شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
مناجات نامه خواجه عبداله انصاریبسم الله
مناجات نامه خواجه عبداله انصاریدعای روز بیست و نهم
اَللّهُمَّ غَشِّنى فیهِ بِالرَّحْمَةِ وَارْزُقْنى فیهِ التَّوْفیقَ وَالْعِصْمَةَ وَطَهِّرْ قَلْبى مِنْ غَیاهِبِ التُّهَمَةِ یا رَحیماً بِعِبادِهِ الْمُؤْمِنینَ
خدایا فراگیر مرا در این ماه به مهر خود و روزیم کن در آن به توفیق و خودنگهدارى و پاک کن دلم را از تیرگیهاى تهمت اى مهربان نسبت به بندگان مؤ من خود
زلال وحی
کتاب کامل
قرآن مجید مشتمل استبر هدف کامل انسانیت و آنرا بکاملترین وجهی بیان میکند زیرا هدف انسانیت که با واقع بینی سرشته شده جهان بینی کامل و بکار بستن اصول اخلاقی و قوانین عملی است که مناسب و لازمه همان جهان بینی باشد و قرآن مجید تشریح کامل این مقصد را بعهده دارد.خدای متعال در وصف آن میفرماید: «یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم» (1) ترجمه:(هدایت میکند قرآن مجید بسوی حق- در اعتقاد- و بسوی راهی راست- در عمل-) و باز در جایی دیگر پس از ذکر تورات و انجیل میفرماید: «و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه» (2) ترجمه: (و فرو فرستادیم اینکتاب را بسوی تو بحق در حالی که کتاب آسمانی را در برابر خود دارد تصدیق مینماید و مسلط و نگهبانست نسبتبه آن (.
و باز در اشتمال قرآن بحقیقتشرایع انبیاء گذشته میفرماید: «شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی» (3) ترجمه: (تشریع کرد برای شما امت محمد آنچه را که بنوح سفارش کرد و آنچه را که بتو وحی کردیم و آنچه را که بابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم) .
و بطور جامع میفرماید: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء» (4) ترجمه:) و تدریجا فرو فرستادیم بسوی تو این کتاب را در حالی که بیانکننده هر چیزی است.)
محصل آیات قبلی اینست که قرآن مجید بحقیقت مقاصد همه کتب آسمانی مشتمل است و زیاده،و اینکه هر چیزی را که بشر در پیمایش راه سعادت و خوشبختی از اعتقاد و عمل بآن نیازمند میباشد درین کتاب بطور تام و کامل بیان شده است.
پی نوشتها:
1- سوره احقاف آیه 30
2- سوره مائده آیه 52
3-سوره شوری آیه 13
4-سوره نحل آیه 89
کلام نور
آزردن
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: هر که مؤمنی را بیازارد، بی گمان مرا آزرده است. (1)حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: هر که مؤمنی را اندوهناک سازد و سپس دنیا را به او بدهد، گناهش بخشوده نشود و در برابر آن پاداشی نبیند. (2)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: نفس مؤمن از او در رنج است اما مردمان از وی آسوده اند. (3)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) میفرمایند: آزار نرساندن، نشانهی کمال خرد و مایهی آسایش دو گیتی است. (4)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: خداوند بزرگ فرموده است هر که بندهی مرا بیازارد، با من اعلان جنگ دهد. (5)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: هر که دست از آزار مردم بردارد، یک دست از آنها نگه داشته و مردم دستهای بسیار از (آزار) او نگه می¬دارند.(6)
پی نوشتها:
1- بحارالانوار، ج67، ص 72.
2- بحارالانوار، ج75، ص 150.
3- الحضان، ص 620.
4- تحف العقول، ص 283.
5- اصول کافی، ج 2، ص 17.
6- الحضان، ص 17.
ادب
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: ادب نیکو، زیور خرد است. (1)حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: بهترین شرافت و افتخار خانوادگی، ادب نیکو است. (2)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: خدای بزرگ پیامبر خود را تربیت کرد و چون ادب را در او به کمال رساند، فرمود: «همانا تو دارای خلقی عظیم هستی» آنگاه کار دین و امت را به او سپرد تا بندگانش را اداره کند. (3)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: بهترین میراث پدران برای فرزندان، ادب است نه مال و ثروت؛ زیرا ثروت از بین میرود و ادب میماند. (4)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: ادب نیکو، سبب تزکیه اخلاق است. (5)
پی نوشتها:
1- بحارالانوار، ج77، ص 131.
2- غررالحکم، ح 2949.
3- اصول کافی، ج1، ص 266.
4- اصول کافی، ج8، ص 150.
5- غررالحکم، ح 5520.
خوشبختی
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: خوشبخت ترین مردم، کسی است که با مردم به بزرگواری رفتار کند. (1)حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند:خوشبخت ترین مردم کسی است که نفس او متقاضی طاعت خدا باشد. (2)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: خالی بودن دل از کینه و حسادت، از خوشبختی بنده است. (3)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) میفرمایند: از سعادت آدمیاست که محل کسب و کارش در شهر خودش باشد و همنشینانش مردان صالح باشند و فرزندی داشته باشد که کمک او باشد.(4)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: بالاترین خوشبختی، استواری در دین است. (5)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: خوشبخت کسی است که در نفس خود فراغتی یابد و به کار اصلاح آن بپردازد. (6)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: کوشش در راه اصلاح تودهی مردم، از کمال خوشبختی است. (7)
پی نوشتها:
1- بحارالانوار، ج74، ص 185.
2- غررالحکم، ح 3396.
3- غررالحکم، ح 5083.
4- الحضال، ص 159.
5- غررالحکم، ح 2869.
6- بحارالانوار، ج78، ص 203.
7- غررالحکم، ح 9361.
مشورت
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند:ای علی! کسی از خدا طلب خیر کند، سرگردان نشود و کسی که مشورت کرد، پشیمان نگشت. (1)حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: هر کس که پای بند رأی خود شد، به هلاکت رسید و هر که با دیگران مشورت کرد، شریک عقل آنان شد. (2)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) میفرمایند: راهنمایی کردن مشورت کننده، گزاردن حق نعمت است. (3)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: در کارت با کسانی مشورت کن که از خدا میترسند. (4)
حضرت امام کاظم (علیه السلام) میفرمایند: همنشینی با اهل دین شرف دنیا و آخرت است و مشاورت با خردمند خیر خواه، محنت و برکت و هدایت است و توفیقی است از خداوند. پس چنانچه شخص عاقل و خردمند تو را راهنمایی کرد، مبادا سرپیچی کنی که هلاک خواهی شد. (5)
پی نوشتها:
1- امالی شیخ طوسی، ص 136.
2- نهج البلاغه حکمت، 161.
3- تحف العقول، ص 283.
4- بحارالانوار، ج75، ص 58.
5- بحارالانوار، ج78، ص 313.
بخل
حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: بخیل ترین مردم کسی است که در سلام کردن بخل ورزد. (1)حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: بخیل واقعی کسی است که نام من نزد او برده شود و صلوات نفرستد. (2)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: آدم بخیل، خزانه دار وارثان خود است. (3)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: بخل ورزیدن به آنچه در دست داری، بد گمانی به معبود است.(4)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: بخل در بردارنده بدیهای هر عیبی است و افساری است که (بخیل) بوسیلهی آن به سوی هر بدی کشانده میشود. (5)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: انسان بخیل، آسایش ندارد.(6)
حضرت امام کاظم (علیه السلام) میفرمایند: بخیل کسی است که در پرداخت آنچه خدا بر او واجب کرده است بخل ورزد. (7)
پی نوشتها:
1- بحارالانوار، ج77، ص 209.
2- بحارالانوار، ج73، ص 306.
3- غررالحکم، ح 464.
4- غررالحکم، ح 1258.
5- بحارالانوار، ج73، ص 307.
6- بحارالانوار، ج73، ص 303.
7- بحارالانوار، ج96، ص 16.
حکمتهای شگرف
حکمت 337نهج البلاغه: ضرورت عمل گرایى(اخلاقى، تربیتى)قَالَ المام علیٌ [علیه السلام] الدَّاعِى بِلَا عَمَلٍ کَالرَّامِى بِلَا وَتَرٍ .
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: دعوت کنندة بى عمل، چون تیر انداز بدون کمان است.
حکمت 338 : اقسام علم (علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لَا یَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ إِذَا لَمْ یَکُنِ الْمَطْبُوعُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: علم دو گونه است: علم فطرى و علم اکتسابی؛ اگر هماهنگ با علم فطری نباشد سودمند نخواهد بود.
حکمت 339 : قدرت و حاکمیت اندیشه(سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] صَوَابُ الرَّأْیِ بِالدُّوَلِ یُقْبِلُ بِإِقْبَالِهَا وَ یَذْهَبُ بِذَهَابِهَا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: استوارى رأى با کسى است که قدرت و دارایى دارد، با روى آوردن قدرت، روى آورد، و با پشت کردن آن روى بر تابد.
حکمت 340: ارزش پاکدامنى و شکر گزارى (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ وَ الشُّکْرُ زِینَةُ الْغِنَى .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: پاکدامنى زیور تهیدستى ، و شکر گزارى زیور بى نیازى (ثروتمندى) است.
حکمت 341: روز دردناک ظالم(سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] یَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: روز انتقام گرفتن از ظالم سخت تر از ستمکارى بر مظلوم است.
حکمت 342: راه بى نیازى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْغِنَى الْأَکْبَرُ الْیَأْسُ عَمَّا فِى أَیْدِى النَّاسِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: برترین بى نیازى و دارایى، نومیدى است از آنچه در دست مردم است.
حکمت 343 : شناخت مردم و ضد ارزشها(سیاسى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْأَقَاوِیلُ مَحْفُوظَةٌ وَ السَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ وَ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ وَ النَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ وَ مُجِیبُهُمْ مُتَکَلِّفٌ یَکَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْیاً یَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْیِهِ الرِّضَى وَ السُّخْطُ وَ یَکَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْکَؤُهُ اللَّحْظَةُ وَ تَسْتَحِیلُهُ الْکَلِمَةُ الْوَاحِدَةُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: گفتارها نگهدارى مى شود، و نهانها آشکار، و هر کسى در گرو اعمال خویش است، و مردم گرفتار کمبودها و آفتهایند جز آن را که خدا نگهدارد؛ در خواست کنندگانش مردم آزار، و پاسخگویان به زحمت و رنج دچارند ، و آن کس که در اندیشه از همه برتر است با اندک خشنودى یا خشمى از رأى خود باز مى گردد. و آن کس که از همه استوار تر است از نیک نگاهى ناراحت شود یا کلمه او را دگرگون سازد.
حکمت 344 : ضرورت توجه به فنا پذیرى دنیا(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَعَاشِرَ النَّاسِ اتَّقُوا اللَّهَ فَکَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لَا یَبْلُغُهُ وَ بَانٍ مَا لَا یَسْکُنُهُ وَ جَامِعٍ مَا سَوْفَ یَتْرُکُهُ وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ أَصَابَهُ حَرَاماً وَ احْتَمَلَ بِهِ آثَاماً فَبَاءَ بِوِزْرِهِ وَ قَدِمَ عَلَى رَبِّهِ آسِفاً لَاهِفاً قَدْ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اى مردم از خدا بترسید، چه بسا آرزومندى که به آروزى خود نرسید، و سازندة ساختمانى که در آن مسکن نکرد، و گردآورنده اى که زود آنچه را گرد آورده ، رها خواهد کرد، شاید که از راه باطل گرد آورده و یا حق دیگران را بازداشته ، و با حرام به هم آمیخته ، که گناهش بر گردن اوست، و با سنگینى بار گناه در مى گذرد، و با پشیمانى و حسرت به نزد خدا مى رود که:
"در دنیا و آخرت زیان کرده و این است زیانکارى آشکار"
حکمت 345 : یکى از راههاى پاک ماندن(معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مِنَ الْعِصْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعَاصِى .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: دست نیافتن به گناه نوعى عصمت است.
حکمت 346: مشکلات در خواست کردن(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَاءُ وَجْهِکَ جَامِدٌ یُقْطِرُهُ السُّؤَالُ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: آبروى تو چون یخى جامد است که در خواست آن را قطره قطره آب مى کند، پس بنگر که آن را نزد چه کسى فرو مى ریزی؟.
حکمت 347 : جایگاه ستایش(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الثَّنَاءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِیٌّ أَوْ حَسَدٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: ستودن بیش از آنچه که سزاوار است نوعى چاپلوسى ، و کمتر از آن ، درماندگى یا حسادت است.
حکمت 348: سخت ترین گناه(اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: سخت ترین گناه ، آن است که گناهکار آن را کوچک بشمارد.
عزیزآل یاسین
علائم ظهور
یکی از علائم حتمیظهور حضرت مهدی (علیه السلام) خروج دجال است و دجال خروج نمیکند مگر این که علائمیپیدا شود. حضرت علی (علیه السلام) خطبه خواندند و پس از حمد و ثنای الهی سه بار فرمودند: «سلونی ایها الناس قبلانتفقدونی؛ای مردم پیش از آن که مرا از دست بدهید، هرچه میخواهید از من بپرسید.»در این وقت صعصعه بن صوحان از جا برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین دجال کی خواهد آمد؟ حضرت فرمودند: به خدا قسم در این باره، سائل و مسؤول «تو و من» یکسان هستیم (یعنی این از اسراری است که فقط خداوند متعال میداند) ولی این را بدان که آمدن دجال علاماتی دارد که پشت سر هم به وقوع میپیوندد، که عبارتند از:
مردم نماز را بمیرانند و امانت را ضایع و دروغ گفتن را حلال و ربا بخورند و رشوه بگیرند و ساختمانها را محکم سازند و دین را به دنیا بفروشند و سفیهان را به کار بگمارند و پیوند خویشان را قطع نمایند و هواپرستی را پیشهی خود سازند و ظلم و ستم باعث فخر فاسق میگردد. شهادت باطل آشکار میشود و اعمال زشت و گفتار بهتان آمیز و گناه و طغیان و تجاوز علنی گردد و زنان نوازنده آلات طرب و موسیقی به دست گرفته و نوازندگی کنند. احکام دین را برای غیر دین بیاموزند و کار دنیا را بر آخرت مقدم دارند. در این هنگام اصبغ بن نباته بر خواست و عرض کرد یا امیرالمؤمنین دجال کیست؟ حضرت فرمودند: بدان که دجال، ضائدبن صید است و شقا وتمند کسی است که ادعای او را تصدیق کند و سعادتمند کسی است که او را تکذیب کند و در پیشانی او نوشته شده است« این کافر است» و هر شخصی با سواد و بی سواد آن را میخواند و او چشم راست ندارد و چشم دیگر او در پیشانی اوست.
خداوند او را در تلی معروف به «تل افیق» سه ساعت از روز جمعه برآمده به دست کسی که عیسی بن مریم (علیه السلام) پشت سر او نماز میگذارد (حضرت مهدی (علیه السلام)) میکشد.
منبع: مهدی موعود (علیه السلام) علی دوانی، صفحات 962 الی 966.
مواعظ جاوید
تبلیغات
معنای تبلیغاتتبلیغات، که همان شناساندن خوبیها و تشویق به انجام آن و ترسیم بدیها و نشان دادن راه گریز و منع از آن است، از اصول بسیار مهم اسلام عزیز است. این مسأله که نظام در اهداف خود جدی است و با هیچ کس شوخی ندارد و در صورت به خطر افتادن ارزشهای اسلامیبا هر کس در هر موقعیت قاطعانه برخورد مینماید، باید به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر برای تمام دست اندرکاران و مردم تبلیغ گردد. (1)
سلاح تبلیغات
ما باید در همهی امور هماهنگی را حفظ نماییم، مخصوصا هماهنگی در تبلیغات که از اهم امور است، باید بیشتر حفظ شود باید سعی کنید وحدت و هماهنگی را به صورتی حفظ نمایید که هر گونه تبلیغات سوء را از بین ببرید سلاح تبلیغات، برنده تر از کاربرد سلاح در میدانهای جنگ است؛ باید از اسلحهی تبلیغات دشمن بیشتر ترسید. (2)
امروز مخالفت همه جانبهی ابرقدرتهاست با این ملت در همهی مظاهر اسلامیاش و ما باید بیدار باشیم و توجه داشته باشیم. تبلیغات اینها برای ما ضررش بشتر از جنگهاست. (3)
مسألهی پر اهمیت
تبلیغات مسألهی است پر اهمیت و حساس، یعنی دنیا با تبلیغات حرکت میکند. آن قدری که دشمنان ما از حربهی تبلیغات استفاده میکنند، از طریق دیگری نمیکنند و ما هم باید به مسألهی تبلیغات بسیار اهمیت بدهیم و از همهی چیزهایی که هست، بیشتر به آن توجه کنیم. باید تبلیغات فرهنگی ما خصوصا در رادیو و تلویزیون بیشتر باشد.
... شما باید با تبلیغ فرهنگ اسلامی، به دروغ پراکنیهای صداهای خارجی پاسخ دهید. (4)
منابع:
1- صحیفهی نور، ج21، ص 113.
2- صحیفهی نور، ج16، ص 81.
3- صحیفهی نور، ج13، ص 157.
4- صحیفهی نور، ج17، ص 157.
