان‌ رخ‌ می‌دهد. چنانکه‌ در روایتی‌ که‌ از امام‌ باقر(ع‌) نقل‌ شده‌ آمده‌ است‌:
آن‌ ندای‌ آسمانی‌ برنخواهد خاست‌ مگر در ماه‌ رمضان‌ که‌ ماه‌ خداست‌. آن‌ ندا از جبرییل‌ است‌ که‌ خطاب‌ به‌ مردم‌ سر داده‌ می‌شود و نام‌ قائم‌ را در همه‌ جا طنین‌انداز می‌سازد، تا آنجا که‌ همة‌ ساکنان‌ زمین‌ از شرق‌ تا به‌ غرب‌، آن‌ ندا را خواهند شنید. از وحشت‌ شنیدن‌ آن‌ ندا هر کس‌ که‌ در خواب‌ فرو رفته‌ بیدار می‌شود و هر کس‌ برپا ایستاده‌ ناچار به‌ نشستن‌ می‌شود و هر کس‌ بر زمین‌ نشسته‌، به‌ناگاه‌ از جای‌ برمی‌خیزد. پس‌ رحمت‌ الهی‌ بر کسی‌ باد که‌ این‌ ندا را بشنود و به‌ آن‌ پاسخ‌ گوید. 14
امید که‌ خداوند به‌ همة‌ ما توفیق‌ دهد که‌ آن‌ ندای‌ آسمانی‌ را درک‌ کنیم‌ و آن‌ را چنانکه‌ شایسته‌ است‌ پاسخ‌ گوییم‌ و در خیل‌ یاران‌ حضرت‌ مهدی‌(ع‌) درآییم‌. ان‌شاءالله .

پی‌نوشت‌ها:

1 . برگرفته‌ از خطبه‌ شعبانیه‌ رسول‌ اکرم‌(ص‌). ر.ک‌: محمدباقر مجلسی‌، بحارالانوار، ج‌93، ص‌356. به‌ نقل‌ از: شیخ‌ صدوق‌، عیون‌اخبار الرضا(ع‌)، ج‌1، ص‌295.
2 . ر.ک‌: سوره‌ قدر (97)، آیه‌ 3.
3 . برگرفته‌ از خطبه‌ شعبانیه‌ رسول‌ اکرم‌(ص‌)، ر.ک‌: محمدباقر مجلسی‌، همان‌، ص‌357-356.
4 . همان‌.
5 . ر.ک‌: شیخ‌ عباس‌ قمی‌، مفاتیح‌الجنان‌، زیارت‌ جامعه‌ کبیره‌، به‌ نقل‌ از: شیخ‌ صدوق‌، همان‌.
6 . ر.ک‌: شیخ‌ عباس‌ قمی‌، همان‌، زیارت‌ مطلقه‌ امام‌ حسین‌(ع‌)، زیارت‌ اول‌، به‌ نقل‌ از: محمد بن‌ یعقوب‌ کلینی‌، الکافی‌.
7 . محمد بن‌ یعقوب‌ کلینی‌، همان‌، ج‌1، ص‌533، ح‌12؛ شیخ‌ مفید، الاءرشاد فی‌ معرفة‌ حجج‌ الله علی‌ العباد، ج‌2، ص‌346-345.
8 . محمدباقر مجلسی‌، همان‌، ج‌94، ص‌349-348، به‌ نقل‌ از: سیدعلی‌ ابن‌طاووس‌، إقبال‌ الاعمال‌، ص‌86 .
9 . همان‌، ص‌349؛ همچنین‌ ر.ک‌: محمدبن‌ یعقوب‌ کلینی‌، همان‌، ج‌4، کتاب‌ الصیام‌، باب‌ فی‌ لیلة‌ القدر، ص‌162، ج‌4. مرحوم‌ کلینی‌ این‌ روایت‌ را به‌ نقل‌ از محمد بن‌ عیسی‌ و او نیز با اسناد خود از صالحین‌(ع‌) نقل‌ کرده‌ است‌. در این‌ روایت‌ دعای‌ مزبور به‌ این‌ صورت‌ آمده‌ است‌: «أللّهمّ کن‌ لولیّک‌ فلان‌ بن‌ فلان‌ فی‌ هذه‌ الساعة‌ و فی‌ کلّ ساعة‌ ولیّاً و حافظاً و ناصراً و دلیلاً و قاعداً و عوناً ] عیناً [ حتّی‌ تسکنه‌ أرضک‌ طوعاً و تمتّعه‌ فیها طویلاً».
10. شیخ‌ عباس‌ قمی‌، همان‌.
11. محمدباقر مجلسی‌، همان‌، ج‌94، ص‌332.
12. محمدبن‌ یعقوب‌ کلینی‌، همان‌، ج‌4، کتاب‌ الصیام‌، باب‌ مایقال‌ فی‌ مستقبل‌ شهر رمضان‌، ص‌74، ح‌6؛ همچنین‌ ر.ک‌: شیخ‌ عباس‌ قمی‌، مفاتیح‌الجنان‌.
13. همان‌.
14. همان‌.
منبع: ماهنامه موعود، شماره‌ 48

مواعظ جاوید

وظایف جوانان

* شما جوانان پاکدل موظف هستید، اسلام عدالت پرور را به دنیا معرفی کنید. (1)
* اگر بخواهید عزیز و سربلند باشید، باید از سرمایه‌های عمر و استعداد‌های جوانی استفاده کنید. (2)
این شما جوان‌های کشور هستید که هر جا هستید باید به فکر آتیه‌ی کشور خودتان * باشید. (3)
* بر شما جوانان مسلمان لازم است که در تحقیق و بررسی حقایق اسلام در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره اصالت‌های اسلامی‌را در نظر گرفته و امتیازاتی که اسلام را از همه‌ی مکاتب دیگر جدا می‌سازد فراموش نکنید.(4)
* بر شما جوانان ارزنده‌ی اسلام که مایه‌ی امید مسلمین هستید، لازم می‌باشد که ملت‌ها را آماده سازید و نقشه‌های شوم و خانمان سوز استعمارگران رابرملا نمایید. با کمال اخلاص در نشر و معرفی اسلام به ملل دیگر و پیشبرد آرمان‌های بزرگ اسلام بکوشید.(5)

پی‌نوشت‌ها:

1- صحیفه‌ی نور، ج1، ص 220.
2- صحیفه‌ی نور، ج21، ص 26.
3- صحیفه‌ی نور، ج18، ص 147.
4- صحیفه‌ی نور، ج1، ص 185.
5- صحیفه‌ی نور، ج1، ص 186.
منبع: صحیفه نور

در محضر ولایت

به برکت ماه رمضان، براى مسلمان فرصتى پیش مى‌آید که باید از آن در جهت تقویت حیات معنوى و نشاط مادّىِ خود استفاده کند. یکى از درسهاى بزرگ ماه رمضان که در خلال دعا و روزه و تلاوت قرآن در این ماه باید آن را فرا بگیریم و استفاده کنیم، این است که با چشیدن گرسنگى و تشنگى، به فکر گرسنگان و محرومان و فقرا بیفتیم. در دعاى روزهاى ماه رمضان مى‌گوییم: «الّلهم اغن کلّ فقیر. الّلهم اشبع کلّ جائع. الّلهم اکس کلّ عریان». این دعا فقط براى خواندن نیست؛ براى این است که همه خود را براى مبارزه با فقر و مجاهدت در راه ستردن غبار محرومیت از چهره‌ى محرومان و مستضعفان موظّف بدانند. این مبارزه، یک وظیفه‌ى همگانى است. در آیات قرآن مى‌خوانیم: «أ رأیت الّذى یکذّب بالدّین. فذلک الّذى یدعّ الیتیم. و لایحضّ على طعام المسکین». یکى از نشانه‌هاى تکذیبِ دین این است که انسان در مقابل فقر فقیران و محرومان بى‌تفاوت باشد و احساس مسؤولیت نکند. در ماه رمضان، به برکت روزه، طعم گرسنگى و تشنگى و نرسیدن به آنچه اشتهاى نفس انسان است را درک کردیم و چشیدیم. این باید ما را به احساس مسؤولیتى که اسلام در قبال مسأله‌ى مهمّ فقر و فقیر از یکایک مسلمانان خواسته است و بر دوش آنان وظیفه نهاده است، نزدیک کند.
منبع: برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌هاى نماز عید فطر،15/9/81

شمیم هدایت

تنها راه سعادت

کوچک و بزرگ باید بدانیم، راه یگانه برای سعادت دنیا و آخرت، بندگی خدای بزرگ است، و بندگی در ترک معصیت است، در اعتقادات و عملیات و اگر آنچه را که دانستیم عمل نماییم و آنچه را که ندانستیم توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود، هرگز پشیمانی و خسارت در ما راه نخواهد داشت، این عزم اگر در بنده ثابت و راسخ باشد، خدای بزرگ به او توفیق و یاری خواهد داد.

معصیت اجتماعی

خدا نکند انسان معصیت کند! و اگر کرد، خدا نکند معصیت اجتماعی بکند! و اگر کرد، خدا نکند معصیتی بکند که اضلال مردم در آن باشد!

خشنودی اهل بیت (علیهم السلام)

خدا کند از رضای این خانواده (اهل بیت «علیهم السلام») که رضای خدا است، خارج نشویم. اگر رضای دیگران را بخواهیم، پشیمان خواهیم شد و معلوم نیست که به آن دست یابیم.

اهمیت تشخیص وظیفه

همین اندازه که بدانیم «باید چه کاربکنیم و چه کار نکنیم» باید کلاهمان را به عرش بیندازیم. انسان باید در تشخیص وظیفه و عمل به وظیفه، یک دفتر داشته باشد و به آن نظر کند و این دفتر، دفتر شرع است که هرچه انسان در آن دقت کند، جا دارد.
منبع: برگرفته از کتاب نکته‌های ناب از حضرت آیت الله العظمی‌بهجت «دامت برکاته»

نکته‌های ناب

بهترین صدقه

حضرت رسول اکرم(صلی آله علیه و آله وسلم) فرمودند: «بهترین صدقه آن است که اختلاف بین دو نفر اصلاح گردد.»
نهج الفصاحه، ص 77.

نتیجه‌ی عیب جویی

حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «هرکس به دنبال عیوب و زشتی‌های مردم باشد و آنها را فاش کند، خداوند سبحان عیب و زشتی او را آکار می‌کند.»
غررالحکم، ص 683.

دل نوشته

معجزه رمضان

معجزه بهاریِ رمضان، تمام زوایای زندگی را سبز کرده است؛ تا آنجا که خواب چشم‏ها، به گلبرگ‏های زیبای عبادت شکوفا، و نفس‏های سرشار از امساکِ عاشقانه، به دانه‏های نورانیِ تسبیح بدل می‏شود. آن‏گاه، می‏توان در هر لحظه، یک دانه بلورین ذکر را در صحرای سینه کاشت، تا باز در هوای پیرامون، صفای ملکوت رشد کند.

یاد ابرار

فقیه یگانه

حضرت علی (علیه السلام) در مسیر حرکت از کوفه به صفین بر تپه‌ها‌ی بابل ایستادند و اشاره به بیشه و نیزاری نمودند و این سخن را فرمودند: «اینجا شهری است و چه شهری!»
اصبغ بن نباته از یاران نزدیک حضرت عرض کرد: یا امیرالمؤمنین (علیه السلام) آیا در اینجا شهری بود و اکنون آثار آن از بین رفته است؟
حضرت فرمودند: خیر ولی در اینجا شهری به وجود می‌آید که آن راحله سفیه می‌گویند... و از این شهر مردی پاک سرشت و مطهر پدید می‌آید که در پیشگاه خداوند مقرب و مستجاب الدعوه می‌شود.(1)
آن را که فضل و دانش و تقوا مسلم است
هرجا قدم نهد، قدمش خیر مقدم است