در محضر ولایت
در دعاى وداع ماه مبارک رمضان - که دعاى چهلوپنجم صحیفهى سجادیه است - امام سجّاد علیهالصّلاةوالسّلام به ذات مقدّس ربوبى عرض مىکند: « انت الّذى فتحت لعبادک باباً الى عفوک»؛ تو آن کسى هستى که به روى بندگانت، درى به عفو خودت باز کردى. «و سمیته التوبة»؛ و اسم آن باب را باب توبه گذاشتى. «و جعلت على ذلک الباب دلیلا من وحیک لئلا یضلّوا عنه»؛ و یک راهنما هم از قرآن و وحى براى این در گذاشتى تا بندگان تو این در را گم نکنند. بعد از جملاتى مىفرماید: «فما عذر من اغفل دخول ذلک المنزل بعد فتح الباب و اقامة الدلیل»؛ انسان، دیگر عذرش چیست که از این درِ گشوده و از این مغفرت الهى، استفاده نکند! راه مغفرت الهى هم، استغفار - یعنى طلب مغفرت - است. از خدا باید مغفرت را بخواهید.منبع: بیانات مقام معظم رهبری در خطبههاى نماز جمعهى تهران
تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی متفاوت است... در تبادل فرهنگی، هدف باور کردن فرهنگ و کامل کردن فرهنگ ملی است. ولی در تهاجم فرهنگی، هدف ریشه کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملی است. در تبادل فرهنگی، ملت گیرنده فرهنگ، چیزهای مطبوع و دلنشین و خوب و مورد علاقه را میگیرد. مثلا ملت ما وقتی میرود به اقصی نقاط شرق آسیا و میبیند که مردم آنجا مردمیهستند دارای وجدان کار، علاقه مند، مشتاق به کار، وقت شناس، دارای نظم و انضباط، دارای محبت بین خود و دارای حسن ادب و احترام و این خصوصیات را از آنها بگیرد، خیلی خوب است در تهاجم فرهنگی چیزیهایی را که به ملت مورد تهاجم میدهند، خوب نیست و بد است. مثلا وقتی اروپاییها تهاجم فرهنگی را به کشور ما شروع کردند، روحیهی وقت شناسی ، شجاعت، خطر کردن در مسایل، تجسس و کنجکاوی علمیرا برای ما نیاوردند، نخواستند تا با تعلیمات و تبلیغات و پی گیری، ملت ایران یک ملت دارای وجدان کار و وجدان علمیبشود. آنها فقط بی بند و باری جنسی را وارد کشور ما کردند.... تبادل فرهنگی از طرف ماست ولی تهاجم فرهنگی از طرف دشمن انجام میگیرد تا فرهنگ خودی را ریشه کن کند.... تبادل فرهنگی هنگام قوت و توانایی یک ملت انجام میگیرد. ولی تهاجم فرهنگی در روزگار ضعف یک ملت به وقوع میپیوندد.
منبع: رهبر معظم انقلاب اسلامیدر دیدار با اعضای دانشکدهی صدا و سیمای جمهوری اسلامیایران، 15/ 9/ 70.
جایگاه مجلس خبرگان
ملت عزیز باید توجه داشته باشند که مجلس خبرگان، پایگاه و جایگاه بسیار رفیع و با عظمتی دارد در حساس ترین و خطرناک ترین لحظات زندگی ملت و نظام ما، این مجلس است که باید به داد ملت برسد، این منتخبان ملتند که باید در آن لحظه خطیر دین خودشان را به ملت ایفا کنند. (1)این مجلس محترم که مجمع گروهی از علماء بزرگ و مجتهدین و برجستگان درآگاهی و تعهد اسلامیو انقلابی است، حساسترین وظایف را در نظام جمهوری اسلامیبرعهده دارد و ضامن بقا و استمرار نظام اسلامیدر خطیر ترین لحظات است.(2)
از آنجا که جایگاه والای این مجلس معظم در حفظ تداوم و سلامت نظام اسلامیبرتر از همهی مجالس و مراکز تصمیم گیری در این نظام است، دشمنان اسلام و ایران سعی خود را بر این متمرکز کرده اند که با تبلغیات مسموم و شبه افکنیهای انبوه، ارادهی ملت را در برگزاری با شکوه انتخابات آن سست کنند و این مجلس را از پشتوانهی آراء مردم محروم سازند. (3)
شرکت در انتخابات مجلس خبرگان را مثل یک واجب شرعی، واجب و لازم بشمارید و تمام آحاد ملت که مشمول این شرایط هستند، در انتخابات شرکت کنند، تا دشمن بداند که جمهوری اسلامی، به برکت این جوانان و این ملت و به برکت پیروزیهایی که خدای متعال به او داده، همچنان با صلابت و قدرتمند ایستاده است.(4)
منابع:
1- حدیث ولایت، ج5، ص 154.
2- حدیث ولایت، ج5، ص 259.
3- بیانات مقام معظم رهبری 3/ 12/77.
4- حدیث ولایت، ج5، ص 232.
بسیج مردم و مسؤولان
دو بسیج عمده در این کشور لازم است:یک، بسیج مردم به خصوص جوانهاست. باید برای آماده سازی خود و احیای خود و احیای عزت کشور و ملت و برافراشته نگهداشتن پرچم اسلام بسیج بشوند؛ چون همهی مشکلات این کشور در سایهی اسلام و عمل به قوانین اسلام، حل خواهد شد.
جوانها خودسازی کنند –هم خودسازی علمی، هم خودسازی اخلاقی و معنوی و دینی، هم خود سازی جسمی- و روحیه و امید خود را برای دفاع از این کشور حفظ کنند که این سرمایهی بسیار بزرگی است؛ نقطهی مقابل آن چیزی است که دشمن مایل است در ایران اتفاق بیفتد.
مسؤولات هم باید بسیج دوم را تشکیل دهند؛ بسیج در راه خدمت. مسؤولان اجرایی کشور باید توانایی خود را در گشودن گرههای کار مردم نشان بدهند. باید مبارزه با چپاولگران مفسدان اقتصادی را – هرکجا لانه کرده باشند – به طور جدی دنبال کنند و سفرههای فساد اقتصادی را جمع کنند. امکانات به اندازه کافی در اختیار مسؤولان کشور هست برای این که بتوانند کارها را انجام بدهند؛ شرطش این است که کار را وجههی همت اصلی قرار بدهند. به مسایل اصلی کشور بپردازند.
... مسایل اصلی کشور، مسألهی اقتصادی و مسألهی علمیو ارتقای پایههای علمیدانشگاهها و همان جنبش نرم افزاری است همچنین مسألهی حفظ روحیه و فرهنگ دینی جوانهاست.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان 13/8/81.
شمیم هدایت
مواعظ استاد
سؤال: برای این که در نماز توجه و حضور قلب داشته باشیم، چه باید کرد؟جواب: بایدانشاءالله، با اطاعت خدا کم کم جهات ایمانی برای شما روشن شود، یعنی وجدان کنید که خدایی هست، نه این که فقط بشنوید. شنیدن تنها، چندان فایدهای ندارد.
سؤال: چگونه باید جهات ایمانی را وجدانی کرد؟
جواب: از طریق بندگی خدا، یعنی باید عبادت کرد. باید به دستگاه خدای اخلاص پیدا کرد و کاری را برای خدا انجام داد، حرف برای خدا زد، حرکت برای خدا کرد. در این صورت آنچه دیگران نمیفهمند، شما میفهمید.
سؤال: مراقبت در نماز یعنی چه؟
جواب: مراقبت در نماز این است که به اوقات نماز اهتمام ورزید. یک مراقبت و محاسبهای هم مال خود آدم است و آن این است که انسان در هر شبانه روز فکر کند که امروز از صبح که حرکت کرده ایم تا به حال که میخوابیم، چند کار خوب کرده ایم و چند کار بد کرده ایم، چقدر حقوق مردم را تضییع کرده ایم و چقدر حفظ کرده ایم. این مراقبت مربوط به انسان است. اساس، کار، کار خود شماست.
منبع: مواعظ استاد اخلاق حضرت آیت الله بهاءالدینی (رحمت الله علیه) ،برگرفته از کتاب سلوک معنوی
درسهایی از استاد شهید علامه مطهری رحمت الله علیه
احترام به همسر، رفتار متواضعانه با پدر و برخورد دوستانه با فرزندان، از ویژگیهای اخلاقی علامه شهید دکتر مطهری (رحمت الله علیه) است که بیایید چگونگی احترام به همسر، پدر و پسر را از استاد بیاموزیم.نامه به پسر:
فرزندعزیزم، نور چشم مکرم، آقای علی آقا مطهری و فقه الله لما یحب و یرضی
از خداوند متعال سلامت و موفقیت و حسن عاقبت تو را مسألت دارم. احوال ما عموما بحمدالله خوب است. غالبا ذکری ازشما هست. امیدوارم در امتحانهایت موفقیت کامل به دست آوری. فرزند عزیزم، دوستان و رفقایت، بالخصوص هم اتاقهایت را از طرف من سلام برسان. اگر با هم به تهران آمدید آنها را به منزل بیاور، موجب خوشحالی و مسرت ماست. در انتخاب دوست و رفیق فوق العاده دقیق باش که مار خوش خط و خال فراوان است، همچنین در مطالعه کتابهایی که بدستت میافتد.
بر اطلاعات اسلامیو انسانی ات بیفزا. اگر جلسات خوبی در تبریز هست شرکت کن. اگر کتابی ازاین دست لازم شد پیغام بده تا برایت بفرستم. حتی الامکان از تلاوت روزی یک حزب قرآن که فقط پنج دقیقه طول میکشد مظایقه نکن و ثوابش را هدیه روح مبارک حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بنما که موجب برکت عمر و موفقیت استانشاءالله ...
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته (1)
نامه به پدر:
روحی فداک از خداوند صحت و سلامتی وجود مقدس آن قبله گاهی و جمیع متعلقین را مسألت مینمایم. حالات اینجانبان هم بحمدالله خوب است و ملالی نیست. بنده هشت روز است که تهران آمده ام به همان منظوری که در عریضه سابقه تذکر دادم و البته اگر منبر طرف توجه واقع شود، اینجا از همه جا بهتر است، هر چند اینجا خیلی مدت لازم است و ابتدا مصادف با استفاده کم خواهد شد. امیدوارم از فضل الهی که بتوانیم استقامت کنم و لطف الهی شامل حال بشود و بالاخره طوری بشود که نتیجتا بنده ایام تحصیل بتوانم با رفاهیت تحصیل کنم و مانعی پیش نیاید. هدف اصلی بنده همان ادامه به تحصیل و تدریس در حوزه علمیه است و این را از هر جهت برای خودم اصلح میدانم. البته دعای شما هم همراه من خواهد بود. حالات اخوی هم بحمدالله خوب است و ظاهر این است که ایشان تا هشتم تیر تهران بمانند. خودشان این طور صلاح میدانند و میگویند که به محمد باقر گفته ام که مرتبا پست به پست کاغذ بنویسد و البته غفلت نکند. بنده هم قول میدهم هفتهای یک کاغذ بفرستم و شما هم زود به زود جواب بنویسید. خدمت والده و اخویها و همشیره و جمیع دوستان سلام برسانید و السلام.(2)
پی نوشتها:
1- مرتضی مطهری، 19، 2، 56.
2- مرتضی مطهری، 14 شعبان 70.
نکتههای ناب
تربیت حسینی
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: الا وان الإحابة تحت قبّته و الشفاء فی تربته؛ بدانید که اجابت دعا در زیر گنبد حرم او (امام حسین (سلام الله علیه)) و شفاء در تربت اوست. (1)حضرت امام صادق (سلام الله علیه) میفرمایند: حنکوا اولادکم بتربة الحسین (سلام الله علیه) فإنها امان؛ کام کودکانتان را با تربیت امام حسین (سلام الله علیه) بردارید زیرا موجب امنیت کودکان است. (2)
این امام همام در جایی دیگر میفرمایند: فی طین قبر الحسین الشفاء من کلّ داء و هو الدّواء الاکبر؛ شفای هر دردی در تربت مزار امام حسین (سلام الله علیه) است. و آن بزرگ ترین درمان است. (3)
حضرت امام رضا (سلام الله علیه) در این باره میفرمایند: کلّ طین حرام (اکله) کالمیته و الدّم... ما خلاطین قبر الحسین(سلام الله علیه) فإنّه و شفاء من کلّ داء؛ (خوردن) هر خاکی، مانند مردار و خون ... حرام است. غیر از تربت مزار حضرت امام حسین (سلام الله علیه) که دوای هر دردی است.(4)
پی نوشتها:
1- مستدرک الوسایل، ج 10، ص 335.
2- کامل الزیارات، ص 462.
3- وسایل الشیعه، ج 14، ص 524.
4- امالی طوسی، ص 319.
حقوق معلم بر شاگرد
حضرت امام سجاد (علیه السلام) میفرمایند: حق آموزگارت (برتو) این است که او را بزرگ شماری، و حرمت مجلس و محضر او را نگه داری و با دقت به سخنانش گوش بسپاری، و بدو روکنی، و صدای خود را بر روی او بلند نکنی، و هر گاه کسی از وی سؤالی کرد تو جواب ندهی تا او خود جواب دهد، و در محضر او با کسی صحبت نکنی، و در مجلس او زبان به غیبت کسی نگشایی، و...پس، هرگاه این حقوق را بجا آوری فرشتگان خدای عزو جل درباره ات گواهی دهند که تو بخاطر خداوند عز و جل نزد آن استاد رفتهای و دانش او را فراگرفته ایی نه برای حرف مردم.
منبع: من لایحضره الفقیه، ج2، ص620.
دل نوشته
در پناه مهربانی تو
فهیمه موحدیخدای من!
روح پاکی که تو با همه مهربانیات، آنگاه که من غرق در عدم بودم به من بخشیدی، از دنیا رنگ گرفته است؛ خسته و خاکآلود شده است. سخت بر قلبم سنگینی میکند غمبار امانتی که بر دوشم نهادی و من امانتدار خوبی برایت نبودهام؛ اکنون، شرمسار و سرافکنده، به تو باز میگردانم این آینه غبار گرفته را؛ یاریام کن تا از غبار گناه بتکانمش!
مرا ببخش
خدیجه پنجیخدایا! از کثرت گناه، پای آمدنم نیست به حریم تو.
چه بسیار مرا خواندهای و نیامدم، نواختی و گریختم، عهد بستی و شکستم!
من با تلی از گناهان کوچک و بزرگ آمدهام. نگاهم به بنبست رسیده، روزنهای نیست، نوری نیست. دستهایم، سرگردان آسمانها شدهاند.
هوای عصیان، ذره ذره وجودم را از هم میپاشد. دیگر در محدوده خودم نمیگنجم. بوته خاری شدهام رها در هر سو، خلیده در چشمهای جهان، رانده شده از تمام درها؛ نه جایی دارم برای آسودن، نه شانهای برای گریستن. شب در من مچاله شده است. همه از من گریزانند. بوی تند گناهانم، هوا را مسموم میکند. راهی نیست، جز جادههای روشن خانه تو. به قدمهایم قدرت بازگشت بده تا یکبار دیگر، سر بر دامان مهربانیات بگذارم.
کاش برگی زرد و خشکیده بودم بر دورترین شاخه هستی. اما لحظهای از قلمرو اطاعت تو، پا فراتر نمیگذاشتم! کاش رودخانهای بودم خروشان که هروله کنان، تمام جهان را به جستوجوی تو میآمدم!
کاش پرندهای بودم آشیان گزیده بر درختان دوردست، تا هر صبح و شام، به آوازی از تسبیح تو جان اهالی را زنده میکردم!
خدایا! مرا در زلال مهربانیات تطهیر کن!
بگذار پروانهوار، بر مدار روشن کرامتت بچرخم!
در من هزار هزار فانوس مغفرت روشن کن!
هزار پنجره از اشتیاق، به روی جانم باز کن!
کوتاهی دستانم را به بلندی ستارههای اجابت برسان.
زنگار برگیر از آیینه وجودم!
بر بدیهایم لباس عفو بپوشان!
بر عیبهایم پرده بپوشان!
به زانوانم توان ایستادن بده!
مرا کمال ببخش تا شایسته سجده فرشتگان گردم.
یاد ابرار
اسوه عارفان
آیت الله حاج سید علی آقا قاضی فرزند حاج سید حسین قاضی است. ایشان در سیزدهم ماه ذی الحجة الحرام سال 1282هـ.ق. در تبریز متولد ، بعد از بلوغ و رشد به تحصیل علوم ادبیه و دینیه مشغول گردید و مدتی در نزد پدر بزرگوار خود و میرزا موسی تبریزی و میرزا محمد علی قراچه داغی درس خواند.پدرایشان به علم تفسیر علاقه و رغبت خاص داشته است، چنانکه سید علی آقا خودش تصریح کرده که تفسیر کشاف را خدمت پدرش خوانده است. همچنین ایشان ادبیات عربی و فارسی را پیش شاعر نامیو دانشمند معروف میرزا محمد تقی تبریزی معروف به «حجة الاسلام» و متخلص به « نیر» خوانده و از ایشان اشعار زیادی به فارسی و عربی نقل میکرد و شعر طنز ایشان را که هزار بیت بود از بر کرده بود و میخواند.
ایشان در سال 1308هـ.ق. در سن 26 سالگی به نجف اشرف مشرف شد و تا آخر عمر آن جا را موطن اصلی خویش قرار داد.
آیت الله سید علی آقا قاضی از زمانی که وارد نجف اشرف شد، دیگر از آنجا به هیچ عنوان خارج نشد مگر یک بار برای زیارت مشهد مقدس حدود سال1330 هـ ق به ایران سفر کرد و بعد از زیارت به تهران بازگشت و مدت کوتاهی در شهرری در جوار شاه عبدالعظیم اقامت گزید.
پس از اقامت در نجف اشرف، تحصیلات حوزوی خود را نزد اساتیدی از جمله فاضل شربیانی، شیخ محمد مامقانی، شیخ فتح الله شریعت، آخوند خراسانی و... ادامه داد و سرانجام کوششهای خستگی ناپذیر مرحوم آیت الله قاضی در راه کسب علم، کمال و دانش، در سن 27 سالگی به ثمر نشست و این جوان بلند همت در عنفوان جوانی به درجه اجتهاد رسید.
آقا سیدهاشم حداد از شاگردان ایشان میگفت:
« مرحوم آقا (قاضی) یک عالمیبود که از جهت فقاهت بی نظیر بود. از جهت فهم روایت و حدیث بی نظیر بود. از جهت تفسیر و علوم قرآنی بی نظیر بود. از جهت ادبیات عرب و لغت و فصاحت بی نظیر بود، حتی از جهت تجوید و قرائت قرآن. و در مجالس فاتحهای که احیاناً حضور پیدا مینمود، کمتر قاری قرآن بود که جرأت خواندن در حضور وی را داشته باشد، چرا که اشکالهای تجویدی و نحوه قرائتشان را میگفت... »
ایشان از جوانی به دنبال تزکیه و تهذیب نفس و کسب معنویت و معارف بلند اسلام بود و در این راه چهل سال صبر و مجاهده کرد و چهل سال درد طلب و عشق، آرام و قرار و خواب و خوراک را از وی ربوده بود.
آیت الله قاضی طی سه دوره، اخلاق و عرفان اسلامیرا با کلام نافذ و عمل صالح خویش تدریس فرمودند و در هر دوره شاگردانی پرورش دادند که هر کدام از بزرگان وادی عرفان و اخلاق محسوب میشوند؛ و البته فقط نام تعدادی از آنها بر ما معلوم است و این که ایشان در حقیقت چه کسانی را تا قلههای بلند عرفان و معنویت بالا کشیده و شراب گوارای معرفت بر کامشان ریختند، برای ما به صورت کامل و دقیق آشکار نیست. اما به تعدادی از آنها که مبرز و شناخته شده هستند، اشاره میکنیم:
آیت الله شیخ محمد تقی آملی، آیت الله سید محمد حسین طباطبائی، آیت الله سید عبد الکریم کشمیری، آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب ،حاج سیدهاشم حداد(رحمت الله علیهم)،آیت الله العظمیبهجت(حفظه الله) و...
به هر حال آیت الله حاج سید علی آقا قاضی پس از سالها تدریس معارف بلند اسلامیو تربیت شاگردان الهی، در روز دوشنبه چهارم ماه ربیع الاول سال 1366 مطابق هفتم بهمن ماه در نجف اشرف وفات کرد و در وادی الاسلام نزد پدر خود دفن شد.
منبع: اسوه عارفان، حسن زاده - طیار مراغی
حکایتها و پندها
شیوهی در خواست
شخصی از انصار (مسلمین مدینه) به حضور امام حسین (علیه السلام) برای در خواست کمک مالی آمد و تقاضای کمک کرد. حضرت امام حسین(علیه السلام) فرمودند:ای برادر ، آبرو و شخصیت خود را از سؤال رو در رو، حفظ کن، در خواست خود را در نامهای بنویس، من به خواست خدا آنچه را که موجب شادی او است، انجام خواهم داد.مرد انصاری در نامهای نوشت: «ای حسین (علیه السلام) پانصد دینار به فلانی بدهکارم، و او اصرار میکند که طلبش را بپردازم با او صحبت کن تا وقتی که پول دار شدم، صبرکند.»
وقتی امام حسین (علیه السلام) نامه را خواندند به منزل تشریف بردند و کیسهای حاوی هزار دینار آوردند و به آن مرد انصاری دادند و فرموده: « با پانصد دینار، بدهی خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر، زندگی خود را سروسامان بده و حاجات خود را جز نزد سه نفر نگو:
1- دیندار ، 2- جوانمرد و 3- صاحب اصالت خانوادگی
چرا که در مورد آدم دیندار، دین نگهدار اوست (و مانع آن است که آبروی تو را ببرد.» و در مورد جوانمرد، او به خاطر جوانمردی حیا و شرم میکند و در مورد کسی که اصالت خانوادگی دارد، او به خاطر نیازت، آبروی تو را نمیریزد بلکه شخصیت تو را حفظ میکند و بدون بر آوردن حاجتت، رد نمیشود.
منبع: داستان دوستان، محمد محمدی اشتهاری، ج 2، ص 167 به نقل از نهج الشهاده ص 305.
حضرت مهدی (علیه السلام) و زنده نگه داشتن عاشورا
روز عاشورایی بود و موج سوگواران از هر سو به سوی کربلا در حرکت بودند . علامه بحرالعلوم (رحمت الله علیه) نیز به همراه گروهی از طلب به استقبال عزادارن حرکت کردند. به محلهی «طویرج» رسیدند، که دستهی سینه زنی و سبک سوگواریشان مشهور بود. هنگامیکه علامه و همراهانش به آنان رسیدند، ناگهان علامه بحرالعلوم (رحمت الله علیه) با آن کهولت سن و موقعیت اجتماعی و علمی، لباس خویش را به کناری نهاده ودر صف سینه زنان، با شوری وصف ناپذیر به سینه زدن پرداختند. پس از پایان سوگواری، یکی از خواص از ایشان پرسید: چه رویدادی پیش آمد که شما چنان دچار احساسات پاک و خالصانه شدید که آن گونه سر از پا نشناخته، لباس از تن در آورید و به سینه زنان پیوستید؟علامه بحرالعلوم (رحمت الله علیه) در جواب فرمودند: حقیقت آن است که با رسیدن به دستهی سوگواران، ناگاه چشمم به محبوب دلها، امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) افتاد و دیدم ایشان، با سرو پای برهنه در میان انبوه سینه زنان، در سوگ پدر والای خود حضرت امام حسین (علیه السلام) با چشمانی اشک بار به سر و سینه میزنند، به همین جهت آن منظره مرا به حالی انداخت که قرارم از کف رفت و در برابر کعبه مقصود و قبله موعود به سوگواری پرداختم.
منبع: عاشورا و انتظار، مسعود پور سید آقایی، صفحههای 27 و 28 به نقل از دیار یار، ج2، ص200.
معرفی کتاب
کتاب «حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دختری از آسمان»
مجموعه «حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دختری از آسمان» مشتمل بر گردآوری و تنظیم 91 پرسش پیرامون شخصیت والا و مقامات عالیهی حضرت سیدةالنساء العالمین، فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) از محضر آیت الله العظمیمظاهری (دامت برکاته) و پاسخهای معظم له میباشد.ابعادی که از حضرت فاطمهی زهراء (سلام الله علیها) در این اثر گرانمایه به آن پرداخته شده، عبارتند از:
1- خلقت و ولادت حضرت زهراء (سلام الله علیها)
2- اسامیو القاب حضرت زهراء (سلام الله علیها)
3- سیرهی فردی و اجتماعی حضرت زهراء (سلام الله علیها)
4- حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
5- حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و حضرت علی (سلام الله علیه)
6- حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بعد از پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)
7- حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و شیعیان
تدوین: علی (مهرداد) آقا شریفیان و عبدالرسول احمدیان
ناشر: انتشارات شهید محمد حسن فهمیده، 1385
کتاب « نگرشی موضوعی بر وصیت نامه سیاسی، الهی امام خمینی قدس سره الشریف»
وصیت نامهی حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه)، عصارهی همهی وصایایی است که در طول حیات پر برکت خویش برای امت بیان فرموده اند. این وصیت نامه، دستورالعمل تداوم انقلاب اسلامیو حفظ عزیزترین یادگار ایشان « نظام جمهوری اسلامیبر محور ولایت» است. وصیت نامهی امام راحل، چشمهی حکمتی است که از دل مصفا و الهی آن حضرت جوشیده و بر قلم مبارکشان جاری گردیده است تا حجتی دیگر بر تبیین سیرهی عملی آن برگوار باشد و راه را پیشاپیش، بر همهی شبهات و تردیدها و القائات خناسان مسدود کند. این مجموعه که بر اساس نیاز و ضرورتهای موجود، گردآوری و تنظیم شده است، شامل مطالب و موضوعاتی است که استفاده از وصیت نامه را برای علاقه مندان افکار و اندیشهی امام راحل، سهل و آسان مینماید. مطالب وموضوعاتی که در این مجموعه گردآوری شده، عبارتند از:سیری در وصیت نامه: در این قسمت خوانندگان با موضوعات کلی مورد نظر امام ارحل آشنا میشوند.
نمونهای از دستخط مبارک حضرت امام (خمینی قدس سره الشریف) به همراه متن کامل تایپی آن.
توضیح واژگان وصیت نامه تحت عنوان تعلیقات که مشتمل بر شرح مختصر بعضی از اصطلاحات و علایمیاست که امام راحل در وصیت نامهی گهر بارشان به کار برده اند.
وصیت نامه به صورت موضوعی به همراه فهرستهای راهنما
عناوین کلی و موضوعاتی که از متن وصیت نامه در 6 فصل تنظیم شده است عبارتنداز: موضوعات اعتقادی (معارف اسلامی) سیاسی و تاریخی، تعلیم و تربیت، اجتماعی و فرهنگی، موضوعاتی در زمینهی مسایل اقتصادی و مدیریت و موضوعاتی در مورد مسایل دفاعی و نظامی(جنگ و جهاد)
کلمات قصار و جملات برگزیدهی کوتاهی از وصیت نامهی الهی، سیاسی امام راحل.
فهرست راهنما: که شامل فهرست الفبای موضوعات، اعلام و اماکن است.
تهیه و تنظیم و ناشر: مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمت الله علیه)
کتاب «عاشورا، خروش بیداری»
این کتاب گرانمایه نتیجهی تلاشهای مستمری در بیان آسیبها، عبرتها، شبههها و ریزشها و رویشها در حادثهی عظیم عاشورا است.مؤلف در فصل اول کتاب به « آسیب شناسی اجتماعی جامعهی اسلامیدر عصر امام حسین (علیه¬السلام) پرداخته و در فصل دوم مبحث «ریزشها و رویشهای اجتماعی در تاریخ صدر اسلام» را مورد بررسی قرار داده و تا حدی به معرفی جلوهها و علل رویشهای اجتماعی در تاریخ صدر اسلام با تکیه بر سیرهی علوی و حسینی پرداخته و در پایان این فصل با نگاهی به سیرهی افتخار آفرین حسینی، تأملی بر«جریان شناسی تاریخ کربلا» نموده است.
فصل سوم کتاب، اختصاص به « عبرتها و درسهای ماندار و حماسهی عظیم عاشورا» دارد و در فصل چهارم نیز با تأکید بر استراتژی جنگ روانی و تبلیغی دشمنان اسلام به ویژه در دههی اخیر به مبحث « شبهه شناسی در قیام عاشورا»، پرداخته شده و هفت شبههی مطرح شده در دوران اخیر را پاسخ داده است.
مؤلف: نوروز اکبری زادگان
ناشر: نشر شیهد حسین فهمیده و کنگره سرداران و 23 هزار شهید استان اصفهان
احکام
احکام غسل
غسل بر دو نوع است1- ترتیبی: در غسل ترتیبی باید به نیت غسل، اول سرو گردن، بعد طرف راست و بعد طرف چپ بدن را بشوید.
2- ارتماسی: در غسل ارتماسی اگر به نیت غسل ارتماسی بتدریج در آب فرو رود تا تمام بدن زیر آب رود، غسل او صحیح است و احتیاط آن است که یک دفعه زیر آب رود.
مواردی که غسل باطل میگردد عبارتند از:
1- در غسل ترتیبی اگر عمدا یا از روی فراموشی یا به واسطهی ندانستن مساله، ترتیب را مراعات نکند، غسل او باطل است.
2- درغسل ارتماسی اگر بعد از غسل بفهمد به مقداری از بدن آب نرسیده چه جای آن را بداند یا نداند، باید دوباره غسل کند.
3- اگر در غسل به اندازهی سرمویی از بدن نشسته بماند، غسل باطل است.
4- کسی که قصد دارد پول حمامیرا ندهد یا بدون این که بداند حمامیراضی است، بخواهد نسیه بگذارد، اگر چه بعد حمامیرا راضی کند، غسل او باطل است.
تفاوت غسل ترتیبی و ارتماسی:
1- در غسل ارتماسی باید تمام بدن پاک باشد اما در ترتیبی اگر نجس باشد و هر قسمتی را قبل از غسل، آب بکشد غسل او صحیح است.
2- در غسل ارتماسی باید بین آن فاصله نباشد ولی در غسل ترتیبی اشکالی ندارد.
تذکرات:
1- اگر کسی شک کند که غسل کرده یا نه، باید غسل کند.
2- اگر کسی شک کند غسل او صحیح بوده یا نه، لازم نیست دوباره غسل کند.
منبع: آموزش فقه، حسین فلاح زاده
دعای روز بیست و ششم
اَللّهُمَّ اجْعَلْ سَعْیى فیهِ مَشْکُورا وَذَنْبى فیهِ مَغْفُورا وَعَمَلى فیهِ مَقْبُولاً وَعَیْبى فیهِ مَسْتُوراً یا اَسْمَعَ السّامِعینَ
خدایا قرار ده کوششم را در این ماه مورد سپاس و تقدیر و گناهم را در آن آمرزیده و عملم را در آن پذیرفته و عیبم را در آن پوشید اى شنواترین شنوایان
زلال وحی
تفسیر (( بسم الله الرحمن الرحیم))- قسمت اولدر قرآن مکتوب از همان آغاز که قرآن به کتابت درآمده است در اول هر سورهاى باستثناى - سوره برائت -بسم الله الرحمن الرحیم است؛یعنى سوره با بسم الله آغاز مىشود. ولى دیر زمانى است که بین شیعه و سنى بر سر اینکه آیا این آیه جزء هر سوره استیا نه، اختلاف عظیمى وجود دارد. اهل تسنن آن را جزء هیچ سورهاى نمىدانند و شروع هر سوره را با بسمالله از قبیل شروع هر کار دیگر با بسمالله مىشمارند که بسمالله جزء آن کار نیست; بلکه در عمل گاهى سورهها را بدون بسمالله آغاز مىکنند. در نماز حمد و یا هر سورهاى را که احیانا بخواهند بعد از حمد بخوانند بدون بسمالله مىخوانند.
شیعه به پیروى از ائمه اطهار علیهم السلام بشدت با این مسئله مخالفت دارند، تا آنجا که ائمه اطهار فرمودهاند خداى بکشد کسانى را که بزرگترین آیه از آیات قرآن را از قرآن حذف کردهاند. اگر بسم الله را از اول سورهها برداریم دیگر این آیه را ما در قرآن نداریم جز در سوره نمل که آنهم در ضمن نقل قولى است که قرآن از ملکه سبا مىکند، که هنگامیکه نامه سلیمان را قرائت کرد گفت: انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم. این نامه را سلیمان است و اینگونه آغاز مىگردد: بسم الله ... الى آخر
در هر حال شیعه آن را مسلم جزء قرآن مىداند، نه اینکه آن را جداى از قرآن محسوب مىکند و مانند آنکه در آغاز هر امرى، بسم الله را مىافزاید، و در قرائت قرآن هم این آیه را از خارج بر آن اضافه کند.
آغاز کارها به نام خدا
توجه دارید که آیه مورد بحث روى هم یک جار و مجرور است و یک جمله تمام نیست. متعلق این جار و مجرور محذوف است. مفسرین در اینکه متعلق محذوف آن چیست نظرهاى گوناگون دادهاند، از جمله، «استعین» (یارى مىطلبیم) - «ابتداء» (ابتدا مىکنم) و «اسم» (نشانه و علامت مىنهیم)، که احتمال اخیر قوىتر بنظر مىرسد.
در نامگذارىها، هدفها و انگیزهها مختلف است، گاهى شخص مؤسسهاى را بنام فردى نام مىگذارد، بمنظور هدفى مادى که مىتواند در سایه این نام بآن غرض نائل گردد. و یا چنانکه معمول است مولود جدید را بنام شخصى که در گذشته مورد علاقه بوده مىنامند و مىخواهند با این نامگذارى شخص مورد نظر، حیاتى جدید یافته و به بقاء این نام زنده بماند.
ولى اینکه به بشر دستور داده شده است که کارهایش را بنام خدا بنامد، روى چه انگیزهاى مىتواند باشد؟ براى این است که کارهاى انسان جنبه قدس و عبادت پیدا کند و بنام او برکتیابد.
انسان که احساس فطرى از خداوند دارد و او را به عنوان یک موجود قدوس و منبع خیرات مىشناسد، وقتى کارش را بنام او نامید معنایش این استکه در سایه قدس و شرافت و کرامت او، این عمل نیز مقدس گردد.
و چون آغاز کردن به نام کسى مفهومش این استکه او را موجودى قدوس و منزه از جمیع نقصها و سرچشمه کمالات داسنته، و مىخواهد که عملش را با انتساب به او برکتبخشد; لذا کارها را بنام هیچکس حتى نام پیغمبر، نمىتوان آغز کرد و این است معنى تسبیح نام الله که در اول سوره اعلى به آن دستور داده شده است.
تعبیر «یسبح لله» و یا «سبح لله» و یا «سبحان الله» تسبیح براى خداوند و یا تسبیح خداوند مکرر در قرآن آمده است ولى تسبیح نام الله در قرآن تنها در اول سوره اعلى است که مىفرماید: سبح اسم ربک الاعلى; تسبیح کن نام پروردگار بزرگت را.