حضور فقیه یگاه عصر، علامه حلی در ایران و مرکز حکومت مغولان خیر و برکت بود و با زمینه‌هایی که حاکم مغول برای وی به وجود آورده بود، کمال بهره را برد و به دفاع از امامت و ولایت ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام) برخاست. از این رو بزرگ ترین جلسه‌ی مناظره با حضور اندیشمندان شیعی و علمای مذاهب مختلف برگزار شد و علامه حلی خلافت بلافصل مولای علی (علیه السلام) بعد از رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) را ثابت نمود و با دلیل‌های بسیار محکم،برتری مذهب شیعه امامیه را چنان روشن ساخت که جای هیچ گونه تردید و شبهه‌‌‌ای برای حاضران باقی نماند. در نتیجه شاه مغول «اولجایتو» مذهب شیعه را انتخاب کرد و به لقب سلطان محمد خدابنده معروف گشت. پس ازاعلام تشیع وی در سراسر ایران مذهب اهل بیت (علیهم السلام) منتشر شد و سلطان محمد به نام دوازه امام (علیهم السلام)خطبه خواند و دستور داد در تمام شهرها به نام مقدس ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام) سکه زدند و سر در مساجد و اماکن مشرفه به نام ائمه اطهار (علیهم السلام) مزین گردید.

پی‌نوشت‌ها:

روضات الجنات، محمد باقر خوانساری و اسماعیلیان، ج2، ص 270.
منبع: گلشن ابرار، ج1، ص 138.

حکایت‌ها و پندها

حضرت مهدی (علیه السلام) و زیارت امام حسین (علیه السلام)

حاج علی بغدادی می‌گوید: (در تشرف خود) به حضرت صاحب الامر(علیه السلام) عرض کردم:‌‌‌ای سرور ما! مسأله‌‌‌ای دارم؟ فرمودند بپرس. گفتم: روضه خوان‌های امام حسین (علیه السلام) می‌خوانند که سلیمان اعمش نزد شخصی آمد و از زیارت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) پرسید، آن شخص گفت: بدعت است. شب آن شخص در عالم رویا، هودجی را میان زمین و آسمان دید، سؤال کرد: در آن هودج کیست؟
گفتند: فاطمه زهراء و خدیجه کبری (علیهما السلام)
گفت: به کجا می‌روند؟ گفتند: امشب (شب جمعه) برای زیارت حسین (علیه السلام) می‌روند همچنین دید رقعه‌هایی از آن هودج می‌ریزد و در آنها نوشته است: «امان من النار؛ لزوار الحسین فی لیلة الجمعه امان من النار یوم القیامة؛ این برگ امانی است در روز قیامت برای زوار حسین (علیه السلام) در شبهای جمعه» آیا این حدیث، صحیح است؟ فرمودند: آری! راست و درست است. گفتم: آقای من! صحیح است که می‌گویند: هر کس امام حسین (علیه السلام) را در شب جمعه زیارت کند، این زیارت برگ امان از آتش است؟
فرمودند: آری والله؛ و اشک از چشمان مبارکشان جاری شد و گریستند.
منبع:العبقری الحسان، ج 2، ص 114

معرفی کتاب

کتاب «راهی به سوی حقیقت»

الحق مع علی و علی مع الحق (حق
بازدید : 608
چهارشنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نورالأصفیاء

دعای روز دهم

اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلینَ عَلَیْکَ وَاجْعَلْنى فیهِ مِنَ الْفاَّئِزینَ لَدَیْکَ وَاجْعَلْنى فیهِ مِنَ الْمُقَرَّبینَ اِلَیْکَ بِاِحْسانِکَ یا غایَةَ الطّالِبینَ
خدایا قرارم ده در این ماه از توکل کنندگان بر خودت و بگردانم در آن از سعادتمندان درگاهت و قرارم ده در آن از مقربان پیشگاهت به حق احسانت اى هدف نهائى جویندگان

زلال وحی
رحمت و مهربانی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)

عامل او برای نفوذ و توسغه‌ی اسلام در هر جا خود قرآن کریم و محتوای آن است. و عامل دوم بعد از قرآن کریم شخصیت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خلق و خو، سیره، طرز رفتار، نوع رهبری و مدیریت ایشان، است که حتی بعد از وفاتش هم تاریخ زندگی پیامبراعظم (صلی الله علیه وآله وسلم) یعنی سیره¬ی ایشان که بعد در تاریخ نقل شده است – خود این سیره‌ی تاریخی عامل بزرگی برای پیشرفت اسلام بوده است.
« فبما رحمة من الله لنت لهم ...» خدا به پیامبرش خطاب می‌کند: (ای پیامبر گرامی‌به موجب رحمت الهی به تو، در پرتو لطف خدا، تو نسبت به مسلمین اخلاق لین و نرم و بسیار ملایمی‌داری، روحیه‌ی تو روحیه‌‌‌ای است که با مسلمین همیشه در حال ملایمت حلم، بردباری، حسن خلق، تحمل، عفو و امثال اینها هستی.
در ادامه‌ی این آیه‌ی شریفه آمده: « و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم‏و استغفر لهم و شاورهم فی الامر... » اگر این خلق و خوی تو نبود، اگر به جای این اخلاق نرم و ملایم، اخلاق خشن و درشتی داشتی، مسلمانان ازدور تو پراکنده می‌شدند، یعنی اخلاق تو یک عاملی برای جذب مسلمین است.
این خودش نشان می‌دهد که رهبر، مدیر و آن که مردم را به اسلام دعوت می‌کند و می‌خواند یکی از شرایطش این است که در اخلاق شخصی و فردی اش نرم و ملایم باشد. البته نرمش در مسایل شخصی و صلابت در مسایل اصولی. (1)
خداوند متعال علت گرایش مردم به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) را علاقه و مهری دانسته که ایشان به آنان مبذول می‌داشتند، باز خداوند متعال دستور می‌دهد که ببخششان و بر ایشان استغفار کن و با آنان مشورت نما. اینها همه ازآثار محبت و دوستی است، همچنان که رفق و حلم و تحمل، همه از شؤون محبت و احسانند.(2)

پی‌نوشت‌ها:

1- سیری در سیره‌ی نبوی، علامه شهید مطهری ص 235 تا 237.
2- جاذبه و دافعه‌ی علی (سلام الله علیه)، علامه شهید مطهری، ص 69.
منبع: مجموعه آثارشهیدعلامه مطهری

کلام نور

روزه و صبر

عن الصادق علیه السلام فى قول الله عزوجل: «واستعینوا بالصبر و الصلوة‏» قال: الصبر الصوم.
امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند عزو جل که فرموده است: از صبر و نماز کمک بگیرید، صبر، روزه است.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 298، ح 3

روزه و صدقه

قال الصادق علیه السلام: صدقه درهم افضل من صیام یوم.
امام صادق علیه السلام فرمودند: یک درهم صدقه دادن از یک روز روزه مستحبى برتر و والاتر است.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 218، ح 6

روزه ناقص

قال الباقر علیه السلام: لا صیام لمن عصى الامام و لا صیام لعبد ابق حتى یرجع و لا صیام لامراة ناشزة حتى تتوب و لاصیام لولد عاق حتى یبر. امام باقر علیه السلام فرمودند: روزه این افراد کامل نیست:
1 - کسى که امام (رهبر) را نافرمانى کند. 2 - بنده فرارى تا زمانى که برگردد. 3 - زنى که اطاعت‏شوهر نکرده تا اینکه توبه کند. 4 - فرزندى که نافرمان شده تا اینکه فرمانبردار شود.
بحار الانوار ج 93، ص 295.

روزه بى ارزش

قال امیرالمومنین علیه السلام: کم من صائم لیس له من صیامه الا الجوع و الظما و کم من قائم لیس له من قیامه الا السهر و العناء.
امام على علیه السلام فرمودند: چه بسا روزه‏دارى که از روزه‏اش جز گرسنگى و تشنگى بهره‏اى ندارد و چه بسا شب زنده‏دارى که از نمازش جز بیخوابى و سختى سودى نمى‏برد.
نهج البلاغه، حکمت 145