بنظر مىرسد که بهترین نظریه در اینجا نظر صاحب المیزان است که مىفرماید معنى تسبیح نام خدا اینستکه آنجا که مقام تقدیس و تکریم است نام مخلوق در ردیف نام الله قرار نگیرد و یا در حائى که نام الله باید برده شود، نام موجود دیگرى بمیان نیاید. یعنى نه با نام خدا نام دیگرى را و نه بجاى نام خدا نام دیگرى را، که هر دو شرک است. اخیرا در میان گروهى که دم از مبارزه با شرک مىزنند عملى رایجشده که خود از مظاهر شرک است. بجاى اینکه کارها را به نام خدا بنامند و بنام او آغاز کنند، مىگویند: بنام خلق! اگر قرار شود که نام پیغمبر را در کنار نام خدا قرار دادن شرک باشد، پس اگر بنام خلق هم آغاز کنیم جانشین براى خدا ساختن است و این دستور قرآن است که نام خدا همواره تسبیح گردد و کارهاى بشر بنام او نامیده شود; و نه بنام دیگرى. و بدین وسیله اعمال او قداستیافته و در سایه او تبرک جوید.
الله
الله یکى از نامهاى خداست. نامگذارىهائى که براى افراد و یا اشیاء مىکنند گاهى از نوع علامت است و گاهى از نوع وصف.
در قسم اول گرچه اسماء خودشان داراى معانى هستند ولى معناى آنها منظور نظر نگردیده; بلکه تنها براى تشخیص و بازشناسى این اسم گذاشته شده است و لذا حکم یک علامت را بیشتر ندارد. چه بسا در اینگونه موارد معناى نام علاوه بر اینکه حکایتگر اوصاف صاحب نام نیست، ممکن است ضد آنهم باشد مثل آنکه نام غلامان سیاه را کافور مىنهادند! (بر عکس نهند نام زنگى کافور)
در قسم دوم نام، حکایتگر شانى از شئون صاحب نام است و صفتى از صفات او را بیان مىکند.
پروردگار متعال نامى که صرفا جنبه علامت داشته باشد، ندارد و تمام نامهاى او، نمایانگر حقیقتى از حقایق ذات مقدس او است.
در قرآن کریم در حدود صد اسم براى خداوند آمده است که در واقع صد صفت است که نمونه آنها را در همین سوره ملاحظه مىنمائید:الله، رحمن، رحیم، مالک یوم الدین، ولى هیچکدام جامعیتى را که این نام دارد، ندارند; چون آنها هر کدام یکى از کمالات او را نشان مىدهند ولى این نام، نمایانگر ذات مستجمع جمع صفات کمالیه است.
کلمه الله در اصل الاله بوده است و همزه بخاطر کثرت استعمال حذف گردیده است.
درباره ریشه لغت الله چند نظر وجود دارد بعضى گفتهاند این کلمه از اله مشتق است و بعضى دیگر گفتهاند که از وله گرفته شده است و اله فعال بمعناى مفعول است مانند کتاب بمعناى مکتوب.
اگر از اله مشتق شده باشد یعنى ذات شایسته پرستش که کامل از جمیع جهات است. چون موجودى که خودش مخلوق دیگرى است و یا داراى نقص است؛ شایسته پرستش نخواهد بود، پس همینکه گفته مىشود الاله یعنى آن ذاتى که بگونهایست که او را باید پرستش کرد و قهرا این معانى در این کلمه نهفته است، ذات مستجمع جمیع کمالیه و مبرا از هر گونه سلب و نقص.
و اگر از وله مشتق شده باشد، وله یعنى تحیر، واله یعنى حیران و یا بمعنى عاشق و شیدا است و از این جهتخداوند را الله گفتهاند که عقلها در مقابل ذات مقدسش حیران و یا متوجه و عاشق او و پناهنده به اویند.
سیبویه، از ائمه علماى صرف و نحو ادبیات عرب است و در اواخر قرن دوم و اوائل قرن سوم هجرى زندگى مىکرده است. وى که در فن خودش نبوغ داشته و کتابش را که با الکتاب معروف است در این فن نظیر منطق ارسطو در منطق و مجسطى بطلمیوس در علم هیئت، شمردهاند و سخنش در ادب عربى سند محسوب مىگردد و از طرفداران این نظر است که ریشه کلمه الله «وله» به معناى حیرت در مقابل عظمت و یا وله و عشق است:
مثنوى مولوى نظر او را نقل کرده و مىگوید.
معنى الله گفت آن سیبویه یولهون فى الحوائج هم لدیه
گفت الهنا فى حوائجنا الیک و التمسناها و جدناها لدیک
مولوى آن حالتى را یاد آورى مىکند که انسان دردى پیدا کرده و بیچاره گشته و بىاختیار بسوى نقطهاى روى مىآورد وپناهنده مىشود، او « الله» است!!
صد هزاران عاقل اندر وقت درد جمله نالان پیش آن دیان فرد
بلکه جمله ماهیان در موجها جمله پرندگان در اوجها
بلکه جمله موجها بازیکنان ذوق و شوقش را عیاناندر عیان
تنها انسانها نیستند که در وقت نیاز بسوى او روى مىآورند؛ماهىهاى دریا در میان امواج و پرندگان در اوج آسمانها; بلکه همان موجهاى بیجان هم نالان در پیش الله هستند!!
و احتمال قوى دارد که اله و وله دو لهجه از یک لغتباشد، یعنى اول وله بوده و بعد آنرا بصورت اله استعمال کردهاند; و وقتى آنرا بصورت اله تلفظ نمودند معنى پرستش هم پیدا کرده است؛ بنابراین معنى الله چنین مىشود: آن ذاتى که همه موجودات; ناآگاهانه واله او هستند و او تنها حقیقتى است که شایستگى پرستش دارد.
ترجمه الله
مىتوان گفت که در فارسى لغتى مترادف کلمه الله که بشود جاى آن گذارد نداریم، و هیچکدام رساننده تمام معنى الله نیستند. زیرا اگر بجاى الله «خدا» بگذاریم رسا نخواهد بود، چون خدا مخفف « خودآى» است و رساننده تعبیرى است که فیلسوفان مىکنند، یعنى « واجب الوجود» و یا شاید به کلمه غنى که در قرآن آمده است نزدیکتر باشد تا به الله. و اگر خداوند استعمال شود باز رسا نخواهد بود زیرا خداوند یعنى صاحب، و اگر چه الله خداوند هم هست ولى مرادف با خداوند نیت; خداوند یک شان از شئون الله است.
منبع: آشنایى با قرآن ، استادشهید مرتضى مطهرى، جلد دوم
کلام نور
اوقات فراغتقال الامام علی (علیه السلام): ما احق الإنسانانتکون له ساعة لا یشغله عنها شاغل، یحاسب فیها نفسه فینظر فیما اکتسب لها و علیها فی لیلها و نهارها؛
چقدر شایسته است که انسان در ساعتی از زندگی خود از مشغولیتهای زندگی چشم بپوشد و به حساب نفس خود برسد و درآنچه که در روز و شب خود به دست آورده و یا از کف داده، اندیشه نماید. (1)
قال الامام زین العابدین (علیه السلام): اللهم... فان قدرت لنا فراغا من شغل فاجعله فراغ سلامة لا تدرکنا فیه تبعة، و لاتلحقنا فیه سئمة، حتی ینصرف عنا کتاب السیئات بصحیفة خالیه من ذکر سیئاتنا و یتولی کتاب الحسنات عنا مسرورین بما کتبوا من حسناتنا؛
خداوندا! ... اگر برای ما فراغتی از کارهای دنیا مقدر فرموده ای، پس آن را فرصتی همراه با سلامتی قرار ده که در آن، رنجی حاصل نشود و ملامتی به وجود نیاید، تا این که فرشتگانی که به پشت گناهان ما مأمورند، با صحیفهای خالی از گناه ازپیش ما بروند و فرشتگان مأمور به ثبت نیکیها خوشحال از اعمالی که از ما نوشته اند از نزد ما برگردند. (2)
قال الامام الصادق (علیه السلام): اف للرجل المسلمانلا یفرغ نفسه فی الاسبوع یوم الجمعة لا مردینه فیسأل عنه؛
اف برمسلمانی که برای کار دین خویش و پرس و جو دربارهی آن، (دست کم) روزجمعهی هر هفته خود را، از کارهای دیگر فارغ نمیسازد. (3)
پی نوشت :
1- غررالحکم، ح4749.
2- صحیفهی سجادیه، دعای 11.
3- خصال شیخ صدوق، ص 393.
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):انالله و ملائکته حتی النملة فی حجرها و حتی الحوت فی البحر یصلحون علی معلم الناس الخیر؛(1)
خدا و فرشتگان حتی مورچه در لانه اش و ماهی در دریا بر کسی که به مردم خیر و نیکی میآموزد، درود میفرستند.
قال الامام علی (علیه السلام): قم مجلسک لأبیک و معلمک وانکنت أمیرا؛(2)
به احترام پدر و معلمت از جای برخیز، گرچه فرمانروا باشی.
قال الامام السجاد (علیه السلام):حق سائسک بالعلم، التعظیم له و التوقیر لمجلسه و حسن الاستماع إلیه؛ (3)
حق استاد تو این است که بزرگش داری و محضرش را محترم شماری و با دقت به سخنانش گوش سپاری.
قال الامام الباقر(علیه السلام):زکاة العلم أن تعلمه عباد الله؛ (4)
زکات دانش، آموختن به بندگان خداست.
قال الامام الصادق (علیه السلام): تواضعوا لمن طلبتم منه العلم(5)
در پیشگاه کسی که از او دانش میآموزید، فروتن باشید.
پی نوشت :
1- کنزالعمال، ج10، ص 145.
2- غررالحکم، ح 2341
3- من لا یحضرالفقیه، ج2، ص 620.
4- اصول کافی، ج1، ص 41.
5- اصول کافی، ج1، ص 36.
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: خشم ایمان را تباه میکند همان گونه که سرکه عسل را. (1)
حضرت امام علی(علیه السلام) میفرمایند: قویترین مردم کسی است که با بردباری بر خشم خود چیره شود. (2)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) میفرمایند: هیچ جرعهای سرنکشیدم که نزد من خوشتر از جرعهی خشمیباشد که با آن طرف مقابل را کیفر ندهم. (3)
حضرت امام باقر (علیه السلام) میفرمایند: هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز قیامت از گناهان او در گذرد. (4)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: هر که خشم خود را نگه دارد، خداوند عیب او را بپوشاند. (5)
حضرت امام کاظم (علیه السلام) میفرمایند:کسی که از بدی دیدن به خشم نیاید، از خوبی سپاسگذار نیست.(6)
حضرت امامهادی (علیه السلام) میفرمایند: خشم گرفتن بر کسی که در اختیار توست، پستی است. (7)
پی نوشت :
1- بحارالانوار، ج73، ص 268.
2- غررالحکم، ح 8756.
3- اصول کافی، ج2، ص 109.
4- ثواب العمال، ص 161.
5- اصول کافی، ج2، ص 109.
6- بحارالانوار، ج73، ص 264.
7- اعلام الدین، ص 311.
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اتقوا دعوة المظلوم؛ فانها تحمل علی الغمام، یقول الله: و عزتی و جلالی لا نصرنک و لو بعد حین؛
از دعای ستمدیده بترسید: زیرا چنین دعایی بر ابرها سوار است؛ خداوند میفرماید: به عزت و جلالم سوگند که تو را یاری میرسانم، گرچه بعد از مدتی. (1)
قال الامام علی (علیه السلام): راکتب الظلم یکبو به مرکبه؛
کسی که بر مرکب ظلم سوار شود، مرکبش او را سرنگون میکند. (2)
قال الامام علی (علیه السلام): الظلم فی الدنیا بوار، و فی الاخرة دمار؛
ستمگری در دنیاا مایهی نابودی و در آخرت موجب هلاکت است. (3)
قال الامام الصادق (علیه السلام):العامل بالظلم و امعین له والراضی به شرکاء ثلاثتهم؛
ستمگر و یاری دهندهی او و کسی که به ستم او راضی باشد هر سه در ستم شریکند. (4)
پی نوشت :
1- کنزالعمال، ح 7600.
2- غررالحکم، ح 3448.
3- غررالحکم، ح 1707.
4- اصول کافی، ج2، ص 333.
حکمتهای شگرف
حکمت 301نهج البلاغه : احتیاط در فرستادن پیکها و نامهها(اجتماعى، سیاسى)قَالَ الامام علیٌ[علیه السلام] رَسُولُکَ تَرْجُمَانُ عَقْلِکَ وَ کِتَابُکَ أَبْلَغُ مَا یَنْطِقُ عَنْکَ .
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: فرستاده تو بیانگر میزان عقل تو ، و نامه تو گویاترین سخنگوى تو است!.
حکمت 302 : نیاز انسان به دعا(معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَا الْمُبْتَلَى الَّذِى قَدِ اشْتَدَّ بِهِ الْبَلَاءُ بِأَحْوَجَ إِلَى الدُّعَاءِ الَّذِى لَا یَأْمَنُ الْبَلَاءَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: آن کس که به شدت گرفتار دردى است نیازش به دعا بیشتر از تندرستى است که از بلا در امان است، نمى باشد.
حکمت 303: ارزش دنیا دوستى(اخلاقى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] النَّاسُ أَبْنَاءُ الدُّنْیَا وَ لَا یُلَامُ الرَّجُلُ عَلَى حُبِّ أُمِّهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: مردم فرزندان دنیا هستند و هیچ کس را بر دوستى مادرش نمى توان سرزنش کرد.
حکمت 304 : ضرورت پاسخ دادن به درخواستها(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ فَمَنْ مَنَعَهُ فَقَدْ مَنَعَ اللَّهَ وَ مَنْ أَعْطَاهُ فَقَدْ أَعْطَى اللَّهَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: نیازمندى که به تو روى آورده فرستادة خداست ، کسى که از یارى او دریغ کند، از خدا دریغ کرده، و آن کس که به او بخشش کند، به خدا بخشیده است.
حکمت 305 : غیرتمندى و ترک زنا(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَا زَنَى غَیُورٌ قَطُّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: غیرتمند هرگز زنا نمى کند.
حکمت 306 : نگهدارندگى أجل(اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] کَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اجل ، نگهبان خوبى است .
حکمت 307: مشکل مال غارت شده(اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] یَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّکْلِ وَ لَا یَنَامُ عَلَى الْحَرَبِ .
قال الرضى و معنى ذلک أنه یصبر على قتل الأولاد و لا یصبر على سلب الأموال .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: آدم داغدار مى خوابد، اما کسى که مالش غارت شده نمى خوابد.
سید رضی میگوید: (معناى سخن امام علی علیه السلام، این است که انسان بر کشته شدن فرزندان بردبارى مى کند اما در غارت ربوده شدن اموال بردبار نیست).
حکمت : 308: ره آورد دوستى پدران(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَوَدَّةُ الْآبَاءِ قَرَابَةٌ بَیْنَ الْأَبْنَاءِ وَ الْقَرَابَةُ إِلَى الْمَوَدَّةِ أَحْوَجُ مِنَ الْمَوَدَّةِ إِلَى الْقَرَابَةِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: دوستى میان پدران ، سبب خویشاوندى فرزندان است. خویشاوندى به دوستى نیازمندتر است از دوستى به خویشاوندی.
حکمت 309: ارزش گمان مؤمن(اخلاقى، معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: از گمان مؤمنان بپرهیزید که خدا حق را بر زبان آنان قرار داده است.
حکمت 310: ضرورت اطمینان به وعدههاى الهی (اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا یَصْدُقُ إِیمَانُ عَبْدٍ حَتَّى یَکُونَ بِمَا فِى یَدِ اللَّهِ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِى یَدِهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: ایمان بنده درست نباشد جز آن که اعتماد او به آنچه در دست خداست بیشتر از آن باشد که در دست اوست.
حکمت 311: نفرین امام [علیه السلام](اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِأَنَسِ بْنِ مَالِکٍ وَ قَدْ کَانَ بَعَثَهُ إِلَى طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرِ لَمَّا جَاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ یُذَکِّرُهُمَا شَیْئاً مِمَّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فِى مَعْنَاهُمَا فَلَوَى عَنْ ذَلِکَ فَرَجَعَ إِلَیْهِ فَقَالَ إِنِّى أُنْسِیتُ ذَلِکَ الْأَمْرَ فَقَالَ ع إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فَضَرَبَکَ اللَّهُ بِهَا بَیْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِیهَا الْعِمَامَةُ .
قال الرضى یعنى البرص فأصاب أنسا هذا الداء فیما بعد فى وجهه فکان لا یرى إلا مبرقعا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (حضرت علی علیه السلام چون به شهر بصره رسیدند خواستند انس بن مالک را به سو طلحه و زبیر بفرستد تا آنچه از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارة آنان شنیده ، یادشان آورد، أنس، سرباز زد و گفت من آن سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را فراموش کردم، حضرت فرمودند)
اگر دروغ مى گویى خداوند تو را به بیمارى بُرُص (سفیدى روشن) دچار کند که عمامه آن را نپوشاند، پس از نفرین امام علیه السلام، أنس به بیمار برص در سر و صورت دچار شد ، که همواره نقاب مى زد.
حکمت 312: روانشناسى عبادات(علمى، عبادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ.
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: دلها را روى آوردن و نشاط ، و پُشت کردن و فرارى است؛ پس آنگاه که نشاط دارند آن را بر انجام مستحبات وا دارید ، و آنگاه که پُشت کرده بى نشاط است، به انجام واجبات قناعت کنید.
منبع: نهج البلاغه
عزیزآل یاسین
آثار ارزشمند خواندن دعای عهدتجدید عهد با امام زمان(علیه السلام) پاداش و آثار ارزشمندی برای مؤمنین دارد که به سه مورد اشاره میشود:
اول: آن که در ثواب و اجر مانند آن است که در خدمت ایشان حاضر باشی و در آنچه فرموده باشند، اطاعت و نصرت آنان را کرده باشی.
دوم: آن که تجدید عهد موجب اثبات، کمال، اخلاص و ایمان میشود.
سوم: آن که موجب توجه خاص و نظر آن حضرت نسبت به بنده میگردد.
مرحوم علامه مجلسی (رحمت الله علیه) دعای عهد را در دو کتاب خود از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند و قبل از نقل متن دعا، فضیلتی را از آن حضرت برای خوانندهی این دعا ذکر میکند. (1)
« هرکس چهل صبح این عهد را بخواند از یاران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدا او را از قبر بیرون میآورد که خدمت آن حضرت باشد و حق تعالی به هر کلمهی آن هزار حسنه به او کرامت فرماید، و هزار گناه او را محو کند و آن دعای عهد این است: اللهم رب النور العظیم...»(2)
عالمان ربانی به پیروی از این حدیث، خواندن این دعا را در سیره عبادی خود قرار داده اند و هر صبح جزء تعقیبات دائمینماز صبح آنهاست. چنان چه حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) این گونه بودند و در اواخر عمر شریفشان به یکی از نزدیکانشان مرتب میفرمودند: « صبحها سعی کن این دعا «دعای عهد» را بخوانی چون در سرنوشت (عاقبت به خیری) دخالت دارد.»
پی نوشت :
1- فوزاکبر، محمدباقر فقیه ایمانی، فصل دهم، ص 93.
2- بحارالانوار، ج99، ص 11 و زاد المعاد، ص 498.
مواعظ جاوید
پیامبر رحمتپیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) برای این که مردم تربیت میشدند، غصه میخورد به طوری که خدای تبارک و تعالی او را تسلیت میداد، در مشقت بود. خدای متعال به او خطاب میکند که ما قرآن را نفرستادیم که تو در مشقت باشی . و برای ملتها از پدر برای اولادش_ از پدر مهربان بر ملتهای عالم او_ بیشتر غصه میخورد، و کافرها را وقتی که میدید، اینها به مجرای طبیعی انسانی نمیآمدند، برای آنها متأسف بود. (1)
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) همان طوری که برای مؤمنین رحمت و دلسوز بود، برای کفار هم بود.
... دعوتش برای این بود که این اشخاص کافر را نجات بدهد. آن اشخاص عاصی را.
خدای تبارک و تعالی به ایشان خطاب میفرماید که: « مثل این که میخواهی خودت را بکشی برای اینها که اینها ایمان نمیآورند.(2)
بسیار متأثر بود که چرا اینها ایمان نمیآورند و چرا نجات پیدا نمیکند... همان طوری که با مؤمنین سر صلح و صفا داشت با دیگران هم داشت. مگر آنهائی که یک غدهی سرطانی بودند که باید کنده بشوند از جامعه، باید کنار بروند.(3)
پیامبر اعظم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با یک دست قرآن را داشت و با دست دیگر شمشیر، شمشیر را برای سرکوبی جنایتکاران و قرآن را برای هدایت؛ آنها که قابل هدایت بودند. قرآن راهنمای آنها بود و آنهایی که هدایت نمیشدند و توطئه گر بودند. شمشیر برای آنها بود. (4)
منابع:
1- بیانات امام راحل در دیدار با مسؤولین کشور 23/ 10/ 60.
2- سورهی شعرا، آیهی 3.
3- صحیفهی نور، ج7، ص 259.
4- صحیفهی نور، ج8، ص 269.
مادامیکه ملت ایران همان قدرت اول را که قدرت معنوی بود و با الله اکبر پیش برد، مادامیکه این حفظ بشود شما بیمه هستید؛ بیمهی الهی هستید. خدا نکند کسانی که میخواهند شما را مأیوس بکنند، در شیطنتشان پیروز بشوند و شما را از آن حالی که در اول انقلاب داشتید منحرف کنند، که آن روز، روزی است که خدای تبارک و تعالی عنایتش را خدای نخواسته ازشما بر میدارد و شما به همان حالها میافتید. شما نهضت را برای شکم نکردید، شما نهضت نکردید برای این که مقامیپیدا بکنید. شما آرزوی شهادت نمیکنید به این که به مثلا فرش و نوایی برسید.
این حال را که حالی است الهی حفظ کنید، و مادامیکه این حفظ بشود شما پیروز هستید و من وعدهی پیروزی به مشا میدهم. خدای تبارک و تعا لی وعده پیروزی به شما داده است: «ان تنصر الله ینصرکم»
اقدامتان را ثابت نگه دارید و مشتهای گره کرده را که مشتهای الهی است حفظ کنید، و از هیچ ابر قدرتی نترسید، و از هیچ تبلیغاتی، داخلی و خارجی هیچ خوفی نداشته باشید. ما راه خودمان را میرویم و آن راه خداست.
منبع: صحیفهی امام، ج12، ص 381 – 380.
در محضر ولایت
برکات ماه مبارک رمضانبه برکت ماه رمضان، براى مسلمان فرصتى پیش مىآید که باید از آن در جهت تقویت حیات معنوی و نشاط مادّىِ خود استفاده کند. یکى از درسهاى بزرگ ماه رمضان که در خلال دعا و روزه و تلاوت قرآن در این ماه باید آن را فرا بگیریم و استفاده کنیم، این است که با چشیدن گرسنگى و تشنگى، به فکر گرسنگان و محرومان و فقرا بیفتیم. در دعاى روزهاى ماه رمضان مىگوییم: « الّلهم اغن کلّ فقیر. الّلهم اشبع کلّ جائع. الّلهم اکس کلّ عریان». این دعا فقط براى (مفاتیحالجنان) دعاى یومیه ماه مبارک رمضان خواندن نیست؛ براى این است که همه خود را براى مبارزه با فقر و مجاهدت در راه ستردن غبار محرومیت از چهره محرومان و مستضعفان موظّف بدانند. این مبارزه، یک وظیفه همگانى است. در آیات قرآن مىخوانیم: «أرایت الّذى یکذّب بالدّین. فذلک الّذى یدعّ الیتیم. و لایحضّ على طعام المسکین» ( ماعون: 3 - 1). یکى از نشانههاى تکذیبِ دین این است که انسان در مقابل فقر فقیران و محرومان بىتفاوت باشد و احساس مسئولیت نکند. در ماه رمضان، به برکت روزه، طعم گرسنگى و تشنگى و نرسیدن به آنچه اشتهاى نفس انسان است را درک کردیم و چشیدیم. این باید ما را به احساس مسئولیتى که اسلام در قبال مسئله مهمّ فقر و فقیر از یکایک مسلمانان خواسته است و بر دوش آنان وظیفه نهاده است، نزدیک کند. ....
همه باید خود را موظّف به مواسات بدانند. مواسات یعنى هیچ خانوادهاى از خانوادههاى مسلمان و هممیهن و محروم را با دردها و محرومیتها و مشکلات خود تنها نگذاشتن؛ به سراغ آنها رفتن و دست کمکرسانى به سوى آنها دراز کردن. امروز این یک وظیفه جهانى براى همه انسانهایى است که داراى وجدان و اخلاق و عاطفه انسانى هستند؛ اما براى مسلمانان، علاوه بر اینکه یک وظیفه اخلاقى و عاطفى است، یک وظیفه دینى است.
به همسایهها و فقرا رسیدگى کنید. یکى از عواملى که نمىگذارد دست کسانى که توانایى کمک دارند، به یارى فقرا دراز شود، روحیه مصرفگرایى و تجمّل در جامعه است. براى جامعه بلاى بزرگى است که میل به مصرف، روزبهروز در آن زیاد شود و همه به بیشتر مصرف کردن، بیشتر خوردن، متنوّع تر، خوردن، متنوّعتر پوشیدن و دنبال نشانههاى مُد و هر چیز تازه براى وسایل زندگى و تجمّلات آن رفتن، تشویق شوند. چه ثروتها و پولهایى که در این راهها هدر مىرود و از مصرف شدن در جایى که موجب رضاى خدا و رفع مشکلات جمعى از مردم است، باز مىماند!
منبع: فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبههاى نماز عید فطر15/9/ 1381
الگوی زندگی زن مسلمانان
زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) الگوی زندگی یک زن مسلمان است. زیرا ساده زیستن دختر پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) و قناعت و عدم روحیهی مصرف گرایی او میتواند بهترین نمونه برای زنهای جامعهی امروز ما باشد.
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از نظر اندیشهی اسلامیو معرفت، یکی از پیشروان فکر اسلامیاست و او را برای فرزندان خود یک آموزگار و برای پدر یک شاگرد بود. او فرزندان خود را در محیطی اسلامی، همواره با اندیشههای اسلامیتربیت کرد و فضای خانهی او آکنده از معنویت اسلامیبود. این شخصیت برجسته و محترم در مواقع لازم و حتی در اجتماع مردم، شرکت میکردند و ضمن سخنرانی برای مردم، مسایل را از دیدگاه خود برای آنها تشریح میکردند. او یک زن مبارز، پی گیر، آگاه، دانشمند و در عین حال یک زن خانه دار و با توقع کم بود و یک الگو برای زنان مسلمان جهان است. زیرا فکر بلند او تربیت فرزندانش، حضور همه جانبه در میدان و سخن او برای دیگران، میتواند درس خوبی محسوب شود. قناعت او در زندگی زناشویی، میتواند درس خوبی باشد. زنان با پارسایی، تقوا، پرهیزکاری، عبادت، شجاعت و تربیت فرزندان با ایمان و خانه داری و گرم کردن محیط زندگی، میتوانند حضرت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را الگو قرار دهند.
بیانات مقام معظم رهبری، خطبههای نماز جمعه 4/ 11/ 1364.
خواستههای بسیجی
بسیجی بلند همت است. خواستههای او بزرگ و در حد اعتلای کشور میباشد. خواستههای او نجات همهی آحاد بشر و رفع فساد و تبعیض و بی عدالتی و سلطهی دشمن است. او از این که زیر پرچم آمریکا با دیگر قدرتهای بیگانه زندگی بکند و مثل حیوانات بچرد، بیزار است. برای او فرق میکند و مهم است که چه کسی بر کشور او فرمان براند؛ یک انسان فاسد و فاسق و فاجر و مزدور بیگانه، یا بندهی صالح خدا.
... امروز هم بسیجی برای کشور دل میسوزاند، برای آبادانی کشور تلاش میکند، برای حفظ استقلال ملی، هرچه بتواند کار میکند و از جان خود هم میگذرد. امروز هم اگر احساس کند دشمن میخواهد از روزنهای – چه اقتصادی و سیاسی و چه فرهنگی- به داخل کشور نفوذ کند، در مقابل او میایستد و با مشت به صورتش میکوبد.
... ما انتظار نداریم که دشمن در جامعه و در داخل کشور ما، جاسوس و سرانگشت وایادی و انسانهای خبیث و خود فروخته و منافق نداشته باشد؛ خیر امروز هم هستند. چه کسی در مقابل آنان میایستد؟ طبیعی است که عناصر « بسیج» یعنی همان نیروی عظیم خروشان و زبدهی ملت مؤمن، در مقابل دشمن و ایادی او میایستد.
... بسیج، یک حرکت منطقی و فکری و ریشه دار و عمیق است و کسانی که در کار این حقیقت بزرگ، شرکت دارند، همهی آحاد ملتند. هر کس که بسیجی است، باید به بسیجی بودن خود افتخار کند. بسیجی بودن، مایهی سرافرازی و سربلندی پیش پروردگار است.
منبع: بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامیدر جمع فرماندهان بسیج 8/9/1374.
شمیم هدایت
انسان دشمن خویشتنهیچ راهی برای اصلاح این نفوس حیوانی ناری و آتش آن، جز مکتب اسلام وجود ندارد. عبادات و اعتقادات و اخلاق اسلام برای این است که بدون این که تحمیل بر شما کرده باشند، خواسته اند شما را بسازند و مثل این که شما قبول ندارید که خودتان دشمن خود هستید. دشمن خود و جهان هستی. میپرسید چطور انسان دشمن خودش است؟ چون تمام گرفتاریها را خودت برای خودت ایجاد میکنی، تمام مهلکات مال خود انسان است. این نفس به برکت عبادات و به برکت توحید – اگر انسان توفیقات بر توحید پیدا کند- ساخته میشود، اگر نمازهای معراجی نصیب انسان شود؛ یعنی وقتی میگوید: «ایاک نعبد» صادقانه بگوید: من بندهی خدا هستم.
تو الان حساب کن، چند سال از عمرت رفته است، در این مدت، بندهی چه کسی بودی؟ بندهی خدا بودی یا بندهی شیطان؟ هر کاری دلت خواسته کرده ای. ولی خدا چی؟ مثل این که اصلا توجه نیست به این که خدا چه اراده کرده است و چه میخواهد. خلاصه، عیب نفس همین است که همه را به آتش میکشد و میگوید این آتشها مال ما نیست. پس آتشها مال کیست؟ انسان نباید خودش خوش بین باشد. پیامبران آمده اند جلو این آتش انسان را بگیرند. آمده اند که این انسان ساخته شود. شما جز این که به برکت اسلام و امام زمان (علیه¬السلام) ساخته شوید، راه دیگری ندارید.
منبع: حضرت آیت الله بهاءالدینی رحمت الله علیه، سلوک معنوی، ص 62.
در محضر استاد
هر کجا مینشینید و میروید سعی کنید مجلس را خدایی کنید و از گناه خصوصا غیبت جلوگیری کنید. وقتی این نیتتان باشد. خداوند متعال کمکتان میکند. اعراض از لغو محقق نمیشود. مگر به واداشتن هر عضوی ازاعضاء به آنچه از برای آنان آفریده شده است. در حکمت 330 نهج البلاغه، حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: کمترین چیزی که برای حق تعالی به شما لازم شده، این است که با نعمتهای او معصیتش را انجام ندهید. جمع بین عرف و شرع، کمال یک انسان مؤمن است، در خواندن دعاها، اول معنی دعاها را به فارسی بخوانید و بعد عربی بخوانید تا بفهمید با خدای هستی چه میگویید. به خواندن یکی از حرزها که در مفاتیح الجنان است، مداومت کنید. مثلا حرز حضرت جواد (علیه السلام) که خیلی مختصر است «یا نور یا برهان یا مبین یا منیر یا رب اکفنی الشرور و آفات الدهور و اسئلک النجاة یوم ینفخ فی الصور»لقمهی حرام تأثیر منفی بسیار زیادی در نفوذ شیطان به انسان دارد.
خداوند متعال در آیهی 51 سورهی مؤمنون میفرماید:
«یا ایها الرسل کلوا من الطیبات واعملوا صالحا انی بما تعملون علیم».
«ای پیامبران الهی از روزی پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید که من، به آنچه انجام میدهید، عالم هستم.»
منبع: نصایح عارف فرزانه استاد آیت الله عبدالقائم شوشتری (دامت برکاته) برگرفته از کتاب خرمن معرفت
نکتههای ناب
همنشینی با علماحضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: هر که به استقبال عالمیرود، مرا استقبال کرده است و هر که به دیدار علماء رود، مرا دیار کرده است و هر که با علماء نشیند، با من نشسته است و هر که با من نشیند، چنان است که با پروردگار همنشینی کرده باشد.(1)
پند گهربار
حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: بر دانش آموز است که خود را در طلب علم کوشا سازد و از آموختن دانش خسته نشود و دانستههای خود را زیاد نشمارد.(2)
حقوق آموزگار بر شاگرد
حضرت امام سجاد (علیه السلام) میفرمایند:
1- حق استاد تو این است که به او احترام بگذاری.
2- محضرش را موقر داری.
3- با دقت به سخنانش گوش بسپاری.
4- رویت به او باشد و به او توجه نمایی.
5- صدایت را براو بلند نکنی.
6- هر گاه کسی از او سؤال کند تو جواب ندهی، بلکه بگذاری خودش جواب دهد.
7- در محضر او با کسی سخن نگویی.
8- در حضور او از کسی غیبت نکنی.
9- اگر پیش تو از او بدگویی شود، از وی دفاع کنی.
10- عیبتهایش را بپوشانی.
11- خوبیها و صفات نیکش را آشکار سازی.
12- با دشمن او همنشینی نکنی.
13- با دوستانش دشمنی نورزی.
هر گاه این کارها را کردی فرشتگان خدا درباره ات گواهی دهند که تو برای رضای خدای بلند نام، نه برای مردم، نزد آن استاد رفتهای و دانش او را فرا گرفته ای.(3)
پی نوشت :
1- کنزالعمال، ج 28883.
2- غررالحکم، ج 6197.
3- خصال شیخ صدوق (رحمت الله علیه)، ص 567.
دل نوشته
شب آسمانی شدنمحمد جواد دژم
شب قدر، اوج معنویت رمضان است؛ اوج رنگ خدا گرفتن.
شب قدر، پهنهای است که روزهدار بر آن میایستد و تکیه میکند بر حق، بر همه کائنات پشت کرده، در خلوت پر راز شب، با عبودیت محض، در حضور پروردگارش از هرچه زمین و زمینی است، میبرد و پیوند میخورد با آسمان. مجرد میشود، غلت میخورد در باور شب.
با راز مرموز شب یکی میشود و دست به دست کائنات، تقدیر مشترکش را بهترین تقدیر مقدر، التماس میکند.
ایمانش را پا برجا، جانش را رها و تعلقاتش را هر روز ناچیزتر طلب میکند.