حکمت‌های شگرف

حکمت111 نهج البلاغه: عشق تحمل ناشدنى امام على [علیه السلام] (اعتقادى)
قَالَ المام علیٌ[علیه السلام] وَ قَدْ تُوُفِّیَ سَهْلُ بْنُ حُنَیْفٍ الْأَنْصَارِیُّ بِالْکُوفَةِ بَعْدَ مَرْجِعِهِ مَعَهُ مِنْ صِفِّینَ وَ کَانَ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَیْهِ لَوْ أَحَبَّنِى جَبَلٌ لَتَهَافَتَ معنى ذلک أن المحنة تغلظ علیه فتسرع المصائب إلیه و لا یفعل ذلک إلا بالأتقیاء الأبرار و المصطفین الأخیار و هذا مثل قوله [علیه السلام] .
حضرت علی (علیه السلام) : (پس از بازگشت از جنگ صفّین ، یکى از یاران دوست داشتنى امام ، سهل بن حْنیف از دنیا رفت ) فرمودند : اگر کوهى مرا دوست بدارد ، در هم فرو مى ریزد .( یعنى مصیبت‌ها به سرعت به سراغ او آید ، که این سرنوشت در انتظار پرهیزکاران و برگزیدگان خداست ، همانند آن در حکمت 112 آمده است).
حکمت 112: مشکلات شیعه بودن!! (اعتقادى ، سیاسى)
مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَلْیَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً و قد یؤول ذلک على معنى آخر لیس هذا موضع ذکره.
درود خدا بر ایشان، فرمودند : هر کس ما آهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوست بدارد ، پس باید فقر را چونان لباس رویین بپذیرد .(یعنى آمادة انواع محرومیت‌ها باشد)
حکمت 113 : ارزش‌هاى والاى اخلاقى (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَا عَقْلَ کَالتَّدْبِیرِ وَ لَا کَرَمَ کَالتَّقْوَى وَ لَا قَرِینَ کَحُسْنِ الْخُلُقِ وَ لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَبِ وَ لَا قَائِدَ کَالتَّوْفِیقِ وَ لَا تِجَارَةَ کَالْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ لَا رِبْحَ کَالثَّوَابِ وَ لَا وَرَعَ کَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ وَ لَا زُهْدَ کَالزُّهْدِ فِى الْحَرَامِ وَ لَا عِلْمَ کَالتَّفَکُّرِ وَ لَا عِبَادَةَ کَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَ لَا إِیمَانَ کَالْحَیَاءِ وَ الصَّبْرِ وَ لَا حَسَبَ کَالتَّوَاضُعِ وَ لَا شَرَفَ کَالْعِلْمِ وَ لَا عِزَّ کَالْحِلْمِ وَ لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ .
درود خدا بر ایشان، فرمودند : سرمایه اى از عقل سودمندتر نیست ، و هیچ تنهایى ترسناک تر از خودبینى ، و عقلى چون دوراندیشى ، و هیچ بزرگوارى چون تقوى ، و همنشینى چون اخلاقى خوش ، و میراثى چون ادب ، و رهبرى چون توفیق الهى ، و تجارتى چون عمل صالح ، و سودى چون پاداش الهى ، و هیچ پارسایى چون پرهیز از شُبهات ، و زُهدى همچون بى اعتنایى به دنیاى حرام ، و دانشى چون اندیشیدن ، و عبادتى چون انجام واجبات ، و ایمانى چون حیاء و صبر . و خویشاوندى چون فروتنى ، و شرافتى چون دانش ، و عزّتى چون بردبارى ، و پشتیبانى مطمئن تر از مشورت کردن نیست.
حکمت 114 : جایگاه خوشبینى و بدبینى در جامعه(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ وَ إِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ .
درود خدا بر ایشان، فرمودند : هرگاه نیکوکارى بر روزگار و مردم آن غالب آید ، اگر کسى دیگرى گمان بد برد ، در حالى که از او عمل زشتى آشکار نشده ستمکار است ، و اگر بدى بر زمانه و مردم آن غالب شود و کسى به دیگرى خوش گمان باشد، خود را فریب داد.
حکمت 115 : توجه به پایان پذیرى دنیا (اخلاقى)
وَ قِیلَ لَهُ [علیه السلام] کَیْفَ نَجِدُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ ع کَیْفَ یَکُونُ حَالُ مَنْ یَفْنَى بِبَقَائِهِ وَ یَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ یُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ .
درود خدا بر ایشان، ( شخصى از امام پرسید حال شما چگونه است ؟) فرمودند: چگونه خواهد بود حال کسى که در بقاى خود ناپایدار ، و در سلامتى بیمار است ، و در آنجا که آسایش دارد مرگ او فرا مى رسد!
حکمت 116 : انسان و انواع آزمایش‌ها(اعتقادى ، اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ .
درود خدا بر ایشان، فرمودند : چه بسا کسى که با نعمت‌هایى که به او رسیده ، به دام افتد، و با پرده پوشى بر گناه، فریب خورد ، و با ستایش شدن ، آزمایش گردد ؛ و خدا هیچ کس را به چیزى همانند مهلت دادن ، نیامرزد.
حکمت 117 : پرهیز از افراط و تفریط در دوستى با امام [علیه السلام](اعتقادى، اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] هَلَکَ فِیَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَالٍ .
درود خدا بر ایشان، فرمودند: دو تن به خاطر من به هلاکت رسیدند : دوست افراط کننده ، و دشمن دشنام دهنده.
حکمت 118 : استفاده از فرصت‌ها (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ .
درود خدا بر ایشان، فرمودند : از دست دادن فرصت‌ها ، اندوهبار است .
حکمت 119 : ضرورت شناخت دنیا (اخلاقى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ الْحَیَّةِ لَیِّنٌ مَسُّهَا وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِى جَوْفِهَا یَهْوِى إِلَیْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ وَ یَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ .
درود خدا بر ایشان، فرمودند : دنیاى حرام چون مار سمى است ، پوست آن نرم ولى سم کشنده در درون دارد ، نادان فریب خورده به آن مى گراید ، و هوشمند عاقل از آن دورى گزیند.
حکمت 120: روانشناسى قبائل قریش(علمى، اجتماعى، تاریخى)
وَ سُئِلَ [علیه السلام] عَنْ قُرَیْشٍ فَقَالَ أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ فَرَیْحَانَةُ قُرَیْشٍ نُحِبُّ حَدِیثَ رِجَالِهِمْ وَ النِّکَاحَ فِى نِسَائِهِمْ وَ أَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْسٍ فَأَبْعَدُهَا رَأْیاً وَ أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِى أَیْدِینَا وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا وَ هُمْ أَکْثَرُ وَ أَمْکَرُ وَ أَنْکَرُ وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ .
درود خدا بر ایشان: (از امام دربارة قریش پرسیدند) فرمودند : اما بنى مخزوم ، گُل خوشبوى قریشند ، که شنیدن سخن مردانشان ، و ازدواج با زنانشان را دوست داریم ؛ اما بنى عبد شمس (1) بد اندیش تر و بخیل تر مى باشند ، و اما ما (بنى‌هاشم) آنچه در دست داریم بخشنده تر ، و براى جانبازى در راه دین سخاوتمندتریم . آن‌ها شمارشان بیشتر اما فریبکارتر و زشت روى ترند و ما گویاتر و خیرخواه تر و خوش روى تریم.(2)
1. ضرورت تعدیل خوش بینى (آپتى میسم Optemism) و بد بینى (پسى میسم Pessimesm ).
2. بنى عبد شمس ، همان امویان هستند، که عبد شمس پسر عموى‌هاشم بن عبدالمطلب بود
منبع: نهج البلاغه

عزیز آل یاسین
انتظار فرج امام زمان (علیه السلام)

در روایات اهل بیت (علیهم السلام) ظهورامام عصر (علیه السلام) همچون زمان بر پایی قیامت به صورت ناگهانی معرفی شده است، لذا امید ظهور آن حضرت، در هر صبح و شام، وجود دارد و باید همواره منتظر قدوم مبارک آن عزیز بود. نکته‌ی قابل تأمل این است که، انتظارفرج، با تقوا قرین است نه با معصیت و پلیدی. بنابراین انتظار ظهور زمان (علیه السلام) باید همواره با طهارت جسم و روح باشد همین است که حضرت علی (علیه السلام) فرموده اند: «انسان منتظر مانند مجاهد فی سبیل الله است که در خون خود دست و پا می‌زند.» (1)
یکی از برکات انتظار فرج امام زمان (علیه السلام) گشایش در کارهای خودمان است. حتی وجود مقدس حضرت مهدی (علیه السلام) نیز در این خصوص به شیعیان و پیروان خود دستور داده اند: وأکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فإن ذلک فرجکم. (2)
«برای تعجیل در امر فرج بسیاردعا کنید؛ زیرا گشایش شما در آن است.»
چشم ما حلقه صوت شام و سحر
هست پیوسته به فکر توبه در
همچو یعقوب زهجران پسر
این نوشتیم ز خونابه جگر
که‌‌‌ای فروزنده تر از ماه بیا
یوسف فاطمه از چاه درآ(3)

منابع:


1- بحارالانوار، ج68، ص 61.
2- کمال الدین، ج2، ص485.
3- سروده‌ی حضرت آیت الله سید ابوالحسن مهدی (دامت برکاته)