شب قدر، تنها خدا را میبیند که کارگزار هستیست و تنها کلام خدا را میشنود که نزولش، هرلحظه، هرم فضاست. اشک میریزد و در انتهای ضجههایش، درمییابد که کائنات، چون گویی با چوگان امر الهی متحرکند و سیطره امر و اراده محض اوست که گسترده بر مقدرات است. شب قدر، شب رنگباختن جسم است؛ شب حکومت جان. شب تحقیر ماده و عظمت معناست.
شب قدر، شب آسمانی شدن است؛ شب یکی شدن با ژرفای فطرت الهی.
شب قدر، شب همسایگی با فرشتگان است. شب از یاد بردن خود، شب غرق شدن در وجود خداوند، شب رحمت، شب تقدیر الهی است.
شب قدر، «شبی است که از هزار ماه برتر و بالاتر است». قدر، میعاد انسان است با خداوند.
خلوت نیاز
محمد جواد دژم
چه فرصتی بهتر از امشب برای خلوت و عرض نیاز!
باید تمنا را به پیشگاهش عرضه داشت، باید شتافت در صف نیازمندان و طلب کرد خوبیها را هزار بار.
باید مهر و رحمت و آمرزش را خواهش کرد از درگاه کرمش.
باید اشک ریخت و پاک شد برای رسیدن.
باید پیوند خورد با اصل هستی. یادمان باشد که از فیض این شبها محروم ماندن، یعنی نهایت تجلی کمال را به فراموشی سپردن؛ یعنی دور ماندن از اصل روزه، اصل رمضان.
شب قدر را باید قدردان بود که شب نزول فرشتگان است بر زمین و شب نور و سعادت و قرب الی اللّه.
باید قدردانش باشیم تا تباهی لحظههامان را به چشم نبینیم. شببیداری امشب خواب غفلت میپراند از سر؛ اشکریزانش، شادیآفرین عمر است. باید قدردان امشب بود!
شبهای روشن عشق
حمید باقریان
از کوچههای تاریک نفسانیت به سمت روشنایی و نور میآیم. پیوند میخورم با شبهای همیشه بهار قدر؛ شبهایی که پروانههای حقیقت، گلهای ایمان را کشف خواهند کرد، شبهایی که امواج دریای وجودم اوج خواهند گرفت به سمت بودن. در کوچه باغهای سبز جوشن کبیر، مسافر راهی میشوم که مقصدش رستگاری است.
چراغ راهم، هزار نام نورانی خداست. از صدف لبم مروارید «الغوث الغوث»، میتراود؛ به امید آنکه باران توبه، آتش دوزخم را فرو نشاند «خَلِّصنا مِنَ النار یا رب».
و من آمدهام تا در میان انبوه ستارگان روشن شبهای قدر، در زیر نور رهایی مهتاب به خویش برگردم؛ به سرزمینی که از آن دور افتادهام، سرزمین حقیقت.
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خرابآبادم
و شبهای قدر، محفل وصل دوستداران است.
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
ساحل نجات
خدیجه پنجی
شب قدر است.
عطر نفسهای فرشتهها را میشود حس کرد.
ستارهها را میشود از آسمان چید. افتادگی و تواضع آسمان را امشب حد و مرزی نیست.
آسمان به زمین نزدیک است. شب قدر است؛ هزار پنجره بر زمین گشوده شده از بالا دست، هزار روزنه از کشف و شهود باز شده، آسمان گم میشود در صدای زمزمه عاشقانهها.
امشب فرشتهها تا صبح، نجوای دلسوخته بنیآدم را میشنوند.
کلمات روشن وحی، نازل میشود بر سینه زمین.
شمار فرشتگان را حد و حصری نیست.
هزار هزار آدم، امشب متولد میشوند از نو.
از پیله نیاز و توسل، از بند بند «جوشن کبیر» و از عمیقترین شعلههای «یا رب» «یا رب»، هزار پروانه میشکافند، پیله دلتنگی غربتشان را. امشب، شب پرواز است؛ شب قدر، شب تقدیر و سرنوشت، بیاییدای صداهای در سینه حبس شده!
بیاییدای گداهای پشت درمانده! بیایید،ای اشکهای یخ زده!
بیاییدای درماندههای در راه فرومانده! اگر فرصتی باشد، امشب است.
کجایید، دستان همیشه سائل من؟
بکوبید کوبه این درگاه را؛ صاحبخانه پشت در منتظر توست، این درگاه دربان ندارد، هیچ نگهبانی دست رد بر سینهات نخواهد زد، صاحبخانه خودش تو را خوانده است. صاحبخانه خود، پیش قدم شده. امشب، شب آشتی است؛ پایان قهرها و جداییها. امشب شب قدر است.
باران میبارد، چقدر باران تند میبارد. باران روح است «قدر».
باران ندامت است از چشم. باران توبه است در «دل».
باران آتش است در «من».
باران رحمت است از «تو». و من خیس شدم.
باران میبارد؛ باران توبه است در «من». ریزش عصیان است در «من». تطهیر «منیّت» است در «من». امشب، شب قدر است. من سراپا آتش، من شعلهور در عشق، من میسوزم از شوق؛ بیدارم کن. انگشت اشارهای کافی است؛ کجاست شعله طوری کههادیام شود؟
این روشنایی از توست موسای گمشده در هروله بوته آتش مانده! تو آن آتشی که در من زبانه میکشد. جاری است حس خواستنت در من.
من ذره ذره در تو رها هستم.
در تار و پود روح پریشانم، اندوه شعلهسای تو میپیچد.
مرا میسوزانی، خلیلم آیا در آتش سوزان نیاز؟ امشب شب قدر است، باید تلاش کنم؛ تلاشی مستمر تا تو.
باید دست و پا بزنم؛ غریق دریای نیسان خویشم، ساحل نجاتی پیداست، تو آن دورها، شاید نزدیکتر از دورها، در انتظار منی. باید تلاش کنم؛ برای رسیدن تا تو.
یاد ابرار
ضایعهی عظیمعلامه سید محمد حسین طباطبایی دربیست و نهم ذی الحجة الحرام 1321 قمری مطابق با 1281 شمسی در تبریز در خاندان علم و تقوی دیده به جهان گشودند و تحصیلات خود را در سن 9 سالگی، که پدر و مادر خود را از دست داده بودند شروع کردند و از سن 16 سالگی به فراگیری علوم حوزوی مشغول شدند و در سال 1304 شسی، برای ادامهی تحصیلات، عازم نجف شدند و در یازده سال اقامت در آنجا، از محضر اساتید وآیات عظام از جمله حاج میرزا محمد حسین نایینی، سیدابوالحسن اصفهانی شیخ محمد حسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی و حاج میرزا علی قاضی طباطبایی بهره فراوانی بردند.
در سال 1314 شمسی به تبریز بر گشتند و پس از ده سال دوری از تدریس و کار عملی، در فرودین 1325، عازم قم شدند و اشتغالات علمیرا از سرگرفتند. استاد در علوم عقلی و نقلی مجتهد و در ادبیات، ادیبی زبر دست بودند و به فارسی و عربی قلم میزدند. از استاد کتابهای ارزشمندی به جای مانده که بارزترین آن تفسیر المیزان میباشد. این کتاب شریف که اصل آن به زبان عربی و در بیست جلد تألیف گردیده از سوی ناشران داخلی و خارجی به زبانهای عربی و فارسی بارها چاپ و منتشر شده است. علامه شهید مطهری (رحمت الله علیه) در مورد این تفسیر میگویند:
«کتاب تفسیر المیزان، یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است.من میتوانم ادعا کنم بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است.»
حضرت آیت الله العظمیمکارم شیرازی (دامت برکاته) در مورد رمز موفقیت استاد فرمودند: « من فکر میکنم چیزی که باعث موفقیت یک طلبه یا یک عالم بزرگ میشود، سه اصل است:
1- نظم در کار
2- استقامت و پشتکاری
3- اخلاص و پاکی نیت.
و این سه اصل به خوبی در مرحوم علامه طباطبایی دیده میشد. سرانجام علامه طباطبایی(رحمت الله علیه) پس از هشتاد سال عمر با برکت، در هجدهم محرم الحرام سال 1402 قمری برابر با 24 آبان 1360 شمسی چشم از جهان فرو بستند که ضایعهای بس بزرگ بر عالم تشیع و مصیبتی سنگین بر جهان اسلام بود و در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) به خاک سپرده شدند.
منبع: گلشن ابرار
حکایتها و پندها
هر آن کس دندان دهد نان دهدشهید آیت الله دستغیب (رحمت الله علیه) میفرمایند: چند روزی در فیروز آباد در منزل حاج خلیل و حاج عبدالجلیل بودم که هر دو از اخیار بودند: آنان نقل کردند: در این فیروز آباد چوپان فقیری زندگی میکرد که همسرش بچهای به دنیا آورد؛ ولی خود، هنگام زایمان از دنیا رفت. بیچاره چوپان نمیتوانست کارش را رها کند، چون معاش او از این راه تأمین میشد. از طرفی هم توان مالی نداشت تا دایهای برای نوزاد خود بگیرد، مجبور شد او را همراه خود به صحرا ببرد. بچه را زیر درختی گذاشت و به دنبال گوسفندان به کوه رفت. پس از مدتی به یاد بچه افتاد که شاید از گرسنگی و ناله مرده باشد؛ به سرعت برگشت. دید بزی از گله اش برگشته و نزد بچه آمده، یک پایش را طرف راست و پای دیگر را طرف دیگر بچه گذاشته و خم شده تا پستانش به دهان او برسد. چوپان نزدیک آمد و دید که بچه در کمال آرامش مشغول مکیدن پستان حیوان است و حیوان هم هیچ حرکتی نمیکند تا بچه خودش پستان را رها کند. از آن پس هر وقت بچه گریه میکرد. فورا آن بز خود را به بچه رسانده، به همان نحو او را شیر میداد و بر میگشت. این کار عادت همه روزهی آن حیوان شده بود. (1) (ان الله هوالرزاق ذوالقوة المتین؛
بدرستی که روزی دهندهی مخلوقات تنها خداست که او صاحب اقتدار و قوت ابدی است.)
پی نوشت :
1- سورهی ذاریات، آیهی 58.
منبع: داستانهای شگفت، شهید آیت الله دستغیب، ص 203.معرفی کتاب
کتاب «پرتوی از خورشید»در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامیشما (مقام معظم رهبری) از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید روشنی میدهید.
امام خمینی قدس سره الشریف
آشنایی با جنبههای مختلف شخصیت فرزانگانی که بر چکاد اندیشه و عمل بر نشسته اند و راه پرفراز و نشیب روزگار را با سلامت و دقت پی سپرده اند به آدمیحیات، نور، نشاط و سرور میبخشد. بهترین راه شناخت چنین فرزانگانی آگاهی از نظرات فرهیختگان سیاسی، مذهبی، اجتماعی است؛ چون هر کدام از دریچهای به جهان هستی و مخلوقات آن مینگرند و از مجموع باورهای آنان نسبت به این فرزانگان، میتوان معرفتی در خور آنها یافت.
همچنین این آشنایی با نقل خاطرههای مستند از زبان دانشورانی که مدتها با آنان زیسته اند میسور است. نگ
دعای روز بیست و پنجم
ویژه نامه روز بیست و ششم ضیافت الهیدعای روز بیست و چهارم
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ فیهِ ما یُرْضیکَ وَاَعُوذُبِکَ مِمّا یُؤْذیکَ وَاَسْئَلُکَ التَّوْفیقَ فیهِ لاِنْ اُطیعَکَ وَلا اَعْصِیَکَ یا جَوادَ السّاَّئِلینَ
خدایا از تو خواهم در این ماه آنچه تو را خوشنود سازد و پناه برم به تو از آنچه تو را بیازارد و از تو خواهم در آن توفیق براى این که پیرویت کنم و نافرمانیت نکنم اى بخشنده به خواستاران
زلال وحی
شیوههای دشمنان در ستیز با دین باوران (2)
1- تبدیل کردن ایمان به کنز
«... و من یتبدّل الکفر با الایمان فقد ضلّ سواء السّبیل.» (1)« و دشمنان با رشک و حسد و فشارهای روحی، ایمان به ارزشها را تبدیل به کفر مینمایند.»
2- گواهی دروغ
«... و من یکتمها فانّه و آثم قلبه...» (2)«... و شهادت را کتمان نکنید و هر کس که آن را کتمان کند، قلبش کنهکار است...»
در امانتها خیانت میکنند و گواهی به دروغ میدهند و کتمان شهادت میکنند تا جو روانی جامعه را به هم بزنند.
3- حسادت نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمهی اطهار (علیهم السلام)
« ام یحسدون الناس علی ما آتهم الله من فضله فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة...» (3)« و یهود به خاطر برخورداری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) از کتاب و حکمت و فضل پروردگار به آنها، حسادت و دشمنی میورزند.»
4- فتنه انگیزی
«... ولأوضعوا خلاکم یبغونکم الفتنة و فیکم سمّاعون لهم» (4)« و این منافقان جز خیانت و مکر و اخلال و خرابی و ایجاد فتنه و آشوب و جاسوسی در جمع مؤمنان کار دیگری نمیکنند.»
پی نوشت:
1- سورهی بقره، آیهی 108.
2- سورهی بقره، آیهی 283.
3- سورهی نساء، آیهی 54.
4- سورهی توبه، آیهی 47.
منبع:: فصل نامه قرآنی کوثر شمارهی 17 صفحات 24 الی 32.
کلام نور
امامت
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اسمعوا و اطیعوا لمن ولاه الله الامر، فانه نظام الاسلام؛از کسی که خداوند ولی امر شما کرده، شنوایی و اطاعت داشته باشید که او رشتهی کار اسلام است. (1)
قال الامام علی (علیه السلام): حق علی الامامانیحکم بما انزل الله وانیؤدی الامانة، فإذا فعل فحق علی الناسانیسمعوا له وانیطیعوا و أن یجیبوا إذا دعوا؛
امام وظیفه دارد بر اساس کتاب خدا حکومت کند و امامت را ادا نماید. چون چنین کند، مردم وظیفه دارند سخنش را بشنوند، فرمانش ببرند و هر گاه آنان را فرا خوانده، اجابت کنند. (2)
قال الامام الصادق (علیه السلام): لو بقیت الارض بغیر امام لساخت؛
اگر زمین بدون امام میماند، به یقین درهم فرو میریخت. (3)
قال الامام الرضا(علیه السلام):انالإمامة زمام الدین، و نظام المسلمین و صلاح الدنیا، و عزالمؤمنین؛
امامت، زمام دین، رشتهی کار مسلمانان، صلاح و آبادانی دنیا و سرافرازی مؤمنان است. (4)
پی نوشت:
1- میزان الحکمه، ج1، ص 208.
2- کنزالعمال، ح 14313.
3- اصول کافی، ج1، ص 179.
4- اصول کافی، ج1، ص 200.
ایمان کامل
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): لا یستکمل العبد الایمان حتی یکون فیه ثلاث خصال: الانفاق فی الإقتار، والانصاف من نفسه و بذل السلام؛بنده ایمان را به کمال نمیرساند مگر سه خصلت در او باشد: انفاق در هنگام تنگ دستی، انصاف دادن و سلام کردن (1)
قال الامام علی (علیه السلام): اکملکم ایمانا احسنکم خلقا؛
آن کس از شما ایمانش کاملتر است که اخلاقش نیکوتر باشد. (2)
قال الامام الباقر (علیه السلام): الکمال و کل الکمال التفقه فی الدین و الصبر علی انائبة و تقدیر المعیشه؛
کمال و بلکه همهی کمال انسانی در سه چیز است: دانا بودن در دین و احکام آن، شکیبا بودن در ناراحتیها و مصائب و برنامه ریزی درست در اقتصاد زندگی (3)
قال الامام الجواد (علیه السلام): لن یستکمل العبد حقیقة الإیمان حتی یؤثر دینه علی شهوته؛
بنده هرگز حقیقت ایمان را به کمال نرساند مگر آنگاه که دینش را بر هوس خود ترجیح دهد. (4)
پی نوشت:
1- کنزالعمال، ح 107.
2- بحارالانوار، ج71، ص 387.
3- اصول کافی، ج1، ص 32.
4- میزان الحکمه، ج1، ص 372.
اعتدال
قال الامام علی (علیه السلام): ما عال میاقتصد؛آن که میانه روی کند، تهی دست نخواهد شد. (1)
قال الامام الامام الباقر (علیه السلام): الکمال کل الکمال التفقه فی الدین و الصبر علی انائبة و تقدیر امعیشة؛
همهی کمال در شناخت عمیق دین و شکیبایی در پیشامدهای ناگوار و اندازه نگاه داشتن در زندگی است. (2)
قال الامام الصادق (علیه السلام): ضمنت لمن اقتصدانلا یفتقر؛
من ضمانت میکنم که هر که میانه روی پیشه کند، فقیر نشود. (3)
قال الامام الحسن العسکری(علیه السلام): و للاقتصاد مقدارا فإن زاد علیه فهو بخل؛
اعتدال و صرفه جویی در مصرف مال، اندازهای دارد که اگر از آن بیش تر شود، بخل است. (4)
پی نوشت:
1- نهج البلاغه، حکمت 140.
2- تحف العقول، ص 313.
3- حضال شیخ صدوق، ص9.
4- بحارالانوار، ج17، ص 218.