مواعظ جاوید
ایران تا آخر آمریکا را تحقیر خواهد کرد

اگر بخواهید کشور شما یک کشور مستقلی باشد که دیگران نتوانند در آن دخالت بکنند از خودتان باید شروع کنید. تمام خوف و ترس‌هایی که انسان دارد از دشمن، برای این است که خودش را می‌بیند. اگر چنانچه دید که خدا هست در کار، برای خدا دارد کار می‌کند، نمی‌ترسد، برای این که مقدرات دست اوست.
... این استقلالی که خدا به ما داده اگر عنایت اونبود کی می‌توانستیم ما این کار را بکنیم؟ چطور ما می‌توانستیم در مقابل این آشوب دنیا و این قدرت‌های شیطانی دنیا یک همچو رژیمی‌را که همه دنبال این بودند که حفظش بکنند، اگر خدا نبود شما با کدام قدرت می‌توانستید این کار را بکنید؟ اگر عنایت خدا و توفیق خدا نبود شما هم چطور می‌توانستید دست آمریکایی که دنیا را دارد می‌بلعد از کشورتان قطع کنید؟ از قراری شنیدم رئیس جمهور آمریکا گفته است که ایران ما را تحقیر کرد. این اول کار است، ایران تا آخر شما را تحقیر خواهد کرد.
... اگر عنایت خدا نبود کی می‌توانستید چنین کاری را بکنید که در دنیا نظیر ندارد و نشده است؟ اینها عنایت خداست این عنایت خدا را حفظ کنید و حفظش به این است که این کشوری را که به شما داده به آن خدمت کنید.
منبع:صحیفه‌ی نور، ج18، ص 215.

در محضر ولایت

ماه رمضان فرصتى براى رعایت بیشتر تقواست. چرا؟ چون ماه رمضان، ماه کفِ‌ّنفس و خویشتندارى است. حدّاقل آن، خویشتندارى از خوردن و آشامیدن و لذایذ جسمانى است؛ اما حداکثر آن، خویشتندارى از گناهان و خطاهاى اخلاقى و رفتارى است؛ آن هم در معناى صوم و وظایف ماه صیام هست و ما را به آن وادار و تحریض کرده‌اند. اگر روزه بگیریم، این خویشتندارى‌اى که در این ماه تمرین مى‌کنیم، ما را به همان تقوا و مراقبت نزدیک مى‌کند؛ چون از خود مراقبت مى‌کنیم تا از صراط مستقیم تخطّى نکنیم.
این خویشتندارى هم تمرین همین مراقبت است؛ یعنى تخطّى نکردن. وظیفه‌ى ما در فضاى ماه مبارک رمضان این است.
خداى متعال، برکات و رحمت خود را در ماه رمضان براى بندگان خود مقدّر و مقرّر کرده است. در روایت داریم که درهاى آسمان در ماه رمضان گشوده است؛ یعنى رابطه‌ى قلبى انسان با خدا در این ماه آسانتر از همیشه است. در روایت داریم که درهاى بهشت در ماه رمضان گشوده است؛ یعنى به برکت روزه و توجه و خشوعى که لازمه‌ى روزه است، فرصت و توفیق کار نیک براى انسان وجود دارد. البته فرصت به معناى تحقّق آنچه انسان از آن فرصت جستجو مى‌کند، نیست؛ اراده و دنبال‌گیرى و خواست و حرکتِ ما را لازم دارد. در هر حال این فرصت وجود دارد و ما مى‌توانیم از آن بهره ببریم و استفاده کنیم.
منبع: برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در دیدار کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران 20/8/81

شمیم هدایت
تعقل و دوراندیشی

در سوره‌ی شمس که از نظر اخلاقی یکی از بهترین سوره‌های قرآن است، خداوند متعال، پس از آن که قضیه‌ی قوم ثمود و سرنوشت شوم آنان را بیان می‌کند، در آخر کار می‌فرماید: «ولایخاف عقباها»(1) یعنی همه‌ی بدبختیهایی که این قوم بدان دچار گشتند، به خاطر آن بود که عاقبت اندیش نبودند و از سرانجام عمل خویش بیمناک نگشتند.
از نمونه‌های روشن عاقبت اندیشی این است که: انسان وقتی می‌خواهد چیزی بگوید، اول فکر کند، عاقبت آن را بسنجد، هدف و نتیجه و تبعات آن را در نظر بگیرد، اگر خوب است بگوید و انجام دهد و الا از گفتن و انجامش دست بردارد، تا به راه سعادت رهنمون گردد. در معارف روایی، عقل وسیله‌ی پرهیز از گناه و دوری جستن از عیوب(2)، و نیز وسیله‌ی عبادت خداوند و اکتسابی جفت(3) معرفی شده است.
... اگر تعقلی برای ما و جوانان ما نباشد، در عین این که دنیا و مافیها را هم داشته باشیم، انگار که هیچ نداریم. اگر از نظر تمکن مالی و از نظر وجاهت ظاهری هم در سطح خیلی بالا باشیم، باز بدون عقل و تفکر، این جلال و جمال، هیچ ارزشی ندارد. زیرا پست ترین صفات رذیله، در پیش اهل دل «حمق» است، یعنی حماقت، بی فکری، بی گدار به آب زدن و بدون عاقبت اندیشی کارکردن. در روایت ما، نداشتن و به کار نبستن عقل، از بالاترین مصیبتهاست، و کسی را که از نفع عقل محروم مانده، شقی و بدبخت می‌خوانند. لذا نیروی عقل برای تأمین آینده جوان، برای دستیابی به علم، برای حقیقت یابی و حقیقت جویی، برای عاقبت بخیری و برای رسیدن به سعادت فردی واجتماعی بسیار مؤثر بلکه یک ضرورت است.

پی‌نوشت‌ها:

1- سوره‌ی شمس، آیه‌ی 15.
2- حضرت علی (علیه السلام) غررالحکم، ج 68.
3- حضرت امام صادق (علیه السلام): اصول کافی، ج1، ص11.
منبع: اخلاق و جوان، حضرت آیت الله العظمی‌مظاهری (دامت برکاته)، صص 23- 22.

نکته‌های ناب

بهره برداری از زمان و استفاده از فرصتها
ارزش عمر، ارزش جوانی، ارزش وقت و زمان در فرهنگ اسلامی‌به نحو قابل توجهی مورد تأکید و عنایت قرار گرفته است. عمر و زمان به عنوان بهترین و ارزشمندترین فرصتهایی است که در صورت از دست رفتن، دوباره به دست نخواهد آمد. در روایات اسلامی‌و معارف دینی بر اهمیت و جایگاه زمان و فرصتها و همچنین استفاده‌ی بهینه و مطلوب از آن تأکید فراوان شده است. در این قسمت به تعدادی از آنها اشاره می‌کنیم:
ضایع کردن فرصتها باعث غصه است
کارها در گرو اوقات آنهاست
بر عمرت بخیل تر از درهم و دینار باش
هر کس به کارهی بی اهمیت مشغول شود، کارهای مهم را ضایع کرده استانسان فرزند همان ساعتی است که در آن قرار دارد- فرصتها همانند ابر زود گذرند. پس آنها را غنیمت شمرده و به سوی آنها بشتابید
پنج نعمت را قبل از پنج چیز غنیمت بدان، زندگی را قبل از مرگ، سلامتی را قبل از بیماری، فراغت را قبل از گرفتاری، جوانی را قبل پیری و غنا را قبل از فقر. (1)
قدر شناسی و استفاده از فرصتها، بهره برداری صحیح از عمر( به ویژه از دوران جوانی) و خودسازی یک وظیفه‌ی بسیار مقدس و ارزشمند است که می‌تواند مسلمین را در راه خیر و صلاح یاری داده، شخصیت انسانی آنها را ساخته و راه تکامل را به ایشان بیاموزد.

پی‌نوشت‌ها:

1- میزان الحکمه، ج 6، ص 539، و ج7، ص 284.
منبع: بهروه روی در فرهنگ اسلامی، حجت الاسلام دری نجف آبادی، صفحات 21 و 22.

دل نوشته

صدای پای بهار

حسین امیری
صدای پای بهاری دوباره، صدای پای بهاری همیشه می‏آید.
مدتی است پلکم می‏پرد؛ شاید خبر از میهمانی عزیز است.
مدتی است دلم برای آمدنش شور می‏زند.
می‏آید مثل هر سال؛ وقتی که خسته‏ایم، وقتی که داریم کهنه می‏شویم و سنگین و سخت و سربی.
می‏آید؛ به موقع می‏آید و هیچ وقت دیر نمی‏کند؛ با یک بغل گل محمدی راز و نیاز می‏آید؛ با گل دعای سحر و نسیم دم افطار؛ وقتی از گذر ایام به غفلت می‏رسیم، وقتی از عبور روزهای تکراری جاده دلمان برف‏گیر می‏شود و پاهای مسافر ایمانمان یخ می‏زند، می‏آید برای تازه شدن ما.
می‏گویم مثل بهار؛ چون بهار، بهانه‏ای برای تازه شدن است. می‏گویم بهار؛ چون بهار باده‏نوشان، مستی و فرزانگی است.
می‏گویم بهار؛ زیرا فصل شکفتن انسان است، چون گل‏هایی که در دامن کوه‏های سرسبز به بهانه عبور جویباری عاشق، می‏رویند.

در کوچه‏های ایمان

حمید باقریان
با آمدن رمضان، بوی عرفان در کوچه‏های شهر ایمان می‏پیچد.
فضای روحانی رمضان، فصلی است برای شکوفایی دل‏های عاشق، دل‏های تشنه حقیقت.
رمضان، ماه رهایی از فرش، ماه پیوند با عرش، ماه رسیدن به خانه دوست است.
می‏شود در فضای ملکوتی رمضان تکثیر شد و به «نورٌ علی نور» رسید.
طعم آبی رمضان، آسمانی از عشق را برای عاشقان طریقت به ارمغان می‏آورد.
در فصل نورانی رمضان، می‏شود به کانون روشنی از نور رسید. در رمضان می‏توان در لابه‏لای گل‏های توحید، در خانه همیشه روشن خورشید، در همه جای هستی، خدا را احساس کرد.
...و در رمضان، باید دل به دوست سپرد و مجذوب دوست شد.

یاد ابرار
جلوه اخلاص

در سال 1292 ش در آذر شهر سر آغاز زندگی شهید محراب آیت الله سید اسد الله مدنی رقم خورد . در حوزه‌ی علمیه‌ی یزد دروس دینی را فراگرفت .سپس به قم سفر کرد و در حو ه‌ی علمیه از محضر اساتیدی همچون آیات عظام کوه کمره‌‌‌ای ، خوانساری ، امام خمینی (رحمت الله علیهم ) بهره بُرد .
در چهل سالگی پس از زیارت خانه‌ی خدا به نجف عزیمت نمود و به تحصیل و تدریس پرداخت . پیش از نهضت ، سال 42 به مبارزه با بهائیت پرداخت . وی در کنار شهید نواب صفوی در مقابل افکار پوچ کسروی‌ها مقاومت کرد .
در سال‌های 51 -50 از جانب ساواک تبعید شد . پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌در اولین انتخابات مجلس خبرگان از طرف مردم همدان به نمایندگی در این مجلس انتخاب گردید.
آیت الله مدنی هم چنان که در انقلاب اوّل ( سرنگونی حکومت پهلوی ) ودوّم ( تسخیر لانه‌ی جاسوسی ) تلاشگر خستگی ناپذیر صحنه‌ها بود در انقلاب سوّم ( خنثی ساختن توطئه‌ی لیبرالها وملّی گراها هم چون بنی صدر ) نیز نقش اساسی خود را ایفا کرد .
ایشان بعد از شهادت آیت الله قاضی طباطبایی از طرف امام راحل به امامت جمعه‌ی تبریز منصوب گردید.
در آن زمان عناصر ضد انقلابی ( حزب خلق مسلمان ) دست به اقداماتی مخرّب علیه انقلاب و ولایت فقیه زده بودند. عناصر این حزب روزی به خانه اش می‌ریزند وروزی محراب عبادتش را به آتش می‌کشند و روزی دیگر قصد جان وی را می‌کنند و روزی هم آب دهان به صورتش می‌اندازند !
با توجه به تهدید شدید حزبی‌ها مبنی بر ترک نماز جمعه ولی باز هم ایشان این سنگر الهی را حفظ نمودند و فرمودند : اگر من به مسجد نروم تضعیف روحیه‌ی مسلمانان کرده ام و من پیش خدا جوابی ندارم ، چه جوابی به خدای خود بدهم که اگر مسجد نرفتم به خاطر جانم بود می‌گوید اسلام وانقلاب از تو عزیز تر بود .
سر انجام در 20 شهریور سال 1360 بعد ازاقامه‌ی نماز جمعه در محراب مشغول عبادت بود که منافقی به سوی ایشان هجوم می‌برد . سپس صدای انفجار مهیب محراب عبادت را غرق خون می‌کند . واین آیت بصیرت تا منزل جانان عروج می‌کند .
منبع: گلشن ابرار ،ج2،ص847