بغض و نفرت
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: هیچ چیز نزد خدا منفورتر از بخل و بدخویی نیست. همان گونه که خاک عسل را تباه میکند این دو نیز عمل را تباه میکنند. (1)حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: سه کس نزد خدا از همه منفورترند: کسی که روز زیاد میخوابد در حالی که شب اصلا نمازی نخوانده است و کسی که زیاد میخورد و هنگام غذا خوردن نام و حمد خدا نمیگوید و کسی که بی دلیل میخندد. (2)
حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: خداوند سبحان، از آدم و قیح گستاخ در گناهان نفرت دارد. (3)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) میفرمایند: منفورترین فرد نزد خدا کسی است که گفتار امامیرا میگوید، اما به کردار او رفتار نمیکند. (4)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: منفورترین خلق خدا، بندهای است که مردم از زبان او بترسند. (5)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: خداوند از پرخوری و بیکاری زیاد نفرت دارد. (6)
پی نوشت:
1- بحارالانوار، ج16، ص 231.
2- کنزالعمال، ص 2143.
3- غررالحکم، ح 3437.
4- اصول کافی، ج8، ص 234.
5- اصول کافی، ج2، ص 323.
6- بحارالانوار، ج76، ص 180.
حکمتهای شگرف
حکمت 277نهج البلاغه: سوگند امام (علیه السلام)(اعتقادى)قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] لَا وَ الَّذِى أَمْسَیْنَا مِنْهُ فِى غُبْرِ لَیْلَةٍ دَهْمَاءَ تَکْشِرُ عَنْ یَوْمٍ أَغَرَّ مَا کَانَ کَذَا وَ کَذَا .
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: نه، سوگند به خدایى که با قدرت او شب تاریک را به سر بردیم که روز سپیدى در پى داشت، چنین و چنان بود!
حکمت 278: ارزش تداوم عمل(اخلاقى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] قَلِیلٌ تَدُومُ عَلَیْهِ أَرْجَى مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: کار اندکى که ادامه یابد، از کار بسیارى که از آن به ستوه آیى امیدوار کننده تر است.
حکمت 279 : شناخت جایگاه واجبات و مستحبات (عبادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: هر گاه مستحابت به واجبات زیان رساند آن را ترک کنید.
حکمت 280 : یاد قیامت و آمادگى(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ تَذَکَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: کسى که به یاد سفر طولانى آخرت باشد خود را آماده مى سازد.
حکمت 281 : برترى عقل از مشاهدة چشم(علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَیْسَتِ الرَّوِیَّةُ کَالْمُعَایَنَةِ مَعَ الْإِبْصَارِ فَقَدْ تَکْذِبُ الْعُیُونُ أَهْلَهَا وَ لَا یَغُشُّ الْعَقْلُ مَنِ اسْتَنْصَحَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اندیشیدن همانند دیدن نیست، زیرا گاهى چشمها دروغ مى نمایاند ، اما آن کس که از عقل نصیحت خواهد به او خیانت نمى کند.
حکمت 282 : غرور ، آفت پندپذیرى (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّةِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: میان شما و پندپذیرى ، پرده اى از غرور و خود خواهى وجود دارد.
حکمت 283 : علل سقوط جامعه(اجتماعى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] جَاهِلُکُمْ مُزْدَادٌ وَ عَالِمُکُمْ مُسَوِّفٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: جاهلان شما پْر تلاش، و اگاهان شما تن پرور و کوتاهى ورزند!.
حکمت 284 : دانش ، نابود کنندة عْذرها (اخلاقى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] قَطَعَ الْعِلْمُ عُذْرَ الْمُتَعَلِّلِینَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: دانش، راه عذر تراشى را بر بهانه جویان بسته است.
حکمت 285 : ضرورت استفاده از فرصتها(اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] کُلُّ مُعَاجَلٍ یَسْأَلُ الْإِنْظَارَ وَ کُلُّ مُؤَجَّلٍ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِیفِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند ، و آنان که مهلت دارند کوتاهى مى ورزند!.
حکمت 286 : سرانجام خوشىها(سیاسى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَا قَالَ النَّاسُ لِشَیْءٍ طُوبَى لَهُ إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ یَوْمَ سَوْءٍ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: مردم چیزى را نگفتند خوش باد، جز آن که روزگار، روز بدى را براى او تدارک دید.
حکمت 287 : مشکل درک قضا و قدر(اعتقادى)
وَ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَکَلَّفُوهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (از قَدُر پرسیدند، پاسخ دادند: )
راهى است تاریک ، آن را مى پیمائید ، و دریایى است ژرف ، وارد آن نشوید ، و رازى است خدایى ، خود را به زحمت نیندازید.
حکمت 288 : جُهل و خوارى(علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَیْهِ الْعِلْمَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: هرگاه خدا بخواهد بنده اى را خوار کند ، دانش را از او دور سازد.
منبع: نهج البلاغه
عزیزآل یاسین
زیارت عاشورا و یاد حضرت مهدی (علیه السلام)
زائر دراین جا، مشارکت در خونخواهی امام حسین (علیه السلام) به وسیلهی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را طلب میکند، چرا که مقصود از امام منصور، دوازدهمین پیشوای شیعیان، حضرت مهدی (علیه السلام) میباشد و علت این که ایشان را منصور نامیده اند این است که ایشان در طلب خون جدشان یاری میشوند.
حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) در شرح آیهی شریفهی « و من قتل مظلوما» فرمودند: « سمیالمهدی المنصور کما سمیاحمد محمدا و کما سمیعیسی المسیح؛ مهدی (علیه السلام) منصور نامیده شده همان طور که احمد به «محمد» و عیسی به «مسیح» نامیده شدند. (1)
امام حسین (علیه السلام) و آرزوی خدمت کردن به حضرت مهدی (علیه السلام)
از حضرت امام حسین (علیه السلام) پرسیدند: آیا فرزندتان مهدی (علیه السلام) به دنیا آمده است؟ حضرت فرمودند: « لاولو ادرکته لخدمته ایام حیاتی؛ خیر به دنیا نیامده است ولی اگر زمان ایشان را درک کنم تا آخر عمر به وی خدمت میکنم.»(2)
پی نوشت:
1- بحارالانوار، ج51، ص 27.
2- موسوعه کلمات الامام الحسین (علیه السلام) ص 660.
مواعظ جاوید
همه مسلمانانها برادر هستند
این طور نیست که اگر ما در این جا با هم اختلافی بکنیم، منحصر باشد به یک شهری و یک کشوری مثل ایران، بلکه انعکاسش در تمام کشورهای دنیا هست و بازتابش در همه جا هست. اسلام احکام اخلاقیش هم سیاسی است. همین حکمیکه درقرآن هست که مؤمنین برادر هستند، این یک حکم اخلاقی است، یک حکم اجتماعی، یک حکم سیاسی است. تمام ممالک اسلامی، باید با هم مثل برادر باشند و اگر چنانچه ممالک اسلامیمثل برادر با هم باشند و تودههایی که درهر کشوری زندگی میکنند به تودههای کشور دیگر مثل برادر نظر داشته باشند، اینها بر همهی قدرتهای عالم مسلط خواهند شد. این عصر، مثل عصرهای سابق نیست که هر طایفهای در محل خودشان منافع خودشان را بدست بیاورند امروز همهی منافع کشورهای اسلامیبه هم پیوند خورده است. منافع کشور اسلامیایران با منافع کشورهای اسلامیسایر کشورها، اینها با هم پیوند خورده است. اگر اختلافی ما بین برادرهای اهل سنت، با برادرهای اهل تشیع واقع بشود این به ضرر همه مان است. به ضرر همهی مسلمین هست. و آنها که ایجاد تفرقه میکنند نه اهل سنت هستند و نه اهل تشیع هستند ما باید بیدار باشیم و بدانیم که این حکم الهی که فرموده است: أنما المومنون إخوة.برادر هستند اینها و هیچ حیثیتی جز برادری با هم ندارند و مکلفند مثل برادر با هم رفتار کنند. و من امیدوارم که با نظر کردن به این حکم اسلامیکه همهی مسلمانها برادر هستند این مملکت مصالح خودش را بدست بیاورد و همهی ممالک اسلامیبر ابرقدرتها غلبه کنند.
منبع: بیانات امام راحل در دیدار با اعضای جهادسازندگی سیستان و بلوچستان 27/5/59.
فلسطین و روز جهانی قدس
سران کشورهای اسلامیباید توجه داشته باشند که این جرثومهی فساد (اسرائیل غاصب) را که در قلب کشورهای اسلامیگماشته اند، تنها برای سرکوبی ملت عرب نمیباشد. بلکه ضرر و خطر آن متوجه همهی خاورمیانه است.نقشه، استیلا و سیطرهی صهیونیسم بر دنیای اسلام و استعمار بیشتر سرزمینهای زرخیز و منافع سرشار کشورهای اسلامیمیباشد و فقط با فداکاری، پایداری و اتحاد دولتهای اسلامیمیتوان از شر این کابوس سیاه استعمار رهایی یافت.(1)
اگر اتحاد و یک پارچگی وجود داشت، چطور میتوانستند فلسطین را از دست ما بگیرند! و مسلمین نتوانند کاری بکنند؟ (2)
تا زمانی که فلسطین اشغال شده، آزاد نشده است؛ مسلمانان نباید مسجدالاقصی را تجدید بنا کنند تا جنایات صهیونیستها، هم چنان در مقابل چشم مسلمانان مجسم بماند و محرکهی آنان در باز پس گرفتن سرزمینها و مقدسات اسلامیگردد. (3)
امروز قبلهی اول مسلمین به دست اسرائیل این غدهی سرطانی خاور میانه افتاده است، اسرائیل امروز برادران فلسطینی عزیز ما را با تمام قدرت میکوبد و به خاک و خون میکشد، امروزه اسراییل با تمام وسایل شیطانی تفرقه افکنی میکند، بر هر مسلمانی واجب است خود را بر علیه اسرائیل مجهز کند. (4)
پی نوشت:
1- کتاب امام خمینی (رحمت الله علیه) و جنبش به ترتیب ص 86 و 85.
2- کتاب آوای انقلاب ص 172.
3- کتاب امام خمینی (رحمت الله علیه) و جنبش به ترتیب ص 86 و 85.
4- سخنرانی امام راحل در پارس 17/7/57
در محضر ولایت
روزه فقط این نیست که انسان نخورد و نیاشامد
روزه فقط این نیست که انسان نخورد و نیاشامد. این نخوردن و نیاشامیدن، باید از روى نیّت باشد، والاّ اگر شما یک روز به خاطر گرفتارى و یا اشتغال به کار، دوازده ساعت، پانزده ساعت فرصت نکنید چیزى بخورید، هیچ ثوابى به شما نخواهند داد. اما همین امساک را وقتى با نیّت انجام دادید - «اجعلنا ممّن نوى فعمل»؛ نیّت کند و به دنبال آن، عمل انجام دهد - این همان گوهر درخشانى مىشود که به شما ارزش مىبخشد و روحتان را قیمتى مىکند.شرط روزه، نیّت است. نیّت یعنى چه؟ یعنى این عمل را،این حرکت را، این امساک و تمرین را، جهت دادن براى خدا، در راه خدا، به خاطر انجام دستور الهى. این است که به هر کارى ارزش مىبخشد.لذا در دعاى شب اوّل ماه مبارک مىخوانید که: «اللّهم اجعلنا ممن نوى فعمل ولا تجعلنا ممن شقى فکسل» (الاقبال باعمال الحسنة، ج 1، ص 1376). کسالت، بىرغبتى و بىنشاطى براى کار چه کار معنوى و چه کار مادّى - شقاوت است.
روزه، یکى از بهترین کارهاست. با این که به ظاهر اقدام نکردن است؛ اما در باطن اقدام است، عمل است، کار مثبت است. چون شما نیّت این کار را دارید؛ لذا از هنگامى که وارد صحنه روزهدارى مىشوید - یعنى از بعد از لحظه طلوع فجر - تا آخر روز به طور دائم به خاطر این نیّت، در حال عبادتید. اگر هم بخوابید، عبادت مىکنید. همینطور راه بروید، عبادت مىکنید.
این که از قول نبّىاکرم علیهو علىآلهالصّلاة والسّلام نقل شده است که فرمود: «انفاسکم فیه تسبیح و نومکم فیه عبادة» (امالى شیخ صدوق، ص 84)؛ خوابیدن و نفس کشیدن شما عبادت است، خواب چطور عبادت مىشود؟ نفس کشیدن چطور «سبحاناللَّه» گفتن مىشود؟ این به خاطر آن است که شما بىکار هم که باشید، هیچ اقدامى هم که نکنید، چون با این نیّت وارد این وادى شدهاید، یکسره در حال عبادتید.
در روایت دیگر مىفرماید: «نومالصّائم عبادة و صمته تسبیح» (ثواب الاعمال، ص 75)؛ سکوت هم که مىکنید، مثل این است که «سبحاناللَّه» مىگویید. و «عمله متقبّل و دعائه مستجاب» (ثواب الاعمال، ص 75)؛ عمل شما مقبول، و دعایتان مستجاب است. سکوت شما عبادت است، نفس کشیدن شما عبادت است، خوابیدن شما عبادت است. چرا؟ چون شما این امساک و این دست کشیدن از بخشى از لذّات جسمانى را، براى خدا در یک مدّت سى روزه - ماه رمضان - تجربه مىکنید.
همه این عبادت و دیگر عبادات، برگرد این محور مىگردد که انسان با مشتهیّات نفسانى و با لذایذى که انسان را به پستى مىکشانند و برده مىکنند، مبارزه کند..........
یک روایت از امام صادق علیهالصّلاة والسّلام است که خطاب به «محمّدبن مسلم» مىفرماید: «یا محمّد! اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و لسانک و لحمک و دمک و جلدک و شعرک و بشرک» (المقنعة، ص 310). امام صادق به این یار و شاگرد نزدیک خودشان مىفرمایند که وقتى روزه مىگیرى، باید شنوایى تو روزهگیر باشد، بینایى تو روزه بگیرد، زبان تو روزه بگیرد، گوشت و خون و پوست و موى و بشره تو روزهدار باشد؛ دروغ نگویى، انسانهاى مؤمن را دچار بلا نکنى، دلهاى ساده را اغوا نکنى، براى برادران مسلمان و جامعه اسلامى توطئه درست نکنى، بدخواهى نکنى، بددلى نکنى، تهمت نزنى، کمفروشى نکنى، امانتدارى کنى. انسانى که در ماه رمضان با کفِنفس خود، از خوردن و آشامیدن و مشتهیّات نفسانى و جنسى روزه مىگیرد، باید زبان خود، چشم خود، گوش خود، و همه اعضا و جوارح خود را روزهدار بداند و خود را در محضر خداى متعال و دورى گزیده از گناهان بینگارد. ...
در یک روایتى دیگر مىفرماید: «صوم النّفس امساک الحواس الخمس عن سائر المأثم» (غررالحکم: ح 5889). از امیرالمؤمنین علیه الصّلاة و السّلام نقل شده است که روزه نفس، غیر از روزه جسم و روزه شکم است. روزه نفس انسان این است که همه حواس پنجگانه او از گناهان امساک کنند. «و خلوّ القلب من جمیع اسباب الشّر»؛ دل از همه موجبات و اسباب شرّ و فساد خالى شود. با خداى متعال و با بندگان خدا، دل را صاف و بىغلّ و غش کنیم. در این جهت، روایات زیادى هست.
منبع : مقام معظم رهبری فرازی از خطبههای نماز جمعه 26/9/1378
راه واقعی جوانان
راه واقعی جوانان چیست؟ این است که جوان ایرانی تصمیم بگیرد در زمین خود بذر خود را بپاشد، از اندوخته و ثروت فرهنگی خود استفاده کند، ارادهی خودش را به کار بگیرد برای شخصیت و استقلال خودش ارزش قائل شود، جامعهی عاریت نخواهد و دنبال تقلید و عاریه گیری الگوهای بیگانه نباشد.(1)توصیهی من به شما جوانان عزیز – چه دختران و چه پسران- همین است. شما در صحنهی فعالیتهای جوانانه، فعالیت علمی، فعالیت تحصیلی، فعالیت تحقیقی، فعالیت سیاسی، فعالیتهای اجتماعی گوناگون، کار فرهنگی و مطبوعاتی و هنری و ورزشی و امثال اینها باهمهی نشاط و با همهی قدرت حضور داشته باشید و طهارت و تقوا و ایمان و اخلاص و صفایتان را- که حقا و انصافا در بین جوانان دنیا، شما از این جهات نمونه اید- حفظ کنید. اگر این تلاش مؤمنانه و مخلصانه و با صفا، در بین بخصوص جوانان ما و در بین بقیه آحاد ملت هم – هر کدام به سهم خودشان – وجود داشته باشد استکبار در مبارزهی خود با ملت ایران قطعا و یقینا، نه یک بار، بلکه بارها به زانو در خواهد آمد و شکست خواهد خورد.(2)
منابع:
1- مقام معظم رهبری، دیدار با جوانان و فرهنگیان، 12/ 2/ 1380.
2- مقام معظم رهبری، دیدار با هزاران تن از دانشجویان و دانش آموزان، 10/8/75.
شمیم هدایت
مواعظ گهربار
تربیت دینی
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: فرزندان خود را با محبت اهل بیت من و محبت قرآن کریم تربیت کنید. (1)حقوق هفت گانه
حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: مؤمن برگردن برادر مؤمنش، هفت حق واجب دارد که از سوی خداوند متعال بر او واجب شده است:1- در چشمش به دیده احترام به او بنگرد.
2- در دلش محبت او را داشته باشد.
3- در مالش او را هم شریک کند.
4- غیبت او را حرام بشمارد.
5- هنگام بیماری از او عیادت کند.
6- جنازه اش را تشییع کند.
7- پس از مرگش، جز خیر و خوبی درباره او نگوید (2)
بهترین اخلاق
حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: آیا شما را از بهترین اخلاق دنیا و آخرت راهنمایی کنم؟ آن است که: با هر کس که از تو گسسته است، بپینوندی، به هر که تو را محروم کرده عطا کنی و هر کس را که به تو ستم کرده، عفو کنی. (3)مشتاقان آخرت
حضرت رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هر کس مشتاق بهشت باشد، برای انجام کارهای نیک میشتابد و هرکس از آتش دوزخ بیمناک باشد، شهوتها را رها میکند. (4)منابع:
1- احقاق الحق، ج 18، ص 498.
2- من لا یحضر الفقیه، ج 4، ص 398.
3- تحف العقول، ص 45.
4- مکارم الاخلاق، ص 447.
مراتب نصرت خدا
نصرت خدا هم مراتب دارد. گاهی به جمیع جهات نصرت خدا میکنید. خدا هم به جمیع جهات شما را نصرت میکند. شما باید خدا را نصرت بکنید، تا خدا شما را نصرت کند. مبدا ایمان هم همین است. خدا به اندازهای که شما یاری کردید، کمک میکند: «ان تنصرالله ینصرکم»(1)در دستگاه خدا نمیتوان حقه بازی کرد. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) یک روز گرفتار اهل مکه بود. اهل مکه میگفتند: نباید در مکه صدای پیامبر خدا بلند شود. ولی صدای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در تمام جهان باید بلند شد. این کار را چه کسی غیر از دستگاه خدا کرده است. «ورفعنا لک ذکرک»(2)
مراتب ایمان هم از این جا استفاده میشود. کسی که به حسب دست، زبان، قلب و اقتصاد و همهی امور خدا، را نصرت کند ایمانش غیر ایمان کسی است که در یک جهت خدا را یاری کرده است. شما میگویید: ما که نفهمیدیم، نکردید که بفهمید تا نصرت خدا نکنید، فایدهای ندارد. اگر در اقتصاد گرفتار هستی، با دعا کار اصلاح نمیشود. برای خدا قدم بردار، اگر یاری خدا را ندیدی، آن وقت اشکال کن. با تنبلی، خدا انسان را یاری نمیکند. اگر برای خدا کار کردی جزا هم دارد. وفای به عهد و وفای به وعده و وعیدهای خداوند، همه جنبهی جزایی دارد. البته این غیر آن رحمت عمومیخداوند است. خداوند متعال یک رحمت عام نسبت به همه موجودات دارد. قدم بر نداشته اگر هزار سال هم در محراب داد بکشی، میگویند: خبری نیست. باید حرکت کرد، از خدا هم یاری خواست و خدا هم تحقیقا یاری میکند ولی با نشستن در خانه و تسبیح دست گرفتن که: خدایا کارهای ما را اصلاح کن، کار اصلاح نمیشود. یک قدم بردار، دست کم چهار تا فقیر را در شب اداره کن اقتصاد شما آباد میشود. تا وفا نکنید خبری نیست: « اوفوا بعهدی اوف بعهدکم»
پی نوشت:
1- سورهی محمد، آیهی 7.
2- سورهی شرح، آیهی 4.
منبع: برگزیده بیانات آیت الله سید ابوالحسن مهدوی (حفظه الله)
نکتههای ناب
جوان و برنامه
برنامه ریزی همواره به داشتن سه افق و دید نیازمند است؛ یعنی: افق دور: «دوراندیشی» ؛ افق روشن: «آگاهی و روشن بینی»؛ و افق باز: «دوری از تک بعدی» است. این افقها مستلزم آگاهی و نگاه جست جو گرانه است نه منفعل و پذیرای محض بودن. از این رو، باید نگاهی جست و جو گر به گذشته، نظری عمیق به حال و تعمقی ژرف در اطراف و نگاهی بس دور اندیش به آینده داشته باشیم. برنامه ریزی، آینده را به زمان حال میآورد. از این رو، میتوانید کا را با آگاهی بیش تر در آینده رقم بزنید. امام علی (علیه السلام) در اهمیت برنامه ریزی پیش از انجام کار میفرمایند: «کسی که بدون آگاهی به عمل میپردازد، همچون کسی است که از بیراهه میرود؛ و چنین شخصی هرچند جلوتر رود از سر منزل مقصود خویش بیشتر فاصله میگیرد؛ و کسی که از روی آگاهی و [برنامه] حرکت کند، مانند رونده راه آشکار است.»(1)
گفتنی است که پس از گذشت چهارده قرن از سخن ماندگار امیرالمؤمنین (علیه السلام) در غرب نیز همین مطلب مطرح است و «اچسون وگال» مینویسد: اگر مطمئن نیستید به کجا میروید، خطر رسیدن به جای دیگر را با خود همراه دارید. جوان نیز باید این گونه باشد تا فرصتهای موجود تلف نشوند و فرد بتواند با اثر بخشی و توانایی و کارآیی به اهداف زیبنده و جایگاه شایسته نائل شود. یکی از متفکران مدیریت «گری دسلر» مینویسد: « هر کاری که مشکل تر است، برنامه ریزی آن واجب تر مینماید.»، «هرچیز که به فکر آید، قابل برنامه ریزی است.»(2)
امام علی (علیه السلام) خطاب به مالک اشتر میفرمایند: «ای مالک، کارها را چنان بر روزها تقسیم کن که روزانه مطابق برنامه انجام وظیفه شود و امور بر اثر عدم انضباط و ترتیب، مختل و آشفته نماند.»(3)
پی نوشت:
1- نهج البلاغه، ترجمهی مرحوم دشتی، خطبهی 154.
2- مبانی مدیریت، گری دسلر، ج1، ص 156.
3- نهج البلاغه، ترجمهی مرحوم دشتی، نامهی 53.
دل نوشته
زخم تازه قدس
حسین امیریوای بر دلی که نمیلرزد، وای بر خونی که نمیجوشد، وای بر چشمیکه به خواب رفته است! اشک باید ریخت، فریاد باید کرد، تیر باید شد، آتش باید گرفت! قدس، ناموس اسلام است. قدس، محک غیرت مسلمانان قرن است. صدای ایستادن قلب کودکان فلسطینی دارد پرده گوشمان را پاره میکند. صدای سکوت کشتگان فلسطین، شیشههای خانه آرامشان را فرو میریزد. کوران و کرانیم؛ اگر فریاد برنیاوریم؛ اگر بانگ برنداریم.
صدای اذان بیوقت میآید؛ کسی از امت محمد صلیاللهعلیهوآله از جور مینالد، باید شتافت؛ وگرنه دل رسول الله میشکند. در گوشهای از جغرافیای غربت، امت رسول الله صلیاللهعلیهوآله زیر شکنجهاند، خانهشان ویران است و آوارگی، روزیشان شده. بوی خون میآید.
زخم فلسطین در دل اسلام، هنوز تازه است. زخم شهید کهنه نمیشود. درد دارد در جان اسلام ریشه میدواند، سرطان صهیونیسم، جهان را کبود کرده، جهان منتظر طبیبی است. طبیب عشق بر سر بالین اهل درد میآید.
نکند بیدردی، بزرگترین بیماری ملتهای مسلمان باشد!
انتظار طبیب؛ آدابی دارد، رسم انتظار را باید بهجای آورد. باید خود به مبارزه سرطان رفت، باید درد را از پا انداخت.
ابابیلها در راهند
باران رضایی«فَیَملَأُ الاَرضَ قِسطا وَعَدلا»
قدس،ای خانه خدا!
به پاخیز و دست گیر از فرزندانت!
بانگ برآر که امروز من نیز برای خاطر تو فریاد خواهم زد.
مشتهای من امروز برای خاطر تو گره خواهند خورد؛ چونان که هر روز و هر ساعت را با یاد تو میگذرانم؛ با یاد فرزندانت، با یاد چفیههای خونینشان.
من تو را میشناسم؛ کوچههایت را و اردوگاههایت را. من نام کودکانت را از یاد نبردهام و معصومیت «محمد الدوره»ات را.
امروز اگر آسمان وطنم برای تو بگرید، عجیب نیست؛ آب و خاک من تشنه آزادی توست.
قدس!
ای اولین قبلهگاه پدرانم!
صبور باش و تاب بیاور که شمیم خوش ظهور خواهد زد.
دیر نیست آن هنگام که موعود از پشت جادههای سبز تقدیر سر برآرد.
دیر نیست آن هنگام که آزاد شوی از محاصره مثلثهای سرخ.
ابابیل خدا در راهند!
آری، همه سنگریزههای دنیا، بر سر غاصبان تو آوار خواهد شد. موعود خواهد آمد و بار دیگر جوانان تو سر از خاک بیرون خواهند آورد. صحن تو پاک خواهد شد از گامهای چرکین چکمهپوشان «صهیونیسم» آری، نوید میدهم تو را به فردای روشن که:
«... فَیَملأُ الاَرضُ قِسطا وَعَدلا، کَما مُلئَت جَورا و ظلما»
قبله اشکها
حسین امیریگرگها گرد درخت زیتون میرقصند.
وحشت به عیادتم آمده، آتش روشن کنید! همباورانم! تبرهاتان کو؟ بتها را بنگرید که بر گرد قدس طواف میکنند! حج باطل نامها را بنگرید و برگشتن لقبها را از مکّه. کجا فراموش کردید عهدهای دیر بستهتان با محمد صلیاللهعلیهوآله را؟ مادران اشک، فرزندان زخم، بزرگ کردهاند.
شاخههای زیتون، میوه سنگ میدهند. اینجا کسی به حج نمیرود، حاجیان بیتالمقدس، گرد تفنگ طواف میکنند و با نارنجک احرام میبندند و نعلین برنگشتن میپوشند. کودکان، زخم دل به موسیقی سنگ خوش کردهاند و لالایی بولدوزرها را میخوانند. چقدر کودک خفته؟ چقدر لاله؟! اینجا قاصدکها شهید شدهاند و کسی خبر نمیآورد.
سالهاست مژدگانی نه داده میشود و نه گرفته میشود.
همباورانم! بر گیسوان سپیدم نوزید، بر باغچه زخمم نبارید، دو کشته آن سوتر، کودکی است که هنوز اولین کفش مدرسهاش را پاره نکرده؛ او را دریابید!
همه خیابانهاتان را قدس بنامید و بنویسید: «قدس، قبله اشکهاست و مسجد مادران بیفرزند».
یاد ابرار
شهید آیت الله سعیدی
آیت الله سعیدی در سال 1345 دربارهی جنایات رژیم غاصب اسراییل سخنرانی مهمیکردند و همین سخنرانی باعث شد ایشان را دستگیر کنند و 61 روز در حبس نگه دارند. در اردیبهشت 1349 بعد از این که رژیم با تصویب کاپیتولاسیون سرسپردگی کامل خود را به اثبات رساند، این شهید بزرگوار هم زمان با علمای حوزهی علمیهی قم، علیه استمارگران دست به فعالیتهای شدید زد و با انتشار اعلامیه به زبان عربی خطاب به علمای کشورهای اسلامیآنها را دعوت به قیام و مخالفت نمود. رژیم منحوس شاه که از حرکت پرخروش این اثوهی مجاهد، آیت بصیرت و شجاعت به وحشت افتاده بود، ایشان را دستگیر و تحت شدیدترین شکنجهها قرار داد، سرانجام در روز چهارشنبه 20 خرداد 1349 آن عالم مجاهد را به شهادت رسانید. شهید آیت الله سعیدی علاقه و ارادت خاصی نسبت به حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) داشتند و دربارهی امام راحل گفته بودند: « به خدا سوگند اگر مرا بکشند و خونم را بر زمین بریزند، در هر قطرهی خونم نام مقدس خمینی را خواهید یافت.» روحش شاد ویادش گرامیباد.
منبع: گلشن ابرار
حکایتها و پندها
اثر رزق ناپاک
کار این پسر به جایی رسید که هنگام اعدام پدرش کف زد. آن پسر فاسد، پسری دیگر تحویل جامعه داد به نام کیا نوری که رئیس حزب کثیف توده شد
منبع: تربیت فرزند در اسلام، آیت الله شهید علامه مطهری (رحمت الله علیه) ص 89
معرفی کتاب
کتاب «جوان، پرسشها و پاسخها»
این کتاب در دو جلد و با هشت موضوع تألیف گشته است و حدود 200 پرسش و پاسخ کلی و جزیی با خود دارد و با تأمل، پژوهش، طی 15 سال دغدغهی خاطر علمیمؤلف تهیه شده است، از این رو پاسخ گویی برخی پرسشها با صاحب نظران والا مقامیچون بعضی از مراجع معظم تقلید و یا مشاوران ارشد آموزش عالی گفتگو شده است. افزون بر آن، یکایک پرسشها به طور کاربردی، زنده و جاری در اندیشهها گلچین شده است و مجموع پاسخها از کتابهای دست اول اعتقادی، آثار ارزشمند روان شناسی، نکتههای ناب تربیتی – پرورشی، آموزههای مفید و مؤثر اخلاقی و منابع بایسته فقهی گرفته شده است. از جمله موضوعاتی که دراین کتاب، بدان پرداخته شده است، عبارتند از: شیوهی دست یابی به آرامش، شادی و شادمانی در زندگی – شیوههای موفقیت و کامیابی در زندگی- بهترین عادت خوب جوانی – وسواس و شیوههای درمان آن- روش مدیریت شایسته در امتحانهای مختلف- راز سختی و بلاها در زندگی و راههای رهایی ازغمها و غصهها- چگونگی قضا وقدر، جبر و اختیار، سرنوشت و قسمت در زندگی و...مؤلف: احمد لقمانی، ناشر: انتشارات بهشت بینش (قم) – 1382
کتاب «سیری در زندگی استاد مطهری»
این کتاب مشتمل بر سه فصل است. فصل اول مقالهای است تحت عنوان« شهید مطهری آن طور که من میشناسم» در فصل دوم این کتاب مقالهای با عنوان «سیری در زندگی استاد مطهری» توسط یکی ازعلاقمندان استاد به رشته تحریر درآمده و علاوه بر بیان و تحلیل وقایع زندگانی آن بزرگ مرد انقلاب اسلامیاز تولد تا شهادت، شامل خاطراتی شنیدنی از دوستان و نزدیکان استاد است و مخصوصا به آن دو فصل از زندگانی ایشان بیش تر پرداخته است. فصل سوم، نامههای استاد شهید دربارهی مسائل حسینیه ارشاد است که در واقع ضمیمهای است بر فصل دوم.انتشارات صدرا، چاپ ششم، تهران 1379، ص281.
«فلسفه اخلاق»
اساسا اخلاق، مربوط به روح زیبا است، نه آن که کار، فی حد ذاته زیبا است. اخلاق، یعنی آنجا که روح انسان حالتی پیدا میکند و روح زیبا میشود، اگر کار زیبا است به تبع روح زیبا است و لکن در نظر ابتدایی، کار فی حد ذاته زیبا است و روح زیبایی خودش را از کار کسب میکند، این نظریه مربوط به « افلاطون» است. « افلاطون» پایه اخلاق را، بر عدالت قرار داده است، اخلاق را مساوی با عدالت و عدالت را مساوی با زیبایی میداند، با این که خودش گفته است عدالت قابل تعریف نیست مع ذلک کوشش کرده است که یک تعریف ناقصی برای عدالت بدست بدهد و گفته است « عدالت عبارت از هماهنگی اجزاء با کل است» عدالت اجتماعی را هم که تعریف میکند، میگوید: عدالت اجتماعی یعنی، این که هر فردی هر مقدار که استعداد دارد کار بکند و به اندازه کارش پاداش به او داده شود و تمام افراد جامعه بایستی این چنین باشند.با مطالعهی این کتاب میتوانید به پاسخ سؤالاتی مانند: اخلاق چیست؟ انسان دوستی چیست؟ زیبایی چیست؟ زیبایی مطلق یا نسبی؟ و مطالبی در زمینه فلسفه اخلاق دست یابید.
مولف: شهیدمرتضی مطهری (قدس¬سره¬الشریف)
ناشر: انتشارات اسوه
احکام
شک در وضو
موارد شک در وضو
اگر در بین نماز شک کند که وضو گرفته یا نه، نماز او باطل است باید وضو بگیرید و نماز بخواند.
ب- بعد از نماز :
1- اگر شک کند که وضو گرفته یا نه، نماز او صحیح است ولی باید برای نمازهای بعدی وضو بگیرد.
2- اگر شک کند که قبل از نماز وضوی او باطل شده یا بعد از نماز، نمازی که خوانده صحیح است.
3- کسی که میداند وضو گرفته وحدثی از او سرزده «مثلا بول کرده» اگر نداند کدام جلوتر بوده اگر بعد از نماز است باید وضو بگیرد و بنابر احتیاط واجب نمازی را که خوانده دوباره بخواند.
ج- قبل از نماز:
1- کسی که شک کند وضو گرفته یا نه، باید وضو بگیرد.
2- کسی که شک دارد وضوی اوباطل شده یانه ، باید بنا را بر این بگذارد که وضوی او باقی است ولی اگر بعد از بول استبراء نکرده باشد و بعد از وضو رطوبتی از او بیرون بیاد که نداند بول است یا چیز دیگر، وضوی او باطل است.
3- اگر کسی میداند وضو گرفته وحدثی از او سر زده ولی نمیداند کدام جلوتر بوده:
1- چنانچه پیش از نماز است، باید وضو بگیرد.
2- اگر در بین نماز است، باید نماز را بشکند و وضو بگیرد.
3- و اگر بعد از نماز است، حکم آن گفته شد.
منبع: توضیح المسایل مراجع
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم * اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرَ * وَ ما اَدْریکَ ما لَیْلَةُ الْقَدرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ اَلْفِ شَهرْ * تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ اَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ*
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند1
تعداد صفحات : 3