حکایت‌ها و پندها
اجر بوسیدن پدر و مادر

مردی به حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدو پرسید: «ای رسول خدا! من سوگند خورده ام که آستانه‌ی در بهشت را ببوسم، اکنون چه کنم؟» پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: پای ما در و پیشانی پدرت را ببوس، (یعنی اگر چنین کنی، به آرزوی خود در مورد بوسیدن آستانه‌ی در بهشت می‌رسی.)
او پرسید: اگر پدر و مادرم مرده باشند، چه کنم؟
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: قبر آن‌ها را ببوس.
هنگامی‌که حضرت ابراهیم (علیه السلام) برای دیدار پسرش اسماعیل، از شام به مکه آمد، فرزندش در خانه نبود و حضرت ابراهیم (علیه السلام) به سوی شام برگشت. وقتی اسماعیل به خانه بازگشت، همسرش آمدن حضرت ابراهیم (علیه السلام) را به اسماعیل خبر داد. اسماعیل به جست و جوی رد پای پدر پرداخت و جای پای پدرش را پیدا کرد و به عنوان احترام به پدر، جای پای ایشان را بوسید.
منبع: الاعلام قطب الدین حنفی ص 24.

معرفی کتاب

شناسنامه کتاب

نام کتاب: زندگی و مبارزات آیت الله شهید سید اسد الله مدنی
نویسنده: رضا بسطامی
تاریخ انتشار: آذر 1385
قیمت: 190 تومان
نوبت چاپ: اول
شمارگان: 2000 نسخه

معرفی کتاب:

امام خمینی (رحمت الله علیه) از بطن جامعه‌ی ایران و از میانه‌ی طبقه‌ی ذی نفوذ روحانی قامت برافراشت ، رهبری انقلاب را به دست گرفت و با خِردورزی و درایتِ وافر، کشتی انقلاب را در مبارزه‌ای طولانی و پرتلاطم به ساحل پیروزی رساند. بدیهی است که امام خمینی (رحمت الله علیه) در نیل به این مهم از همراهی و همکاری یاران مقاومی‌چون خود بهره‌مند بود که می‌توان به شخصیت‌هایی چون آیت الله دکتر بهشتی، آیت الله مطهری، آیت الله مدنی، آیت الله صدوقی، آیت الله اشرفی اصفهانی، آیت الله دستغیب، آیت الله قاضی طباطبایی و... اشاره نمود. این کتاب زندگی و مبارزات یکی از شاگردان امام خمینی (رحمت الله علیه) و رهروان خط سرخ علوی را وجه همت خود قرار داده که وی را به درستی می‌توان از جمله‌ی تابنده‌ترین آذرهای انقلاب اسلامی‌ایران لقب داد. او از خطه‌ی آذربایجان برخاست و در طول حیات سیاسی ـ مذهبی خویش لحظه‌ای از مبارزه برکنار نماند. چه آن زمانی که به عنوان خطیبی توانا، برای ادامه‌ی حرکت انقلابی، هیجانات لازم را به‌وجود می‌آورد و چه آن زمانی که لباس رزم برتن کرد تا در جبهه‌ی نبرد با دشمن متجاوز، الگویی برای رزمندگان جوان باشد و سرانجام در محراب خونین نماز جمعه‌ی تبریز، پاداش مجاهدت‌هایش را گرفت. شهید آیت الله مدنی از خیل شاگردان وفادار حضرت آیت الله امام خمینی (رحمت الله علیه) بود که نویسنده کتاب ایشان را به‌درستی «سیدالعلما» نامیده‌اند.

احکام

پرسش: در ماه رمضان باید براى هر روز نیت کرد، یا اینکه یک نیت در اول ماه کافى است؟
پاسخ: اگر شب اول ماه رمضان نیت کند که یک ماه را روزه بگیرد، کافى است؛ ولى بهتر است (احتیاط مستحب) در هر شب ماه رمضان، براى روزه فرداى آن نیز، نیت کند.
منبع: العروة الوثقى
پرسش: پرکردن دندان در ماه رمضان چگونه است؟
پاسخ: پرکردن یا جرم‏گیرى و کشیدن دندان در ماه رمضان، براى پزشکان جایز است و براى شخص روزه‏دار زمانى جایز است که مطمئن باشد خون یا آبى که به وسیله دستگاه وارد فضاى دهان مى‏شود، فرو نخواهد رفت.
منبع: توضیح‏المسائل مراجع
پرسش: در ماه رمضان مدتى روزه نگرفته‏ام، اما تعداد روزه‏ها را فراموش کرده‏ام وظیفه‏ام چیست؟
پاسخ: مى‏توانید به مقدار حداقل اکتفا کنید؛ یعنى، هر مقدار از روزه‏ها را که یقین دارید کمتر از آن نبوده، قضا کنید و بیش از آن لازم نیست.
منبع: توضیح‏المسائل مراجع
نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد/http://rasekhoon.net

تعداد صفحات : 3

آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 51
  • بازدید کننده امروز : 38
  • باردید دیروز : 20
  • بازدید کننده دیروز : 15
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 52
  • بازدید ماه : 649
  • بازدید سال : 1515
  • بازدید کلی : 79963
  • کدهای اختصاصی